گنج
ملک زاده ای گنج فراوان از پدر میراث یافت. دست کرم برگشاد و داد سخاوت بداد و نعمت بی دریغ بر سپاه و رعیت بریخت.نیاساید مشام از طبله عود
بر آتش نه که چون عنبر ببوید
صفحات: 1· 2· 3
رعيت
يکي از ملوک عجم حکايت کنند که دست تطاول به مال رعيت دراز کرده بود و جور و اذيت آغاز کرده،
تا بجايي که خلق از مکايد فعلش به جهان برفتند و از کربت جورش راه غربت گرفتند.
صفحات: 1· 2
معجون آرامش
روزی انوشیروان بر بزرگمهر خشم گرفت و در خانه ای تاریک به زندانش فکند و فرمود او را به زنجیر بستند.
چون روزی چند بر این حال بود،
کسری کسانی را فرستاد تا از حالش پرسند.
دعاي خير
درویشی مستجاب الدعوه در بغداد پدید آمد. حجاج یوسف را خبر کردند، بخواندش
قدر عافيت
پادشاهی با غلامی عجمی در کشتی نشست و غلام، دیگر دریا را ندیده بود و محنت کشتی نیازموده،
گریه و زاری درنهاد و لرزه براندامش اوفتاد.
چندانکه ملاطفت کردند آرام نمی گرفت و عیش ملک ازو منغص بود، چاره ندانستند. حکیمی در آن کشتی بود،
<< قبلی 1 2 3 4 بعدی >>
آرشيو نظرات
نحوه نمایش نتایج: