احمدبن موسي عليه السلام
نور صداقت در چشمانش می درخشید. قالیچه ای که خود بافته بود برای هدیه به دفتر حرم آورده بود. گفت نذر داشتم برای حضرت. جریان چیست؟ با همان راستی و صفای باطنی اش لب به سخن گشود و گفت:
شوهرم کاگر ساده است. دو پسر و یک دختر دارم. از عشایر ترک فارس هستم. ماه محرم سال گذشته فرزند یکساله ام بعد از یک تب شدید فلج گشت. او را به شیراز آوردم. مدتی در بیمارستان سعدی و نمازی بستری بود. در بیمارستان نمازی آب کمر او را آزمایش کردند، اثری نبخشید. به پیشنهاد بستگانم او را نزد چند دکتر خصوصی از جمله دکتر قشقائی، دکتر اسکندری، دکتر نوذری و دکتر یعقوبی بردم. آزمایشات زیاد و درمانهای مختلف تجویز کردند اما همگی عاجز از معالجه او شدند. آنها گفتند فلج کامل است و نمی توان برای او هیچ کاری کرد.
از شدت ناحتی از پای درآمده بودم. غم سراپای وجودم را فرا گرفته بود. ناامید از همه جا بی اختیار به یاد حضرت شاهچراغ(ع) افتادم. بچه را بغل کرده به همراه برادم به پابوس شاهچراغ آمدیم. گفتم: یا شاهچراغ. من شفای بچه ام را از تو می خواهم. دستم بدامنت آقا. من جز شما کسی را ندارم. آقا شاهچراغ! اگر بچه ام خوب بشه برایت قالی می بافم.
نمی دانم چه شد. همین مقدار یادم هست که از بس گریه و زاری نمودم از حال رفتم . ناگهان نوری مشاهده کردم که همه جا را گرفته بود. شخصی مرا صدا زد:
((خانم، این بچه مال شما است؟)) به حال خود آمدم. چشمانم را باز کردم. آن شخص گفت: خانم! این بچه مال شما است؟ چرا مواظب او نیستید، توی این شلوغی زیر دست و پای زوار ممکن است آسیب ببیند.))
نگاه کردم دیدم حالت بچه تغییر کرده، او را در بغل گرفتم. برادرم گفت: شرف مژده، قاسم شفا پیدا کرده.
آری شفا یافته بود. حال عجیبی داشتم. از شادی سر از پا نمی شناختم. بچه ام را می بوسیدم. ضریح آقا را می بوسیدم. وقتی بخود آمدم دیدم در منزل هستم. از خوشحالی نفهمیدم چطور تا خانه آمدم. نذر کرده بودم قالیچه را که تمام کردم بچه را بیاورم داخل صحن آقا راه برود. اکنون پسرم قاسم دو سال دارد. از درب حرم که وارد شدیم بچه را رها کردم تا چشمش به آب و فواره افتاد، دوان دوان بسمت آب حرکت کرد. حالا هم این قالیچه نذری که خودم بافته ام هدیه آوردم.
پايگاه اطلاع رساني حرم مطهر حضرت احمدبن موسي عليه السلام
صفحات: 1· 2· 3· 4· 5· 6· 7· 8· 9· 10· 11· 12· 13· 14· 15· 16· 17
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب