خطبه 1
سرآغاز دين معرفت او است،[5]و كمال معرفتش تصديق ذات او،و كمال تصديقذاتش توحيد و شهادت بر يگانگى او است،و كمال توحيد و شهادت بر يگانگيش اخلاصاست،و كمال اخلاصش آن است كه وى را از صفات ممكنات پيراسته دارند،چه اينكههر صفتى گواهى مىدهد كه غير از صفت موصوف است و هر موصوفى شهادت مىدهد كهغير از صفت است، آنكس كه خداى را(به صفات ممكنات)توصيف كند وى را به چيزىمقرون دانسته،و آن كس كه وى را مقرون به چيزى قرار دهد،تعدد در ذات او قائل شده،و هر كس تعدد در ذات او قائل شود،اجزائى براى او تصور كرده،و هر كس اجزائى براىاو قائل شود وى را نشناخته است. و كسى كه او را نشناسد،[6]به سوى او اشاره مىكند،و هر كس به سويش اشاره كند،برايش حدى تعيين كرده،و آن كه او را محدود بداند،وى را به شمارش آورده،و آن كسكه بگويد خدا در كجا است؟وى را در ضمن چيزى تصور كرده،و هر كس بپرسد بر روىچه قرار دارد؟جائى را از او خالى دانسته،همواره بوده است و از چيزى به وجود نيامده،و وجودى است كه سابقه عدم براى او نيست،با همه چيز هست اما نه اينكه قرين آن باشد،[7]و مغاير با همه چيز است، اما نه اينكه از آن بيگانه و جدا باشد،انجام دهنده است،اما نه به آن معنى كه حركات و ابزارى داشته باشد،بينا استحتى در آن زمانى كه موجودقابل رؤيتى وجود نداشت،تنها است زيرا كسى وجود نداشته تا به او انس گيرد،و از فقدانش ترسان و ناراحت شود.
صفحات: 1· 2· 3· 4· 5· 6· 7· 8· 9· 10· 11· 12· 13· 14· 15· 16· 17· 18· 19· 20
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب