آیه مباهله
«فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ»
پس کسی که با تو درباره ی او (عیسی علیه السلام) پس از این که برایت علم آمده است محاجه کرد، بگو: بیایید تا پسرانمان و پسرانتان زنانمان و زنانتان و خودمان و خودتان را فراخوانیم، سپس به ابتهال (و تضرع یا دعاء برای لعن یکدیگر) برخیزیم، پس لعنت خدا را بر دروغ گویان قراردهیم.
در آیه کریمه سخن درباره نصارای نجران است که حضرت عیسی علیه السلام را خدا می شمردند و بدون پدر به دنیا آمدن او را نشانه خداوندی وی می پنداشتند. آیه قبل: (إِنَّ مَثَلَ عِیسی عِنْدَ اللّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ).
به راستی مثل عیسی نزد خدا مانند مثل آدم است که او را از خاک آفرید و سپس او را با امر “کُن” موجود ساخت.
سخن آنان را باطل می کند، یعنی اگر شما درباره عیسی بن مریم علیها السلام به خاطر اینکه بدون پدر به دنیا آمده است به الوهیت قائل شدید، حضرت آدم که بدون پدر و مادر به هستی قدم گذاشته سزاوارتر است که به خداوندی او معتقد گردید.
با وجود این برهان قطعی آنان نیز پذیرای حق نشدند و همچنان به اعتقاد خویش باقی ماندند.
در مرحله بعد، آیه کریمه پیامبر صلی الله علیه و آله را مخاطب نمود تا آنان را برای مباهله فراخواند.
اگر چه پیرامون این آیه (آیه مباهله) بحثهای زیادی وجود دارد، اما آنچه در این نوشتار مورد توجه است، نکاتی در رابطه با اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله به ویژه علی علیه السلام است که همراه آن حضرت برای مباهله آمدند.
بحثهایی که بر اساس استفاده از آیه کریمه و احادیث مطرح می شود، پیرامون پنج محور است:
1 - پیامبر صلی الله علیه و آله مأمور بوده چه کسانی را برای مباهله فراخواند؟
2 - هدف از حضور آنان در صحنه مباهله چه بوده است؟
3 - در امتثال حکم آیه چه کسانی را همراه خویش آورده است؟
4 - تبیین جایگاه علی علیه السلام در آیه مباهله و اینکه آن حضرت در آیه نفس پیامبر صلی الله علیه و آله به حساب آمده و امامت آن حضرت و احادیث پیرامون آن.
5 - پاسخ به سؤالاتی که در مورد آیه مطرح است.
محور اول
همراهان پیامبر صلی الله علیه و آله در آیه مباهله
محور اول: همراهان پیامبر صلی الله علیه و آله در آیه مباهله
در مورد بحث اول - که آن حضرت باید چه کسانی را برای مباهله فرا می خواند - با دقت و تأمل در آیه کریمه بیان چند مسأله ضروری به نظر می رسد:
الف: «أبناءنا» و «نساءنا» چه کسانی هستند؟
ب: منظور از «أنفسنا» کیست؟
(… تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ…)
ابناء جمع ابن است یعنی پسران، و چون «ابناء» به «نا» ضمیر متکلم مع الغیر اضافه شده است و مقصود خود آن حضرت است حضرت باید حداقل سه تن را که پسران وی به حساب آیند برای مباهله فراخواند.
(… وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ …)
«نساء» اسم جمع به معنی زنان و به «نا» ضمیر متکلم مع الغیر اضافه شده است و اقتضا دارد که آن گرامی تمام زنانی را که در خانواده وی هستند (چنانچه دلالت جمع مضاف بر عموم ملحوظ باشد) یا حداقل سه تن را (که خاصیت حداقل جمع است) برای مباهله بیاورد.
آنچه در این بحث یادآوری می شود مقتضای دلالت «أبناءنا و نساءنا و أنفسنا» است و بحث در محور بعدی که هدف از مباهله چه بوده نیز مکمل این بحث خواهد بود.
اما اینکه به عنوان مصادیق «أبناء» و «نساء» چند تن و چه کسانی برای مباهله حضور یافتند مطلبی است که بررسی آن مربوط به بحث در محور سوم خواهد شد.(… وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ …)
انفس جمع نفس است و چون به ضمیر «نا» که مقصود خود آن حضرت است اضافه شده، دلالت بر این دارد که باید پیامبر حداقل سه تن را (به لحاظ اقتضای جمع بودن) که نفس وی محسوب می شوند، برای مباهله حاضر سازد.
آیا «أنفسنا» بر خود پیامبر صلی الله علیه و آله قابل انطباق است؟
گر چه نفس در «انفسنا» به معنای حقیقی آن تنها بر نفس مبارک رسول الله صلی الله علیه و آله اطلاق می گردد، ولی با توجه به قراینی در آیه کریمه نمی توان «أنفسنا» را بر خود آن بزرگوار منطبق دانست و آن قرائن از این قرارند:
1. أنفسنا جمع است و هر کسی یک نفس بیشتر ندارد.
2. جمله (فقل تعالوا ندع) آن حضرت را موظف به دعوت به معنای حقیقی آن می کند و دعوت حقیقی هیچ گاه به خود انسان تعلق پیدا نمی کند یعنی اینکه انسان خود را بخواند غیرمعقول است.
براین اساس، اینکه برخی پنداشته اند در استعمالاتی مانند «فطوّعت له نفسه» یا «دعوت نفسی» و مانند اینها، افعالی مانند «دعوت» (خواندن) به نفس تعلق پیدا کرده، در اثر غفلت از این نکته است که یا «نفس» به معنای خود انسان و ذات وی استعمال نشده است یا «دعوت» خواندن حقیقی نیست. بلکه در مثل «فطوّعت له نفسه قتل أخیه» منظور از نفس هوای نفسانی انسان است و معنای جمله چنین است که «هوای نفسانی او، کشتن برادرش را برای وی آسان ساخت» و در مثل «دعوت نفسی» منظور وادار ساختن و آماده کردن خود برای انجام کار است و خواندن به معنای حقیقی معنی ندارد که به نفس تعلق پیدا کند.
3. «ندع» به لحاظ اینکه خود پیامبر صلی الله علیه و آله را در برمی گیرد دلالت بر نفس دارد و دیگر لازم نیست کسی که دعوت کننده دیگران و محور برای انجام مباهله است خود را نیز دعوت کند.
محور دوم
هدف از حضور خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله در مباهله
محور دوم: هدف از حضور خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله در مباهله
چرا به پیامبر صلی الله علیه و آله امر شد که خاندان خویش را برای مباهله همراه خود بیاورد، با اینکه به نظر می رسد مباهله ما بین دو طرف دعوی است و دو طرف در این داستان شخص پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و نمایندگان نصارای نجران بودند؟
برخی پنداشته اند که هدف از حضور نزدیکترین افراد از بستگان و خویشاوندان آن حضرت در صحنه مباهله، تنها نشان دادن اطمینان و یقین آن حضرت به راستی گفتار و درست بودن دعوت خویش است، چرا که به همراه آوردن عزیزترین اشخاص برای انسان تنها در صورتی عاقلانه است که انسان یقین کامل به صدق گفتار و درستی ادعای خویش داشته باشد. و در صورت نبودن چنین اطمینانی به دست خود عزیزانش را در معرض آسیب و خطر نابودی و هلاکت قرار داده است و هیچ انسان عاقلی چنین اقدامی نمی کند.
این توجیه نمی تواند برای تبیین انحصار حضور خاندان گرامی پیامبر صلی الله علیه و آله از بین کل خویشاوندان در مباهله درست باشد، زیرا در این صورت احضار این خاندان و شرکت آنان در صحنه مباهله هیچ فضیلت و ارزشی را برای آنان در بر نخواهد داشت، در حالی که دقت و تأمل در آیه کریمه و احادیثی که ذیل آیه وارد شده است فضیلتی بزرگ را برای همراهان پیامبر در این ماجرا نشان می دهد.
زمخشری که از علمای بزرگ اهل سنت است می گوید:
«و فیه دلیل لاشیء أقوی منه علی فضل أصحاب الکساء.»
در آیه کریمه قوی ترین دلیل بر فضیلت اصحاب کساء علیهم السلام است.
آلوسی در روح المعانی می گوید:
«و دلالتها علی فضل آل الله و رسوله صلی الله علیه و آله ممّا لایمتری فیها مؤمن و النصب جازم الإیمان».
دلالت آیه کریمه بر فضیلت آل پیامبر صلی الله علیه و آله که آل الله هستند و فضیلت رسول الله صلی الله علیه و آله از اموری است که قابل تردید برای هیچ مؤمنی نیست، و نصب (دشمنی و عداوت با خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله ایمان را از بین می برد.
گرچه آلوسی چنین سخنی می گوید اما از سطر بعد برای منصرف ساختن این فضیلت بزرگ از خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله تلاش کرده است.
حال ببینیم چرا خداوند امر فرمود که این خاندان گرامی علیهم السلام همراه پیامبر صلی الله علیه و آله برای مباهله حاضر شوند؟
به دنبال پاسخ این سؤال به آیه کریمه باز می گردیم: (… فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ).
در آیه کریمه نخست دعوت پیامبر صلی الله علیه و آله از «ابناء» و «نساء» و «انفس» و آنگاه ابتهال آنان و قرار دادن لعنت خداوند بر دروغگویان مطرح شده است.
بدین ترتیب از آیه کریمه هدف از حضور این همراهان ابتهال دسته جمعی آنان همراه پیامبر صلی الله علیه و آله تبیین شده است.
اوج مقام و عظمت خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله در آیه مباهله
در اینجا لازم است دو نکته اساسی یادآوری شود:
1. در بحث از محور نخست دانستیم که خداوند، پیامبر صلی الله علیه و آله را امر کرده که خود همراه خویش، ابناء و نساء و انفس را فراخواند و به طرف مقابل خویش (بزرگ نصارای نجران) نیز چنین بگوید.
باید توجه داشت که عنوان «ابنائنا» و «نسائنا» و «انفسنا» به حسب مراد استعمالی عام است و پسران و زنان و افرادی که به منزله نفس آن گرامی می باشند شامل می شود و مدلول این واژه ها در مرحله استعمال در انحصار کسانی که برای حضور در صحنه مباهله آورده شده اند، نمی باشد.
2. از سوی دیگر هدفی که برای حضور این همراهان در صحنه مباهله در آیه کریمه مطرح است ابتهال گروهی و دسته جمعی از سنخ ابتهال پیامبر صلی الله علیه و آله می باشد. بنابر این افرادی که همراه آن حضرت برای حضور در مباهله می بایست آورده شوند باید کسانی باشند که شایستگی شرکت در این ابتهال دسته جمعی را داشته و ابتهال آنان همسنگ ابتهال پیامبر صلی الله علیه و آله باشد.
پرتوی از ولایت تکوینی اهل بیت
مفسران «ابتهال» در آیه را به معنای تضرع در دعا یا إلتعان (نفرین و لعن کردن) گرفته اند و این دو با یکدیگر منافات ندارند و می تواند هر دو منظور از ابتهال باشد.
در آیه کریمه دو چیز مطرح است، یکی ابتهال که از نبتهل استفاده می شود و دیگری «قرار دادن لعنت خداوند بر کسانی که در این مورد دروغگویند» که(فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ) بر آن دلالت دارد و هر یک از این دو دارای مفهوم و مصداقی خاص در خارج هستند و دومی که قرار دادن لعنت خدا بر دروغگویان است بر اولی که ابتهال است توسط «فاء» که دلالت بر تفریع و سببیّت می کند، عطف شده است.
پس با این بیان ابتهال پیامبر و خاندان گرامی وی نقش علت را ایفا می کند، و قراردادن لعنت و عقوبت الهی بر کاذبان، معلولی است که بر آن مترتب می شود، و این مقامی والا است که هلاک ساختن و عقوبت خداوند نسبت به کافران به جعل پیامبر و خاندان وی محقق گردد. این بیان حاکی از ولایت تکوینی خاندان گرامی آن حضرت است.
اگر گفته شود: در«فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ…» «فاء» گر چه برای ترتیب است اما در مثل چنین مواردی «فاء» دلالت بر تفسیر جمله بعد نسبت به جمله قبل دارد و ترتیبی که «فاء» دلالت بر آن دارد ترتیب ذکری است، مانند(وَ نادی نُوحٌ رَبَّهُ فَقالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی).
نوح پروردگارش را ندا کرد پس گفت: پروردگارا! پسر من از اهل من است که جمله «فقال…» مبین جمله «فنادی» است.
پاسخ این است: اولا: آنچه «فاء» بر آن دلالت می کند ترتیب و تفریع است و حقیقت این دو این است که «دو جمله ای که «فاء» آنها را به یکدیگر مربوط ساخته دارای دو مضمون هستند که مضمون جمله دوم بر جمله اول مترتب است» و این معنای حقیقی فاء و لازمه تفریع است. یعنی دلالت «فاء» بر ترتیب ذکری به معنای ترتیب دو مضمون در خارج نیست، بلکه ترتیب در لفظ و کلام است و چنانچه قرینه ای بر آن نباشد نمی توان کلام را بر آن حمل کرد. در این صورت آیه کریمه دلالت بر مقامی ارجمند برای خاندان گرامی آن حضرت دارد زیرا دلالت می کند که ابتهال و دعای آنان با ابتهال پیامبر صلی الله علیه و آله هم سنگ است و مجموعاً هلاکت و عذاب الهی را بر دروغگویان در این واقعه فرود می آورد. و به عبارت دیگر در آیه ی کریمه، تنها مستجاب شدن دعای پیامبر و همراهان صلوات الله علیهم مطرح نیست. چرا که اگر چنین می بود می باید تعبیر این گونه باشد: فیجعل الله لعنت علی الکاذبین. در حالی که تعبیر چنین است: فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ که دلالت دارد آنان خود متکفّل قرار دادن لعنت خدا بر دروغگویان در این صحنه می باشند و این نکته ایست که تأمّل در آیه ی کریمه انسان را به آن رهنمون می سازد.
ثانیاً: در جمله«فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ» ما بعد «فاء» صلاحیت ندارد مبین و مفسر جمله سابق یعنی «نبتهل» باشد، زیرا نقش دعا کننده خواستن و طلب کردن از خداوند است نه قرار دادن لعنت بر کاذبان. با این وصف این جَعْل لعنت - که جعل تکوینی است - اولاً به پیامبر و خاندان گرامی وی مستند شده و ثانیاً توسط «فاء» تفریع بر ابتهال آنان مترتب گردیده است. گویا این حقیقت را آن گروه از نصارای نجران نیز دریافتند. در این رابطه به یک جمله ازحدیثی که فخر رازی در تفسیر خویش آورده است توجه می کنیم:
«… فقال اسقف نجران: یا معشر النصاری! إنّی لأری وجوهاً لو سألوا الله أن یزیل جبلا من مکانه لأزاله بها، فلاتباهلوا فتهلکوا و لایبقی علی وجه الأرض نصرانیّ إلی یوم القیامه».
اسقف نجران (مهتر و عالم نصاری با مشاهده آن چهره های نورانی چنان تحت تأثیر قرار گرفت که) گفت: ای گروه نصاری! من چهره هایی را می بینم که اگر از خدا بخواهند کوهی را از جای بر کند آن را بر خواهد کند.
از این رو با آنان مباهله نکنید که نابود خواهید شد و هیچ نصرانی بر روی زمین تا روز قیامت باقی نخواهد ماند.
با دقت در مضمون آیه این امور به وضوح روشن گردید:
1 - پیامبر صلی الله علیه و آله خاندان گرامی خویش را همراه خود آورد تا در کنار وی در این ابتهال سرنوشت ساز شرکت کنند، و مباهله می بایست به طور مشترک از سوی او و خاندان گرامی وی انجام شود تا در جعل لعنت و عذاب بر کاذبان مؤثر افتد.
2 - ایمان و یقین آن حضرت و خاندان گرامی وی به محتوای رسالت و دعوت او برای همگان ظاهر شد.
3 - مقام والا و رفیع خاندان گرامی وی و قرب آنان به خدا در این قصه برای جهانیان تجلی پیدا کرد.
اکنون ببینیم پیامبر صلی الله علیه و آله از «أبناءنا» (پسران آن حضرت) و از «نساءنا» (زنان آن حضرت) و از«أنفسنا» (کسانی که مانند نفس وی به شمار می آمدند) چه کسانی را همراه خویش آورد؟
محور سوم
پیامبر صلی الله علیه و آله چه کسانی را برای مباهله آورد؟
محور سوم: پیامبر صلی الله علیه و آله چه کسانی را برای مباهله آورد؟
به اتفاق شیعه و اهل سنّت، پیامبر صلی الله علیه و آله برای مباهله کسی جز علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را همراه خویش نیاورد. در این زمینه چند مسأله شایسته بررسی است:
الف: احادیثی که حضور خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله در صحنه مباهله را بیان کرده اند.
ب: اعتبار احادیث و صحت صدور آنها.
ج: روایتی که در برخی کتب اهل سنت ذکر شده ولی مورد توجه واقع نشده است.
منبع :امامت در آیه مباهله ، غلامرضا کاردان.