14
مهر

«تحلیل جامع از امامت طولانی حضرت مهدی سلام الله علیه از سال «255 تا 1445ه.ق»قسمت ششم

«راز و سر غیبت امام عصر علیه السلام»
ششمین پرسش این است راز و سر اینکه امام عصر علیه السلام در پشت پرده غیبت قرار گرفته چیست؟ و چه حکمتی در این غیبت طولانی وجود دارد؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت باتامل در روایات که در همین باب از اهل بیت صادر شده است می توان چند علت و سر در غیبت امام عصر علیه السلام بیان کرد

 

 

 

 

فلسفه اول «آزمون و امتحان مردم» 
یکى از حکمت الهى در مسئله «غیبت امام زمان»، امتحان و آزمایش انسان ها - به خصوص شیعیان - است ؛ یعنى، امتحان و آزمایش گروهى که ایمان محکمى ندارند تا باطنشان ظاهر شود. کسانى هم که ایمان در اعماق دل آنان ریشه دوانده، به واسطه انتظار و صبر بر شداید و ایمان به غیب، ارزش و قدرشان معلوم مى گردد و به درجاتى از ثواب نایل مى آیند. ازهمین روزرارة بن اعین مى گوید: «از امام صادق«ع» شنیدم که مى فرمود: «قائم قبل از قیامش غیبتى دارد؛ گفتم : چرا؟ فرمود: مى ترسد… (تا آنجا که فرمود:) «… و هو المنتظر غیر انَّ اللهِ یُحبّ ان یمتحن الشیعه، فعند ذلک یرتاب المبطلون»؛ «اثبات الهداة، ج 3، ص 472، ح 150.» ؛او منتظر است؛ اما خداوند دوست دارد شیعه را آزمایش کند؛ آن گاه معتقدان و طرفداران باطل به شک مى افتند»
و همچنین جابر گوید: «به امام باقر«ع» عرض کردم، فَرَج شما چه هنگام خواهد بود؟ فرمود: «هیهات! هیهات!: لایکونُ فَرَجُنا حتّى تُغَربلوا ثُمَّ تُغَربلوا حتى یذهب الکیدر و یبقى الصفو»؛ «بحار الانوار، ج 52، ص 113.»؛ دور است، دور است؛ فرج ما پیش نخواهد آمد تا اینکه غربال شوید، باز غربال شوید… تا اینکه ناخالصى از بین برود و صافى باقى بماند».

فلسفه دوم «اتمام حجّت برمردم» 
با غیبت طولانى ولىّ الهى، همه گروه ها، افراد، اندیشه ها و نظام ها، امکان حکومت بر مردم و مدیریت جامعه را پیدا کرده و ضعف و ناتوانى خود را در اداره جامعه و رفع مشکلات و گسترش عدالت بروز مى دهند. این در حالى است که حکومت و ولایت بر مردم، شایسته و بایسته اولیاى الهى - به خصوص دوازده امام معصوم - است و خداوند مى خواهد بدین ترتیب با مردم اتمام حجت کند و توجّه و خواست آنان را به حکومت معصومان جلب نماید. ازهمین رو امام صادق«ع» فرماید: «ما یکون هذا الامر حتّى لا یبقى صنفٌ من النّاس الا و قد ولّوا على الناس حتى لا یقول قائلٌ : اِنّا لو وَلَّینا، لَعَدَ لنا ؛ ثمّ یقومُ القائم بالحقّ و العدل»؛ «بحار الانوار، ج 52، ص 244.» ؛ «ظهور تحقق نمى یابد تا اینکه گروهى نماند، مگر اینکه بر مردم حکومت کرده باشد تا کسى نگوید : اگر ما حکومت داشتیم ؛ عدالت را (مى گستراندیم)! آن گاه قائم به حق و عدل قیام مى کند».

فلسفه سوم «ظهور نسل مؤمن از صلب کافر و منافق» 
طول غیبت، باعث مى شود که در اصلاب فاسدان و منافقان و کافران، اگر مؤمنى باقى باشد، همه به دنیا بیایند ؛ چنان که شیوه امامان معصوم نیز چنین بوده و حتى پیش بینى هایى در مورد بعضى از افراد منافق و ناصبى داشتند. بعد از مدتى نیز از صلب آنان، افرادى مؤمن و دوستدار اهل بیت«ع» به دنیا مى آمدند همین رو ابراهیم کرخى مى گوید: به امام صادق«ع» عرض کردم : خداوند سالمت بدارد ؛ آیا على«ع» در دین خدا قوى نبود؟ فرمود : آرى چنین بود : گفتم : پس چگونه مردم بر او چیره شدند و او جلوى ایشان نایستاد؟ چه چیزى باعث شد جلوى آنها را نگیرد؟ فرمود : آیه اى از قرآن، او را از این کار بازداشت. گفتم : آن آیه کدام است؟ فرمود : «لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِیماً»؛ فتح (48)، آیه 25.. خداوند عز و جل فرزندانى مؤمن، در پشت افرادى از کافران و منافقان قرار داده است و حضرت على، پدران کافر یا منافق را نمى کشت تا اینکه این امانت هاى الهى از پشت آنان خارج شوند و وقتى این فرزندان از صلب آنان خارج مى شدند، بر هر کدام که دست مى یافت، با آنها مى جنگید. قائم ما اهل بیت نیز چنین است، تا تمام امانت هاى الهى از پشت پدرانشان (کافران و منافقان) خارج نشوند، ظهور نکرده و کسى را نمى کشد. اما وقتى امانت ها خارج شدند، بر کافران و منافقان مسلّط شده، آنان را مى کشد: «اثبات الهداة، ج 3، ص 489، ح 224 ؛ بحارالانوار، ج 52، ص 97، ح 9».

فلسفه چهارم «خوف و ترس از جان»
ترس حضرت بر جان خود، براى آن است که او، آخرین ذخیره الهى است که باید براى تحقق عدالت جهانى - که وعده حتمى خداوند است - باقى بماند؛ و گرنه او نیز مانند پدران بزرگوارش، از شهادت در مسیر تحقّق اهداف الهى، استقبال مى کند.
از همین رو امام حسن عسکرى«ع» فرمود: «بنى امیه و بنى عباس، شمشیرهاى خود را براى ما تیز کردند؛ زیرا خوب مى دانستند که آنها در خلافت حقى ندارند. آنان از ترس اینکه خلافت به جاى خود برگردد و در میان صاحبان اصلى اش مستقرّ شود، به کشتن اهل بیت پیامبر«ص» و از بین بردم سلاله آن حضرت، همت گماشتند تا شاید از ولادت حضرت قائم جلوگیرى کنند و یا او را به قتل برسانند؛ ولى خداوند اراده کرد که او را بر احدى از دشمنان آشکار نکند و نور خود را به اتمام رساند ؛ اگر چه مشرکان خوش ندارند» منتخب الاثر، ص 291.

زراره مى گوید: از امام صادق«ع» شنیدم که مى فرمود: «یا زرارة لابُدّ للقائم من غیبة»؛ «به درستى که براى قائم غیبتى هست». پرسیدم: براى چه! فرمود: «یخاف على نفسه»؛«بر جان خویش مى ترسد» کمال الدین، ج 2، ص 481، ح 7.
امام باقر«ع» مى فرماید: «اذا ظهر قائمنا اهل البیت«ع» قال: «ففررت منکم فوهب لى ربى حکما» خفتکم على نفسى و جئتکم لما اذن ربّى و اصلح لى امرى»؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 583، ح 777.» «وقتى قائم ما اهل بیت، ظهور کند، مى گوید : «ففرت منکم…»؛ از میان شما رفتم چون از شما بر جان خود بیمناک بودم و اینک چون پروردگارم اذن داد و امر فرجم را به سامان رسانید، به میانتان آمدم» «ر، ک امامت و مهدویت، ج 3، ص 347».

فلسفه پنجم «استمرار فیض الهی»
امامان واسطه فیض الهى و منبع هدایت و راهنمایى مردم هستند. خداوند به منظور استمرار هدایت مردم - وقتى آنان در برهه اى از زمان نعمت بى نظیر الهى (امام معصوم) را قدردان نبودند - طبق مصلحت، وجود او را در پس پرده غیبت قرار مى دهد تا علاوه بر حفظ نظام عالم، نزول فیض و رحمت حق از طریق او به بندگان ادامه یابد و راه هدایت و رستگارى بر روى مردم باز باشد. به نظر مى رسد با توجّه به وجود مشکلات زیاد فراروى امامان، غیبت، بهترین وسیله این هدایت بخشى باشد.

ازهمین روامیر مؤمنان«ع» فرموده است: «لا تخلوا الأرضُ من قائم للهِ بِحُجَّة اَمّا ظاهراً مشهوراً و اِمّا خائِفاً مغموراً لئلاّ تبطُلَ حُجَجُ اللهِ و بیّناته…»؛«نهج البلاغه، حکمت 147) )زمین هیچ گاه از حجت الهى خالى نیست که براى خدا با برهان روشن، قیام کند (به صورت) آشکار و شناخته شده و یا بیمناک و پنهان؛ تا حجت خدا باطل نشود و نشانه هایش از میان نرود (دلیل هاى روشن هدایت از بین نروند)».

فلسفه ششم «تأدیب و متنبّه شدن امت» 
وقتى مردم به وظایف و مسئولیت هاى خود، در برابر امام و پیشواى بر حق خود، پایبند نباشند و از اطاعت و یارى او سرپیچى کنند و از جان و مالش محافظت نکنند؛ روا است که خداوند، آن امام را براى مدتى از مردم جدا سازد و تأدیبشان کند. در این صورت مردم از بسیارى از مواهب و الطاف امام معصوم«ع»، بى بهره مانده و از برکات ظاهرى وجود او محروم مى شوند و این نشانگر غضب و خشم الهى است از همین روست.

محمد بن فرج مى گوید: «امام ابوجعفر«ع» برایم نوشت: «اذا غضب الله - تبارک و تعالى - على خلقه نحاناً عن جوارهم»؛ «اثبات الهداة، ج 3، ص 447، ح 38 ؛ کافى، ج 1، ص 343» وقتى خداوند متعال بر مردم خشم گیرد، ما را از کنارشان دور مى سازد».
مروان انبارى نقل مى کند : از امام باقر«ع» (نوشته یا پیامى ) صادر شد که : «انّ الله اذا کره لنا جوار قوم نزعنا من بین اظهرهم»؛ «همان، ص 498، ح 271 ؛ بحارالانوار، ج 52، ص 90.» «وقتى خداوند، بودن ما را در میان قومى ناخوش دارد، ما را از میان آنان خواهد برد».

منبع:«تحلیل جامع از امامت طولانی حضرت مهدی سلام الله علیه از سال «255 تا 1445ه.ق»سید محمدتقی قادری»


free b2evolution skin