23
مرداد

آثار سوء اعراض از نماز و سبک شمردن آن

در آموزه های وحیانی و تعالیم قرآن و عترت(علیه السلام)، اعراض از نماز به شدت مذمّت شده است. از رسول خدا(صلی الله علیه واله) نقل شده است كه فرمودند: نماز ستون دین است. پس هركس نماز را از روی عمد ترك كند، پایه های دین خود را ویران ساخته است و آن كس كه نماز را در وقت آن به جا نیاورد، داخل «ویل» می شود كه سرزمینی در جهنم است؛ چنانكه خدای تعالی در قرآن كریم فرمود: «فَوَیلٌ لِلْمُصَلِّین الَّذینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُون »

 

و نیز قرآن شریف می فرماید:

«فِی جَنّاتٍ یتَسائَلونَ، عَنِ المُجرِمینَ مَا سَلَكَكُم فِی سَقَرَ، قَالُوا لَم نَكُ مِنَ المُصَلّینَ وَ لَم نَكُ نُطعِمُ المِسكِینَ وَ كُنَّا نَخوضُ مَعَ الخَائِضِینَ» 

روز قیامت بهشتیان از گناهكاران سؤال می كنند چه چیز شما را به جهنم كشانید؟ پاسخ می دهند: ما از نماز گزاران نبودیم و به مستمندان طعام نمی دادیم و با آنان  كه سخن باطل می گفتند هم آواز می شدیم و با گناهکاران همنشین بودیم.

قرآن كریم در ادامه این آیات می فرماید:
«فَمَا تَنفَعُهُم شَفَاعَةُ الشّافِعینَ» شفاعت شفاعت كنندگان سودشان نبخشد.

 

ادامه »


free b2evolution skin
22
مرداد

اقامه نماز

قرآن کریم همواره برای امر به نماز، از واژه «اقامه» بهره می گیرد. مگر در موارد بسیار نادری، در قرآن شریف عبارت «نماز خواندن» نیامده است. بلكه در آیات مختلف می فرماید:«أقِیمُوا الصَّلَوةَ» یعنی نماز را به پا دارید. به  پا داشتن نماز به معنای صرفاً خواندن آن نیست، بلكه به معنای زنده نگه داشتن روح و هدف نماز در زندگی فردی و اجتماعی است.

 

 

 

بنابراین نماز باید در متن زندگی آدمی جریان داشته باشد و یک امر مهم و زنده تلقّی شود.با توجّه به روایات فراوانی، از آیاتی که امر به اقامه نماز می نماید، به تأکید قرآن کریم بر «نماز جماعت» تعبیر می شود؛ زیرا اقامه صلاة به معنای زنده نگه داشتن نماز و برپا داشتن آن در اجتماع مسلمانان است.شخصی كه نماز را به صورت فُرادی و با حضور قلب به جا می آورد و مستحبّات و تعقیبات نماز را نیز انجام می دهد، می توان گفت نماز خوانده، ولی آن را اقامه نكرده است و در فرهنگ قرآنی چنین نمازی كامل نیست؛ نماز باید در مسجد، در میان مردم و با جماعت خوانده شود. نماز باید در اجتماع مسلمانان زنده و پویا باشد. نماز جماعت یك شعار است و این شعار باید زنده نگه  داشته شود.در باب نماز جماعت و اهمیت آن، احادیث فراوانی از پیامبر اسلام(صلی الله علیه واله) و ائمه اطهار (علیه السلام)( نقل شده است. مضمون احادیث این است كه اگر شخصی بدون دلیل نماز جماعت را ترك كرد، با او همنشینی، معاشرت و داد و ستد نكنید و با او پیوند ازدواج نیز برقرار ننمایید. و در مقابل، کسانی که به نماز و نماز جماعت اهمیت می دهند و آن را برپا می دارند را دارای مقام و منزلت بالایی دانسته و گرامی داشته است. 

پیامبر اكرم(صلی الله علیه واله) درباره نماز جماعت می فرمایند: كسی كه نمازهای پنجگانه را به جماعت بگزارد، هر خیر و نیكی را به او گمان ببرید.«مَنْ صَلَّی الصَّلَوَاتِ الْخَمْسَ جَمَاعَةً فَظُنُّوا بِهِ كُلَّ خَیرٍ» 

امام صادق(علیه السلام) نیز فرمودند: «مسلمانی كه نمازهای صبح و عشا را به جماعت بخواند، در پناه خداوند عزّ و جل است؛ كسی كه به چنین شخصی ستم روا دارد، به خدا ستم كرده است و كسی كه او را كوچك شمارد،  خدا را كوچك شمرده است.» 

مؤمنان نباید به خواندن نماز فُرادا اكتفا كنند. آن چیزی كه مورد تأكید اسلام است، زنده نگه داشتن نماز است. در جامعه اسلامی، هنگامی كه مؤذّن اذان می گوید، باید همه كارها تعطیل شود، همه مردم به مسجد روی آورند و در نماز جماعت شركت كنند. همه با هم تكبیر بگویند و با هم ركوع و سجود را انجام دهند. این  یك وظیفه مهم برای مسلمانان است. در روایت آمده است از جمله چیزهایی كه نزد خداوند شکایت می كند،  مسجد خرابی است كه مردم در آن نماز برپا ندارند. در روایتی نقل شده است: «چون قیامت برپا می شود،  قومی محشور می شوند كه صورت های آن ها مانند ستاره می درخشد. ملائكه از آن ها می پرسند، اعمال شما چه بوده است؟ آن ها پاسخ می دهند: ما با شنیدن اذان برای گرفتن وضو حركت می كردیم و به كار دیگری مشغول نمی شدیم. بعد دسته ای دیگر محشور می شوند كه چهره های آنان مانند ماه درخشان است. از آن ها نیز همان سؤال می شود، جواب می دهند: ما قبل از اذان وضو می گرفتیم و برای ادای نماز آماده می شدیم.  سپس طایفه دیگری محشور می شوند كه چهره های آنان همچون خورشید می درخشد؛ آنان در پاسخ فرشتگان می گویند: ما قبل از اذان وارد مسجد می شدیم و اذان را در مسجد می شنیدیم.» 

منبع: پایگاه ضیاء الصالحین


free b2evolution skin
21
مرداد

حضور قلب در نماز

وقتی ادب ظاهری و ادب باطنی در نماز مراعات شود و نماز انسان همراه با خضوع و خشوع باشد، توفیق حضور قلب در نماز به وی عطا می شود. در این صورت است كه نماز به صورت یك معاشقه در می آید. وقتی نماز گزار سوره حمد را می خواند، با تمام وجود درك می کند كه خدا در حال صحبت با او است و باید خود را در محضر خدای سبحان بیابد تا كلام نورانی حق تعالی را از زبان خودش بشنود. در سایر نماز نیز واقعاً احساس بندگی می کند و در می یابد که او در حال صحبت با خدای خویش است. یك «الله اكبر» چنین نمازی به دنیا و آنچه در دنیا است، ارزش دارد. از امام صادق(علیه السلام) در مورد معنای «تكبیرة الاحرام» پرسیدند، ایشان فرمودند: یعنی ای نفس و ای دنیا، اكنون موقع صحبت با خداست.

 

 

 

در نماز با حضور قلب، ذهن آدمی به این سو و آن سو نمی رود، بلکه فقط و فقط خداوند بر ذهن او حكومت می كند. این چنین نماز است كه دعای مستجاب دارد. ولی اگر کسی توفیق حضور قلب پیدا نکرد، لااقل باید در نماز مؤدّب باشد و شمرده شمرده نماز بخواند و مراقب فکر و ذهن خود باشد که به هر سوئی نرود. نقل می کنند امام جماعت یک مسجد، روایتی با این مضمون مشاهده کرد که اگر كسی دو ركعت نماز بخواند، دعایش مستجاب می شود. چون حاجت خیلی مهمّی داشت به مسجد آمد و شروع به خواندن نماز كرد. وقتی«بسم الله الرحمن الرحیم» گفت و وارد نماز شد، یادش آمد مسجدی که در آن نماز می خواند، گلدسته ندارد و تا آخر نماز، فکر و ذهن او به دنبال ساخت گلدسته بود. وقتی نماز را سلام داد، ساخت گلدسته مسجد نیز به پایان رسید. بعد از نماز دست خود را برای دعا بالا كرد و انتظار اجابت داشت که ناگهان متوجّه شد چه نمازی خوانده است. از این رو خجالت کشید و گفت: روایت می فرماید هرکس دو رکعت نماز بخواند، دعای مستجاب دارد، نه هرکس گلدسته بسازد. از آنچه تاکنون بیان شد، این نتیجه حاصل می شود که نماز می تواند سالک را عروج دهد و او را به مقامات عالیه عرفانی برساند. همچنین دانستیم آن نمازی که اثرات فراوانی در پیشرفت سیر و سلوک دارد، نماز همراه با حضور قلب است. حال باید دانست این حضور قلب از کجا پیدا می شود و موانع کسب توفیق آن کدامند؟

خداوند تبارک و تعالی در سوره مؤمنون، صفاتی را برای اهل ایمان ذكر می نماید. مقصود خداوند از بیان آیه شریفۀ «وَ الَّذینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُون»، بعد از آیۀ شریفۀ «الَّذینَ هُمْ فی‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُون» فهماندن ارتباط مستقیم «اعراض از لغو» و «خشوع در نماز» به بندگان است. به عبارت روشن تر، رستگار كسی است كه در نمازش خاضع و خاشع باشد و از هرگونه لغو و بیهوده، اعراض كند. اگر سالک بتواند از لغویّات رویگردان باشد، توفیق حضور قلب پیدا می کند. همچنین اگر طالب معرفت، نماز خود را به مرتبه دوّم یا سوّم برساند، دیگر اعمال لغو و بیهوده در زندگی او راه نمی یابد. خصوصاً قادر می شود زبان خود را از لغویّات محافظت کند. در مقابل، کسی كه مدام حرف بیهوده می زند، معلوم است كه مرتبه نماز او از نماز لسانی بالاتر نمی رود و باید پاسخگوی اعمال و گفتار بی نتیجه و بیهوده خود باشد. طبق نقل مشهور، پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) كفن و دفن جوانی را خودشان انجام دادند، مادر آن جوان گفت دیگر برای فرزندم گریه نمی كنم، زیرا به دستان پیامبر گرامی(صلی الله علیه واله) در قبر آرمیده است. رو به قبر فرزندش گفت: خوشا به حالت، مرگ برای تو آسان باشد و رفت. پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) روی قبر را پوشاندند و بعد به اطرافیان خود فرمودند: قبر چنان فشاری به او داد كه استخوان های سینه اش درهم شكسته شد. به عبارت دیگر زیر منگنه الهی له شد. اطرافیان گفتند: یا رسول الله آدم خوبی بود. ایشان فرمودند: بله آدم خوبی بود، بهشتی هم هست. امّا زیاد حرف بیهوده می زد.بعضی حرف ها نه نتیجه دنیا دارد و نه آخرت. در تعالیم اسلامی بر مواظبت از زبان، تأکید فراوانی شده است. گفت و شنود بیهوده، دیدنی های بی ثمر و اعمال بیهوده، قساوت قلب می آورد. انسان قسیّ القلب نه فقط در نماز حضور قلب ندارد، بلکه از عبادت لذّت نمی برد. لذا خواب را بر نماز مقدم می دارد. تخیل ها و توهّم های بیهوده یكی پس از دیگری در دل چنین انسانی وارد می شود و دل او را مكدّر می كند. پس از چندی نظیر یك آیینه با صفا می شود كه گرد گرفته باشد. بنابراین گاهی اوقات آدمی گناه نکرده است ولی اعمال لغو و گفت و شنود بیهوده، موجب  کدورت قلب وی می گردد. نتیجۀ حضور قلب، شرح صدر است. اگر کسی به واقع نمازگزار شود، خداوند متعال به او شرح صدر عنایت می کند:

«أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى‏ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَیلٌ لِلْقاسِیةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ أُولئِكَ فی‏ ضَلالٍ مُبین» 

پس آیا كسى كه خداوند سینه او را براى (پذیرش) اسلام گشاده، پس او بر پایه نورى از پروردگار خویش است (مانند انسانى تاریك  دل است؟) پس واى به حال كسانى كه دل‏هایشان در اثر غفلت از یاد خدا سخت گردیده، آنها در گمراهى آشكارى هستند. هر بخشی از نماز که با حضور قلب ادا شود، مورد پسند و قبول خداوند تبارک و تعالی قرار می گیرد. اگر حضور قلب فقط در «الله  اكبر» باشد، همان را خداوند می پسندد. گاهی ثلث نماز با حضور قلب است كه همان ثلث، مورد قبول خداوند واقع می شود. خوشا به حال آن كسی که همه نمازش مورد پسند و قبول حق تعالی قرار می گیرد. پیامبر اكرم(صلی الله علیه واله) فرمودند:

«إِنَّ مِنَ الصَّلاةِ لَمَا  یقبَلُ نِصفُها وَ ثُلُثُهَا وَ رُبُعُهَا وَ خُمُسُهَا إلَی العشرِ وَ إِنَّ مِنهَا لَمَا  یلَفُّ كَمَا  یلَفُّ الثَّوبُ الخَلقُ فَیضرَبُ بِهَا وَجهُ صَاحِبِهَا وَ إِنَّمَا لَكَ مِن صَلَاتِكَ مَا أقبَلتَ عَلَیهِ بِقَلبِكَ» 

بعضی از نمازها نیمی از آن پذیرفته می شود، بعضی  یك سوّم آن، برخی  یك چهارم و  بعضی  یك پنجم تا آنجا كه برخی  یك دهم آن قبول می شود و بعضی از نمازها همچون جامه ای كهنه، پیچیده و بر صورت صاحبش زده می شود و نمازگزار بهره ای از نمازهایش نمی برد، مگر به اندازه ای كه در هنگام خواندن آن ها به خداوند توجّه داشته است. نماز همراه با حضور قلب، سالک را به مقام یقظه می رساند. دل او را نورانی می کند و او را به جایی می رساند كه خدای متعال، در دلش رسوخ پیدا می كند. وقتی «لا اله الا الله» می گوید، این ذكر عظیم در تمام وجودش مشاهده شود و گوئی تمام وجود او «لااله الا الله» می گوید. پس از واقعه عاشورا، وقتی اهل  بیت(علیه السلام) در شام حضور داشتند، در مجلس یزید، هنگامی که امام سجاد(علیه السلام) خطبه می خواندند، مؤذّن اذان گفت. امام سجاد(علیه السلام) فرمودند: گفتن «اشهد ان لا اله الا الله» برای تو لفظی است. ولی گوشت و پوست و استخوان من به این شهادت، گواهی می دهد. یعنی ای مؤذّن، باید دل تو نیز شهادت به وحدانیّت خداوند بدهد.«سعید ابن جبیر» یکی از شاگردان راستین مکتب اهل بیت(علیه السلام) بود که به دست حَجّاج، به شهادت رسید. وقتی سر او را از بدنش جدا كردند، خونش روی زمین عبارت «اشهد ان لا اله الا لله» را نقش بست. در مورد شهید دوّم كه یكی از فقهای بزرگ اسلامی بود و در راه اعتلای تشیع به شهادت رسید نیز منقول است كه وقتی سر او را از بدن جدا كردند، خون وی به صورت «لا اله الا الله» روی زمین شکل گرفت.از این قبیل کرامات در تاریخ زندگی اولیای الهی به وفور مشاهده می شود. یکی از وجوه مشترک سیره طلایه  داران اخلاق و عرفان اسلامی، اهمیّت آنان به نماز، خصوصاً نماز اوّل وقت و به جماعت است. هنگامی که استاد بزرگوار ما امام خمینی«ره» در فرانسه بودند، یك كنفرانس مهمِّ  خبری با حضور ایشان برگزار شد.  خبرنگاران رسانه های مختلف بین المللی در آن کنفرانس شرکت داشتند و حضرت امام«ره» در حال ایراد مطالب مهمِّ سیاسی درباره شاه و اوضاع ایران بودند. وقت نماز ظهر شد. امام مصاحبه را رها كردند و گفتند: هنگام نماز است. هر چه اصرار کردند که امام آن مصاحبه اساسی را ادامه بدهند، نپذیرفتند.

منبع: پایگاه ضیاء الصالحین


free b2evolution skin
20
مرداد

آداب نماز

آداب نماز بر دو قسم است: آداب ظاهری و آداب باطنی.

 

 

 

 

مرحوم فیض«ره» در كتاب شریف «المحجة البیضاء» با ذكر مثالی زیبا نقش اجزای مختلف نماز را تبیین كرده است، وی می گوید: «كمال انسان وابسته به دو چیز است: موجودیت باطنی و اعضای ظاهری؛ موجودیت باطنی انسان همان روح او و ظاهر جسمانی آدمی، اعضا و جوارح  او است. بعضی از اعضای بدن آدمی مانند قلب، كبد و مغز دارای چنان اهمیتی هستند كه با از بین رفتن آن، حیات انسان از بین می رود. بعضی از اعضاء نظیر چشم، دست، پا و زبان در موقعیتی هستند كه با نبود آن ها، حیات آدمی از دست نمی رود، ولی مقاصد حیات مخدوش می گردد. بعضی از اعضاء نیز چنانند كه با از دست رفتن آن ها، نه حیات انسان و نه مقاصد آن، هیچ یك آسیبی نمی بینند، امّا به زیبایی انسان لطمه وارد می شود، نظیر ابرو، ریش و سفیدی پوست. همچنین برخی از اعضاء چنانند كه از دست رفتن آن ها به اصل جمال آدمی لطمه ای وارد نمی كند، امّا از كمال آن می كاهد، مانند كمانی بودن ابرو، سیاهی موی سر و صورت و سرخ بودن گونه های صورت. صورت عبادت هایی كه در شرع مقدس واجب شمرده شده است نیز همین گونه است. روح و حیات باطنی نماز، خشوع،  نیت، حضور قلب و اخلاص است. ركوع، سجود و قیام آن به منزله قلب، كبد و مغز می باشد كه اگر از دست برود، نماز از دست می رود. قرائت و اذكار نماز در حكم دست، پا، چشم و زبان است كه با وارد شدن خدشه به آن ها حیات نماز از دست نمی رود، امّا بعضی از مقاصد آن مخدوش می شود. مستحبّات نماز به مثابه زیبایی های مو،  پوست و صورت است كه وجود آن ها موجب جمال و زیبایی می شود. رعایت لطایف آداب در این مستحبّات، به منزله كمانی بودن ابرو و تناسب اندام است كه موجب كمال زیبایی است.» 

نماز برای بنده به مثابه هدیه ای است كه به وسیله آن به پیشگاه ربّ  الارباب تقرّب می جوید،  همان طور كه مردمان با تقدیم هدایا نزد بزرگان تقرّب می جویند. این هدیه به خداوند عرضه می شود و روز قیامت به نمازگزار برمی گردد. بنابراین، بنده در زیباسازی  یا زشت و ناقص كردن نماز اختیار دارد، اگر آن را زیبا و نیكو سازد، خیر و خوبی آن به خود او باز می گردد و اگر آن را زشت نمود، بدی آن به خودش برمی گردد. از جمله آداب باطنی نماز، داشتن خضوع و خشوع در نماز است. خضوع  یعنی رعایت ادب در پیشگاه پروردگار و خشوع  یعنی توجّه قلبی به خداوند در هنگام نماز و فروتنی باطنی در هنگام راز و نیاز با او. خشوع بدین معنی است كه انسان در هنگام ادای نماز حضور قلب داشته باشد و به امور دنیوی فكر نكند. خشوع قلب موجب خشوع اعضاء و جوارح می شود.وقتی مسلمان بداند كه رستگاری وی در گرو رعایت آداب باطنی و داشتن خشوع در نماز است، می كوشد تا هنگام ادای نماز، مراتب خضوع و خشوع را رعایت كند؛ بدین معنی كه در هنگام خواندن حمد و سوره، تمام توجّه خود را متوجّه معبودی می كند كه در حال راز و نیاز با اوست و هنگام ركوع و سجود، خدای متعال را به راستی تنزیه و تسبیح می كند.خضوع و خشوع در نماز، موجب قبول شدن نماز آدمی می گردد. نماز مقبول آن است كه آداب ظاهری و باطنی در آن مراعات شود؛ یعنی با خضوع و خشوع همراه باشد. چنین نمازی موجب تزكیه نفس و پاكی روح و روان می شود و تأثیر تربیتی و اخلاقی فراوانی دارد. از این رو چنین نمازی را نماز اخلاقی نیز می گویند؛ نمازی كه فرشتگان آن را با درخشندگی خاصی به پیشگاه خداوند متعال می برند و پروردگار عالم این نماز را می پذیرد. در حالی که نماز صحیح، تنها موجب رفع تكلیف می شود و به سبب آن انسان در جهان آخرت مورد بازخواست قرار نمی گیرد. چنین نمازی را نماز فقهی نیز می گویند. نمازی كه فرشتگان آن را در حالی كه نورانیت و درخششی ندارد، به محضر ربوبی می برند و معلوم نیست مورد قبول خداوند قرار گیرد. 

نمازی كه با حضور قلب خوانده شود، ارزشمند و بسیار با اهمیت است. ممكن است در بعضی از نمازها شخص نتواند خشوع در آن را مراعات كند. در چنین مواقعی نمازگزار با رعایت خضوع ظاهری و به جا آوردن مستحبّات، نظیر گفتن اذان و اقامه و خواندن ذكرهای اضافه بر ذكر اصلی در ركوع و سجده ها كه در رساله های  عملیه و كتب ادعیه آمده است، می تواند موجبات قبولی نماز خود را فراهم آورد. نمازگزار می    تواند در نماز و بعد از نماز با صلوات بر پیامبر اكرم(صلی الله علیه واله) و خواندن تعقیبات - یعنی دعاهایی كه بعد از نمازهای  یومیه وارد شده است- بخشی از كاستی های نماز خود را جبران كند. آن گاه آن نماز را به خداوند متعال عرضه نماید تا پروردگار با فضل و كرم خود آن را بپذیرد. در میان تعقیبات نماز،  تسبیحات حضرت زهرا«س» فضیلت بسیاری دارد. امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: «تسبیح جدّه ام حضرت زهرا«س» بعد از نمازهای روزانه، نزد من از هزار ركعت نماز در هر روز برتر و محبوب تر است

منبع:پایگاه ضیاء الصالحین


free b2evolution skin
19
مرداد

مراتب نماز

نماز دارای مراتبی است؛ نماز عوام، نماز خواص و نماز اخصّ الخواص

 

 

 

 

 

نماز عوام
مرتبه اوّل نماز كه معمولاً مربوط به انسان های عادی است، همان لقلقه زبان می باشد و اصطلاحاً به آن نماز لسانی گفته می شود.  كلمات آن درست ادا می شود و قیام، قعود، ركوع و سجود آن به درستی انجام می پذیرد. این نماز برای انسان رفع تكلیف می كند و باعث می شود چنین انسانی تارك الصلاة نباشد. یعنی جزء كافران به شمار نرود و به اندازه وسعش هم می تواند نیروی كنترل كننده از گناهان باشد. شاید بتوان گفت نود درصد مردم همین نماز لسانی را می خوانند. طبق تحقیقاتی كه به عمل آمده تعداد افرادی كه نماز خوان بوده اند و جرم و جنایت مرتكب شده اند، نسبت به افراد «تارك  الصّلاة» كه مرتكب اعمال خلاف شده اند، خیلی كمتر است. این نتیجه نشان می دهد كه همین نماز زبانی و اینكه شخصی اهل نمار جماعت و مسجد باشد، و لو اینكه آن مسجد رفتن هم ظاهری باشد، بالأخره او را در جاهایی نجات می دهد و به نفع انسان عمل می كند. این مرتبه نماز از نظر فقهی صحیح است و قضا هم ندارد.

نماز خواص

مرتبه دوّم نماز كه از اهمیت بالاتری بر خوردار است، نمازی است كه همراه با خضوع و خشوع باشد. یعنی علاوه بر آنکه نمازگزار رعایت آداب ظاهری را در نماز می کند، دل او نیز به یاد خدا خاشع باشد. در حالی كه زبان نماز می خواند، دل او هم نماز بخواند. وقتی شخص می گوید:«ایاك نعبد و ایاك نستعین»، دل نیز واقعاً خاشع در برابر خداوند باشد و همین آیه شریفه را بخواند. خشیت خداوندی بر دل چنین نمازگزاری حكمفرما می شود و او را در شمار مؤمنین قرار می دهد. خداوند متعال در قرآن شریف می فرماید:

«بِسمِ  اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحیمِ، قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ، الَّذینَ هُمْ فی  صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ، وَ الَّذینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُون» 

به نام خداوند بخشنده مهربان. حقّا كه گروندگان رستگار شدند؛ آنان كه در نمازشان فروتنند و آنان كه از هر بیهوده و زشتی رویگردانند. در این مرتبه از نماز، دل انسان در برابر خدای سبحان، مؤدّب است. همانگونه که نمازگزار مراعات ادب ظاهری را در نماز می کند؛ به اطراف نگاه نمی كند و نظیر كسی كه در مقابل بزرگی ایستاده است، دست ها را با احترام روی دو پا می گذارد و نماز می خواند. به این نماز، نماز همراه با خضوع و خشوع می گویند و رستگار آن كسی است دل خود را در نماز همراه کند و خودش و دلش در برابر پروردگار متعال مؤدّب باشند. به عبارت دیگر می توان گفت خضوع یعنی رعایت ادب ظاهری در نماز و خشوع یعنی ادب دل و همراهی دل در نماز. از پیامبر اكرم(صلی الله علیه واله) سؤال شد خشوع چیست؟ حضرت فرمودند: «خشوع عبارت است از تواضع و فروتنی در نماز و اینكه بنده قلب خود را به طور كامل متوجّه خدا سازد.» [21] حضور قلب در عبادات، روح و روان آن ها محسوب می شود و نورانیت و مراتب كمال  عبادت ها به  خشوع و مراتب آن بستگی دارد. هیچ عبادتی بدون حضور قلب، مقبول درگاه احدیت واقع نمی شود و مورد لطف و رحمت ربوبی قرار نمی گیرد. خواندن نماز واقعی برای کسانی كه به مقام خشوع نرسیده باشند، دشوار و سنگین است. چنین افرادی به خاطر ترس از جهنّم و طمع بهشت نماز می خوانند. هرکسی می تواند در نماز، خضوع و خشوع را مراعات كند، به شرط آنكه تمرین كافی در این زمینه داشته باشد و نیز دارای اراده ای قوی باشد. البته توجّه به  اینکه اینگونه توفیقات را خدا باید بدهد، ضروری است.

نماز اخصّ الخواص

مرتبه سوّم از نماز این است كه انسان خود را در محضر خدا می یابد. علاوه بر اینكه با دل خود درمی یابد در محضر خداست و خدا با او حرف می زند. درك می كند که او نیز با خداوند حرف می زند. در این صورت، نماز گفتگو و یك مكالمه ای می گردد و هرچه انسان در این راه جلوتر برود، نماز او به صورت یك معاشقه در می آید. آدمی به هر درجه از كمال كه برسد و معرفت به خدا پیدا كند، خدا نیز به همان اندازه توجّه به او دارد. اگر نماز کسی زبانی شد، به همان اندازه خدا او را یاد می كند و اگر نماز قلبی شد، به همان میزان، توجّه حق تعالی را به همراه دارد. در واقع می توان گفت در مرتبه سوّم نماز، نمازگزار عاشق خداوند و خداوند عاشق او است. طبق نقل مشهور، خداوند عزّوجل در روایت قدسی می فرماید:

«مَنْ طَلَبَنی وَجَدَنی، وَ مَنْ وَجَدَنی عَرَفَنی، وَ مَنْ عَرَفَنی أحَبَّنی، وَ مَنْ أحَبَّنی عَشَقَنی، وَ مَنْ عَشَقَنی عَشَقْتُهُ وَ مَنْ عَشَقْتُهُ قَتَلْتُهُ، وَ مَنْ قَتَلْتُهُ فَعَلَی دِیتُهُ، وَ مَنْ عَلَی دِیتُهُ فَأَنَا دِیتُه»

در حقیقت، كسی كه خداوند را كه مستجمع جمیع كمالات است می یابد، مطمئنّاً عاشق او می شود و ذات باری تعالی می فرماید: در این صورت من نیز عاشق او می شوم و از اینجا به بعد، نفس كُشی سالک پیش می آید و به جایی می رسد كه وقتی عاشق خداوند شد، بابت این عشق، نفس امّاره خود را می كشد و چنین انسانی خدایی می شود و به كمك و لطف خودِ خداوند تبارک و تعالی، كلیه صفات رذیله را در وجود خود نابود می كند. پاداش این نابودی صفات رذیله، به دست آوردن خود خدا است. یعنی رسیدن به مقام لقاء الله و مقام فناء.اگر کسی به چنین مقامی نائل آید، خداوند بر دلش حكومت می كند. دیگر به جز خداوند، هیچ موجودی در نظر او جلوه ندارد. به قول شاعر:

بـه دریا بنـگـرم دریـا تـو بینم/ به صحـرا بنگرم صحرا تو بینم
به هرجا بنگرم، كوه  و در و  دشت/ نشان از روی زیبـای تـو بیـنم

مرگ در راه خدای سبحان، برای چنین انسانی از عسل شیرین تر است. شهادت در راه خداوند، بالاترین لذّت را برای او دارد. وقتی انسان به واسطه نماز به این مراحل برسد، دیگر حتماً گناه نمی كند و چنین نمازی همان است كه قرآن کریم درباره آن می فرماید:

«وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهی  عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَ اللَّهُ یعْلَمُ ما تَصْنَعُون» 

و نماز را برپا دار؛ زیرا نماز از گناهان بزرگ و آنچه ناپسند است باز مى دارد، و البته یاد خدا بودن بزرگتر است، و خدا می داند چه می  كنید. این نماز باعث می شود نمازگزار همه  جا را محضر خداوند بیابد. چنین انسانی در محضر خدا است و مانند انسان تشنه که آب می نوشد و سیراب بودن را حس می کند، خداوند را می یابد. «یابیدنی ها» قابل وصف نیستند. بعضی چیزها دانستنی است، نظیر اینکه باید همه جوان ها به مطالعه اصول دین بپردازند و آن اصول را بدانند تا شبهات دینی و مذهبی در آنان اثر سوء نگذارد. ولی این دانستنی ها به تنهائی کافی نیستند و کاربرد ندارند. چه موقع كاربرد پیدا می كند؟ وقتی كه این علوم، یابیدنی شود. و صرفاً با عبادت و ارتباط مستمر با حق تعالی، علوم دانستنی به علوم یافتنی مبدّل می شود. قرآن کریم در این مورد می فرماید:

«وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى یأْتِیكَ الْیقینُ» 
پروردگارت را پرستش كن تا یقین پیدا کنی.

خداوند می فرماید: ای انسان! ابتدا باید مقام عبودیت پیدا كنی تا بعد از آن به مقام یقین نائل آیی؛ یعنی مرتبه یقین وابسته به عبادت است. بعد از رسیدن به مقام عبودیت و یقین، اصول دین و عقاید تشیع، برای سالک یابیدنی می شود. رسیدن به این مقام نیز احتیاج به سواد و علم آموزی ندارد. در روایت است كه رسول خدا(صلی الله علیه واله) صبح هنگام جوانی را در مسجد دیدند. پیامبر(صلی الله علیه واله) با نگاهی به او، متوجّه شدند این جوان در حال سیر در عالم دیگری است. به او فرمودند: «كَیفَ أَصْبَحْتَ؟» جوان جواب داد: «أَصْبَحْتُ یا رَسُولَ اللَّهِ مُوقِناً» یعنی من به جایی رسیده ام كه همه چیز را باوركرده ام و به مقام یقین رسیده ام و حقیقت دین را یافته ام. سپس برداشت های معنوی و آنچه یابیده بود را بیان نمود. پس از آن پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) به اصحاب خود فرمودند: خداوند، قلب این جوان را به نور ایمان روشن کرده است.  این چنین عبادت و نماز خواندن، موجب برون رفت سالک از ورطه غفلت و رسیدن وی به مقام یقظه و بیداری می شود و او را به مقام آدمیّت می رساند.

منبع: سایت ضیاء الصالحین


free b2evolution skin