فضيلت37
«يافعى» مىنويسد: او سخنان نفيسى در علم توحيد و رشتههاى ديگر دارد. شاگرد او «جابرين حيان»، كتابى شامل هزار ورق كه پانصد رساله را در بر داشت، تأليف كرد. (22) امام صادق (ع) هر يك از شاگردان خود را در رشتهاى كه با ذوق و قريحه او سازگار بود، تشويق و تعليم مىنمود و در نتيجه، هر كدام از آنها در يك يا دو رشته از علوم مانند: حديث، تفسير، علم كلام، و امثال اينها تخصص پيدا مىكردند/
گاهى امام، دانشمندانى را كه براى بحث و مناظره مراجعه مىكردند، راهنمايى مىكرد تا با يكى از شاگردان كه در آن رشته تخصص داشت، مناظره كنند/
«هشام بن سالم» مىگويد: روزى با گروهى از ياران امام صادق (ع) در محضر آن حضرت نشسته بوديم. يك نفر مرد شامى اجازه ورود خواست و پس از كسب اجازه، وارد شد. امام فرمود: بنشين. آنگاه پرسيد: چه مىخواهى؟
مرد شامى گفت: شنيدهام شما به تمام سوالات و مشكلات مردم پاسخ مىگوييد، آمدهام با شما بحث و مناظره بكنم!
امام فرمود:
- در چه موضوعى؟
شامى گفت:
- درباره كيفيت قرائت قرآن/
امام رو به «حمران» كرده فرمود:
- حمران جواب اين شخص با تو است!
مرد شامى:
- من مىخواهم با شما بحث كنم، نه با حمران!
- اگر حمران را محكوم كردى، مرا محكوم كردهاى!
مرد شامى ناگزير با حمران وارد بحث شد. هر چه شامى پرسيد، پاسخ قاطع و مستدلى از حمران شنيد، به طورى كه سرانجام از ادامه بحث فروماند و سخت ناراحت و خسته شد!
امام فرمود:
- (حمران را) چگونه ديدى؟
- راستى حمران خيلى زبر دست است، هر چه پرسيدم به نحو شايستهاى پاسخ داد!
شامى گفت: مىخواهم درباره لغت و ادبيات عرب با شما بحث كنم/
امام رو به «ابان بن تغلب» كرد و فرمود: با او مناظره كن. ابان نيز راه هر گونه گريز را به روى او بست و وى را محكوم ساخت/
شامى گفت: مىخواهم درباره فقه با شما مناظره كنم!
امام به «زراره» فرمود: با او مناظره كن. زراره هم با او به بحث پرداخت و بسرعت او را به بن بست كشاند!
شامى گفت: مىخواهم درباره كلام با شما مناظره كنم. امام به «مومن طاق» دستور داد با او به مناظره بپردازد. طولى نكشيد كه شامى از مومن طاق نيز شكست خورد!
به همين ترتيب وقتى كه شامى درخواست مناظره درباره استطاعت (قدرت و توانايى انسان بر انجام يا ترك خير و شر)، توحيد و امامت نمود، امام به ترتيب به حمزه طيار، هشام بن سالم و هشام بن حكم دستور داد با وى به مناظره بپردازند و هر سه، با دلائل قاطع و منطق كوبنده، شامى را محكوم ساختند. با مشاهده اين صحنه هيجانانگيز، از خوشحالى خندهاى شيرين بر لبان امام نقش بست. (23)
صفحات: 1· 2· 3· 4· 5· 6· 7· 8· 9· 10· 11· 12· 13· 14· 15· 16· 17· 18· 19· 20· 21· 22· 23· 24· 25
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب