29
مهر

تاثیر شبکه های اجتماعی بر خانواده

 خانواده‎هایی که به یمن ورود شبکه ‎های اجتماعی دیگر خانواده نیستند.

 

 

 

 

 

این روزها تب استفاده از شبکه‎های اجتماعی روز به روز بیشترشده و خانواده‎ها خصوصا، همسران را مورد تهدید قرار داده‎است. 

گسترش شبکه‎های اجتماعی و در ادامه اپلیکیشن‎های موبایلی و ارتباطات مجازی جدید باعث شده‎است که این روزها گوشی‎ها و تبلت‎های مردان و زنان متاهل مانند حریم خصوصی‎شان به حساب آید، حریمی به اصطلاح خصوصی که در برخی از موارد با ارتباطات پنهانی همراه است. 

نگاه واقع‎بینانه این حقیقت را آشکار می‎کند که امروزه برخی از زوج‎ها با وجود داشتن نقش همسری در یک خانواده، باز هم معتاد به شبکه‎های اجتماعی هستند و این روند تا آن اندازه پیش می‎روند که حتی از نقش‎های مهم خود در خانه غافل می‎شوند؛ زیرا این اعتیاد در ابتدا ناخواسته و آرام آرام فرد را درگیر می‎کند.

باید گفت نقش همسری از مهمترین و ابدی‎ترین نقش‎هایی است که انسان‎ها در طول زندگی می‎پذیرند و باید در قبال قرار گرفتن در این نقش به تعهدات خود عمل کرده  و به اصول و خواسته‎های یکدیگر احترام بگذارند. اما  استفاده از شبکه‎های اجتماعی، به مرور زمان طرز فکر و روابط همسران را متحول می‌کند.

چرا که جایگزین بسیار خطرناک لحظات و روابطی می‎شود که زن و مرد می‎توانند در کنار یکدیگر بگذرانند. این جایگزین خطرناک و البته خاموش، به‎تدریج ذهن فرد را درگیر کرده و سبک خطرناکی از زندگی مجازی را به فرد تحمیل می‎کند تا جایی که زن یا مرد شدیدا درگیر ارتباطات آزاد مجازی با افراد مورد پسندشان از هر جنسی می‎شوند و متاسفانه این شدت ارتباط گاهی تا آنجا پیش می‎رود که سلایق افراد را تحت تاثیر قرار داده و حتی احساس تنفر، دلسردی، شک و خیانت و … در زوجین ایجاد می‎کند. 

 نقش همسری از مهمترین و ابدی‎ترین نقش‎هایی است که انسان‎ها در طول زندگی می‎پذیرند و باید در قبال قرار گرفتن در این نقش به تعهدات خود عمل کرده  و به اصول و خواسته‎های یکدیگر احترام بگذارند.
  نکته مهم این است که اکثر روابطی که از طریق شبکه های اجتماعی ایجاد می‎شود، پایه و اساسی ندارد زیرا مبنای واقعی ندارد. در این گونه روابط معمولا افراد ناشناس هنگام توصیف خود در این شبکه‎ها، تصویر غیر‎واقعی (بعضا تحریک آمیز و دلربا) و مبالغه‎آمیز از خود ارائه می‎کنند و به ‌طور خودآگاه یا ناخودآگاه موجب فریب افکار دیگران می‌شوند.

به ذکر مثالی توجه فرمایید:

خانم، از این موضوع ناراحت است که همسرش، اصلا به او جملات محبت‎آمیز نمی‎گوید و او را عزیزم و جانم خطاب نمی‎کند و پوشش نامرتبی در منزل دارد؛ اما در فضای اینترنت و در شبکه‎های اجتماعی به خانم‎هایی که در لیست مخاطبینش قرار دارند؛ کلمات محبت‎آمیز بسیاری نثار کرده و با آن‎ها بسیار متشخصانه و محترمانه برخورد می‎کند. همچنین ممکن است همسر آن مرد، به دلیل پوشش معمولی خود در منزل، مورد مقایسه ناخودآگاه ذهنی مرد با زنان مخاطب مجازی او قرار گیرد و به تدریج نسبت به همسر خود، سرد شود. 

 در مقابل خانم نیز به فعالیت در فضای مجازی پرداخته و خواسته یا ناخواسته تصاویر مردانی را می بیند که به ظاهر بسیار متشخص و خوش‎پوش هستند در حالی که همان‎گونه که پیش از این گفته شد در همان زمان این ویژگی ها را در همسر خود نمی‎بیند در نتیجه دچار کمبود و ضعف شخصیتی و سرخوردگی می‎شود.

در کنار تمامی موارد فوق، حساسیت زوجین نسبت به استفاده همسر خود از شبکه‎های مجازی، آغازگر شک و تردید میان آن‎ها شده و در نتیجه اختلاف‎های عمیقی، در روابط آن‎ها بروز می‎کند.

چنین رابطه‎ای در بلند مدت باعث سردی فضای خانواده و درنهایت طلاق عاطفی زوجین می‎گردد و این یک حقیقت تلخ است که روابط خانوادگی اکثر کاربران معتاد به شبکه های اجتماعی متزلزل شده و برخی نیز منجر به طلاق شده است. 

نکته قابل تامل این است که زمانی که “طلاق عاطفی” بین زوجین اتفاق می‎افتد و روابطی سرد درگفتار، رفتار و حتی روابط جنسی، بین آن ها حاکم می‎گردد، شبکه‌های آنلاین اجتماعی که متاسفانه گزینه‎ای همیشه در دسترس بودن است، به صورت پوشالی این خلا را پر کرده و موجب انحرافات زیادی می‌شود. 

لازم به توضیح است که در گذشته انحرافات اخلاقی خیلی محدود به شرایط خاصی بود، مثل دیدن یک نوار ویدئویی، تصویر مستهجن یا فیلم و کلیپی در شبکه های ماهواره یا سایت‎های اینترنتی- که با کد خاص و فیلترشکن در دسترس بودند، اما امروزه شبکه‎های اجتماعی باعث شده‎است که تمامی موارد مستهجن به راحتی و خیلی بیشتر از گذشته و با اشکال جدید و دل فریب عرضه شوند تا جایی که گاهی حتی خود فرد کنترلی بر دیدن آن ها ندارد.

مثلا تبلیغات محرکی که با باز شدن سایت یا وارد شدن به کانالی (شبکه تلگرام در تلفن همراه) ظاهر می شوند باعث می‎گردد که به تدریج سلیقه جنسی افراد مخصوا متاهلین تغییر کرده و رضایت کافی از همسر خود نداشته‎باشند. افراد مختلف و حتی متاهلین با دیدن این نمودهای مستهجن، آرام آرام سلیقه ی جنسی شان تغییر کرده که حتی به ارتباطات نامشروع مجازی و حقیقی منتهی می‎گردد.


باید گفت استفاده بی‎رویه و غیر هدفمند از شبکه‎های مجازی توسط مجردین نیز آثار فردی و اجتماعی به مراتب خطرناک‎تر از موارد فوق دارد که توضیح آن در این مجال نمی‎گنجد. 

نکته تاسف‎آور این است که با بالا گرفتن تب استفاده شبکه‎های اجتماعی در کشور ما که با فیس‎بوک آغاز شد، برخی از زنان و دختران ایرانی به ارائه تصاویر بدون حجاب و بعضا با پوشش نامناسب در این شبکه‎ها پرداختند.

بخش غم‎انگیز ماجرا در این است که برخی از این بانوان که مشغول کار در ادارات و سازمان‎های مختلف می‎باشند و در آن‎جا با پوشش حجاب ظاهر می‌شوند، تصاویر نامناسب خود را به راحتی و از طریق این شبکه‎های اجتماعی در اختیار همکاران مرد خود قرار می‎دهند که این مسئله ممکن است به ارتباطات نامشروع کشیده‎شده عواقب نافرجامی را در پی داشته‎باشد. 

لازم به یادآوری است که به دلیل ذات تنوع طلب مردان، این شبکه ها و پیامدهایشان، زمینه پرورش و نمود این تنوع طلبی را افزایش داده‎است، به طوری که معیار و ملاک مردان برای ازدواج همین تصاویری است که در اکثر موارد مبالغه می‎باشد و یا در مردان متاهل سبک سلیقه  جدیدی مطابق با این گونه تصاویر ایجاد کرده  و زمینه سستی روابط زوجین را فراهم می‎کند.

 در مورد بانوان مجرد و حتی متاهل نیز این گونه رفتار بروز و ظهور داشته و ملاک ظاهری همسرشان، مطابق با مردان حاضر در شبکه‎های اجتماعی تغییر می‎کند که پیامدهای آن مخصوصا در میان متاهلین پیش از این بیان گردید.
امروزه با پیشرفت فناوری اطلاعات به علت سهولت ارسال تصاویر و کلیپ‌ها در این فضاهای مجازی به صورت خصوصی و حتی گروهی و با وجود وسوسه‌های شیطان و هوای نفس انسان، اصولا محیطی مناسب برای “همه‌چیز دیدن” و “همه‌چیز شنیدن” مهیا شده است. 

لازم به ذکر است اعتیاد آور بودن مشاهده تصاویر و کلیپ‌های مستهجن امروزه ثابت شده است و دارای عوارضی بسیار مخرب بر روح و روان فرد است.

در نهایت باید گفت نفوذ شبکه‌های اجتماعی در میان خانواده‌های ایرانی باعث شده تا گروهی که برنامه‎ریزی خاصی برای حضور در این فضا ندارند، بیشترین لطمه را ببینند و خانواده‌های بسیاری به سمت جدایی و یا به تعبیر امروزی‌تر “طلاق عاطفی” بروند.

حضور بیش از اندازه زنان و مردان متأهل در شبکه‌های اجتماعی باعث شده است تا افراد در این شبکه‌ها برای خود دوست یا معشوقه‌ای داشته باشند اما با فرد دیگری زندگی کنند.

در حقیقت زن خانه‌داری که باید از حریم خانواده پاسداری کند در شبکه‌های اجتماعی با مردان غریبه هم‌صحبت و حتی دلبسته شود و مردی که قرار است قوام و ستون خانواده باشد با دلبستگی‌هایی مجازی خود را مشغول کند.

منبع: اهل البیت


free b2evolution skin
18
مهر

عوامل و زمينه‌های طلاق| دخالت خویشاوندان

«شوهرم با وجود داشتن سی‌ویک سال سن، شدیداً دهن‌بین است. در همان دو هفته پس از عروسی، چند بار کتک خوردم. هر چیز که خانوده اش بگویند، باور می‌کند. از طرفی، همراه با خانواده شوهرم زندگی می‌کردم … .

 

 

 


****************

خانمی می­نویسد: «زنگ تعطیلی مدرسه به صدا درآمد و من به خانه بازگشتم. به محض رسیدن به خانه، پدرم مرا با خوش­رویی صدا کرد و با خود به اتاق برد. بعد از کمی صحبت، فهمیدم پدرم حرفی دارد. گفت: «دخترم! تو دیگر بزرگ شده و به اندازه کافی درس خوانده­ای. حالا که خواستگارانت از سر ما دست برنمی­دارند، تو هم آماده باش و یکی را انتخاب کن. بالأخره، باید به فکر آینده هم باشی.» با این حرف، سر جایم خشکم زد؛ چون هیچ‌وقت، انتظار چنین پیشنهادی از پدرم نداشتم. هیچ نگفتم و به اتاق خودم رفتم و ساعت­ها گریستم؛ ولی چه فایده­ای داشت! حرف پدرم قاطع بود و در مقابلش کسی جرئت مخالفت نداشت. به مادر و خواهرم پناه بردم و از آن­ها یاری جستم. فایده­ای نداشت و گفتند پدر تصمیم خود را گرفته است و از میان خواستگارانت، فلانی را انتخاب کرده است و تو هم جز موافقت، چاره­ای نداری.

چندین بار به اطرافیانم تأکید کرده بودم که این ازدواج، عاقبتی جز بدبختی ندارد. بعد از ازدواج، خداوند فرزندی به ما عطا کرد و از آن موقع که فرزندمان به دنیا آمد، نه تنها شوهرم بهتر نشد، بلکه به حرف­های نامربوط مادرش گوش داد و روزبه‌روز، عرصه را بر من تنگ­­تر کرد؛ اگر مرا کتک نمی­زد، غذا از گلویش پایین نمی­رفت؛ مثل آدم کوکی بود و به حرف مادرش نشست‌وبرخاست می­کرد و او هم عوض این‌که در بهبود زندگی فرزندش تلاش کند، برعکس، شوهرم را برای به­هم‌خوردن زندگی‌مان تشویق می­کرد.

روزی از دستش به تنگ آمده، به خانه پدرم پناه بردم. پدرم مثل همیشه، بعد از دل­داری گفت: «زندگی، پستی و بلندی دارد. باید سوخت و ساخت.»

… از این‌که او در خانه پدرم مرا تهدید به کشتن کرد، بگذریم. در آخر، چندی از فامیل­هایشان را فرستاد و مرا به خانه برگرداند. بعد از یک هفته، دیدم همان آش است و همان کاسه؛ نه شوهرم عوض شده، نه مادرش.

بالأخره، روزی فرا رسید که در دفتر طلاق حاضر شدم و من بعد از تمام صحبت­هایم، جمله «مهرم حلال و جانم آزاد» را گفتم. موقع امضای طلاق‌نامه بود که مادر شوهرم و تمام فامیل­هایشان، به پایم افتادند و چه خواهش و تمناها و عذرخواهی­هایی که نکردند! سرانجام راضی شدم و به اتفاق شوهرم به خانه برگشتم.

هنوز چند روزی نگذشته بود و من خود را خوشبخت­ترین زن دنیا می‌دانستم که مادرشوهرم که نمی­توانست خوبی ما را ببیند، دوباره کارهای قبلش را شروع کرد و دوباره زندگی‌مان را به هم زد. با این کارم، دوباره خودم را در چاه انداختم و الآن هیچ توجیهی ندارم که حرفی بزنم. شوهرم نیز میگوید: «[اگر می‌خواهی طلاق بگیری،] در محضر باز است!»

به خانه پدرم آمدم و شرح ماجرا را گفتم. پدرم به قدری ناراحت شد که نمی­گذاشت به خانه‌ام برگردم؛ حالا پدرم بیشتر از من پیگیر طلاق است. نمی­دانم به حرف پدرم گوش دهم و دست از همه چیز بردارم یا بسوزم و بسازم. از طرفی، الآن فرزند دومم نیز به دنیا آمده و طاقت دوری فرزندانم را ندارم!

****************

 

ادامه »


free b2evolution skin
16
مهر

برای دل خودم آرایش می کنم

دکتر سید احمد جلیلی روانپزشک و رییس انجمن روانپزشکان ایران معتقد است: در هر فردی به ویژه جوانان علاقه به مورد توجه قرار گرفتن وجود دارد اما بسته به اینکه نیازها و خواسته های فرد در زندگی تا چه حد برآورده شود و به چه سمت و سویی متمایل شود عادت های خاصی را می پذیرد.

 

 


همه اینها بر می گرددبه اینکه چقدر برای جوانان برنامه ریزی کردیم؟ چند مراکز فرهنگی و ورزشگاه برای آنها درست شده است. 
ما در این سال ها درآمدهای زیادی داشتیم . چقدر از این درآمدها برای جوانان صرف شده است؟ اینها سوالاتی است که به حیطه روانپزشکی مربوط نیست اما فرهنگ و عادت های جامعه به ویژه جوانان را شکل می دهد.
 
وی می گوید: آنچه به من روانپزشک مربوط است این است که باید خواسته ها، تمایلات و انرژی فوق العاده نسل جوان را عاقلانه به سوی هدف درست هدایت کرد. با اعمال فشار و دستور نه تنها هیچ کار مثبتی صورت نمی گیرد بلکه جنبه های منفی نیز گسترده تر می شود.
 
 بعد اجتماعی؛ کمبود اعتماد به نفس
 دکتر نادر راستی روانپزشک نظر دیگری دارد. وی می گوید: همه کارهای انسان ریشه روانی دارد و آرایش زیاد هم قطعا ریشه های روانی متعددی می تواند داشته باشد که منشا همه آنها نیاز به جلب توجه است.
وی معتقد است:
حتی کسانی که می گویند برای دل خودم اینگونه آرایش می کنم هم به دنبال جلب توجه هستند وگرنه چرا شبها در هنگام خواب اینگونه آرایش نمی کنند و آرایش آنها در روز و در خیابان است.
 
دکتر راستی با بیان اینکه آرایش زیاد در ایران دلایل اجتماعی هم دارد، می گوید: معمولا دلیل نیاز به جلب توجه بیش از حد کمبود اعتماد به نفس است. در برخی مواقع فرد دردرون خود نقصی دارد یا خود را زیبا نمی داند به طور مثال احساس می کند بینی بزرگی دارد یا صورتش زرد و نزار است یا پلکش آویخته است به همین دلیل تلاش می کند با آرایش زیاد این نقایص را برطرف کند. از همین روست که عملی مانند عمل بینی در کشور ما بسیار زیاد است. وگرنه خانمی که صورت خود را تمیز می کند و یا یک آرایش ملایم دارد تنها یک نیاز طبیعی خود را برآورده کرده است.
 

بعد روانی؛ احساس نقص
وی به یکی از مشکلات روانی به نام احساس نقص در بدن خود اشاره می کند و می افزاید: پیامد این مشکل جلب توجه بیش از حد است و فرد سعی می کند تمام اجزای صورت خود به گونه ای دیگر نمایش دهد. معمولا کسانی که به آرایش های تند روی می آورند این مشکل را دارند زیرا آرایش های تند و یا آرایش هایی با سبک های خاص و غیر معمول حالت نمایشی دارد و بیشتر یک علامت است.
 
این روانپزشک در عین حال به ریشه های خانوادگی نیاز بیش از اندازه به جلب توجه دیگران اشاره دارد و می گوید:
ممکن است فرد در خانواده مورد توجه لازم قرار نگرفته باشد به همین دلیل سعی می کند توجه جامعه را به خود جلب کند. البته جلب توجه یک نیاز عادی در هر فردی است اما زمانی که این نیاز بیش از اندازه شود حالت بیماری می گیرد و به صورت های غیر معمول خود را نشان می دهد.


ترس از پیری
وی همچنین معتقد است: یکی از دلایل آرایش زیاد هم می تواند این موضوع باشد که هرچه فرد را از پیری منع کنیم به آن حریص تر می شود. بنابراین وقتی جامعه روی مساله ای حساس باشد برخی افراد به آن موضوع گرایش بیشتری پیدا می کنند.
 
تقویت پایه های خانوادگی؛ کاهش فشار اجتماعی
دکتر راستی با تاکید بر اینکه باید دید فرد در کدام مرحله از زندگی دچار این نقص می شود، می گوید: نیازهای عاطفی نباید سرکوب شوند زیرا از جای دیگری سر بر می آورند. اگر نیاز به جلب توجه که ویژگی هر انسانی است برطرف نشود ریشه های عمیقتری می یابد بنابراین باید پایه های خانواده قوی شود و ارگان های اجتماعی نیز از فشار زیاد بر جوانان خودداری کنند چرا که ممکن است به پیامدهایی همچون اختلال شخصیت بینجامد.
 
نتیجه:
استفاده بیش از حد از لوازم آرایشی پدیده ای روانی و اجتماعی است و بر متولیان امر است که با بازبینی رفتارها و نحوه برخورد با مسائلی از این دست از گسترش بیش از پیش این پدیده جلوگیری کنند. واین مهم با  فراهم کردن زمینه ای مناسب  برای فرهنگ سازی و ایجاد لوازم وملزومات سرگرمی مطلوب و مطابق با عرف جامعه  ، و تخلیه هیجانات جوانان میسر است، که نیاز به همت مضاعف مسؤلین و دست اندرکاران کلیه ارگان های فرهنگی و  آموزشی  در سطح کشور اسلامی مان دارد .
 
منبع: اهل البیت


free b2evolution skin
14
مهر

آیا حجاب با آرامش روانی در ارتباط است؟

انسان، زیباپسند است، گرایش به انواع زیبایی ها مانند زیبا پوشیدن، زیبا سخن گفتن و خود را آراستن، از فطرت انسان سرچشمه می گیرد. در این میان، آنچه اهمیت بیشتری دارد، نگه داشتن حریم ها و خارج نشدن از اعتدال در این زیباپسندی است. انسان از طریق حجاب و عفاف و رعایت حریم ها می تواند خود را از خطرات بیمه کند.

 

 

 


فواید حجاب بر امنیت اجتماعی
آثار و فواید حجاب اسلامی بر گسترش امنیّت اجتماعی، بسیار است که برخی از آنها عبارتند از:
◄ایجاد آرامش روانی بین افراد جامعه
◄جلوگیری از تهییج، تحریک جنسی و خنثی نمودن لذایذ نفسانی
◄کاهش چشم گیر مفاسد فردی و اجتماعی در جامعه اسلامی
◄حفظ و استیفای نیروی کار در سطح جامعه اسلامی
◄حضور معنوی گرایانه زنان و مردان در محیط اجتماعی
◄کاهش تقاضای مدپرستی بانوان
◄حفظ ارزش های انسانی، مانند عفت، حیا و متانت در جامعه
◄مصونیّت زنان در همه زمان ها و مکان ها
◄سلامت و زیبایی موقعیّت اجتماعی و فرهنگی مردان و زنان جامعه اسلامی
◄هدایت، کنترل و بهره مندی صحیح از امیال و غرایز انسانی
◄مبارزه با تهاجم فرهنگی غرب
◄از بین بردن فشارهای اجتماعی نامشروع و نابهنجار

 

ادامه »


free b2evolution skin
14
مهر

نقش و اهمیت عفاف و حجاب در امنیت اخلاقی

اثرات عفاف در امنیت اخلاقی
الف)تعديل جاذبه طبيعي بين زنان و مردان:

بر اساس قانون خلقت بين زن و مرد جاذبه اي طبيعي قرار داده شده كه ضامن سعادت و سلامت خانوادگي آن دو خواهد شد اما محور و مدار اين جذب طبيعي زن است. از اين رو در آيات شريفه براي حفظ آرامش زن و مرد، اصالت به زن داده شده است. پوشش زنان موجب تعديل جاذبه هاي طبيعي شده و اين نعمت الهي را در مسير و مجراي طبيعي خود قرار مي دهد به اين معنا كه حس خودآراي و زيبا پسندي زن و زيبايي هاي ظاهري او و جاذبه هاي طبيعيش محدود به خانه و خانواده شد و همين امور كه در جامعه ي بيرون، فساد آور است در درون خانواده نقش مثبت ايفا مي كند.

 

 

 

 


ب) ايجاد زمينه مشاركت سياسي_ اجتماعي زنان:

لازمه حضور اجتماعي زنان، حفظ حدود و پوشش و دوري از اختلاط و خودنمايي و تبرج است. هر حضوري داراي شرايط و قوانين است مانند سربازي كه به محض حضور در پادگان بايد ملتزم به قوانين باشد يك زن هم بايد با حجاب خود در جامعه حضور داشته و از استعدادها و قابليت هاي خود استفاده كند.
ج) بهداشت رواني جامعه:

پاك نمودن جامعه از جاذبه هاي كاذب و محرك هاي جنسي و رواني مانع از غرق شدن جامعه در مسائل شهواني و ضد اخلاقي خواهد شد. پوشش و حجاب در تمام ابعاد ارتباطات تضمين كننده سلامت جامعه خواهد بود.1
آثار حجاب:
حجاب، امنيت اخلاقي و فكري:

براي اينكه اختلاط بين زنان و مردان پيش نيايد و حدود اخلاقي حفظ شود، اسلام براي زنان حجاب را معين كرده است. خود اين حجاب، يكي از وسايل امنيت است. با حجاب زن مسلمان، هم خود زن مسلمان امنيت پيدا ميكند و هم مرد مسلمان امنيت پيدا ميكند. آنجايي كه حجاب را از زنان دور مي كنند، آنجايي كه زن را به عرياني و برهنگي نزديك مي كنند در درجه اول ، امنيت از خود زن و در درجه بعد از مردم و جوانان گرفته خواهد شد. براي اينكه محيط سالم و داراي امنيت باشد، زن بتواند كار خود را در جامعه انجام بدهد، مرد هم بتواند مسئوليت هاي خود را انجام بدهد، اسلام حجاب را معين كرده كه اين حجاب، يكي از آن احكام برجسته اسلام است چنانچه دختري مثلا مايل است پزشك شود و يا در فعاليت هاي ديگر علمي، اقتصادي شركت كند براي او ميدان ها باز است به شرط رعايت عفت و عفاف و عدم اختلاط و انتزاج زن و مرد، در جامعه اسلامي ميدان براي زن و مرد باز است.
حجاب، امنيت رواني فرد:

اسلام به روان انسانها توجه ويژه دارد همان گونه كه سلامت جسمي را در نظر دارد. خداوند متعال در« نظام تكوين» دو سرمايه عفاف و حيا را براي زن و مرد و غيرت را براي مردان قرار داد تا نگهبان روح و روان انسان ها و ضامن سلامت رواني آنهاباشد و در «نظام تشريع» نيز با حكم «حجاب» و «حدود حريم ارتباط با نا محرم» از ايجادزمينه هايي كه به جسم و روح آسيب ميرساند پيشگيري نمود.
اضطراب و ترس هاي مرضي ناشي از مزاحمت هاي خياباني و دغدغه ي مداوم نسبت به پذيرفته شدن از سوي مردان و يا عدم پذيرش و استفاده ي بي حد و مرز و افراطي از لذت هاي جنسي و جسمي و مورد بي مهري قرار گرفتن پس از سوء استفاده مردان بيمار «الذي في قلبه مرض» و .. از عوامل مهم در بيماريهاي رواني و افسردگي است كه در صورت باور حجاب و پذيرفتن آن، همه ي اين آسيب پذيري ها از بين خواهد رفت. بنابراين يكي از فلسفه هاي تشريع حكم حجاب، ايجاد آرامش رواني فرد و در نتيجه سلامت و امنيت رواني جامعه است.

 

ادامه »


free b2evolution skin