18
شهریور

گناهان بازدارنده از اجابت دعا

گناهان بازدارنده از اجابت دعا:

بسیاری از مردم همواره از اینکه دعایشان مستجاب نمیشود و بیجواب میماند شکایت دارند؛ اما آنان باید ریشه این مشکل را در خودشان بجویند. امام سجاد عليه السلام در این باره میفرماید: گناهانی که موجب برگشتن دعا میشود عبارتند از: نیت بد داشتن، پلیدی، باطن، با برادران دینی دورویی و نفاق داشتن، برادران دینی را با ترک اجابت تصدیق نکردن، و نمازهای واجب را به تأخیر انداختن تا وقتشان بگذرد

قرآن وسبك زندگي


free b2evolution skin
16
شهریور

جدول مشاغل و حِرَف پیامبران (علیهم السلام)

جدول مشاغل و حِرَف پیامبران (علیهم السلام)


free b2evolution skin
16
شهریور

ياد مرگ

ياد مرگ


free b2evolution skin
16
شهریور

سخن و خنده پیامبر(صلي الله عليه وآله وسلم)

سخن و خنده پیامبر(صلي الله عليه وآله وسلم)

روزی مرد بیابان نشینی خدمت پیامبر(ص) رسید در حالی که آن حضرت برآشفته بود و به یارانش اعتراض می کرد. آن مرد خواست چیزی بپرسد. اصحاب گفتند: ای مرد، چیزی نگو که ما او را دگرگون می بینیم، گفت: مرا واگذارید به خدایی که او را به حقّ، پیامبر قرار داده است، تا او لبخند نزند دست بر نمی دارم. آنگاه عرض کرد: یا رسول الله! شنیده ام که دجال در حالی که مردم از گرسنگی مرده اند، برای آنها آبگوشت می آورد.

پیامبر خدا(ص) از همه مردم گشاده زبان تر1 و شیرین سخن تر بود و خود می فرمود: «من فصیح ترین عربم2 و اهل بهشت به زبان محمّد(ص) سخن می گویند». آن حضرت کم حرف و نرم گفتار بود و در وقت گفتن، سخن بیهوده نمی گفت و سخنش مانند جواهر به رشته کشیده بود.3 گفته اند: مانند حرف زدن شما تند حرف نمی زد، سخنش آرام و منظم بود در حالی که شما پراکنده سخن می گویید.

ادامه »


free b2evolution skin
16
شهریور

ماجرای شب اول قبر از زبان دختری که در قبر مادر خوابید

ماجرای شب اول قبر از زبان دختری که در قبر مادر خوابی

علامه سید محمد حسین طباطبائی صاحب تفسیر المیزان نقل کردند که: استاد ما عارف برجسته «حاج میرزا علی آقا قاضی» می‏گفت:

در نجف اشرف در نزدیکی منزل ما، مادر یکی از دخترهای اَفَنْدی‏ها (سنی‏های دولت عثمانی) فوت کرد.

این دختر در مرگ مادر، بسیار ضجه و گریه می‏کرد و جداً ناراحت بود، و با تشییع کنندگان تا کنار قبر مادر آمد و آنقدر گریه و ناله کرد که همه حاضران به گریه افتادند.

هنگامی که جنازه مادر را در میان قبر گذاشتند، دختر فریاد می‏زد: من از مادرم جدا نمی‏شوم هر چه خواستند او را آرام کنند، مفید واقع نشد؛ دیدند اگر بخواهند با اجبار دختر را از مادر جدا کنند، ممکن است جانش به خطر بیفتد. سرانجام بنا شد دختر را در قبر مادرش بخوابانند، و دختر هم پهلوی بدن مادر در قبر بماند، ولی روی قبر را از خاک انباشته نکنند، و فقط روی قبر را با تخته‏ای بپوشانند و دریچه‏ای هم بگذارند تا دختر نمیرد و هر وقت خواست از آن دریچه بیرون آید.

دختر در شب اول قبر، کنار مادر خوابید، فردا آمدند و سرپوش را برداشتند تا ببینند بر سر دختر چه آمده است، دیدند تمام موهای سرش سفیده شده است.

پرسیدند چرا این طور شده‏ای؟

در پاسخ گفت: شب کنار جنازه مادرم در قبر خوابیدم، ناگاه دیدم دو نفر از فرشتگان آمدند و در دو طرف ایستادند و شخص محترمی هم آمد و در وسط ایستاد، آن دو فرشته مشغول سؤال از عقائد مادرم شدند و او جواب می‏داد، سؤال از توحید نمودند، جواب درست داد، سؤال از نبوت نمودند، جواب درست داد که پیامبر من محمد بن عبدالله(صلی الله علیه و آله و سلم)است.

تا این که پرسیدند: امام تو کیست؟

آن مرد محترم که در وسط ایستاده بود گفت: «لَسْتُ لَها بِاِمامِ؛ من امام او نیستم»

در این هنگام آن دو فرشته چنان گرز بر سر مادرم زدند که آتش آن به سوی آسمان زبانه می‏کشید.

من بر اثر وحشت و ترس زیاد به این وضع که می‏بینید که همه موهای سرم سفید شده در آمدم.

مرحوم قاضی می‏فرمود: چون تمام طایفه آن دختر، در مذهب اهل تسنن بودند، تحت تأثیر این واقعه قرار گرفته و شیعه شدند (زیرا این واقعه با مذهب تشیع، تطبیق می‏کرد و آن شخصی که همراه با فرشتگان بوده و گفته بود من امام آن زن نیستم، حضرت علی (علیه السلام) بوده‏اند) و خود آن دختر، جلوتر از آنها به مذهب تشیع، اعتقاد پیدا کرد.

تبيان

 


free b2evolution skin