5
تیر

عید غدیر در اسلام

مشخصات كتاب:

شماره كتابشناسي ملي : ايران

سرشناسه : محدثي جواد، ۱۳۳۱ -

عنوان و نام پديدآور : عيد غدير درسيره اهل بيت/جواد محدثي

 

 

 

 

منشا مقاله : ضميمه اطلاعات ، ۱۲ آذر ۱۳۸۸ : ص ۷

توصيفگر : عيد غديرخم

توصيفگر : اهل بيت

توصيفگر : سيره معصومين

توصيفگر : سيره نبوي

توصيفگر : احاديث
عناوين اصلي كتاب شامل:
سخن ناشر؛ پيشگفتار مترجم؛ عنايت خدا و رسول به (غدير)؛ عدم اختصاص به شيعه؛ سابقه عيد غدير؛ متن تبريك؛ عيد غدير و عترت پيامبر (ص )؛ پاسخى به يك دروغ؛ تاج امانت؛ پي نوشتهاسخن ناشر؛ پيشگفتار مترجم؛ عنايت خدا و رسول به (غدير)؛ عدم اختصاص به شيعه؛ سابقه عيد غدير؛ متن تبريك؛ عيد غدير و عترت پيامبر (ص )؛ پاسخى به يك دروغ؛ تاج امانت؛ پي نوشتها
 


free b2evolution skin
6
آذر

اسلام، دین سیاست و تقرب الهی

هدف داری برنامه ها و رفتارهای اجتماعی به همراه انگیزه ای الهی از ویژگی های انسانهای مسلمان است. انسانی که در ابعاد زندگی فردی دائما به خدای متعال می اندیشد و غایت افعال خویش را مبتنی بر آن می سازد چگونه در گستره حیات اجتماعی و تعاملات گوناگون آن از این غایت سازنده و تعالی بخش غفلت نماید؟

وجود احکام متنوع اجتماعی در اسلام و به بیان شهید بهشتی جامعه ساز بودن اسلام، دلیلی مهم برای طرح مباحث اساسی و بنیادین سیاست در مکتب اسلام می باشد. باید حساب اسلام را از دیگر ادیان خاصه مسیحیت که تقریبا با قوانین چگونگی اداره جامعه ارتباطی ندارد، جدا نمود. زیرا شعار جدایی دیانت از سیاست در متن احکام آنان قابل مشاهده است و قیاس آن با شریعت اسلامی کاملا اشتباه است. «اسلام دینی است که سیاستش عبادت و عبادتش سیاست است. اسلام دینی است که معلمی اش، قضاوتش، سربازی و پاسداری اش، طبابتش، صنعتش، کشاورزی اش، شهردار بودنش، فرماندار بودنش، همه باید عبادت و خدمت در راه خدا باشد». شهید بهشتی عبادت را اصل قرار داده و همه افعال و رفتار فرد مسلمان را که در جنبه فردی و یا اجتماعی اوست متوجه این اصل مهم قرار می دهد. در نتیجه چنین تعبیری سیاست مقوله ای خاص و جدا از روند حاکم بر زندگی شخصییک فرد مسلمان نیست و هر عملی که با در نظر گرفتن رضای خدا انجام شود عبادت محسوب می شود. لذا سیاست و هر اقدام اجتماعی اعم از داشتن شغل و یا هر کاری دیگر که ملزومات اجتماعی را دارا باشد، تدبیری است که برای نیل به رضوان الهی انجام می گردد و همین امر سبب می شود تفاوتی آشکار در تعریف سیاست بین مسلمانان و دیگران به وجود آید. همراهی سیاست و دیانت، رمز بقا و استمرار دینداری در یک جامعه دینی است و هرگز با تعاریف متداول در نزد غیر مسلمانان یکسان نخواهد بود. «اسلام آئینی است که در عین تكیه بر ارزش های اقتصادی و تأیید و قبول تمام این نیازها، تكیه بالاترش به «رضوان من الله اکبر» است.» اگر سیاست با دیانت همراه شد و اصول و موازین الهی مبنای تصمیمات کلان یک جامعه گردید باید در ویژگی ها و ابعاد معیشتی این جامعه عشق به خدا و حضور آن در قلوب زن و مرد تجلی یابد  و حکومت و نظام سیاسی - اقتصادی در چنین شرایطی زمینه ساز حر الى الله خواهند شد. در این صورت جدا شدن سیاست از عالم دینداران امری عبث و بیهوده تلقی می شود. شهید بهشتی در توجه و اهمیت مسایل سیاسی آنها را در حد وظایف اسلامی دانسته چنین می گوید:«هر انسان مسلمان متعهد پای بند به وظایف اسلامی به وظایف سیاسی خود نیز پایبند است». رتبه و منزلت اعمال و رفتارهای سیاسی کمتر از اعمال عبادی نیست و هرگز به عنوان یک توصیه و یا امری مستحب به آنها پرداخته نمی شود بلکه به مثابه دیگر امور دینی به صورت تکلیف مطرح است. در نتیجه همان گونه که رعایت اصول و موازین الهی و شرعی در اعمال و تکالیف مؤمنان قطعی و ضروری است و موجب پذیرش آنها در نزد خدای متعال است، در اعمال سیاسی نیز نباید از حدود الهی پا را فراتر نهاد چرا که به ابطال و عدم پذیرش آن از سوی خدای متعال منجر می شود. وقتی راستای تحقق غایت سیاست و دینداری یکی باشد، این دو کاملا بر هم منطبق هستند به نحوی که می توان بین آنها یک تساوی منطقی برقرار نمود.

در این صورت هرگونه عمل غیر اخلاقی که به عنوان سیاست و چاره جویی در حل مشکلات و یا پیشرفت امور صورت گیرد از حوزه دین خارج شده و از آن به حیله و نیرنگ نام برده می شود. در اسلام برای رسیدن به هدف و پیشرفت در جامعه، استفاده از شیوه های غیر اخلاقی نه تنها مورد مذمت قرار می گیرد بلکه از انجام آنبه شدت نهی شده است. معیار درستی هر عملی قرار داشتن آن در متن دین و مطابقت با آن است و در این ارتباط هیچ استثنایی وجود ندارد. سیره معصومین (عليهم السلام) گواه این مدعاست. لذا می توان با مبنا قرار دادن دین آن را محیط بر سیاست دانست به نحوی که سیاست در متن دیانت باشد. در این راستا روحانیون به عنوان افرادی مسئول باید به عینیت بخشیدن به این امر مهم اقدام نمایند.«… روحانیت یک وظیفه دیگر هم پیدا می کند و آن وظیفه آن است که چون اسلام دینی است که مشتمل بر سیاست است و سیاست از دیانت و حتی عبادت جدا نیست. عبادتش هم سیاست است». همان گونه که در ابتدای این موضوع اشاره شد رضوان الهی در سیاست باید در نظر گرفته شود و با واژه عبادت بودن هر عمل غیر دینی و غیر اخلاقی که با نام دین انجام پذیرد نمی تواند به عنوان شیوه و علم سیاست از آن نام برده شود. زیرا شرط قبولی عبادت منطبق بودن آن بر موازین قرآنی است. لذا تفکری که برای رسیدن به هدف خود، هر چند آن هدف مثبت باشد، از راه های غیراخلاقی وارد شود کاری غیر انسانی و غیردینی انجام داده است

بنابر این آنگاه که سیاست در مقام عبودیت قرار می گیرد تعالی و کمال یک جامعه به بهره مندی از چنین بینش و تفکری الهی است که سیاست در آن یک ارزش محسوب می گردد و روحانیت در جامعه اسلامی باید بالاترین نماد در معرفی این عبادت مهم باشد. جدایی و دور شدن روحانیت از این عرصه به دلیل نادرستی جدابودن دین از سیاست امری غیرقابل قبول است. زیرا از جمله وظایف روحانیون دخالت در مبارزات و حرکت های اجتماعی است و نباید به بهانه رفتار ناشایست برخی از روحانیون که بعضا به دلیل غفلت های فردی است، میدان را برای حذف دین از سیاست و نظریه های مبتنی بر این نوع نگرش غیر اسلامی باز نمود.

این تحلیل بر اساس یک استقرای ناقص صورت می گیرد و مغالطه ای بیش نیست و نباید با عناوینی همچون دین دولتی به حذف روحانیت و فقه حکومتی در اسلام روی خوش نشان داد. زیرا در عمل آنچه به اثبات رسیده حکومت پیامبر اکرم (صلی الله عليه و آله و سلم) است که آغازین حاکمیت یک دولت اسلامی است که در آن کمال بشریت، تضمین و سعادت او قطعی خواهد بود. آنچه باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد تفکیک این گروه از اسلام است نه تحمیل آنها به قواعد و سازوکارهای سیاسی در اسلام. زیرا در هر گروهی افرادی نالایق نفوذ می نمایند و قشر روحانی را نباید از این قاعده مستثنی نمود و به سبب وجود فرد یا افراد ناتوان در این قشر نمی توان یک اندیشه وحیانی را زیر سؤال برد. در بیشتر آثار شهید بهشتی خاصه در بحث مرجعیت و رهبری به نقش اساسی روحانیت در سیستم قانون گذاری جهانی اشاره شده است .

منبع اسلام و مقتضیات زمان از دیدگاه شهید  آیت الله دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی/ صدیقه قاسمی؛ باهمکاری بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید دکتر بهشتی.


free b2evolution skin
5
آذر

اسلام، دین جامعه سازی

از آنجا که پذیرش اسلام به عنوان قبول مسئولیت برای همکاری و ارتباط با دیگران است  مفاد و مضامین دستورات دینی نیز بر سازندگی جامعه، به عنوان بستر تعالی انسانها، دلالت دارد. بنابراین لازمه مسلمانی پذیرش جامعه و مسئولیت پذیری است. چرا که اسلام یک سیستم است. یک نظام جامعی است که نه فقط جامعه ساز است بلکه جامعه ای نمونه می سازد. اصول حاکم بر روابط افراد در این جامعه مبتنی بر دو اصل اساسی است: 

 

1. آمیختگی اصالت فرد و جمع و ترجیح مصلحت جامعه بر مصلحت فرد؛ 

2. استواری پیوندهای اجتماعی در جهت رضای الهی. 

قوانین اسلامی برای بقا و تثبیت یک جامعه دینی با مسئول دانستن افراد نسبت به یکدیگر همواره از افراد می خواهد که جمع گرا باشند. در بیشتر عبادات ثواب بیشتر متوجه عملی است که در جماعت صورت می گیرد و قواعد خاصی برای آن وضع می شود. شهید بهشتی در کتاب بهداشت و تنظیم خانواده روایتی را از رسول اکرم (صلی الله عليه و آله و سلم) نقل می کند که بارداری زنان مسلمان و افزایش فرزندانشان موجب خشنودی ایشان است، اما امروزه با توجه به مشکلات ناشی از افزایش جمعیت، و ضرر و زیانی که متوجه مصالح جامعه می شود آن را قابل توصیه برای مسلمانان نمی داند. توجه به مقتضیات زمان از ارزش و منزلت روایت فوق نمی کاهد و باید بدانیم که حفظ منافع به حق مسلمانان از ضروریات است و ادله فقهی برای این امر نزد فقها موجود است. چنان که شهید بهشتی می گوید:

«… ما هنوز باورمان نیامده که هر روایت و هر آیه ای جایی دارد، شرایطی دارد، طرقی دارد». 

بنابر این، بقا و استمرار یک حرکت اجتماعی و رفتاری دیندارانه مستلزم در نظر گرفتن مصالح جامعه است و برای حفظ ابهت و اقتدار جامعه مسلمانان و مقابله با دشمنان و ایجاد انضباط اجتماعی باید به تشکیل حکومت در عصر غیبت اقدام کرد.

شهید بهشتی در این مورد می گوید: «مقام حکومت بر مردم، بالاصاله از جانب خدا برای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است ولی حکومت آن حضرت عملا موقوف بر ظهور می باشد. پس در زمان غیبت، امر حکومت چه می شود و مردم باید چه کنند؟ آیا بدون حکومت زندگی کنند و تنها بر مسالمت اخلاقی برای اداره اجتماع خود تکیه کنند؟ آیا این وضع بالاخره موجب هرج و مرج و اختلال نظام جامعه نمی شود؟ و در صورت لزوم ضعف و رکود، آیا عواقب آن در برابر قوت و پیشرفت دیگران وخیم نیست؟ چه از نظر خطرهای تهاجمی که برای آنان به وجود می آورد و چه از نظر اثری که بر افکار و روحیات می گذارد و به تزلزل روحی و معنوی جامعه منجر می شود و افراد را نسبت به دین و مذهب خود دلسرد و یا بدبین می سازد و یا لااقل از ابهت آنان در نظر دیگران می کاهد». 

همان گونه که شریعت اسلامی در جهت سازندگی انسان و حفظ کرامت او برنامه هایی ارائه می دهد به همان میزان نیز برای هدایت و ساختن یک جامعه نمونه هم برنامه هدایتی دارد که حتی غیر مسلمانان نیز از آن بهره مند می شوند. «هدف ما و آرمانمان فلاح و رستگاری محدود به ملت ایران نیست فلاح و رستگاری همه مسلمانان بلکه همه انسانهای جهان است». 

این جامعه سازی جهانی اسلام، توسط حکومت مقتدر و توانمندی صورت می پذیرد  که شهید بهشتی آن را «جامعه انسانی عادلانه»  می نامد و در آن به مدد قدرت و حکومت زمینه های هدایت انسانها مهیا می گردد.

اصول حاکم بر روابط اجتماعی در صورتی که از صبغه لازم دینی برخوردار باشند، حیات اجتماعی در آن جامعه به سوی فلاح و رستگاری سوق داده خواهد شد. از دیدگاه شهید بهشتی اسلام به عنوان آیینی جامعه ساز با ارائه راه کارهای دقیق، روابط اجتماعی را بر اساس محبت و همدلی مستحکم می سازد و موجبات سعادت و کسب فضایل اخلاقی بیشتری را برای آحاد افراد آن جامعه فراهم می نماید. توجه به وظایف اجتماعی و مسئولیت پذیری نسبت به دیگران به میزانی است که «عالی ترین صفات انسانی از نظر اسلام وقتی ارزش واقعی خود را دارد که با حفظ پیوندهای 

اجتماعی توأم و با انجام وظایف فرد نسبت به اجتماع کسب شده باشد». 

اهمیت پیوندهای اجتماعی در اسلام از نظر شهید بهشتی به گونه ای ترسیم می شود که پرداختن به نمازهای مستحبی و راز و نیاز در پیشگاه خدا نمی تواند بهانه ترک وظایف اجتماعی شود. 

عمل به موازین اسلام در جامعه از ظرافت خاصی برخوردار است و شهید بهشتی رعایت مصالح جامعه را وسیله ای برای کسب رضای خدا می داند. به عبارتی حفظ پیوندهای اجتماعی با همه ارزشی که دارد وسیله ای برای تقرب به خدای متعال می باشد. شهید بهشتی عواملی مانند خوش بینی، پرهیز از دروغ، امربه معروف و نهی از منکر، تعاون در راه تأمین نیازهای گوناگون اجتماعی از نیازهای متعارف تا ایجاد جامعه ای با اقتصاد و سیاست سالم را موجبات تقویت این پیوندها می داند. عوامل تقویت کننده که اسلام در جامعه ساز بودن خود به آن تأکید دارد باعث ایجاد نشاط و تحرک و انبساط خاطر در جامعه می گردد و به وحدت، آرامش و امنیت اجتماعی، مسئولیت متقابل افراد نسبت به یکدیگر و یک حکومت شایسته منجر خواهد شد. ایشان عواملی را که موجب تزلزل این پیوندها شوند، به شدت مورد انتقاد قرار می دهد و معتقد است که «در جامعه دینی نباید به حکم ایمان و پایبندی به دین از مواهب زندگی محروم شد». زیرا این محرومیت ها موجب یأس و ناامیدی شده و در چنین شرایطی انسان قادر به برقراری ارتباط اجتماعی نخواهد شد. زیرا این گسست بزرگ ضمن محرومیت فرد، لطمه های بزرگی به اجتماع وارد می سازد و اگر این برداشت نادرست به صورت یک رفتار اجتماعی در آید، آسیب های زیانباری را بر روند آن جامعه وارد خواهد ساخت.

 

از سویی دیگر عواملی همچون فقر، تبعیض و فقدان عدالت اجتماعی موجب سستی و ضعف این پیوندها شده و حیات اجتماعی را به نابودی می کشاند.

در جامعه ای که نمی توان به بهانه عمل به مستحبات از انجام وظیفه نسبت به دیگران غافل شد قطعا نبود عدالت لطمات زیانباری را بر بنیان های این جامعه وارد خواهد ساخت که جبران پذیر نخواهد بود. بنابر این شهید بهشتی جامعه سازی اسلام را با شرط تحقق عدالت اجتماعی آن گونه ترسیم می کند که موجبات ایجاد سعادتمندی در آن جامعه گردد. تحکیم این روابط براساس تدابیر عالی اسلامی است که مردان و زنان با ایمان را متوجه اهمیت محیط اجتماعی می نماید و راههای اسلامی شدن یک جامعه را در بستر تعاملات اجتماعی مطرح می سازد و گستره صحیح و مسئولانه این تعاملات را این چنین بیان می کند:

«اسلام به فعل و انفعالاتی که در امور اجتماعی هست عنایت فراوان کرده و برای استوار ساختن پیوندهای اجتماعی و مصون نگهداشتن جامعه از گزند عوامل فساد تدابیر عالی اندیشیده است. عنایت فراون اسلام به تحکیم پیوندهای اجتماعی به دو صورت به چشم می خورد یکی به صورت ایجاد یا تقویت عواملی که بر تشکل جامعه می افزاید و نظام اجتماعی را عالی تر و روابط اجتماعی را محکم تر می کند. یکی هم به صورت جلوگیری از اموری که پیوندهای اجتماعی را سست و جامعه را بیمار می کند و به تشکل و نظام جامعه لطمه می زند.» 

اساس و مبنای پیوندهای اجتماعی رعایت منافع فرد و جامعه در جهت رضای الهی است که در آن تأکید فراوانی بر حقوق افراد شده است «جامعه ساز بودن اسلام این امکان را فراهم می آورد که با یک برنامه ریزی مناسب عوامل تقویت کننده در روابط اجتماعی حتی میان فرد مسلمان با غیر مسلمان نیز مورد توجه قرار گیرد. در اسلام با ساده ترین و در عین حال عمیق ترین راهکارها در روابط اجتماعی به حفظ ارکان جامعه یعنی ارتباط و پیوندهای اجتماعی و توجه به منافع فرد و جامعه با هدف قرار دادن رضای الهی پرداخته می شود، به نحوی که حتی اگر در جامعه ای افراد به سبب انگیزه های سیاسی، تابعیتی، جغرافیایی و یا انگیزه ای الهی و سازنده اسلام را بپذیرند در این صورت افراد مؤثر و رهبران آن جوامع در هدایت و استمرار حیات اجتماعی باید به همه افراد و گروه هایی که به دلایل گوناگون اسلام را پذیرفته اند، بهره لازم را برسانند». 

چه بسا افراد با انگیزه های متفاوت به پذیرش اسلام رو آورده باشند اما برنامه جامع اسلام برای سازندگی جامعه، باید به نحوه شایسته و مناسب، در بر گیرنده منافع قانونی همه آنها باشد تا عدالت در برنامه ریزی ها شامل همه آنان بشود. «در کتاب آسمانی از دو نوع پذیرش، از دو نوع قبول دعوت پیامبر یاد می شود یک نوع عبارت است از اسلام سیاسی، مصلحتی و تابعیتی و دوم اسلام واقعی، قلبی، سازنده و عملی». 

همه انسانها به طور همسان در یک درجه از دینداری قرار ندارند. بالا بردن درصد افراد دیندار به صورت کمی هم که باشد، کاری ارزشمند است. لذا، نباید وجود تفاوت میان افراد را در جامعه ای که دین بر آن حاکم است.امری غیر عادی به شمار آورد. زیرا جامعه و حکومتی را که پیامبر اکرم (صلی الله عليه و آله و سلم) اداره می کرد دارای همین ویژگی ها بوده است. این مطلب می تواند تأییدی بر غنای بعد اجتماعی اسلام و توجه به وجود گوناگونی افراد با تنوع برداشت ها و پذیرش ها در حوزه دین باشد و نمی توان با شیوۀ تفتیش عقاید از ایمان انسانها و درجات آن تجسس نمود. زیرا این کار از ارزش روح جمعی یک زندگی اجتماعی می کاهد و با مبانی دینی در تعارض قرار می گیرد.

انتظار یکسان بودن انسانها در درجات ایمانی امری غیر منطقی است و نباید اصرار نمود تا همه افراد در یک درجه ایمانی مشخص باشند.

در جامعه دینی گرایش های گوناگونی برای پذیرش اسلام وجود دارد و این برای نظام یافتن یک جامعه کافی است و انبیا و جانشینان ایشان باید چنین اجتماعی را مدیریت کنند. لذا باید اعمال و رفتار آنها بر اساس توان عملی متوسطان جامعه باشد. شهید بهشتی بر این اساس عمل امام را به عنوان الگوی اجتماعی مسلمانان به گونه ای تبیین می کند که همه افراد یک جامعه در حد توانایی خود از آن بهره بگیرند. نباید انتظار داشت که خلوت ویژه انبيا خصوصا رسول اکرم (صلی الله عليه و آله و سلم) و دیگر معصومین (عليهم السلام) را فرد فرد جامعه مسلمانان بتوانند به جا آورند. البته با توجه به شرایط افراد این موضوع با تأسی از ایشان مغایرتی ندارد. افراد جامعه از ظرفیت های گوناگونی برخوردار هستند و هر کس به میزان شایستگی هایش از آنان الگو می گیرد.

بر این اساس امکان تخلف و هر نوع مشکل اجتماعی دیگر در چنین جامعه ای دور از انتظار نیست. در واقع نباید ایده آل نگر بود. دین در ارائه برنامه هایش در تحکیم حیات اجتماعی واقع بینانه عمل می کند و هرگز مبنای خود را بر آرمان های ناشدنی استوار نمی سازد و این منافی با هدایت ارزش ها در جامعه دینی نخواهد بود. اگر چه تلاش به سوی تعالی انسانها بسی شایسته است، اما نباید فراموش کرد که انسانها متفاوتند. به نظر شهید بهشتی باید جدیت نمود و مدیریت جامعه را به دست افراد شایسته سپرد تا بستری برای سازندگی بیشتر افراد آن جامعه ایجاد گردد: «باید امور جامعه اسلامی به دست انسانهای مسلمان متدین، مؤمن، امین و کاردان و دلسوز خلق سپرده شود، اینها اصول اسلامی است».  تا روند مدیریت صحیح هم بتواند کمیت را حفظ نماید و هم در گسترش کیفی تا حد امکان موفق شود.

«بر اساس کتاب و سنت، تمام نظر مکتب به عامه مردم است و اسلام در خدمت ناس است، صلاح همه را می خواهد نه فقط صلاح مسلمانان را». 

شاید ناس مجموعه ای باشند که حتی اسلام مصلحتی را هم نپذیرفته باشند. اما در عین حال اسلام دینی است که در حاکمیت خود به همه انسانها خدمات لازم را ارائه می دهد و با مبنای عادلانه جامعه ای موفق و سعادتمند می سازد. 

منبع اسلام و مقتضیات زمان از دیدگاه شهید آیت الله دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی/ صدیقه قاسمی؛ باهمکاری بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید دکتر بهشتی.


free b2evolution skin
5
آذر

اسلام، دین جامع

شهید بهشتی با توجه به انسان ساز بودن تعالیم قرآنی آن را پاسخگوی تمامی نیازهای بشر می داند و از آن با تعبیر نظام جامع نام می برد. «میزان، معنویت در انسان است. این تکیه اصلی اسلام است. اسلام می خواهد نظام اقتصادی و نظام اجتماعی نظامی باشد که ریشه های گناه را بخشکاند. این عامل از اول، روش اسلام است». داشتن برنامه جامع این امکان را ایجاد می کند که زمینه های لغزش و کجروی به کمترین مقدار برسد. وجود جامعیت تنها در آیین مقدس اسلام مصداق دارد، زیرا با تکیه بر وحی و داشتن برنامه ای همه جانبه برای سازندگی انسان اقدام نموده است.

انسان سازی، جامعه سازی و جامعیت در کنار یکدیگر معنا می شوند. به این معنا که همه نیازهای فردی و اجتماعی با توجه به ابعاد وجودی انسان در شریعت اسلامی مورد توجه واقع شده است. داشتن برنامه جامع با توجه به نیازهای طبیعی بشر حق اوست و تنها آیینی که از این حقانیت برخوردار است، اسلام می باشد. بر این اساس شهید بهشتی بهترین معنی برای اسلام را با توجه به این جامعیت، آیین دعوت کننده به حق می داند. یعنی حقانیت یک مکتب در جامعیت آن مکتب در پاسخگویی به نیازهای بشر است؛ و اسلام توانسته است به نیازهای گوناگونان بشر از جمله: رفاه، سلامتی، خوشبختی، آزادی، عدل، صفا، دوستی، معنویت، کمال و کمال یابی  پاسخ مناسب دهد. آنچه در سیره عملی ائمه (عليهم السلام) مشاهده می شود گواه این مطلب است.

بر این اساس، شهید بهشتی دو ویژگی مهم و اساسی را در تأیید پویایی اسلام ذکر می کند که به تفصیل در بحث اجتهاد و متغيرات و یا عنوان اصلی این کتاب به آن پرداخته می شود. ایشان برنامه جامعی را که از سوی آفریدگار انسان نازل شده است، جامع «تنزيلا للعالمین و کافه للناس» معرفی می کند.  یعنی این برنامه اولا نزول یافته و از عالم غیر مادی بر بشر نازل شده است، ثانیا برای همگان است و همه انسانها مخاطب اصلی آن هستند، ثالثا در محتوا و قوانینی که ارائه می دهد برای مردم کفایت می کند و کامل ترین برنامه است. به نحوی که به کلیه واکنش های روحی، قلبی، معنوی و مادی بشر توجه کرده و پاسخ لازم را داده است.  در طول تاریخ رنگ کهنگی و غبار بر آن نمی نشیند و در هر زمانی برای هدایت بشر کافی و کامل است. به این ترتیب انسان سازی و جامعیت اسلام وجهی دیگر از جاودانگی و خاتمیت آن را رقم می زنند.

منبع اسلام و مقتضیات زمان از دیدگاه شهید آیت الله دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی/ صدیقه قاسمی؛ باهمکاری بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید دکتر بهشتی.


free b2evolution skin
4
آذر

اسلام، دین انسان سازی

«اسلام، آئین انسان سازی است».  پیام انبیا در طول تاریخ، رهایی انسان از قیودی است که سعادت و موفقیت او را مانع می شوند. هر گونه بت پرستی اعم از قیود درونی و یا بیرونی که مانع از ساختن انسان بشوند باید از درون و برون انسان خارج بشوند. در این صورت انسان مخاطب اصلی دین به عنوان «موجودی خودساز و محیط ساز» معرفی می گردد. پیام اصلی وحی در کامل ترین مرحله نزول یعنی زمان رسول اکرم (صلی الله عليه و آله و سلم) مسئول ساختن انسان برای آینده ای «دور و دراز» می باشد که باید برای رسیدن به آن تلاش بسیار نماید.

لذا هدفمند شدن و توجه به غایت هستی در شریعت نبوی مورد توجه عمیقی قرار گرفته و مرگ، پایان دوره هستی انسان نخواهد بود. پیش بینی اسلام برای سازندگی این موجود غایت دار حضور در جامعه و پرهیز از انزوا است. بنابر این نظام اجتماعی و اقتصادی جامعه مسئول است که به این امر توجه نماید، اگر نظامی فاقد این توانایی باشد نارسا و ناقص خواهد بود. 

شهید بهشتی معتقد است اسلام برای ساختن انسان سیستمی را طراحی نموده است که در بستر آن امکان تعالی انسان به قرب الهی فراهم می گردد. 

از ویژگی های آن سیستم تناسب با ساختمان طبیعی بشر است و تنها به برخورداری معتدل از مواهب این زندگی اجازه داده و برآن اصرار ورزیده است.  پیام وحی در سازندگی انسان براساس حرام و حلال الهی است و تفسیر مستحبات به واجب و مکروهات به حرام خلاف واقعیت دین است.  زیرا به استناد آیات الهی هدف دین در تنگنا قراردادن انسان نیست.  در واقع مسیر رشد و چگونگی حضور دین در زمان های گوناگون با حفظ حالت تعادل و پرهیز از افراط و تفریط میسر خواهد بود. داشتن حالت تعادل در بهره مندی از اسلام، خصلت انسان های آزاده است. انسان تا به این تعادل و معرفت دست نیابد، پیام نورانی قرآن بر جان و دلش نمی نشیند و بر او واجب است تا زمینه های دریافت پیام الهی را در رشد عقلانیت و قدرت منطقی خویش فراهم نماید. زیرا:

اسلام برای انسان آزاد و آگاه زمینه توان شکوفایی و خود انگیختن و پیدا کردن راه را 

به حد فراوان قائل است و انسان را دعوت می کند تا نخست در پرتو نور فروزان پیامبر باطن یعنی عقل و خرد حرکت کند و عقل و خرد راهبر انسان است». 

شهید بهشتی حرکت در راه هایی که در آن خرد و راهبر درونی انسان به خمودگی و تعطیلی برسد و احساسات و هیجانات مقطعی به نحو کاذبی مدعی دریافت نورانیت قرآن شوند حرکت در مسیر خطا و گمراهی می داند. چرا که انسان محروم از قدرت منطق، لایق دریافت حقایق وحیانی قرآن نیست. از این رو در مجموعه سیستمی اسلام به گونه ای برایش برنامه ریزی شده که هرگز یک بعدی هدایت نشود و از دیگر ابعاد وجودی خود غفلت نورزد. زیرا که در واقع دین به همه ابعاد وجودی بشر توجه کرده و مسئولیت سازندگی انسان را عهده دار گردیده است. 

در اسلام آزادی انسان نقطه قوت آفرینش اوست تاحدی که آمدن انبیا را در صورت مغایرت با آن امری نادرست می شمارد.  این مجموعه سیستمی با توجه به درک و اهمیت مسایل اجتماعی بشری، قادر است برنامه ای همه جانبه برای انسان متعالی و رهانیده شده از نیهیلیسم فراهم آورد که از پوچ انگاری و تک بعدی شدن جلوگیری می کند. اسلام برای ایجاد جامعه ای که انسان های آزاد در آن رشد و تکامل یابند و راه خدا و پاکی و فضیلت را طی نمایند، اصرار بسیار می ورزد. 

منبع اسلام و مقتضیات زمان از دیدگاه شهید آیت الله دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی/ صدیقه قاسمی؛ باهمکاری بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید دکتر بهشتی.


free b2evolution skin