12
مرداد

حكايت8

 گنج


ملک زاده ای گنج فراوان از پدر میراث یافت. دست کرم برگشاد و داد سخاوت بداد و نعمت بی دریغ بر سپاه و رعیت بریخت.
نیاساید مشام از طبله عود

بر آتش نه که چون عنبر ببوید

صفحات: 1· 2· 3


free b2evolution skin
9
مرداد

حكايت5

رعيت

 
يکي از ملوک عجم حکايت کنند که دست تطاول به مال رعيت دراز کرده بود و جور و اذيت آغاز کرده،

تا بجايي که خلق از مکايد فعلش به جهان برفتند و از کربت جورش راه غربت گرفتند.

صفحات: 1· 2


free b2evolution skin
9
مرداد

حكايت4

معجون آرامش

روزی انوشیروان بر بزرگمهر خشم گرفت و در خانه ای تاریک به زندانش فکند و فرمود او را به زنجیر بستند.

چون روزی چند بر این حال بود،

کسری کسانی را فرستاد تا از حالش پرسند.

صفحات: 1· 2


free b2evolution skin
8
مرداد

حكايت3

دعاي خير


درویشی مستجاب الدعوه در بغداد پدید آمد. حجاج یوسف را خبر کردند، بخواندش

صفحات: 1· 2


free b2evolution skin
8
مرداد

حكايت2

قدر عافيت


پادشاهی با غلامی عجمی در کشتی نشست و غلام، دیگر دریا را ندیده بود و محنت کشتی نیازموده،

گریه و زاری درنهاد و لرزه براندامش اوفتاد.

چندانکه ملاطفت کردند آرام نمی گرفت و عیش ملک ازو منغص بود، چاره ندانستند. حکیمی در آن کشتی بود،

صفحات: 1· 2


free b2evolution skin