19
مرداد

مراتب نماز

نماز دارای مراتبی است؛ نماز عوام، نماز خواص و نماز اخصّ الخواص

 

 

 

 

 

نماز عوام
مرتبه اوّل نماز كه معمولاً مربوط به انسان های عادی است، همان لقلقه زبان می باشد و اصطلاحاً به آن نماز لسانی گفته می شود.  كلمات آن درست ادا می شود و قیام، قعود، ركوع و سجود آن به درستی انجام می پذیرد. این نماز برای انسان رفع تكلیف می كند و باعث می شود چنین انسانی تارك الصلاة نباشد. یعنی جزء كافران به شمار نرود و به اندازه وسعش هم می تواند نیروی كنترل كننده از گناهان باشد. شاید بتوان گفت نود درصد مردم همین نماز لسانی را می خوانند. طبق تحقیقاتی كه به عمل آمده تعداد افرادی كه نماز خوان بوده اند و جرم و جنایت مرتكب شده اند، نسبت به افراد «تارك  الصّلاة» كه مرتكب اعمال خلاف شده اند، خیلی كمتر است. این نتیجه نشان می دهد كه همین نماز زبانی و اینكه شخصی اهل نمار جماعت و مسجد باشد، و لو اینكه آن مسجد رفتن هم ظاهری باشد، بالأخره او را در جاهایی نجات می دهد و به نفع انسان عمل می كند. این مرتبه نماز از نظر فقهی صحیح است و قضا هم ندارد.

نماز خواص

مرتبه دوّم نماز كه از اهمیت بالاتری بر خوردار است، نمازی است كه همراه با خضوع و خشوع باشد. یعنی علاوه بر آنکه نمازگزار رعایت آداب ظاهری را در نماز می کند، دل او نیز به یاد خدا خاشع باشد. در حالی كه زبان نماز می خواند، دل او هم نماز بخواند. وقتی شخص می گوید:«ایاك نعبد و ایاك نستعین»، دل نیز واقعاً خاشع در برابر خداوند باشد و همین آیه شریفه را بخواند. خشیت خداوندی بر دل چنین نمازگزاری حكمفرما می شود و او را در شمار مؤمنین قرار می دهد. خداوند متعال در قرآن شریف می فرماید:

«بِسمِ  اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحیمِ، قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ، الَّذینَ هُمْ فی  صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ، وَ الَّذینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُون» 

به نام خداوند بخشنده مهربان. حقّا كه گروندگان رستگار شدند؛ آنان كه در نمازشان فروتنند و آنان كه از هر بیهوده و زشتی رویگردانند. در این مرتبه از نماز، دل انسان در برابر خدای سبحان، مؤدّب است. همانگونه که نمازگزار مراعات ادب ظاهری را در نماز می کند؛ به اطراف نگاه نمی كند و نظیر كسی كه در مقابل بزرگی ایستاده است، دست ها را با احترام روی دو پا می گذارد و نماز می خواند. به این نماز، نماز همراه با خضوع و خشوع می گویند و رستگار آن كسی است دل خود را در نماز همراه کند و خودش و دلش در برابر پروردگار متعال مؤدّب باشند. به عبارت دیگر می توان گفت خضوع یعنی رعایت ادب ظاهری در نماز و خشوع یعنی ادب دل و همراهی دل در نماز. از پیامبر اكرم(صلی الله علیه واله) سؤال شد خشوع چیست؟ حضرت فرمودند: «خشوع عبارت است از تواضع و فروتنی در نماز و اینكه بنده قلب خود را به طور كامل متوجّه خدا سازد.» [21] حضور قلب در عبادات، روح و روان آن ها محسوب می شود و نورانیت و مراتب كمال  عبادت ها به  خشوع و مراتب آن بستگی دارد. هیچ عبادتی بدون حضور قلب، مقبول درگاه احدیت واقع نمی شود و مورد لطف و رحمت ربوبی قرار نمی گیرد. خواندن نماز واقعی برای کسانی كه به مقام خشوع نرسیده باشند، دشوار و سنگین است. چنین افرادی به خاطر ترس از جهنّم و طمع بهشت نماز می خوانند. هرکسی می تواند در نماز، خضوع و خشوع را مراعات كند، به شرط آنكه تمرین كافی در این زمینه داشته باشد و نیز دارای اراده ای قوی باشد. البته توجّه به  اینکه اینگونه توفیقات را خدا باید بدهد، ضروری است.

نماز اخصّ الخواص

مرتبه سوّم از نماز این است كه انسان خود را در محضر خدا می یابد. علاوه بر اینكه با دل خود درمی یابد در محضر خداست و خدا با او حرف می زند. درك می كند که او نیز با خداوند حرف می زند. در این صورت، نماز گفتگو و یك مكالمه ای می گردد و هرچه انسان در این راه جلوتر برود، نماز او به صورت یك معاشقه در می آید. آدمی به هر درجه از كمال كه برسد و معرفت به خدا پیدا كند، خدا نیز به همان اندازه توجّه به او دارد. اگر نماز کسی زبانی شد، به همان اندازه خدا او را یاد می كند و اگر نماز قلبی شد، به همان میزان، توجّه حق تعالی را به همراه دارد. در واقع می توان گفت در مرتبه سوّم نماز، نمازگزار عاشق خداوند و خداوند عاشق او است. طبق نقل مشهور، خداوند عزّوجل در روایت قدسی می فرماید:

«مَنْ طَلَبَنی وَجَدَنی، وَ مَنْ وَجَدَنی عَرَفَنی، وَ مَنْ عَرَفَنی أحَبَّنی، وَ مَنْ أحَبَّنی عَشَقَنی، وَ مَنْ عَشَقَنی عَشَقْتُهُ وَ مَنْ عَشَقْتُهُ قَتَلْتُهُ، وَ مَنْ قَتَلْتُهُ فَعَلَی دِیتُهُ، وَ مَنْ عَلَی دِیتُهُ فَأَنَا دِیتُه»

در حقیقت، كسی كه خداوند را كه مستجمع جمیع كمالات است می یابد، مطمئنّاً عاشق او می شود و ذات باری تعالی می فرماید: در این صورت من نیز عاشق او می شوم و از اینجا به بعد، نفس كُشی سالک پیش می آید و به جایی می رسد كه وقتی عاشق خداوند شد، بابت این عشق، نفس امّاره خود را می كشد و چنین انسانی خدایی می شود و به كمك و لطف خودِ خداوند تبارک و تعالی، كلیه صفات رذیله را در وجود خود نابود می كند. پاداش این نابودی صفات رذیله، به دست آوردن خود خدا است. یعنی رسیدن به مقام لقاء الله و مقام فناء.اگر کسی به چنین مقامی نائل آید، خداوند بر دلش حكومت می كند. دیگر به جز خداوند، هیچ موجودی در نظر او جلوه ندارد. به قول شاعر:

بـه دریا بنـگـرم دریـا تـو بینم/ به صحـرا بنگرم صحرا تو بینم
به هرجا بنگرم، كوه  و در و  دشت/ نشان از روی زیبـای تـو بیـنم

مرگ در راه خدای سبحان، برای چنین انسانی از عسل شیرین تر است. شهادت در راه خداوند، بالاترین لذّت را برای او دارد. وقتی انسان به واسطه نماز به این مراحل برسد، دیگر حتماً گناه نمی كند و چنین نمازی همان است كه قرآن کریم درباره آن می فرماید:

«وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهی  عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَ اللَّهُ یعْلَمُ ما تَصْنَعُون» 

و نماز را برپا دار؛ زیرا نماز از گناهان بزرگ و آنچه ناپسند است باز مى دارد، و البته یاد خدا بودن بزرگتر است، و خدا می داند چه می  كنید. این نماز باعث می شود نمازگزار همه  جا را محضر خداوند بیابد. چنین انسانی در محضر خدا است و مانند انسان تشنه که آب می نوشد و سیراب بودن را حس می کند، خداوند را می یابد. «یابیدنی ها» قابل وصف نیستند. بعضی چیزها دانستنی است، نظیر اینکه باید همه جوان ها به مطالعه اصول دین بپردازند و آن اصول را بدانند تا شبهات دینی و مذهبی در آنان اثر سوء نگذارد. ولی این دانستنی ها به تنهائی کافی نیستند و کاربرد ندارند. چه موقع كاربرد پیدا می كند؟ وقتی كه این علوم، یابیدنی شود. و صرفاً با عبادت و ارتباط مستمر با حق تعالی، علوم دانستنی به علوم یافتنی مبدّل می شود. قرآن کریم در این مورد می فرماید:

«وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى یأْتِیكَ الْیقینُ» 
پروردگارت را پرستش كن تا یقین پیدا کنی.

خداوند می فرماید: ای انسان! ابتدا باید مقام عبودیت پیدا كنی تا بعد از آن به مقام یقین نائل آیی؛ یعنی مرتبه یقین وابسته به عبادت است. بعد از رسیدن به مقام عبودیت و یقین، اصول دین و عقاید تشیع، برای سالک یابیدنی می شود. رسیدن به این مقام نیز احتیاج به سواد و علم آموزی ندارد. در روایت است كه رسول خدا(صلی الله علیه واله) صبح هنگام جوانی را در مسجد دیدند. پیامبر(صلی الله علیه واله) با نگاهی به او، متوجّه شدند این جوان در حال سیر در عالم دیگری است. به او فرمودند: «كَیفَ أَصْبَحْتَ؟» جوان جواب داد: «أَصْبَحْتُ یا رَسُولَ اللَّهِ مُوقِناً» یعنی من به جایی رسیده ام كه همه چیز را باوركرده ام و به مقام یقین رسیده ام و حقیقت دین را یافته ام. سپس برداشت های معنوی و آنچه یابیده بود را بیان نمود. پس از آن پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) به اصحاب خود فرمودند: خداوند، قلب این جوان را به نور ایمان روشن کرده است.  این چنین عبادت و نماز خواندن، موجب برون رفت سالک از ورطه غفلت و رسیدن وی به مقام یقظه و بیداری می شود و او را به مقام آدمیّت می رساند.

منبع: سایت ضیاء الصالحین


free b2evolution skin