22
شهریور

«تحلیل پنج اصل تربیتی ازمنظر امام حسن مجتبی علیه السلام»اصل چهارم «حلم، بردباری و گذشت»

اصل چهارم برای خانواده، فرزند و جامعه سالم «حلم، بردباری و گذشت» است، به این معنا وقتی بین زن و مرد، و دختر و پسر وصلت انجام می گیرد، و بینشان پیمان عقد و زناشویی بسته می شود از پیش باید به پذیرند که دو انسانند و از دو فرهنگ و دوسلیقه اند، پس در ادامه زندگی ممکن است اختلاف سلیقه بینشان به وجود بیاید و اگر هر یک از زوجین اصرار داشته باشد سلیقه خودش را بر دیگری تحمیل کند قطعا به مشاجره منازعه و سرانجام به دلخوری از یکد یگر ختم خواهد شد تنها راه برای انسجام خانوادگی «حلم، تحمل یکدیگر و گذشت» از یکدیگر است.

 

 

 

 

نمونه عینی آن که تابلو در برابر همه ما است زندگی امام علیه السلام با همسرش جعده است. با وجود ظلمی که جعده نسبت به امام علیه السلام می نمود تا جایی که حضرت را مسموم کرد ولی بنا برانچه که در کتاب «ارشاد» شیخ مفید در فصل مربوط به شهادت امام حسن عليه السّلام آمده است: «زماني که لحظه شهادت امام حسن (ع) نزديک شد، آن حضرت برادرش حسين بن علي (ع) را طلب کرد و در آن لحظات پاياني به او گفت:اى برادر! به زودى از تو جدا مى‏شوم و به ديدار پروردگار خود، نائل مى‏گردم. مرا مسموم کرده اند و امروز پاره جگرم در ميان تشت افتاد؛ مي‌دانم چه کسى اين جفا را بر من کرده و اين ظلم از کجا سرچشمه گرفته؛ من در پيشگاه خدا با وى دشمنى خواهم کرد؛ ولي سوگند به حقى که بر تو دارم از تو مي خواهم که اين پيشامد و مرتکب آن را تعقيب مکن و منتظر قضاي الهي درباره من باش: ارشاد، ج2، ص13، مناقب، ج4، ص42»

این روحیه «حلم، بردباری و گذشت» نه تنها در محیط خانوادگی حاکم بود بلکه نسبت به بیگانگان نیز این چنین بود ازهمین رو در گزارش آمده است:

«روزی امام حسن مجتبی(ع) سوار بر مرکب خویش، در یکی از معابر مدینه عبور می کرد. با مردی از اهل شام مواجه شد. آن مرد شامی تا حضرت را شناخت بی درنگ به لعن و نفرین امام پرداخته و سخنان ناشایستی را نثار امام کرد. حضرت امام مجتبی(ع) در همان حال با کمال خونسردی و بردباری تمام سخنان زشت و دشنام های ناروای او را با سکوت و صبر تحمّل کرد و خشم خود را فرو می برد. تا این که مرد شامی عقده دل را خالی کرده و خاموش شد. در آن لحظه پیشوای دوم شیعیان با سلام بر آن مرد، سکوت آن چند لحظه خاموشی را شکسته و با لبخندی ملیح که حاکی از صفای دل آن جناب بود و در حالی که مهر و عاطفه و محبت در چشمان نافذ و سیمای نورانی اش موج می زد لب به سخن گشوده و به آرامی فرمود: ای مرد! گمان می کنم که در این شهر غریب باشی و شاید هم مرا به اشتباه گرفته ای؟ حالا اگر از ما رضایت بطلبی از تو راضی می شویم و اگر چیزی از ما بخواهی، به تو می بخشیم، اگر راه گم کرده ای راهنماییت می کنیم، اگر گرسنه ای تو را سیر می نمائیم، اگر لباس نداری تو را می پوشانیم، اگر نیازمندی تو را غنی می کنیم، اگر از جائی رانده شده یا فراری هستی تو را پناه می دهیم اگر خواسته ای داری بر می آوریم، اگر توشه سفرت را پیش ما آوری و مهمان ما باشی برای تو بهتر است و تا هنگام رفتن از تو پذیرائی می کنیم. چون که خانه ما وسیع و امکانات مهمان نوازی مان فراهم است.

آن مرد وقتی با این برخورد کریمانه حضرت مواجه شد و سخنان شیوا و دلنشین آن بزرگوار را شنید، آرام آرام احساس کرد که ناراحتی خاصی در درون وجدانش او را می آزارد. آثار شرم و حیا بر صورتش ظاهر شده و پیش از آن که سخنی بگوید، اشک ندامت بر گونه هایش لغزید و با لحنی خاضعانه و مؤدبانه عرضه داشت: شهادت می دهم که تو خلیفه خداوند بر روی زمین هستی، خداوند داناتر است که رسالتش را در کدام خانواده قرار دهد: اللّه اعلم حیث یجعل رسالته؛ تا این لحظه شما و پدرتان منفورترین خلق خدا نزد من بودید و اکنون شمارا محبوبترین فرد روی زمین می دانم. آن گاه به همراه امام حسن(ع) راهی خانه آن حضرت شد و تا روزی که در مدینه بود در مهمانسرای حضرت پذیرائی می شد. بعد از آن واقعه در ردیف دوستان و ارادتمندان خاص اهل بیت (ع) قرار گرفت.(مناقب، ج 3، ص 19.)

درهمین راستا حجر عسقلانی از دانشمندان اهل سنت می‏ نویسد: هنگامی که حسن بن علی(ع) از دنیا رفت یکی از دشمنان سرسخت آن حضرت در تشییع جنازه او گریه می‏کرد. حسین بن علی(ع) به او گفت: تو با آن همه اذیت و آزار و مخالفت که در مورد برادرم روا می‏داشتی باز هم گریه می‏کنی؟ او گفت: انّی کنت افعل ذلک الی احلم من هذا و اشار بیده الی الجبل؛(تهذیب التهذیب، ج 2، ص 259) من به کسی بدی می‏کردم و آزارش می‏دادم که صبورتر و حلیم‏تر از این کوهها بود.

منبع:«تحلیل پنج اصل تربیتی ازمنظر امام حسن مجتبی علیه السلام»/ سید محمدتقی قادری»


free b2evolution skin