11
مهر

«تحلیل جامع زندگانی 65 ساله امام صادق علیه السلام» قسمت چهارم

شیوه جهاد تبیینی امام صادق علیه السلام

برای اینکه «جهاد تبینی» نتیجه بخش باشد و تشیع را به عنوان تنها مکتب رهایی بخش و سعادت آفرین برای همیشه تاریخ معرفی و نهادینه نماید امام صادق علیه السلام چند گام مهم تبیین در دوره زعامت و امامت برداشتند:

 

 

 

اول «تثبیت برتری فقه تشیع»
نخستین جهاد تبیینی امام صادق علیه السلام «تثبیت برتری فقه شیعه» بوده است، به این معنا امام علیه السلام باتشکیل کلاس درس همگانی در مقام تعیلم و تبین دیدگاه اهل بیت علیهم السلام اصول و قواعد فقهی برآمدند، و جمعیتی بالغ بر چهار هزار نفر از شیعه و سنی را در این مدرسه فقهی جذب کردند و خود عهده دار تبیین مواضع فقهی اهل بیت علیهم السلام شدند و انچنان غنی و جذاب به طرح مبانی فقهی مدرسه اهل بیت علیهم السلام پرداختند نه تنها شیعیان بلکه مخالفین را جذب این مدرسه نمودند تا جایی که ابوحنیفه پیشوای مذهب حنفی می گوید: «لو لا السّنتان لهلک النّعمان؛ یعنی اگر آن دو سالی (که شاگرد حضرت صادق(ع) بودم) نبود نعمان (ابوحنیفه) هلاک می شد.( الحطة فی ذکر الصحاح الستة، ج۱، ص۲۶۴)

و همچنین مالک بن انس مدنی یکی دیگر از پیشوایان مذاهب اربعه یعنی مالکی ها نیز از شاگردان حضرت صادق(ع) بود از جمله کسانی که به این مسئله اعتراف نموده و می گوید: مدتی نزد جعفر بن محمد رفت و آمد می کردم، او را همواره در یکی از سه حالت دیدم. یا نماز می خواند یا روزه دار بود و یا قرآن تلاوت می کرد و هرگز او را ندیدم که بدون وضو حدیث نقل کند: ولایتکلّم بمالایعینه و کان من العلماء العباد و الزهاد الذین یخشون اللّه؛ و به چیزی که کمکش نمی کرد (مفید نبود) تکلّم نمی کرد، و از علمای عابد و زاهد و خدا ترس بود.»

و ما رات عین و لا سمعت اذن ولاخطر علی قلب بشرٍ افضل من جعفر بن محمد الصادق علماً و عبادةً و ورعاً؛ در علم و عبادت و پرهیزکاری، برتر از جعفر بن محمد، هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و به قلب هیچ کسی خطور نکرده است.» ( تهذیب التهذیب، ، ج 1، ص 88)

به دلیل گستردگی جهاد تبیین علمی و فقهی امام صادق علیه السلام است که از مجموع احادیث مصادر شیعه «۴۱۴ هزار و ۹۶۰ هزار حدیث» از همه ائمه اطهار سلام الله علیهم اجمعین بیشترین سهم حدیث ازامام صادق علیه السلام است، چنان که در کتاب تاریخ حدیث شیعه آمده: نزدیک به هفتاد درصد احادیث شیعه از امام باقر و امام صادق(ع) است و نزدیک به پنجاه درصد از احادیث موجود از حضرت صادق است، که ابابن تغلب می گوید من به تنهایی سی هزار حدیث از امام صادق علیه السلام اموختم.

 

ادامه »


free b2evolution skin
10
مهر

«تحلیل جامع زندگانی 65 ساله امام صادق علیه السلام»| قسمت سوم

1-«مواضع سیاسی امام صادق علیه‌السلام در برابر حاکمیت بنی العباس»

 

 

 

از بین «جهاد اصغر» و قیام در برابر جبهه طاغوت عباسیان و «جهاد تبیین» یعنی مشی علمی، فرهنگی، تبلیغی، به دلیل فراهم نبودن دو شرط جهاد اصغر «عِده» یعنی همراهان و نفرات و نیز «عُده» یعنی امکانات و تجهیزات برای قیام مسلحانه امام صادق علیه السلام با ارزیابی دقیق از موقعیت «جهاد تبیین» را سلوک و مشی دوره زعامت و امامت خودش قرار دادند، چرا که برای جهاد اصغر و قیام در برابر حکومت اموی و پس از آن حکومت عباسی، امام صادق علیه السلام پنج راه در برابر خودش داشت.

راه نخست این بود که روی عباسیان حساب بازکند و به کمک آنان در برابر حکومت باطل مروانیان قیام کند این راه از همان آغاز در بن بست کامل قرار داشت، چرا که عباسیان هرچند آماده برای قیام بودند ولی نه از آن جهت که امام صادق علیه السلام زعیم و رهبر قیام باشد و پس از سقوط مروانیان حکومت علوی تشکیل بدهد بلکه برادران «ابراهیم، سفاح، منصور» خود مدعی حکومت بودند و از امام صادق علیه السلام می خواستند که از نفوذش استفاده کند و با بسیج کردن شیعیان آنان را همراهی کنند تا انان خلافت عباسی را تشکیل دهند، همانگونه که بنی الحسن «عبد الله محض، و محمد نفس زکیه» فریفته بودند امام صادق علیه السلام که نیت آنان را خوانده بودند نه تنها روی آنان حساب باز نکردند بلکه هیچ همراهی با انان انجام ندادند.

راه دوم؛ این بود که امام علیه السلام به علویون یعنی فرزندان محمد حنفیه اعتماد نماید و به پشتیبانی آنان مقابل حاکمیت مروانیان یا پس از آنها در مقابل حاکمیت بنی العباس قیام نماید این راه نیز قابل قابل اتکال و اعتماد نبود، برای اینکه فرزندان محمد حنفیه نه تنها از امام تبعیت نمی کردند بلکه آنان زمینه ساز قیام بنی العباس بودند، چرا که «ابوهاشم فرزند محمد حنیفه» هرچند در زمان حاکمیت مروانیان قیام علیه آنان را آغاز کرده بود و قصد براندازی را داشت و به صورت سری دعاتی را به کوفه و سایر نواحی فرستاده بود ولی وقتی سلیمان بن عبد الملک توسط مامور امنیتی آب هاشم را در «حکیمه» دهکده بین شام و حجاز مسموم کرد، و «ابوهاشم» دید که با این مسمومیت مرگش قطعی است، بجای اینکه همه امکانات و نیروهای تحت اختیارش را به امام صادق علیه السلام بسپرد «محمدبن، علی بن عبد الله بن عباس» راخواست وی را وصی خود قرار داد و تمام تشکیلات سری خود را در اختیار وی قرارداد و بنی العباس توسط همین دعات و تشکل آماده قیام کردند.

راه سوم؛ این بود که امام صادق علیه السلام با حمایت و پشتیبانی نیروهای بنی الحسن تحت فرماندهی «عبدالله محض و محمد نفس زکیه» قیام نماید، با توضیحات دقیق و همه جانبه ای که پیش از این در زمینه موعود گرایی و مهدویت داده شد روشن شد که بنی الحسن نه تنها از امام علیه السلام حمایت و تبعیت نمی کردند بلکه مدعی مهدویت «محمد نفس زکیه» بودند و آنان از امام می خواستند که با محمد نفس زکیه به عنوان مهدی موعود و منجی بیعت کند و تحت فرماندهی آنان باشد امام علیه السلام نمی توانست از چنین جریان انحرافی انتظار حمایت و پشتیبانی برای قیام داشته باشد.

راه چهارم؛ این بود امام صادق علیه السلام به پشتیبانی جمعیتی که ظاهرا بنام شیعه شناخته شده بودند قیام کند، این گروه به ظاهر شیعه آنچنان گرفتار اختلاف داخلی و انشعابات درونی به «زیدیه، اسماعیلیه، کیسانیه، غلات، امامیه» شده بودند که امام علیه السلام تحت هیچ عنوانی نمی توانست به اعتماد آنان قیام نماید از همین روست که سدیر«صیرفی» می گوید: «خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم وگفتم: چرانشسته اید و با این جمعیت زیاد از شیعیان قیام نمی کند؟ امام پرسیدند جمعیت شیعیان چند نفرند؟ عرض کردم یکصد هزار، امام فرمود یکصد هزار؟ گفتم شاید دویست هزار؟ امام فرمود دویست هزار؟ گفتم شاید نمی از جهان، به همراه این گفتگو به همراه امام به سر زمین «ینبع» رفتیم، در انجا امام گله از بزغاله ای دید که تعداد گله هفده عدد بود امام علیه السلام فرمود ای سدیر اگر تعداد یاران و پیروان ما به تعداد بزغاله ها بودند ما اینجا نمی نشستیم( اصول کافی ج2، ص242).

راه پنجم؛ این بود که امام صادق علیه السلام به حمایت «ابوسلمه خلال» در عراق و «ابومسلم خراسانی»که هرکدام مشغول سازماندهی مخالفان علیه حاکمیت مروانیان بودند و نامه سری به امام نوشته بودند که ما حاضریم تحت رهبری شما قیام را پیش ببریم قیام نماید امام علیه السلام با اگاهی کامل از دوگانگی شخصیت و خواندن نیت باطنی این دو تن نه تنها به حمایت آنان اعتماد نکرد بلکه دست رد به نامه های سری آنان زد، چراکه در گزارش امده است «وقتی نامه سری ابومسلم درجهت حمایت و تبعیت به امام علیه السلام رسید در پاسخ فرمودند: «ماانت من رجالی ولاانه زمانی: نه تو از یاران منی، و نه زمان زمانه من است: اصول کافی، ج2،ص222).

همچنین هنگامی که نامه سری ابوسلمه در جهت حمایت و نصرت رساندن نامه رسان به امام رساند «امام علیه السلام به خادمش دستور داد چراغ را نزدیکش آورد و نامه را جلوی نامه رسان در آتش چراغ انداخت و سوزاند» چرا که امام این دو شخص را طراح اصلی قیام بنی العباس می دانستند، و این دو نه از باب اینکه امام مفترض الاطاعه است نامه نصرت رسانی را نوشته اند بلکه به دلیل اختلاف داخلی و دعوای بر سر قدرت بابنی العباس به امام نامه سری می نوشتند.

با این تحلیل ازموقعیتی که امام صادق علیه السلام در آن قرار داشت نه تنها جهاد اصغر امکان پذیر نبود بلکه هرکسی می توانست شکست آن را پیش بینی کند امام علیه السلام که ارزیابی همه جانبه ای از شرایط و موقعیت داشت بهترین راه برای انجام رسالت امامت در «جهاد تبیین» و «مشی علمی فرهنگی، تبلیغی» در تثبیت باور شیعی می دانست و همین راه را مشی دروه امامت خود قرار دادند.

 

منبع: «تحلیل مواضع امام صادق علیه السلام در مقابل حاکمیت بنی العباس»/ سید محمدتقی قادری»


free b2evolution skin
9
مهر

«تحلیل جامع زندگانی 65 ساله امام صادق علیه السلام»| قسمت دوم

«خصائص اسوه ای امام صادق علیه السلام»

امام صادق علیه السلام به عنوان امام و پیشوا دارای خصائص اسوه ای اند، که هریک ازاین خصیصه می تواند الگوی برای دلدادگان آن حضرت باشد ازهمین روبرخی از این خصیصه آورده می شود تاشاید به برکت وجود آن حضرت توفیق الگو گیری را پیداکنیم ودر رفتار عملی خود نهادینه و مهندسی نماییم:

 

 

 

یکم؛«عبادت عارفانه و بندگى‌‏ خالصانه» 
امام صادق علیه السلام همانند پدران بزرگوارش از جهت عبودیت و خشوع و ذکر و دعا و نماز، سرآمد همه عارفان وسالکان، ودر مرتبه اعلاى‌ انسانیت و برترین مردم عصر خویش بود.از باب نمونه به برخى‌ از آنها اشاره مى‌‏شود.

1-روایت شده که امام صادق علیه السلام در حال نماز، به تلاوت قرآن مشغول بود که از حال عادى‌ خارج شد، هنگامى‌ که به هوش آمد علت این حال را از او پرسیدند، فرمود: «آیاتى‌ از قرآن را آن قدر تکرار کردم که گویا آن‏ها را به طور شفاهى‌ از خداى‌ متعال یا جبرئیل مى‌‏شنیدم.»( بحارالأنوار، ج 47، ص 58.) 

2-ابان بن تغلب گفته است: «بر حضرت صادق علیه السلام وارد شدم در حالى‌ که مشغول نماز بود، اذکار رکوع و سجده آن جناب را شمارش کردم، شصت مرتبه تسبیح گفت.»(همان، ج 47، ص 50.)

3-حمزة بن حمران و حسن بن زیاد گفتند: بر حضرت صادق علیه السلام وارد شدیم در حالى‌ که با جمعیتى‌ مشغول نماز عصر بود. ذکر«سبحان ربّى‌ العظیم و بحمده»را 33 یا 34 مرتبه در رکوع و سجده تکرار کرد.(همان)

4- یحیى‌ بن علاء گفته است: «امام صادق علیه السلام شب بیست و سوم ماه رمضان، سخت بیمار و بسترى‌ بود. دستور داد بستر او را به مسجد رسول خدا صلى‌ الله علیه و آله بردند و تا صبح مشغول عبادت بود.»(همان، ص53) 

5-ابن تغلب گفته است: «در سفر، بین مدینه و مکه، در خدمت امام صادق علیه السلام بودم. هنگامى‌ که به حرم رسید پیاده شد، غسل کرد، کفش‏هاى‌ خود را به دست گرفت و با پاى‌ برهنه داخل حرم شد.»(همان، ص54) 

6-حفض بن بخترى‌ از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمود: دوران جوانى‌، در عبادت، بسیار جدّیّت مى‌‏کردم، پدرم فرمود: «پسرم! در عبادت، خودت را به سختى‌ نینداز، زیرا خداى‌ متعال وقتى‌ بنده ‏اش را دوست داشت، اعمال کم او را نیز قبول مى‌‏کند.»(همان)

7-معاویة بن وهب گفته است: با حضرت صادق علیه السلام به سوى‌ بازار مدینه مى‌‏رفتیم، سوار بر الاغ بود. نزدیک بازار رسیدیم، حضرت از حیوان سوارى‌ خود پیاده شد و به سجده افتاد، سجده‏اش طولانى‌ شد. هنگامى‌ که سر از سجده برداشت، عرض کردم: «از مرکب خود پیاده شدید و سجده کردید؟» فرمود: «یکى‌ از نعمت‏هاى‌ خدا به یادم افتاد، به همین جهت براى‌ شکر خدا سجده کردم.» عرض کردم: «در نزدیک بازار که مردم رفت و آمد دارند؟» فرمود: «کسى‌ مرا ندید.»«. همان، ص 21»

8- مالک بن انس گفته است: «مدتى‌ خدمت جعفر بن محمد رفت و آمد داشتم. او را جز در یکى‌ از این سه حال ندیدم، یا در حال نماز بود یا روزه‏دار بود یا در حال قرائت قرآن کریم. در حال نقل حدیث همیشه با وضو بود.»(. تهذیب التهذیب، ج 2، ص 104 و مناقب آل ابى‌ طالب، ج 4، ص)

9- مالک بن انس گفت: در یک سفر حج، خدمت امام صادق علیه السلام بودم. در میقات، حیوان سوارى‌ خود را نگه داشت تا محرم شود، ولى‌ هر چه مى‌‏خواست لبّیک بگوید، نمى‌‏توانست. صدا در دهانش قطع مى‌‏شد. به گونه‏اى‌ که نزدیک بود از روى‌ مرکب سقوط کند. عرض کردم: «یا بن رسول‏ اللّه! چرا تلبیه نمى‌‏گویى‌؟» فرمود: چه گونه لبّیک بگویم، در حالى‌ که امکان دارد خداى‌ متعال بگوید:
«لا لبّیک و لا سعدیک»؟(. مناقب آل ابى‌ طالب، ج 4، ص 142)

دوم «کار‌ و تلاش‌ و دستگیری از مستمندان» 
امام صادق (علیه‌السّلام) نه‌تنها دیگر ان را دعوت به کاروتلاش می‌کرد، بلکه‌ خود‌ نیز با وجود مـجالس درس و مناظرات درروزهای داغ‌ تابستان،در مزرعه‌اش کارمی‌کرد‌.یکی از یاران حضرت‌ می‌گوید‌:آن‌ حضرت را در باغش دیـدم،پیراهن زبروخشن بـر تن و بـیل در دست،باغ را آبیاری می‌کرد و عرق ازسر و صورتش می ریخت،گفتم:اجازه‌ دهید من کار کنم.فرمود:من کسی را دارم‌ که این کارها را بکند ولی دوست دارم مرد در راه به‌دست آوردن روزی حلال از گرمی آفتاب‌ آزار ببیندوخداوند بـبیند که من در پی روزی حلال هستم.(بحارالانوار،ج‌۴۷،ص۵۷.)

حضرت در تجارت نیز‌ چنین‌ بود و بر رضایت‌ خداوند تاکید داشت لذا وقتی کار پرداز اوکه با سرمایه امام برای تجارت به مصر رفت و با سودی کلان برگشت، امام از او پرسید:این هـمه سـودرا چگونه‌ به‌دست آورده‌ای؟او گفت:چون مردم نیازمند کالای ما بودند،ما هم به قیمت گزاف فرو ختیم.امام فرمود:سبحان الله! علیه مسلمانان هم‌پیمان شدید که کالایتان را جزدر برابرهردینارسرمایه‌ یک‌ دینارسود نفروشید!امام اصل سرمایه را برداشت و سودش را نپذیرفت و فرمود:ای مصادف! چکاچک شمشیرها ازکسب روزی حلال آسانتر است(وسایل‌ الشیعه‌، ج‌۶‌، ص۱۶۰-۱۴۱.)،(سبحان الله تحلفون علی قوم ا لا تبیعونهم الابربح‌ الدیـنار دیـنارا..ثم قال:یا مصادف! مجالده‌السیوف اهون‌من طلب الحلال.)

حقیقت این است که امام علیه السلام در نهایت علاقه به‌ کار‌و تلاش‌،هر گز فریفته درخشش درهم و دینار نـمی‌شد‌ و مـی‌دانست‌ که‌ بهترین کار از نظر خداوند تقسیم دارایی خود با نیازمندان است،حقیقتی که ما هرگز از عمق جان بدان ایمان عملی نداشته و نداریم‌.امام‌ خود درباره‌ باغش می فرمود:وقتی خرماها می‌رسد،می گو یم دیـوارهارا بـشکافند‌ تا‌ مردم وارد شوندوبخورند،هـمچنین می گویم ده ظـرف‌ خرما که برسرهریک ده نفر بتوانندبنشینند،آماده سازندتا وقتی ده‌ نفر‌خوردند‌،ده نفردیگر بیایند و هریک،یک مدخرما بخورند.ان‌گاه مـی‌خواهم‌ بـرای تـمام همسا یگان باغ (پیرمرد،پیرزن،مریض،کودک وهر کس دیـگر کـه توان آمدن به باغ را نداشته)یک‌ مد خرما‌ ببرند‌.پس مزد باغبان و کارگران را می‌دهم و باقی مانده محصول را به مدینه‌ آورده‌ بین نـیازمندان تـقسیم مـی‌کنم ود ست آخراز محصول چهارهزار دیناری، چهارصددرهم برایم‌ می‌ماند(بحار الانوا،ج‌۴۷،ص۵۹)

سوم «پارسایی و ساده‌زیستی» 
از خصیصه های اسوه ای امام صادق علیه السلام «پارسایی،زهد و ساده زیستی» است که با وجود فراهم بودن امکانات به حداقل قانع بود از همین رو همانند مردم معمولی لباس می‌پوشید و در زندگی رعایت اقتصاد را می‌کرد ‌‌می‌فرمود‌: بهترین‌ لباس در هـر زمان، لبـاس مـعمول همان‌ زمان است. 

لذا گاه لباس نو و گاه لباس وصله‌دار‌بر تن‌ می‌کرد‌،لذا وقتی سفیان ثوری به وی اعتراض می‌کردکه:پدرت علی‌ لباسی چنین گرانبهای نمی‌پوشید‌، فرمود‌: زمان علی (علیه‌السّلام)زمان فقر و اکنون زمان غـنا و فـراوانی اسـت و پوشیدن آن لباس در‌ این‌ زمان‌،لباس شهرت است و حرام،پس آستین خودرا بالا زد و لبـاس زیـر را کـه خشن‌ بود‌، نشان داد و فرمود:لباس زیررا برای خدا و لباس نورا برای شما پوشیده‌ام‌.( اعیان الشیعه،ج۷،ص۲۶۶)

با‌ این‌ هـمه حضرت همگام و همسان با مردم بود و اجازه نمی‌داد،امتیازی برای وی و خانواده‌اش در نظر‌ گرفته‌ شـودو‌ایـن ویژگی‌ هنگام بروز بحران‌های اقتصادی و اجتماعی بیشتر بروز می‌یافت.ازجمله در‌سالی‌ که گندم در مدینه نایاب شـد،دستور داد گندم‌های‌ موجود در خانه را بفروشند و از همان،نان‌ مخلوط‌ از‌ آرد جو و گندم که خوراک بقیه مردم بـود، تـهیه کنندوفرمود:«فان‌ الله‌ یعلم‌ انی واجدان اطعمهم الحنطه علی وجهها ولکنی‌ احب ان یرانی‌ الله قـد احـسنت تقدیر المعیشه:اعـیان الشیعه ،ج۱،ص‌۵۹) خدا می‌داند که‌ می‌توانم‌ به بهترین صورت نان گندم خانواده‌ام را تهیه کنم؛اما دوسـت دارم خـداوند‌مرا‌ در حال برنامه‌ریزی صحیح‌ زندگی ببیند.»

چهارم‌«شجاعت وصلابت درمقابل طاغوتیان»
هرچندامام صادق علیه السلام در برابرمردم «متواضع» بود ولی در برابر ستمگران از هـر طایفه و رتبه ای ‌با «صلابت و شجاعت» بود و با قدرت در برابر آنان می‌ایستاد و این شهامت را داشت که سخن حق را به زبان آورده و اقدام‌ حق‌طلبانه را انجام دهـد، هـر چند‌ بـا‌ عکس‌العمل‌ تندی‌ رو‌به‌رو شود، لذا وقتی منصور از ‌او‌ پرسید: «یـاابا عـبدالله لم خـلق ‌الله الذباب‌، فقال: لیذل به الجبابره؛ چرا خداوند مگس را خلق‌ کرد؟» فـرمود: تـا جباران را خوار کند. و به‌ این‌ ترتیب منصور را متوجه قدرت الهی کرد (تهذیب الکمال،ج۱،ص۹۵.)

و آن‌گاه که فرماندار مدینه‌ در‌ حضور بنی‌هاشم در خطبه‌های نماز‌ به‌ علی (علیه‌السّلام) دشنام داد، امام چنان‌ پاسخی کوبنده داد که فرماندار خطبه را نـاتمام گـذاشت‌ و به‌ سوی‌ خانه‌اش راهی شد. وسایل‌ الشیعه ج16،ص423).

منبع: «تحلیل جامع زندگانی 65 ساله امام صادق علیه السلام»/سید محمدتقی قادری»


free b2evolution skin
8
مهر

«تحلیل جامع زندگانی 65 ساله امام صادق علیه السلام»| قسمت اول

هرچند ذوات معصومین علیهم السلام «کلهم من نور واحد» اند، ولی به دلیل موقعیت ها هریک از معصومین علیهم السلام اختصاصاتی دارند که معصومین دیگر آن را ندارند، از همین رو امام‌ صادق علیه السلام نیز دارای اختصاصی است که این اختصات در امامان پیشین و امامان بعدی وجود ندارد.

 

 

 

 

 

1-«اختصاصات امام صادق علیه السلام»

هرچند ذوات معصومین علیهم السلام «کلهم من نور واحد» اند، ولی به دلیل موقعیت ها هریک از معصومین علیهم السلام اختصاصاتی دارند که معصومین دیگر آن را ندارند، از همین رو امام‌ صادق علیه السلام نیز دارای اختصاصی است که این اختصات در امامان پیشین و امامان بعدی وجود ندارد.

نخستین از اختصاصات امام صادق علیه السلام «نقطه اتصال تشیع و تسنن» است، چرا که که مادرش «ام فروه» است، همین موجب شده است امام صادق همانگونه که ازطرف پدر «امام باقر علیه السلام» نسبش به امام علی علیه السلام می رسد، از طرف مادرش «ام فروه» نیز نسبش به ابوبکر برسد، چرا که مادر امام صادق علیه السلام هم از طرف پدر و هم از طرف مادر، نسبش به ابوبکر می رسد؛ زیرا که مادر امام صادق(علیه السلام) دختر قاسم و قاسم پسر محمد و محمد پسر ابوبکر است. و همچنین مادر ام فروه اسماء دختر عبدالرحمن و عبدالرحمن هم پسر ابوبکر بوده است. ازهمین رو که شیعیان به وجود آن حضرت به دلیل انتساب به امام علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها افتخار می کنند و امام را ازخود می دانند، و اهل سنت نیز به دلیل انتساب آن حضرت به ابوبکر به وجود امام صادق علیه السلام افتخار می کنند.

ولی نکته مهمی که باید به آن توجه داشت این است اینکه در بعضی از منابع آمده است که امام صادق علیه السلام فرمودند «ان ابابکر ولدنی مرتین»؛ (الملل والنحل، ج1، ص194) من از ابوبکر دو بار متولد شدم» و به این افتخار می کرد، به دلایل مختلف صحیح نیست چراکه:

اولا: 
گر چه نسب امام از طرف مادر به ابوبکر بر می گردد؛ ولی اين روايت را که امام صادق(علیه السلام) بر آن افتخار می کرد را هيچيك از علماي شيعه صحیح ندانسته اند و تنها مرحوم ابو الفتح اربلي در كتاب كشف الغمه آن را از یک عالم سنی نقل کرده که باز مرحوم تستری آن را کذب دانسته است.(كشف الغمة: ج2، ص 374؛ الصوارم المهرقة، نور الله التستري، ص 241 و 242.)

ثانیا: 
حافظ عبد العزيز جنابذی که گفته: قال ابو عبدالله جعفر بن محمد: «لقد ولدنی ابوبکر مرتین»؛ (ابوبكر دو بار مرا به دنيا آورده). متوفاي 611 است و امام صادق (عليه السلام) در سال 148 هجري به شهادت رسيده است. چطور به صورت مستقیم این حرف را به امام نسبت می دهد در حالی که بين او و امام 463 سال فاصله وجود دارد. لذا روايت مرسله می شود و روايت مرسل ارزشي براي استدلال ندارد.(شذرات الذهب، ج 5، ص 46.) 

ثالثا:
در اینکه ام فروه مادر امام صادق(علیه السلام) بوده و از زنان پاکدامن و باعظمت و عفیف و نوه محمد بن ابی بکر بوده است، و اینکه خود محمد نیز از شیعیان مخلص علی(علیه السلام) بوده هیچ شکی نیست؛ ولی این تنها از جهت بیان نسب فامیلی است و هیچ فضلیتی را برای ابوبکر ثابت نمی کند.

رابعا:
اين روايت هم از نظر شيعيان بی ارزش است و همچنین بر طبق قواعد رجالي اهل سنت نیز بي اعتبار شناخته شده است. چرا که در سلسله سند اين روايت چندين راوي مجهول از قبیل: أبو البركات ،عبد الصمد بن علي، احمد بن محمد بن إسماعيل الآدمي و حفص بن غياث وجود دارد که علمای اهل سنت آنان را مجهول دانسته اند.(تهذيب الكمال، المزي، ج 5، ص 81-82.،خطيب بغدادي، تاريخ بغداد، ج11، ص 46؛ ذهبي، تاريخ اسلام، ج 44، ص 287 و صفدي در الوافي بالوفيات، ج 13، ص 286؛ مستدركات علم الرجال، ج4، ص445، شماره 7909.) 

 

ادامه »


free b2evolution skin