خطبه 1
[1]-اين خطبه را«بحار الانوار»از كتاب«الحكمة و المواعظ»على بنمحمد واسطى،و شيخ ابو منصور احمد بن على بن ابيطالب طبرسى در كتاب«احتجاج»چاپ جديد جلد 1 صفحه 294 و قسمتى از آن را شيخ كمال الدينمحمد بن طلحه شافعى در كتاب«مطالب السؤال»كه از كتب معروف اهل تسنناست،نقل كردهاند.
(مستدرك و مدارك نهج البلاغه صفحه236 نوشته هادى كاشف الغطاءطبع بيروت).
و ما در شرح بسيارى از خطبهها اسناد آنها را از كتب ديگر(غير از نهجالبلاغه)مىآوريم تا روشن گردد تنها«سيد رضى»رحمة الله عليه نيست كه اينخطبهها را نقل كرده است.
[2]لا يبلغ مدحته(ستايشگران از مدحش عاجزند)انسان از نظر نيروىفكرى و جسمى محدود است،بهمين جهت نمىتواند ستايش خداوند را آنچنان كه بايد بگويد،و نه نعمتهاى بىشمارش را بشمارد،و نه بطور كامل اداىوظيفه نمايد.
[3]-لا يدركه بعد الهمم(كنه ذاتش درك نشود)ذات نامحدود خداوندرا با افكار انسانى نمىتوان،درك كرد،و مقصود از جمله الذى ليس لصفته…»
اين است كه خداوند چون وجودى استبىپايان صفات او نيز نامحدود است،و حد و مرزى براى آنها تصور نمىتوان كرد.
[4]و وتد بالصخور(لرزش زمين را آرامش بخشيد)مقصود امام(ع)اين است كه كوهها حركات مضطربانه زمين را كنترل مىكنند،و از نظر علوم طبيعى نيز ثابت است كه كوهها همانند ميخها در دل زمين فرو رفته و باعثپيوستگى قشرهاى مختلف زمين و پيشگيرى از لرزشهاى آن هستند،و اگر كوههااز ريشه پنجه در هم نمىافكندند و همچون زرهى قشر زمين را نگاه نمى-داشتند فشار درونى از يكسو و تاثير جزر و مد ناشى از جاذبه ماه از سوى ديگرآرامش را از ساكنان زمين سلب مىكرد.
[5]اول الدين معرفته،(سر آغاز دين شناسائى او است)ريشه تماممسائل مذهبى به عقائد،باز مىگردد و تمام عقائد،از معرفت و شناسائى خداو صفات او سرچشمه ميگيرد،بنابر اين سرآغاز تمام برنامهها و تعليمات دينىهمان شناسائى او است.
[6]و من جهله….(كسيكه او را نشناسد…)لازمه شناختن واقعىخداوند اين است كه او را در رديف مخلوقات،و موصوف به صفت آنها قرارندهند،و با اشاره حسى به او اشاره نكنند،بديهى است اگر با اشاره حسى بهاو اشاره كنيم مفهومش اين است كه او را محدود و قابل شمارش و عدد شناختهايمو اين با خداشناسى واقعى هرگز سازگار نيست.
[7]مع كل شى:(با همه چيز است)همراه بودن خداوند با موجوداتعالم به معنى مقارنه دو جسم با يكديگر نيست،بلكه همراهى او بمعنى احاطهوجودى و حافظيت و قاهريت اوست.
[8]و لائم بين مختلفاتها.[]:(همآهنگى برقرار كرد)ممكن استيكتفسير اين جمله اين باشد كه جهان ماده را از اتم به وجود آورده،كه داراى قسمتهاى مثبت و منفى است و اين هر دو در عين اينكه در دو قطب متقابل قرار دارندبا هم سازش كرده و ساختمان اتم را به وجود آوردهاند.
[9]ثم انشاء سبحانه فتق الاجواء:(طبقات جو را هم از هم گشود)در اين قسمت امام(عليه السلام)به چگونگى آفرينش جهان پرداخته كه در ابتدا فضا و جو و هوارا آفريده،و آبى در آن به وجود آورده،و بادها را فرمان داده است تا آنهارا به شدت به هم بزنند،تا آنجا كه كفهائى روى آب قرار گرفته و آسمانها رابا چنين وضعى به وجود آورده است.
صفحات: 1· 2· 3· 4· 5· 6· 7· 8· 9· 10· 11· 12· 13· 14· 15· 16· 17· 18· 19· 20
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب