23
فروردین

اعمال شب قدر

مستحب است در ابتدای شب های قدر، انسان غسلِ احیا کند. پاک و پاکیزه وارد این شب بشود. وضو بگیرد، نماز مغرب و عشا را که خواند و افطار کرد،

 


اعمال شب قدر را انجام دهد.از اعمال مهم امشب، خواندن دورکعت نمازِ شب قدر است بااین توضیح که در هر رکعت حمد یک بار و سورۀ توحید، هفت بار خوانده می شود و بعد از نماز هفتاد مرتبه می گوید: «اَسْتَغْفِرُ اللّهَ وَ اَتُوبُ اِلَيْهِ.»

در روایتی از رسول اکرم(صلی الله علیه و اله) آمده که این شخص از سرِ سجادۀ نمازش برنمی خیزد، مگر اینکه خداوند گناهان او و پدر و مادرش را می آمرزد.نفْس بیداریِ امشب موضوعیت دارد و چه سنّت خوب و حسنه ای از اهل بیت(علیهم السلام) به ما رسیده است که شب قدر زیر سایۀ قرآن بروید و قرآن به سر بگیرید و بگویید: «بِکَ یا اللّهُ، [بِمُحَمَّدٍ،] بِعلیٍّ، بِفاطِمَةَ و… .»

و چه نیکوست کسی که فرصت دارد نماز شب بخواند، نماز قضا بخواند. امشب همچنین صد رکعت نماز مستحبی توصیه شده است؛

 

اما قلّۀ اعمال لیلةالقدر سه نکته است:

1. زیارت امام حسین(علیه السلام): خوشابه حال آن هایی که در شب های قدر، کربلا هستند.

2. خواندن دعاهای مربوط به شب قدر: بزرگان دین در شب قدر دعای سلامتی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به ما یاد داده اند. همین دعای «اَللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ…» را که شما می خوانید، توصیه کرده اند شب قدر بخوانید.

3. کسب علم و معرفت به عنوان افضل اعمال در شب های قدر: چه خوب است که انسان در شب قدر مطالعۀ دینی داشته باشد یا نزد عالِمی برود و از فضایل ومناقب اهل بیت(علیهم السلام) بشنود. ” قدر” صاحب اصلی این شب یعنی وجود نورانی حضرت فاطمه(علیها السلام) را بشناسیم و با معرفت فاطمی و علوی به سحر برسیم که: «سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ»

ملائکۀ الهی به همراه حضرت روح، رهبر ملائکة الله، به احترام شبی که شب نزول قرآن است، در همۀ سال ها تا قیامت، به محضر مبارک امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رسیده و سلام و صلوات خداوند را به قلب مبارک امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نازل می کنند.

بندۀ گنهکار [باید در این شب ها] پیش خدا بیاید، درهای رحمت در این شب ها بازِ باز است. اینکه کسی بگوید: «من از فرط گناه، خجالت می کشم [درِ خانۀ خدا] بیایم»، یأس از رحمت خداست. [شاعر چه زیبا می گوید:]

غرق گنه نااُمید مشو ز درگاه ما

که عفوکردن بُوَد در همه دم کار ما

توبه شكستى بيا، هرآنچه هستى بیا

اميدوارى بجوى ز نام غفار ما

بندۀ شرمنده تو، خالق بخشندۀ من

بیا بهشتت دهم، مرو تو در نار ما

 

برخی از اعمال سفارش شده در این شب ها عبارت اند از:

1. شب های احیا به خصوص شب نوزدهم تا می توانید استغفار کنید. شیخ مفید(رحمة الله علیه) دراین باره چنین آورده است: «وَ يُسْتَحَبُّ فِيها كَثْرَةُ الْاِسْتِغْفارِ.»راه می روی، استغفار کن. نشسته ای، استغفار کن. در بستر هستی،

2. با دعای جوشن کبیر که امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و اله) نقل کرده است، هزار نام خداوند را تکرار کن، بعد بگو: «سُبْحانَکَ یا لا اِلَهَ اِلّا اَنْتَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنا مِنَ النّارِ یا رَبِّ.»(منزهی تو ای خدایی که جز تو خدایی نیست. به تو پناه آوردم، به تو پناه آوردم. ما را از آتش [قهرت] آزاد کن ای پروردگار.)

3. شب قدر تا می توانید دعا کنید. امام محمد باقر(علیه السلام) تا نیمه شب دعا می کردند و بعد از نیمه شب، به نماز می ایستادند.آنچه در دل دارید بگویید. آنچه می خواهید بگویید. اگر عاقبت به خیری برای خود و بچه هایتان و برای نسل و نواده هایتان تا قیامت می خواهید، دعا کنید. برای حل مشکلات جهان اسلام دعا کنید. در شرایطی حساس قرار داریم. دشمنان اسلام برای کُشت وکُشتار در جوامع اسلامی خیز برداشته اند که ]البته[ اینجا هم تدبیر لازم است و هم دعا. دعا کنیم خداوند توطئه های آن ها را به خودشان برگرداند. اصولاً روح دعا، نجوای با خداست.

4. نماز بخوانید که نماز پرچم عشق به خداست. نماز پُل ارتباطی بنده با خداست. نماز یعنی انس با خدا. نماز یعنی عشق به ذات مقدس ربوبی. می توانید در شب قدر دو رکعت نماز بخوانید، می توانید نماز قضا بخوانید.

5. امام صادق(علیه السلام) فرمودند: قرآن را جلوی صورتتان بگیرید، بالای سر بِبرید و بگویید: «اَللَّهُمَ بِحَقِّ هَذَا الْقُرْآنِ وَ بِحَقِّ مَنْ اَرْسَلْتَهُ بِهِ وَ بِحَقِّ كُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فِيه … .» (خدايا به حق اين قرآن و به حق كسی كه آن را بر او فرستادى و به حق هر مؤمنى كه او را در قرآن ستودى… .)

احیای هدفمند یعنی این. شب قدر، شب انس با خداست. هرکس می خواهد بداند که آیا اعمالش قبول شده یا نه، پایان این شب [وقت سحر] به دلش مراجعه کند و ببیند چقدر به خدا نزدیک شده است! آیا قرار بندگی با خدا بسته است؟ آیا قرار عشق به ذات مقدس ربوبی بسته است؟ اگر این امور را در روح و جانش یافت، بداند شب زنده داری اش قبول درگاه حق قرار گرفته است.

منبع بهار طاعت / جعفر حسن زاده


free b2evolution skin
23
فروردین

نقش دعا در تغییر سرنوشت

مهم ترین نقش دعا در زندگی این است که می تواند سرنوشت انسان را عوض کند [؛ حتی اگر قطعی و حتمی شده باشد].

 

 

در روایات بسیاری نقل شده است که گاهی خداوند [براساس گفتار و کردارمان] برای ما چیزی تقدیر کرده است، اما شخص دعا می کند و این دعا می تواند قضاوقدر خداوند را تغییر دهد.

 

به عنوان مثال چون من صلۀ رحم را ترک کرده ام، خداوند مقدر می کند که عمر من کوتاه شده و سال آینده [سالِ] پایان زندگی ام باشد. من بدونِ اطلاع از این موضوع، تصمیم می گیرم در زندگی برخی اشتباهات گذشته ام را جبران کنم. اگر کسی را ناراحت کرده ام، از او عذرخواهی می کنم. سعی می کنم با کسانی که قطع رابطه کرده ام، دوباره ارتباط و پیوند برقرار کنم یا اگر بدهکارم و توان پرداخت بدهی ام را ندارم، به طلبکارم ضمانت می دهم که ان شاءالله بدهی اش را پرداخت می کنم تا او نیز نگران نباشد و بعد دعا می کنم که خدا مرا ببخشد و بر انجام این امور موفق کند.

مطمئن باشید که این تغییر روش در زندگی همراه با دعا و درخواست از خدا، اثر وضعی خواهد داشت و می تواند تقدیرات الهی را تغییر دهد یا به تأخیر اندازد. خداوند در قرآن به رسول گرامی خود(صلی الله علیه و آله و سلم) چنین می فرماید: «قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّیلَوْ لا دُعاؤُکُمْ» ([به امت خود] بگو: «پروردگارم به شما اعتنایی نمی کرد، اگر دعا و عبادتان نبود!)

منبع:بهار طاعت / جعفر حسن زاده


free b2evolution skin
23
فروردین

سلام بر فرشتگان خوب خدا!

برخیز! مولای من! امشب، شب بیست و یکم رمضان و شب قدر.مسجد کوفه و محراب آن منتظر توست، نخلستان ها دیشب صدای غربت تو را نشنیده اند، چاه هم، منتظر شنیدن بغض های نشکفته توست.

برخیز!یتیمان کوفه گرسنه اند، آنها چشم انتظار تو هستند، مگر تو پدر آنها نبودی؟ مگر تو با آنان بازی نمی کردی و آنان را روی شانه خود نمی نشاندی؟ برخیز!

می دانم که دلتنگ دیدار فاطمه(علیها السلام) هستی، می دانم؛ امّا زود است که از سرِ ما سایه برگیری و پرواز کنی. زود است که بشریّت را برای همیشه در حسرت عدالت باقی گذاری. تو شیفته خانه دوست شده ای ولی هنوز بشر در ابتدای راه معرفت، سرگردان است.

 

 

می دانم که به فکر رهایی از دنیای نامردمی ها هستی، امّا رفتن تو برای دنیا، یتیمی را به ارمغان می آورد.
امشب تو در بستر آرمیده ای و همه زراندوزان هم آسوده اند، آنها می توانند به راحتی سکّه بر روی سکّه بگذارند، چرا که دیگر تو توان نداری بر سر آنان فریاد عدالت بزنی!

چشم باز کن و اشک بشریّت را ببین که چگونه برای تو بی قرار شده است!

چرا برنمی خیزی؟ نکند به فکر رفتن هستی؟ به خدا با رفتن تو، دیگر عدالت، افسانه خواهد شد.

ای تنها اسطوره عدالت، برخیز!

برخیز و یک بار فریاد کن! یادت هست که دوست داشتی ما بیدار شویم و ما خواب بودیم؟ نگاه کن! ما اکنون بیدارِ تو شده ایم، پس چرا تو چشم بر هم نهاده ای و چنین آسوده خوابیده ای؟ مگر تو غم ما را نداشتی؟ نکند می خواهی تنهایمان بگذاری و بروی؟

کودکان یتیم را ببین که برایت کاسه های شیر آورده اند، امید آنان را ناامید نکن! دلشان را نشکن! دل شکستن هنر نمی باشد…

بگو که چشم از تاریکی های این دنیا فرو بسته ای و به وسعت بی انتها می اندیشی.

مولایِ خوب ما!

چرا جوابم را نمی دهی؟ نکند با من قهر کرده ای؟

نه، تو هرگز با شیعه خود قهر نمی کنی. تو دیگر نمی توانی جواب بدهی، برای همین است چنین خاموش شده ای. می دانم که توانِ سخن گفتن نداری، امّا صدایم را که می شنوی، فقط ما را ببخش!

 

شب از نیمه گذشته است، حسن، حسین، زینب، اُم کُلثُوم(علیه السلام) و… همه گرد بستر علی(علیه السلام) نشسته اند و اشک می ریزند، چندین ساعت است که پدر بی هوش است. آیا بار دیگر او سخن خواهد گفت؟

ناگهان علی(علیه السلام) چشم خود را باز می کند، عزیزانش را کنار خود می بیند، به آرامی می گوید:

– حسن جانم! قلم و کاغذی بیاور!

– قلم و کاغذ برای چه؟

– می خواهم وصیّت کنم و تو بنویسی.

– به چشم! پدر جان!

همه می فهمند که دیگر پدر آماده پرواز است، آرام آرام گریه می کنند.

سوالی در ذهن من می آید: علی(علیه السلام) می تواند وصیّت خود را بگوید، همه گوش می کنند، چرا او می خواهد وصیّت او نوشته بشود؟

فهمیدم، او می خواهد این وصیّت باقی بماند، او نمی خواهد فقط برای فرزندان امروز خود وصیّت بکند، او می خواهد به شیعیان خود در طول تاریخ وصیّت بکند. باید تاریخ بداند علی(علیه السلام) در این لحظات از شیعیانش چه انتظاری دارد.


 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

این وصیّت من به حسن(علیه السلام) و همه فرزندانم و همه آیندگان است: من شما را به تقوا و دوری از گناه توصیه می کنم. از شما می خواهم که همواره با هم متّحد باشید و به اقوام و فامیل خود مهربانی کنید.

یتیمان را از یاد نبرید، مبادا از رسیدگی به آنها غفلت کنید.

قرآن را فراموش نکنید، مبادا غیر مسلمانان در عمل به آن بر شما سبقت بگیرند.

حقوق همسایگان خود را ضایع نکنید. حجّ خانه خدا را به جا آورید.

نماز را فراموش نکنید که نماز ستون دین شماست. زکات را از یاد نبرید که زکات غضب خدا را خاموش می کند.

روزه ماه رمضان را فراموش نکنید که روزه، شما را از آتش جهنّم نجات می دهد.

فقیران و نیازمندان را از یاد نبرید، در راه خدا جهاد کنید…مبادا به همسران خود ظلم کنید…

نماز! نماز! نماز را به پا دارید. امر به معروف و نهی از منکر را فراموش نکنید…

بار دیگر علی(علیه السلام) بی هوش می شود، زهر در بدن او اثر کرده است، چقدر روزهای آخر عمر علی(علیه السلام) شبیه روزهای آخر عمر پیامبر است. آری! آن روزها پیامبر که به وسیله یک زن یهودی مسموم شده بود در بستر بیماری افتاده بود. گاه پیامبر ساعت ها بی هوش می شد، بعد چشم خود را باز می کرد و علی و فاطمه(علیه السلام) را در کنار خود می دید.

اکنون، ساعتی می گذرد، عرقی بر پیشانی علی(علیه السلام) می نشیند، علی(علیه السلام) به هوش می آید و با دست عرق پیشانی خود را پاک می کند و می گوید: حسن جان! از جدّت پیامبر شنیدم که فرمود: وقتی مرگ مؤن نزدیک می شود پیشانی او عرق می کند و بعد از آن، او آرامش زیبایی را تجربه می کند.


اکنون علی(علیه السلام) می خواهد با فرزندان خود خداحافظی کند: عزیزانم! شما را به خدا می سپارم. حسنم! حسینم! شما از من هستید و من از شما هستم. من به زودی از میان شما می روم و به دیدار پیامبر می شتابم.

علی(علیه السلام) از همه می خواهد تا بعد از او از حسن(علیه السلام) اطاعت کنند، حسن(علیه السلام)، امام دوّم است و بر همه ولایت دارد. او دستور می دهد تا کتاب و شمشیر ذوالفقار را نزد او بیاورند، اینها نشانه های امامت هستند. آن کتابی است که فقط باید به دست امام باشد، در آن کتاب، سخنان پیامبر است که به دست علی(علیه السلام) نوشته شده است.

اکنون علی(علیه السلام) از حسن(علیه السلام) می خواهد تا کتاب و شمشیر را تحویل بگیرد. بعد چنین می گوید: «حسن جان! پیامبر این دو چیز را به من سپرد و از من خواست تا هنگام مرگ آنها را به تو تحویل بدهم، تو هم باید در آخرین لحظه زندگیت آنها را به برادرت حسین بدهی».

بعد رو به حسین(علیه السلام) می کند و می گوید: «حسین جانم! پیامبر دستور داده است که قبل از شهادتت، کتاب و شمشیر را به امام بعد از خود بدهی».

حسن جان! وقتی من از دنیا رفتم، مرا غسل بده و با کفنی که پیامبر به من داده است، مرا کفن نما که آن کفن را جبرئیل از بهشت برای ما آورده است.

حسن جان! بدن مرا شب تشییع کن!

وقتی مرا در تابوت نهادید، به کناری بروید، باید فرشتگان بیایند و جلو تابوت مرا بگیرند. هر وقت دیدید که جلو تابوت من بلند شد، شما هم عقب تابوت را بگیرید و همراه فرشتگان بروید.

آنها از شهر کوفه خارج خواهند شد و به سمت بیابان خواهند رفت، هر جا که نسیم ملایمی وزید، بدانید که شما وارد «طور سینا» شده اید، همان جایی که خدا با پیامبرش موسی(علیه السلام) سخن گفت. بعد از آن صخره ای که نورانی است خواهید دید، فرشتگان تابوت مرا کنار آن صخره به زمین خواهند نهاد.

آن وقت شما زمین را بکنید، ناگهان قبری آماده خواهید یافت. آن قبری است که نوح(علیه السلام) برای من آماده کرده است. سپس بر بدن من نماز بگزارید و بدن مرا به خاک بسپارید و قبر مرا مخفی کنید. هیچ کس نباید از محلّ قبر من آگاه شود.

فرزندم!وقتی من از دنیا بروم، از دست این مردم سختی های زیادی به شما خواهد رسید، از شما می خواهم که در همه آن سختی ها صبر داشته باشید.

حسین جان! روزی می آید که تو مظلومانه به دست این مردم شهید خواهی شد…

سخن علی(علیه السلام) به اینجا که می رسد، بار دیگر از هوش می رود. لحظاتی می گذرد، او چشم باز می کند و می گوید: اینها رسول خدا و عموی من حمزه و برادرم، جعفر هستند که مرا به سوی خود می خوانند. آنها می گویند: «ای علی! زود به سوی ما بیا که ما مشتاق تو هستیم».

صدای گریه همه بلند می شود، علی(علیه السلام) نگاهی به همه فرزندان خود می کند: حسن، حسین، زینب، اُم کُلثوم، عبّاس… خداحافظ! من رفتم!

 

سلام! سلام!

سلام بر شما! ای فرشتگان خوب خدا!(لِمِثْلِ هذا فَلْیَعْمَلِ الْعامِلُونَ).

او این آیه قرآن را می خوانَد: «آری! برای این بهشت جاودان، باید عمل کنندگان تلاش و کوشش نمایند».

اکنون رو به قبله می کند و چشم خود را می بندد و می گوید: «أشهَدُ أنْ لا الهَ إلاّاللّه. أشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ»، و روح بلند او به آسمان پر می کشد، علی(علیه السلام) برای همیشه ساکت می شود، سکوت علی(علیه السلام)، آغازِ گم شدن عدالت است، عدالتی که بشریّت همیشه به دنبالش خواهد بود.

اکنون ندایی به گوش می رسد. گویا فرشته ای است که خبر می دهد: «ای مسلمانان! پیامبر سال ها پیش از میان شما رفت، اکنون نیز، پدرِ خود را از دست دادید…».

منبع:سکوت آفتاب/مهدی خدامیان آرانی


free b2evolution skin
23
فروردین

گام بیست و یکم: وَرَع (پرهیزگاری)

«وَلا تَجْعَلْ لِلشَّیْطانِ فیهِ عَلَیَّ سَبیلاً»،«بار خدایا در این روز راهی را برای شیطان بر من قرار مده».

 

 

کار شیطان، اغواگری و وسوسه ی درونی است؛ اما بدون خواست انسان نمی تواند به صورت تکوینی او را به انجام کارهای نشاپسند مجبور کند. در روز رستاخیز نیز که برخی به شیطان اعتراض می کنند و او را مسئول کارهای ناشایست خود می دانند، او در دفاع از خود می گوید:

«ماکان لی علیکم من سلطان الّا ان دعوتکم فاستجبتم لی فلا تلومونی ولوموا انفسکم»،«من در دنیا بر شما سلطه ای نداشتم، تنها من شما را فرا خواندم این شما بودید که دعوتم را پذیرفتید، پس مرا سرزنش نکنید، بلکه خود را سرزنش کنید.» هنگامی که در دعاها از خدا رهایی از شیطان را می خواهیم، در حقیقت به خدا پناه می بریم و برای مقابله با وسوسه های او، که با سوارگان و پیادگانش بر ما هجوم آورده و ما را تحت فشار قرار می دهد، از خدا یاری می خواهیم.

راه مقابله با شیطان تقوا (خویشتن بانی) و وَرَع (پرهیزگاری) است.

خواجه عبداللّه گوید:

«ورع بازپرهیزیدن است از کارهای ناپسندیده، افزونی های ناشایسته و خاطره های شوریده.

ورع از ناپسندیده به سه چیز توان: 1. دریغ داشتن خود از نکوهش، 2. نگاه داشتن دین خود از کاهش 3. باز داشتن دل از آلایش.

ورع از افزونی به سه چیز توان: 1. درازی حساب و میزان،2. شماتت خصمان 3. غبن از وارثان.

ورع از خاطره های شوریده به سه چیز توان: 1. به تدبر قرآن، 2. به زیارت گورستان 3. به تفکر در حکمت حکیمان».

دعای روز بیست و یکم ماه رمضان: «اللّهمَّ اجْعَلْ لی فیهِ اِلی مَرْضاتِکَ دَلیلاً وَلا تَجْعَلْ لِلشَّیْطانِ فیهِ عَلَیَّ سَبیلاً وَاجْعَلِ الْجَنَّةَ لی مَنْزِلاً وَمَقیلاً یا قاضِیَ حَواَّئِجِ الطّالِبینَ».

[ذکر این روز «اعوذباللّه من الشیطان الرجیم» است.]

منبع: سی گام خودسازی/ محمود صلواتی.


free b2evolution skin
23
فروردین

چه آثار و فوایدی بر بحث از مهدویت در این زمان مترتب است؟

برخی بر این گماناند که طرح و بررسی موضوع مهدویت در این زمان امری بی فایده است زیرا این موضوع مربوط به آینده بشریت است و آینده و اتفاقات آن امری است مجمل و مبهم اما آنچه وظیفه ماست اینکه به تکالیف خود در عصر و زمان خود عمل کنیم؛ زیرا هر عصر و زمانی مقتضیات خود را می طلبد. بحث از مهدویت در این عصر و زمان آثار و فوایدی دارد : 

1 - آرمان قیام و انقلاب مهدی (علیه السلام) یک فلسفه بزرگ اجتماعی، اسلامی است. این آرمان بزرگ گذشته از اینکه الهام بخش ایده و راهگشای به سوی آینده است آینه بسیار مناسبی است برای شناخت آرمانهای اسلامی .

2 - نوید به برپایی حکومتی جهانی و اسلامی ارکان و عناصر مختلفی دارد که برخی فلسفی و جهانی است و جزئی از جهان بینی اسلامی است و برخی فرهنگی و تربیتی ،است، برخی سیاسی است و برخی اقتصادی و برخی اجتماعی است و برخی انسانی یا انسانی طبیعی میباشد انسان میتواند با الگوپذیری از برنامه های جامع و فراگیر حضرت در عصر ظهور به آرمانهای واقعی اسلام نزدیک شود.

3- در طول تاریخ و در سطح جهان انقلابهای گوناگونی از قبیل فرهنگی ،سیاسی اجتماعی و … صورت گرفته است ولی اکثر این انقلابها یا در شروع موفق نبوده و یا اینکه در مواجهه با مشکلات فراوان و مقابله با دشمنان خود نتوانسته است دوام بیاورد… و تنها نگاه سبزی که شیعه به مهدویت دارد میتواند با ایجاد روحیه امید در جامعه مردم را از ناامیدی و یأس برهاند شیعه معتقد به امام زمانی زنده و حاضر و ناظر بر اعمال خود است که او را در مواقع حساس کمک کار خواهد بود این اعتقاد از جهت روان شناسی آثار عمیقی را در روحیه شیعیان خواهد گذاشت.

4 - از آن جهت که وقت تشکیل حکومت امام زمان (علیه السلام) مشخص نیست و هر لحظه میتواند زمان ظهور باشد لذا وظیفه داریم که نظری به مباحث مهدویت و ظهور کرده و خصوصیات عصر ظهور و وظایف خود در آن عصر را بدانیم.

5- رسیدن به حکومت جهانی توحیدی در عصر ظهور، شرایطی دارد که برخی از آنها به دست خود بشر حاصل میگردد از آن جمله رسیدن بشر به تکامل همه جانبه و رسیدن به مستوای عالی فکری است لذا بر ماست که آرمانهای اصیل اسلامی در عصر ظهور را بدانیم تا بتوانیم هر چه بهتر در نزدیک شدن آن سهیم بوده و زمینه ساز ظهور حضرت باشیم.

6 - بحث از مهدویت تنها بحث از اموری نیست که مربوط به آینده بشریت ،باشد بلکه بحث از امامت و مهدویت است، بحث از اینکه در هر زمانی باید امام معصومی موجود ،باشد خواه حاضر و مشهور و خواه غایب و پنهان تا حجتها و بینات خداوند باطل نگردد.

و لذا در روایات اسلامی از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) می خوانیم: «من مات ولم يعرف إمام زمانه مات ميتة جاهلية»، هر کس بمیرد و پیشوای زمان خود را نشناسد مرده است از نوع مردن زمان جاهلیت است.

بحث از مهدویت بحث از غیبت و فلسفه آن و آثار و برکات وجود امام در این عصر غیبت است.

و لذا بحث از مهدویت از وظایف و تکالیف شیعه در عصر غیبت است


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم