21
مرداد

قصه 22

بهشت شداد و هلاكت او قبل از ديدار بهشت خود

بعضى در ذيل آيات 6 تا 8 سوره فجر ماجراى بهشت شداد و هلاكت او را قبل از ديدار آن بهشت نقل كرده‏اند. در اين آيات چنين مى‏خوانيم:

اَلَم تَرَ كيفَ فعَلَ رَبُّكَ بِعادٍ * اِرَمَ ذاتِ العِمادِ * الَّتى لَم يُخلَق مِثلُها فِى البِلادِ؛

آيا نديدى پروردگارت با قوم عاد چه كرد؟ - با آن شهر ارم و با عظمت عاد چه نمود؟ همان شهرى كه مانندش در شهرها آفريده نشده.

روايت شده: عاد كه حضرت هود عليه‏السلام مأمور هدايت قوم عاد شد، دو پسر به نام شداد و شديد داشت، عاد از دنيا رفت، شداد و شديد با قلدرى جمعى را به دور خود جمع كردند و به فتح شهرها پرداختند، و با زور و ظلم و غارت بر همه جا تسلط يافتند، در اين ميان، شديد از دنيا رفت، و شداد تنها شاه بى رقيب كشور پهناور شد، غرور او را فرا گرفت [هود عليه‏السلام او را به خداپرستى دعوت كرد، و به او فرمود: اگر به سوى خدا آيى، خداوند پاداش بهشت جاويد به تو خواهد داد، او گفت: بهشت چگونه است؟ هود عليه‏السلام بخشى از اوصاف بهشت خدا را براى او توصيف نمود. شداد گفت: اين كه چيزى نيست من خودم اين گونه بهشت را خواهم ساخت، كبر و غرور او را از پيروى هود عليه‏السلام بازداشت‏].

او تصميم گرفت از روى غرور بهشتى بسازد تا با خداى بزرگ جهان عرض اندام كند، شهر ارم را ساخت، صد نفر از قهرمانان لشگرش را مأمور نظارت ساختن بهشت در آن شهر نمود، هر يك از آن قهرمانان هزار نفر كارگر را سرپرستى مى‏كردند و آن‏ها را به كار مجبور مى‏ساختند.

شداد براى پادشاهان جهان نامه نوشت كه هر چه طلا و جواهرات دارند همه را نزد او بفرستند، و آن‏ها آن چه داشتند فرستادند.

آن قهرمانان مدت طولانى به بهشت‏سازى مشغول شدند، تا اين كه از ساختن آن فارغ گشتند، و در اطراف آن بهشت مصنوعى، حصار (قلعه و دژ) محكمى ساختند، در اطراف آن حصار هزار قصر با شكوه بنابراين نهادند، سپس به شداد گزارش دادند كه با وزيران و لشگرش براى افتتاح شهر بهشت وارد گردد.

شداد با همراهان، با زرق و برق بسيار عريض و طويلى به سوى آن شهر (كه در جزيرة العرب، بين يمن وحجاز قرار داشت) حركت كردند، هنوز يك شبانه روز وقت مى‏خواست كه به آن شهر برسند، ناگاه صاعقه‏اى همراه با صداى كوبنده و بلندى از سوى آسمان به سوى آن‏ها آمد و همه آن‏ها را به سختى بر زمين كوبيد، همه آن‏ها متلاشى شده و به هلاكت رسيدند.(138)

قصه هاي قرآني محمدي اشتهاردي


free b2evolution skin
21
مرداد

قصه 21

نجات هود عليه‏السلام و مؤمنان‏

چنان كه در قرآن، آيه 58 سوره هود آمده، خداوند مى‏فرمايد: و هنگامى كه فرمان عذاب ما فرا رسيد، هود و كسانى را كه به او ايمان آورده بودند، به رحمت خود نجات داديم، و آن‏ها را از عذاب شديد رهايى بخشيديم.

مطابق پاره‏اى از روايات، هود و اطرافيانش، بعد از هلاكت قوم، به سرزمين حضرموت كوچ نموده، و تا آخر در آن جا زيستند.

مولانا در كتاب مثنوى، ماجراى نجات هود و ايمان آورندگان را در اشعار خود ترسيم نموده كه خلاصه شرح آن چنين است:

هنگامى كه طوفان شديد و تندباد سركش (هفت شب و هفت روز) بر قوم عاد فرود آمد، به هر كس كه مى‏رسيد، او را مى‏كوبيد و به هلاكت مى‏رسانيد، حضرت هود عليه‏السلام در همان روز اول عذاب، به دور خود و افرادى كه به او ايمان آورده بودند، خط دايره‏اى كشيد و به آن‏ها فرمود:

هشت روز در ميان اين دايره بمانيد، و اعضاى متلاشى شده تبهكاران را در بيرون از دايره تماشا كنيد.

طوفان سركش به آنان كه در داخل دايره بودند، كوچكترين آسيبى نرساند، بلكه همان طوفان نسيم روح افزايى براى آن‏ها بود، ولى جسدهاى كافران در هوا، گاهى با سنگ برخورد مى‏كرد، و گاهى طوفان آن چنان بدن آنها را به يكديگر مى‏زد كه استخوانهايشان مانند دانه‏هاى خشخاش ريز ريز، بر زمين مى‏ريخت:

بر هوا بردى فكندى بر حجر تا دريدى لحم و عظم از هم دگر
يك گره را بر هوا درهم زدى تا چو خشخاش استخوان ريزان شدي
هود گرد مؤمنان خط مى‏كشيد نرم مى‏شد باد كآنجا مى‏رسيد
هر كه بيرون بود از آن خط جمله را پاره پاره مى‏شكست اندر هوا
همچنين باد آجل با عارفان نرم و خوش همچون نسيم بوستان‏(137)

قصه هاي قرآني محمدي اشتهاردي


free b2evolution skin
21
مرداد

خطبه 1

[1]
ومن خطبة له عليه السلام
يذكر فيها ابتداءَ خلق السماءِ والاََرض، وخلق آدم عليه الصلاة والسلام

[وفيها ذكر الحج] [وتحتوي على حمد الله، وخلق العالم، وخلق الملائكة، واختيار الاَنبياء، ومبعث النبي، والقرآن، والاَحكام الشرعية:]

صفحات: 1· 2· 3· 4· 5· 6· 7· 8· 9· 10· 11· 12· 13· 14· 15· 16· 17· 18· 19· 20


free b2evolution skin
21
مرداد

وصال34

34- عِدّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عُبَيْدِ اللّهِ الدّهْقَانِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ الْحَلَبِيّ عَنْ يَحْيَى بْنِ عِمْرَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّهِ ع قَالَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يَقُولُ بِالْعَقْلِ اسْتُخْرِجَ غَوْرُ الْحِكْمَةِ وَ بِالْحِكْمَةِ اسْتُخْرِجَ غَوْرُ الْعَقْلِ وَ بِحُسْنِ السّيَاسَةِ يَكُونُ الْأَدَبُ الصّالِحُ قَالَ وَ كَانَ يَقُولُ التّفَكّرُ حَيَاةُ قَلْبِ الْبَصِيرِ كَمَا يَمْشِي الْمَاشِي فِي الظّلُمَاتِ بِالنّورِ بِحُسْنِ التّخَلّصِ وَ قِلّةِ التّرَبّصِ‏
اصول كافى جلد 1 صفحه: 33 رواية: 34

ترجمه :
34- امام صادق از اميرالمؤمنين عليه السلام نقل مى‏فرمايد: عمق حكمت بوسيله عقل و عمق عقل به وسيله حكمت بيرون آيد، حسن تدبير وسيله ادب شايسته است؛ و نيز مى‏فرمود تفكر و تعقل مايه زندگى دل شخص با بصيرت است چنانكه رونده در تاريكى كه بوسيله نور گام بردارد به خوبى رهايى يابد و اندكى در راه درنگ كند.

شرح :
مراد به حكمت حقائق علوم الهى و معارف دينى است كه تنها وسيله رسيدن به آن عقل است و چون با درجه‏اى از عقل به درجه‏اى از حكمت رسد عكس‏العملش اين است كه عقلش پرتو بيشترى مى‏گيرد و به واسطه ترقى حكمت عقل هم ترقى مى‏كند و كمال مى‏يابد و مراد به ادب نگاه داشت حد هر چيز و طور پسنديده آن است مانند اخلاق حميده و انجام اعمال شرعيه كه اينها در صورتى حاصل مى‏شود كه معلم مدبر و با سياستى براى فرد يا جامعه باشد.
الف امام صادق عليه السلام در حديثى طولانى فرمايد: آغاز و نخست هر چيز و نيرو و آبادانى آنكه هر سودى تنها به آن مربوط است عقل است كه آن را خدا زينت و نورى براى خلقش قرار داده. با عقل بندگان خالق خود بشناسند و دانند كه آنها مخلوقند و او مدبر و ايشان تحت تدبير اويند و اينكه خالق شان پايدار و آنها فانى مى‏باشند و به وسيله عقول به خويش از ديدن آسمان و زمين و خورشيد و ماه و شب و روز استدلال كردند كه او و اينها خالق سرپرستى دارند تا آغاز و بى‏انتها و با عقل تشخيص زشت و زيبا دادند و دانستند در نادانى تاريكى و در علم نور است اينست آنچه عقل به آنها راهنما گشته. عرض شد: آيا بندگان مى‏توانند بعقل تنها اكتفا كنند (و در پى تحصيل علم و ادب بر نيايند) فرمود: عاقل به رهبرى همان عقليكه خداوند نگهدار او و زينت و سبب هدايتش قرار داده مى‏داند كه خدا حق است و پروردگار اوست و مى‏داند كه خالقش را پسند و ناپسنديست و اطاعت و معصيتى، و عقلش را بتنهائى راهنماى به اينها نمى‏بيند و مى‏فهمد كه رسيدن به اين مطالب جز با طلب علم ممكن نيست و اگر بوسيله علمش به اينها نرسد عقلش او را سودى نداده پس واجب است بر عالم طلب علم و ادب نمايد كه بى‏آن استوار نماند.
ب صفوان گويد شنيدم امام صادق عليه السلام مى‏فرمود: مكنتى پر نعمت‏تر از عقل نيست و تنگدستى پست‏تر از حماقت نى. و در هر كار پشتيبانى فزونتر از مشورت نيست.


free b2evolution skin
21
مرداد

وصال33

33- عَلِيّ بْنُ مُحَمّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّهِ ع قَالَ لَيْسَ بَيْنَ الْإِيمَانِ وَ الْكُفْرِ إِلّا قِلّةُ الْعَقْلِ قِيلَ وَ كَيْفَ ذَاكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ قَالَ إِنّ الْعَبْدَ يَرْفَعُ رَغْبَتَهُ إِلَى مَخْلُوقٍ فَلَوْ أَخْلَصَ نِيّتَهُ لِلّهِ لَأَتَاهُ الّذِي يُرِيدُ فِي أَسْرَعَ مِنْ ذَلِكَ‏
اصول كافى جلد 1 ص :32 رواية: 33

ترجمه :
33- امام صادق عليه السلام فرمود: ميان ايمان و كفر فاصله اى جز كم عقلى نيست. عرض شد چگونه‏اى پسر پيغمبر؟ فرمود: بنده خدا متوجه مخلوقى مى‏شود (و حاجت خود را از فقيرى مانند خود مى‏خواهد) در صورتى كه اگر با خلوص نيت متوجه خدا شود آنچه خواهد در نزديكتر از آن وقت به او رسد.


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم