15
تیر

نمونه هايى برجسته از اخلاق امام علی عليه السلام‏

ميانجى شدن اميرمؤمنان عليه السلام‏
اميرالمؤمنين عليه السلام بر خرمافروشان می گذشت، ناگاه كنيزى را در حال گريه ديد، فرمود: سبب گريه ات چيست؟ گفت: آقايم مرا با يك درهم براى خريد خرما فرستاد، از اين شخص خرما را خريدم و نزد آقايم بردم، ولى نپسنديد، هنگامى كه به ايشان برگرداندم از پس گرفتن سر باز زد.
حضرت به خرمافروش گفت: اى بنده خدا! اين يك خدمتكار است و از خود اختيارى ندارد، درهمش را باز گردان و خرما را پس بگير، خرمافروش از جا برخاست و مشتى به حضرت زد.
مردم گفتند: [چه كردی] اين اميرالمؤمنين عليه السلام است؟! مرد از شدّت ترس به تنگى نفس افتاد و رنگ چهره اش زرد شد و خرما را از كنيز گرفت و درهم را به او باز گردانيد سپس گفت: اى اميرالمؤمنين! از من راضى شو، حضرت فرمود: چه چيزى بيشتر از اينكه ببينم تو خود را اصلاح كرده اى مرا راضى می كند؟
و كلام اميرالمؤمنين عليه السلام به اين صورت آمده است: من در صورتى از تو راضى می شوم كه حقوق مردم را تمام و كامل بپردازی.

 

 

 

توجه عاشقانه به يتيمان‏
وجود مبارك اميرالمؤمنين عليه السلام با اينكه به همه اوضاع و احوال كشور و مردمش آگاه بود و به ويژه يتيمان و مستمندان و بيوه زنان و نيازمندان را لحظه اى از نظر دور نمی داشت، ولى گاهى براى درس دادن به زمامداران و امت اسلام كارى را هم چون فردى عادى انجام می داد.
روزى امام عليه السلام زنى را ديد كه مشكى پر از آب به دوش می كشيد. مشك را از او گرفت و تا جايى كه آن زن بنا داشت، برد و آنگاه از وضع آن زن جويا شد، زن گفت: على بن ابى طالب شوهرم را به بعضى از مرزها فرستاد و كشته شد، برايم كودكانى يتيم به جا گذاشت و من براى اداره امور آنان چيزى ندارم، به اين خاطر ضرورت و احتياج مرا به انجام كار براى مردم ناچار كرد.
حضرت به خانه برگشت و هنگامى كه صبح شد سبدى از طعام براى آن خانواده با خود حمل كرد، بعضى از يارانش گفتند: آن را در اختيار من بگذار تا برايت بياورم، فرمود: چه كسى در قيامت بار سنگين مرا به جاى من حمل می كند؟
آنگاه به درِ خانه آن زن رفت و در زد. زن گفت: كيست كه در می زند؟
حضرت فرمود: همان عبدى هستم كه مشك پرآب را براى تو به دوش كشيد، در را باز كن كه چيزى براى كودكان همراه دارم. زن گفت: خدا از تو خشنود باشد و ميان من و على داورى كند!
حضرت وارد شد و فرمود: علاقه دارم پاداش الهى به دست آورم؛ ميان خمير كردن آرد و پختن نان و بازى كردن با كودكان يكى را انتخاب كن. زن گفت: من به پختن نان بيناترم و تواناتر، ولى اين تو و اين كودكان، با آنان بازى كن.
زن می گويد: من به سوى آرد رفتم و آن را خمير كردم و على عليه السلام به جانب گوشت رفت و آن را پخت و با دست مباركش گوشت پخته و خرما و خوراكى ديگرى به دهان كودكان می گذاشت، هرگاه كودكان چيزى از آن خوراكی ها را می خوردند می گفت: فرزندانم! على را از آنچه براى شما پيش آمده، حلال كنيد!
هنگامى كه آرد خمير شد، زن گفت: اى بنده خدا! تنور را روشن كن، على عليه السلام به جانب تنور شتافت و آن را شعله ور ساخت. چون تنور شعله كشيد صورتش را نزديك برد و حرارت آتش را به آن تماس داده، می گفت:
يا على! بچش، اين پاداش كسى است كه حق بيوه زنان و يتيمان را وا گذاشته.
ناگاه زنى (از زنان همسايه) على عليه السلام را ديد و او را شناخت و به مادر كودكان گفت: واى بر تو! اين امير مؤمنان است؛ زن به جانب حضرت شتافت و پی درپى می گفت: از شما بس شرمنده ام اى اميرمؤمنان! حضرت فرمود: من از تو بس شرمنده ام اى كنيز خدا كه در مورد تو كوتاهى كردم.

منبع: اهل بيت عليهم‏ السلام عرشيان فرش نشين، شیخ حسین انصاریان


free b2evolution skin
4
تیر

علی (ع) در کتب اهل سنت: علی نخستین مسلمان

 [صحيح ترمذى 2/ 301] از «ابو حمزة» كه مردى از انصار بود، روايت كرده است كه از «زيد بن ارقم» شنيدم، مى‏ گفت:

نخستين كسى كه افتخار تشرّف به آئين اسلام را پذيرفت، على عليه السّلام بود.
مؤلف گويد: اين حديث را «حاكم» در كتاب [مستدرك الصحيحين 3/ 136] روايت كرده است و صحت آنرا تصديق نموده است و «نسائى» نيز در كتاب [خصائص ص 2] نقل كرده است و «ابن سعد» هم، در [طبقات 3/ قسم 1/ 12] روايت كرده است و «ابن اثير» هم در [اسد الغابة 4/ 17] و «متّقى» هم، در [كنز العمال 6/ 400] نقل كرده و اضافه نموده است: اين حديث را «ابن ابى شيبه» روايت كرده است و «احمد بن حنبل» در مجلد چهارم مسندش اين حديث را به دو سند، روايت كرده يكى در صفحه 368 و ديگرى در صفحه 371 و اين حديث را «ابن جرير طبرى» در [تاريخ طبرى 2/ 55] به دو سند نقل كرده است.

 

 

ادامه »


free b2evolution skin
1
تیر

لقب امیرالمومنین در منابع اهل‌سنت

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) در جای جای عمر مبارک و شریفشان، پسرعمو و بردار بزرگوار خویش، علی(علیه السلام) را برای امارت و وصایت و خلافت بر مؤمنان معرفی کرده و در این راه حجّتی را برای مخالفان باقی نگذاشتند. در این بین از میان احادیث فراوان، چند حدیث زیر را که بیانگر امامت علی(علیه السلام) است، از منابع اهل سنت انتخاب کرده ایم.

 

 


1- انس بن مالک (که خادم پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) بود) گوید: روزی رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) به من فرمود: مرا در وضو یاری کن، پس دو رکعت نماز گزارد و فرمود:
أَوَّلُ مَنْ يَدْخُلُ عَلَيْكَ مِنْ هَذَا اَلْبَابِ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ سَيِّدُ اَلْمُسْلِمِينَ وَ قَائِدُ اَلْغُرِّ اَلْمُحَجَّلِينَ وَ خَاتَمُ اَلْوَصِيِّينَ
اولین کسی که از این در بر توارد می شود، «امیر مؤمنان» و سرور مسلمانان و پیشوای پیشانی سفیدان و خاتم اوصیاء پیامبران است.
انس گوید: با خود گفتم خدایا! آن مرد را مردی از انصار قرار بده. تا وقتی علی(علیه السلام) وارد شد. رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) پرسید: ای انس! او کیست؟ من گفتم: علی(علیه السلام) است. پس رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) در حالی که شادمان بود برخاست و او را در آغوش گرفت و عرق صورت خود را به صورت او و عرق صورت علی(علیه السلام) را به صورت خویش مالید.
آنگاه علی(علیه السلام) گفت: یا رسول الله! می بینم که نسبت به من کاری انجام می دهی که قبل از این، از شما ندیده بودم. 
پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: تو کسی هستی که دِین مرا ادا می کنی و صدای مرا به گوش امتم می رسانی و اختلاف امتم را پس از من تبیین می کنی. 

 

 

ادامه »


free b2evolution skin
1
تیر

عدالت امام علی (ع) از نظر پیامبر (ص)

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مکررا عدالت علی (علیه السلام) را به اصحاب گوشزد می کرد تا آیندگان بر شدت علی (علیه السلام) در اجرای عدالت خرده نگیرند که در ذیل به سه نمونه از فرمایشات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)  اشاره می کنیم 

 


 
 ابن شهر آشوب از تاریخ طبری به سند خودش ابن مردویه روایت کرده است:وقتی که علی (علیه السلام) از یمن باز می گشت یکی از اصحاب را در میان سربازان جانشین خود قرار داد و با سرعت خود را به  پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رساند مردی که جانشین حضرت بود جامه های غنیمتی را بین سربازان تقسیم کرد هنگامی که آنها نزدیک مکه رسیدند علی (علیه السلام) برگشت تا به همراه انان خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) برسد،همین که چشمش به لباسها افتاد به ان مرد اعتراض کرد که چرا چنین کردی؟ او در جواب گفت: می خواستم با تجمل وارد مکه شوند! علی (علیه السلام) فرمود: آیا پیش از آنکه به رسول خدا برسی؟»  

 


سپس دستور داد لباسها را از تن خارج کنید و به غنائم بازگرداندند اما افراد لشکر وقتی نزد پیغمبر رسیدند از علی (علیه السلام) شکایت کردند رسول خدا ایستاد و ضمن سخنانی فرمود:
«ای مردم ! از علی شکایت نکنید به خداسوگند! او در راه خدا سخت و خشن است.»(مناقب ابن شهر آشوب، ج2،ص110)

 

 

 «ابوهریره نقل می کند: روزی خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رسیدم دیدم مقداری خرما مقابل آن حضرت است سلام کردم جوابم را داد، و یک مشت از خرماها را به من داد، آنها را شمردم 73 عدد بود سپس نزد علی رفتم سلام کردم جوابم داد و یک مشت خرما به من داد دیدم 73 است.
پس از آن به محضر رسول خدا برگشتم و گفتم: امروز مشت خرامایی که به من دادید به مقداری بود  اکه علی به من داد تعجب کردم. پیغمبرخدا (صلی الله علیه و آله و سلم) لبخندی زد و فرمود: ای اباهریره مگر نمی دانی دست من و دست علی در عدالت برابر است.» (لعالی سیوطی، ص54)

 

 



 حبشی پسر جناده گفت: نزد ابی بکر نشسته بودم مردی وارد شد و گفت:ای خلیفه رسول خدا! همانا پیامبر اکرم (ص) به من وعده سه مشت خرما داده است به من بده. وقتی امام (ع) آمد ابوبکر گفت: یا اباالحسن !این مرد چنین ادعایی دارد یا علی! تو سه مشت خرما به او بده! حضرت سه مشت خرما به او داد.ابوبکر گفت: خرماها را بشمارید وقتی خرماها را شمردندند دیدند هر سه مشت از آن شصت عدد بوده نه کمتر و نه بیشتر، ابی بکر گفت: در شب هجرت از سوی مدینه خارج شده بودیم پیغمبر (ص) به من فرمود: «ای ابی بکر من و دست علی در عدل مساوی است.»(فرائد المسطین، ج1،ص50)

 

 

 

منبع

تجلی امامت : تحلیلی از حکومت امیرالمومنین علی (ع) /سیداصغر ناظم زاده قمی، الهادی: قم: 1372، ص64-66

 


free b2evolution skin