25
خرداد

از ماست که بر ماست

شخصی شیر می فروخت و آب در آن می ریخت، پس از چندین سال، سیلابی بیامد و گوسفندان و اموالش را برد. به پسر خود گفت: نمی دانم این سیل از چه آمد؟

 

 

پسر گفت: ای پدر، این آبی است که به شیر داخل می کردی اندک اندک جمع شد و هرچه داشتیم برد.

«وما اصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم؛ و آن چه از رنج و مصائب به شما می رسد، همه از اعمال زشت خود شما است».

شوری (30)، آیه


free b2evolution skin
25
خرداد

#به_قلم_خودم «مرواریدهای رنگی چسبیده به سوزن ته گرد» قسمت دوم

 همسرم و پسرم تو اتاق خوابیدن، دخترمم داره نون پنیرشو میخوره و با عروسکش میزنه روی ماشینش . ماشاالله چه بارونی میاد الان اردیبهشته و بهاره،  حتما الان ایلام هم بارونیه. وای ایلام و براتون بگم اینقدر سر سبزه که نگو بهشت رو زمینه ، دلم برای نفس کشیدن تو هواش تنگ شده صدای گنجشکا وقتی همگی میان توی درخت توت و شاتوت و سنجد میشینن و همشون با هم جیک جیک میکنند اونقدر که سره آدم پر میشه از سر و صدای اونا وقتی از در حیاط میری بیرون یه دشت پراز گل بابونه میبینی و کوههای سرسبز بهم پیوسته آنقدر میتونی اون آخرا رو نگاه کنی تا چشمت برسه به کوه پایه .

 

 

ببعیا بع بع کنان با چوپانشون از کنارت میگذرند و چقدر آرامش بخشه اونجا صبح ساعت 4 که برای نماز میخوای بیدار بشی اصلا احتیاج به گوشی و ساعت نیست .اونقدر صدای مرغ و خروسها میاد که اگرم بخوای بخوابی بعد از نماز اونا نمیذارن. البته اونجا بعد از نماز اونقدر کار هست که اصلا به خواب نمیرسه تا ساعت 10 همه کار میکنند و بعد میان خونه و دور هم صبحانه میخوریم. کره محلی، پنیر محلی، نون خوشمزه ی محلی همراه با سبزی کوهی، سرشیر و شیر، همه رو خودمون درست میکنیم و دور هم میخوریم اونجا اینطوری نیست که مثل اینجا همسایه ها همدیگر رو نمیشناسند میرن خونه هم، رفت و آمد میکنن دور هم غذا میخورن و با هر چیز کوچیکی خوش میگذرونن. نزدیک ناهار آش با سبزی کوهی درست میشه و چقدر خوشمزه است ذهنم و روحم اونجاست و جسمم اینجا.

 

وای این همسایه هم آهنگشو قطع نمیکنه مغزم رو چه طوری متمرکز کنم آخیش حداقل این یکی دعواشون تموم شد و رفتن تو صلح . خب بذار ببینم این آژانس رو زنگ بزنم ببینم برای هفته دیگه بلیط رزرو میکنه تو سایتش که نوشته تکمیله زنگ بزنم حالا ببینم چی میگه !

 الو سلام ببخشید برای چند روز دیگر بلیط میخوام گفت سلام عزیزم جانم کجا تشریف میبرید گفتم ایلام گفت تکمیله برای 14 خرداد میتونم رزرو کنم گفتم باشه مشخصات شناسنامه ای رو گرفت و گفت هزینه اش رو پرداخت کنید . پرداخت کردم و تایید و رو زد . و گفت که میتونین از سایت پرینت بگیرید گفتم خیلی لطف کردین ممنونم . گفت خواهش میکنم عزیزم و تلفن رو قطع کردم با خودم گفتم آخیش حداقل خیالم برای رزرو بلیط راحت شد.

زنگ زدم به مطب دکترم گفتم فردا نوبت میخوام گفت اسمتون ؟ بهش گفتم .گفت فردا ساعت یک اینجا باشید .حتما و تلفن رو قطع کردم. خب اینم از این . کشوی میز رو باز کردم دیدم لواشکا رو گذاشتم تو کشوی میز. صبح چقدر دنبالش گشتم یکمی خوردم و دوباره گذاشتمشون توی کشو و خودکار رو برداشتم روی یه برگه نوشتم فردا ساعت 3 زنگ بزنم به آژانس. و ساعت یک وقت دکتر دارم.

 

 

 امروز یکشنبه چهارم اردیبهشته و فردا پنجمه. وای ساعت شد 15:50. چقدر خستم لپ تاب رو خاموش کردم که برم یه کمی استراحت کنم که دخترم گفت بیا بریم دستشویی . رفتیم و اومدیم . دراز کشیدم روی پتویی که از قبل انداخته بودم سرم رو گذاشتم رو بالش و خوابیدم و روسریمو انداختم روی چشمام که نور اذیتم نکنه یکساعتی خوابیدمو بیدار شدم . خیلی گرسنم شده بود بلند شدم و رفتم سراغ غذای ظهر ، یکم غذا مونده بود سبزی پلو ریختم توی تابه که گرمش کنم و رفتم گوجه خورد کنم و باهاش بخورم دیدم دخترم اومد گفت منم میخوام غذا رو ریختم تو بشقاب و گذاشتم تو سینی آوردم که بخوریم . در حال غذا خوردن  بودیم که صدای در اومد همسایه دخترش رو فرستاده بود که پیاز ازم بگیره منم بهش دادم و اومدم تو . دیگه غذا کمی سرد شده بود و میلم نرفت که بخورم به دخترم گفتم بخور تا ظرفش رو بشورم . نصفه بشقاب هنوز پر بود . دخترم گفت سیر شدم و ظرف رو بهم داد . منم اونو ریختم توی کیسه فریزر و گذاشتم روی کابینت تا بریزم جلوی کبوترا. ظرف و لیوان و بشقابا رو شستمو و خشک کردم گذاشتم تو کابینت .


free b2evolution skin
25
خرداد

توصیه امام عصر (عج) به شیعیان

دعای توصیه شده امام زمان برای رفع گرفتاری و تنگی معیشت و بدهکاری:

 

 

 

صالح متقی، حاجی شیخ علی مکی فرمود:
من به تنگی معیشت و بدهکاری های زیاد مبتلا شدم به حدی که ترسیدم طلب کارها مرا به قتل برسانند یا از تنگدستی و غصه بمیرم، ناگاه دست به جیب خود کردم دعایی در آن دیدم بدون این که خودم گذاشته باشم یا کسی که او را دیده باشم در جیبم گذاشته باشد. از مشاهدۀ آن دعا خیلی تعجب کردم و متحیر شدم! در خواب مردی را با هیئت صلحا و زهاد دیدم که به من می گوید:« فلانی، دعای مربوط به خودت را به تو دادیم، آن را بخوان تا از تنگی و شدت رها شوی!» من او را نشناختم و تعجبم زیاد شد.

مرتبۀ دوم حضرت حجت(ع) را در خواب دیدم فرمودند:« آن دعایی را که به تو عطا کردیم بخوان و به هر کس که می خواهی تعلیم بده»شیخ علی مکی می گوید: آن دعا را چند بار تجربه کردم و فرج و گشایش را به زودی مشاهده نمودم ولی پس از مدتی مفقود شد در این مدت به خاطر از دست دادن آن تأسف می خوردم و از بدی عمل خود استغفار کردم اما بعدها شخصی نزد من آمد و گفت: این دعا در فلان مکان از تو مفقود شده بود و آن را به من داد ولی من به خاطرم نیامد که به آن مکان رفته باشم.دعا را گرفتم و سجدۀ شکر به جا آوردم، دعا این است:

بسم الله الرحمن الرحیم

رَبِّ أَسْأَلُكَ مَدَداً رُوحَانِيّاً تُقَوِّي بِهِ قُوَى الْكُلِّيَّةِ وَ الْجُزْئِيَّةِ حَتَّى أَقْهِرَ عبادي نَفْسِي كل نفس قاهرة فَتَنْقَبِضَ لِي إِشَارَةُ

رَقَائِقِهَا انْقِبَاضاً تَسْقُطُ بِهِ قُوَاهَا حَتَّى لَا يَبْقَى فِي الْكَوْنِ ذُو رُوحٍ إِلَّا وَ نَارُ قَهْرِي قَدْ أَحْرَقَتْ ظُهُورَهُ يَا شَدِيدُ يَا شَدِيدُ

يَا ذَا الْبَطْشِ الشَّدِيدِ يَا قَهَّارُ أَسْأَلُكَ بِمَا أَوْدَعْتَهُ عِزْرَائِيلَ مِنْ أَسْمَائِكَ الْقَهْرِيَّةِ فَانْفَعَلَتْ لَهُ النُّفُوسُ بِالْقَهْرِ أَنْ تُودِعَنِي

هَذَا السِّرَّ فِي هَذِهِ السَّاعَةِ حَتَّى أُلَيِّنَ بِهِ كُلَّ صَعْبٍ وَ أُذَلِّلَ بِهِ كُلَّ مَنِيعٍ بِقُوَّتِكَ يَا ذَا الْقُوَّةِ الْمَتِين.

و کیفیت آن این است که در سحر سه مرتبه - در صورت امکان - و صبح سه مرتبه و در شب هم سه مرتبه خوانده شود و چنانچه مشکل شدید بود بعد از خواندن آن سی مرتبه بگوید:


يَا رَحْمَانُ يَا رَحِيمُ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ أَسْأَلُكَ اللُّطْفَ بِمَا جَرَتْ بِهِ الْمَقَادِيرُ


منبع: بحار الانوار ج 53 ص 225
نجم الثاقب ص 360
برکات حضرت ولی عصر(ع)، صفحه409،


free b2evolution skin
25
خرداد

خان جون، همه‌ زندگی حاج آقا بود

 عبدالباقي مي‌گفت او، نورالدين و نجمه مي‌توانند نوبتي بنشينند و مراقب خان جون باشند. همين کار را کردند، اما حاج آقا با هر سه آن‌ها مي‌نشست. همه چيز را گذاشته بود کنار. کتاب و کاغذها توي اتاق جلويي پهن بودند، اما دو هفته بود دست‌ نخورده بود به آنها.

 

 

تا آن موقع، نجمه ديده بود که پدرش فقط روزهاي عاشورا کار را تعطيل مي‌کند. حتي مي‌دانست هر صفحه تفسير را که مي‌نويسد، بدون نقطه است.نقطه‌ها را بعد مي‌گذارد چون اين‌طوري هر صفحه، يکي دو دقيقه جلو مي افتد. يک‌روز يکي از آقايان علما که آمده بود خانه، حاج آقا را ملامت کرد گفت:«چرا همه چيز را رها کرده‌ايد، نشسته‌ايد اين جا؟» محمد حسين سرش را بالا آورد و او را نگاه کرد. شايد هم نکرد. به حال خودش نبود. گفت:«من چهل سال با خانم زندگي کرده‌ام. امروز بهتر از روز اول بودند. همه چيز من، مال خانم است.» دو هفته بعد، خانم فوت کرد. رماتيسم تمام بدنش را گرفته بود.حاج آقا مي‌گفت:«من فکر نمي‌کردم مرگ خانم را ببينم،نبودن او را ببينم.» و دوباره توي چشمهايش که از زور بي‌خوابي قرمز بود، اشک جمع مي‌شد»

زندگی علامه طباطبایی، حبیبه جعفریان


free b2evolution skin
25
خرداد

صوتی: دعاى غريق

دعای مورد پرسش در روایت زیر با این سند نقل شده است:
وَ بِهَذَا الْاِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ وَجَدْتُ بِخَطِّ جَبْرَئِیلَ بْنِ اَحْمَدَ حَدَّثَنِی الْعُبَیْدِیُّ مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَى عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ‏ قَالَ اَبُو عَبْدِ الله(ع):‏ «سَتُصِیبُکُمْ شُبْهَهٌ فَتَبْقَوْنَ بِلَا عَلَمٍ یُرَى وَ لَا اِمَامٍ هُدًى وَ لَا یَنْجُو مِنْهَا اِلَّا مَنْ دَعَا بِدُعَاءِ الْغَرِیقِ قُلْتُ کَیْفَ‏ دُعَاءُ الْغَرِیقِ‏ قَالَ یَقُولُ :

 

 

یَا الله یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ فَقُلْتُ یَا اللهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْاَبْصَارِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ قَالَ اِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ مُقَلِّبُ الْقُلُوبِ وَ الْاَبْصَارِ وَ لَکِنْ قُلْ کَمَا اَقُولُ لَکَ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِک»‏؛عبدالله بن سنان از امام صادق(ع) نقل می‌کند: به زودى شبهه‌‏اى به شما می‌‏رسد که در ان نه نشانه اشکار دارید و نه پیشوای هدایت و کسى از ان شبهه نجات نمی‌‏یابد مگر آن‌که مانند فردی که در شرف غرق‌شدن است، دست به دعا بردارد! گفتم: دعاى‏ غریق‏ چگونه است؟ فرمود: می‌‏گویى: «یا الله یا رحمان یا رحیم یا مقلّب القلوب ثبّت قلبی على دینک»، و من هم گفتم:«یا الله یا رحمان یا رحیم یا مقلّب القلوب و الابصار ثبّت قلبی على دینک»، امام فرمود: خداى تعالى مقلّب القلوب و الابصار است و لیکن همچنان که من گفتم بگو: «یا مقلّب القلوب ثبّت قلبی على دینک».

منبع: شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 351 – 352، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ دوم، 1395ق.


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم