فضيلت36
شيخ صدوق روايت كرده كه روزى حضرت صادق عليه السلام پرسيد از حال يكى از اهل مجلسش كه كجا است ؟ گفتند: عليل است . پس حضرت به عيادت او تشريف برد و نشست نزد سر او ديد كه آن مرد نزديك به مردن است ، فرمود به او احسن ظنّك باللّه ، نيكو كن گمان خود را به خدا، آن مرد گفت : گمانم به خدا نيك است و لكن غم من براى دخترانم است مرا ناخوش نكرد مگر غصه آنها، حضرت فرمود:
( اَلَّذى تَرْجُوهُ لِتَضْعيفِ حَسَناتِكَ وَ مَحْوِ سَيِّئاتِكَ فَارْجِهِ لاِصْلاحِ بَناتِكَ ) ؛
آن خدايى كه اميدوارى به او براى مضاعف كردن حسناتت و نابود كردن گناهانت پس اميدوار باش براى اصلاح حال دخترانت ، آيا ندانستى كه حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلم فرمود كه در ليلة المعراج زمانى كه گذشتم از سدرة المنتهى و رسيدم به شاخه هاى آن ديدم بعضى ميوه هاى آن شاخه ها را كه پستانهاى آنها آويزان است بيرون مى آيد از بعضى از آنها شير و از بعض ديگر عسل و از بعضى روغن و از بعضى ديگر مانند آرد خوب سفيد و از بعضى جامه و از بعضى چيزى مانند سدر و اينها پايين مى رفتند به سوى زمين ، پس من در دل خود گفتم كه اين چيزها كجا فرود مى آيد و نبود با من جبرييل ؛ زيرا كه من از مرتبه او تجاوز كرده بودم و او مانده بود از مقام من ، پس ندا كرد مرا پروردگار عز و جل در سرّ من كه اى محمّد! من اينها را رويانيدم از اين مكان كه بالاترين مكانها است به جهت غذاى دختران مؤ منين از امت تو و پسران ايشان ، پس بگو به پدران دخترها كه سينه تان تنگى نكند بر بى چيزى ايشان پس همچنان كه من آفريدم ايشان را روزى [هم ] مى دهم ايشان را.(21)
مؤ لف گويد: مناسب ديدم كه در اين مقام اين چند شعر را از شيخ سعدى نقل كنم ، فرموده :
يكى طفل دندان برآورده بود
پدر سر بفركت فرو برده بود
كه من نان و برگ از كجا آرمش
مروت نباشد كه بگذارمش
چو بى چاره گفت اين سخن پيش جفت
نگر تا زن او را چه مردانه گفت
مخور هول ابليس تا جان دهد
كه هركس كه دندان دهد نان دهد
توانا است آخر خداوند روز
كه روزى رساند تو چندين مسوز
نگارنده كودك اندر شكم
نويسنده عمر و روزيست هم
خداوندگارى كه عبدى خريد
بدارد فكيف آنكه عبد آفريد
ترا نيست اين تكيه بر كردگار
كه مملوك را بر خداوندگار
صفحات: 1· 2· 3· 4· 5· 6· 7· 8· 9· 10· 11· 12· 13· 14· 15· 16· 17· 18· 19· 20· 21· 22
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب