21
مرداد

محدث2

المجالس بالأمانة.
نشستن در جايگاهها بامانت بودنست يعنى چون كسى در مجلسى بنشيند و در آنجا سخنى رود بايد كه بامانت بود و جاى ديگر باز نگويد؛ شعر:
در مجالس كه جاى تزيين است بامانت نشين كه شرط اين است

محدث نوري


free b2evolution skin
21
مرداد

محدث1

انما الأعمال بالنيات.15
عبادت با خلاص نيت نكوست وگرنه چه آيد ز بيمغز پوست
همانا عملها بنيتهاست يعنى اصل در عمل نيت است و ثواب و عقاب بر آن مترتب مى‏شود16 پس بنده بايد كه در هر كارى كه مى‏كند اگر دنياوى بود و اگر آخرتى؛ در آن نيت خير كند و از شوائب ريا و سمعت دور گرداند تا مقبول درگاه حق تعالى باشد چنانكه از ابو سعيد الخدرى روايت كرده‏اند؛17
روايت كرده‏اند كه وقتى امام جعفر صادق (عليه السلام) از جائى مى‏گذشت شخصى را ديد كه سوراخى در خانه مى‏كرد، صادق (عليه السلام) از آن شخص پرسيد كه: از بهر چه اين سوراخ مى‏كنى؟ - گفت: از بهر آن تا دود از خانه بيرون شود، صادق (عليه السلام) فرمود كه: اى بيچاره نيت خير كن كه آنچه مراد دنياست بر طفيل آن حاصل شود، نيت كن كه از بهر آن مى‏كنم تا در شب بنگرم كه صبح بر آمده است يا نه؟ تا ثواب آن جهان نيز بيابى.

پي نوشت:
15) ملاحظه شرح حديث شماره 124 و 414 براى فهم معنى اين حديث شريف مفيد است.
16) اصل كتاب از اينجا شروع مى‏شود و از اول آن تا اينجا الحاق مصحح كتاب است كه نگارنده اين سطور باشد و براى رفع نقص و بمنظور تماميت فايده كتاب اين امر انجام يافته است چنانكه در مقدمه ياد كرديم.
17) كذا در اصل؛ پس گويا تصحيفى در كلمات روى داده و يا سقطى در عبارت واقع شده.

محدث نوري


free b2evolution skin
21
مرداد

زندگينامه12

مختصرى از شرح حال استاد فقيد سيد جلال الدين محدث ارموى‏
در رمضان سال 1323 قمرى = 2 قوس 1283 شمسى در شهر اروميه بدنيا آمد. پسر بزرگ و فرزند اول خانواده بود. تحصيلات مقدماتى را در زادگاه خود فرا گرفت. از همان سنين كودكى عشق فراوان بخواندن و نوشتن داشت. پدرش ميرقاسم خورده مالك بود و اهل علم نبود، ولى تشويقهاى فراوان پدر بزرگش در آن سنين بى ترديد در او موثر بوده است. او از سنين كودكى دو سه حادثه جنگ و قحطى را در همان زادگاهش بخاطر مى‏آورد و گاهى تعريف مى‏كرد.

صفحات: 1· 2· 3· 4


free b2evolution skin
21
مرداد

قصه 23

 دلسوزى عزرائيل براى دو نفرى كه يك نفرش شداد بود

روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نشسته بود، عزرائيل به زيارت آن حضرت آمد، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از او پرسيد: اى برادر! چندين هزار سال است كه تو مأمور قبض روح انسان‏ها هستى، آيا در هنگام جان كندن آن‏ها دلت براى كسى رحم آمد؟

صفحات: 1· 2


free b2evolution skin
21
مرداد

قصه 22

بهشت شداد و هلاكت او قبل از ديدار بهشت خود

بعضى در ذيل آيات 6 تا 8 سوره فجر ماجراى بهشت شداد و هلاكت او را قبل از ديدار آن بهشت نقل كرده‏اند. در اين آيات چنين مى‏خوانيم:

اَلَم تَرَ كيفَ فعَلَ رَبُّكَ بِعادٍ * اِرَمَ ذاتِ العِمادِ * الَّتى لَم يُخلَق مِثلُها فِى البِلادِ؛

آيا نديدى پروردگارت با قوم عاد چه كرد؟ - با آن شهر ارم و با عظمت عاد چه نمود؟ همان شهرى كه مانندش در شهرها آفريده نشده.

روايت شده: عاد كه حضرت هود عليه‏السلام مأمور هدايت قوم عاد شد، دو پسر به نام شداد و شديد داشت، عاد از دنيا رفت، شداد و شديد با قلدرى جمعى را به دور خود جمع كردند و به فتح شهرها پرداختند، و با زور و ظلم و غارت بر همه جا تسلط يافتند، در اين ميان، شديد از دنيا رفت، و شداد تنها شاه بى رقيب كشور پهناور شد، غرور او را فرا گرفت [هود عليه‏السلام او را به خداپرستى دعوت كرد، و به او فرمود: اگر به سوى خدا آيى، خداوند پاداش بهشت جاويد به تو خواهد داد، او گفت: بهشت چگونه است؟ هود عليه‏السلام بخشى از اوصاف بهشت خدا را براى او توصيف نمود. شداد گفت: اين كه چيزى نيست من خودم اين گونه بهشت را خواهم ساخت، كبر و غرور او را از پيروى هود عليه‏السلام بازداشت‏].

او تصميم گرفت از روى غرور بهشتى بسازد تا با خداى بزرگ جهان عرض اندام كند، شهر ارم را ساخت، صد نفر از قهرمانان لشگرش را مأمور نظارت ساختن بهشت در آن شهر نمود، هر يك از آن قهرمانان هزار نفر كارگر را سرپرستى مى‏كردند و آن‏ها را به كار مجبور مى‏ساختند.

شداد براى پادشاهان جهان نامه نوشت كه هر چه طلا و جواهرات دارند همه را نزد او بفرستند، و آن‏ها آن چه داشتند فرستادند.

آن قهرمانان مدت طولانى به بهشت‏سازى مشغول شدند، تا اين كه از ساختن آن فارغ گشتند، و در اطراف آن بهشت مصنوعى، حصار (قلعه و دژ) محكمى ساختند، در اطراف آن حصار هزار قصر با شكوه بنابراين نهادند، سپس به شداد گزارش دادند كه با وزيران و لشگرش براى افتتاح شهر بهشت وارد گردد.

شداد با همراهان، با زرق و برق بسيار عريض و طويلى به سوى آن شهر (كه در جزيرة العرب، بين يمن وحجاز قرار داشت) حركت كردند، هنوز يك شبانه روز وقت مى‏خواست كه به آن شهر برسند، ناگاه صاعقه‏اى همراه با صداى كوبنده و بلندى از سوى آسمان به سوى آن‏ها آمد و همه آن‏ها را به سختى بر زمين كوبيد، همه آن‏ها متلاشى شده و به هلاكت رسيدند.(138)

قصه هاي قرآني محمدي اشتهاردي


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم