8
مرداد

عزیزترین سرمایه های زندگی

عقل را ببین که چگونه حیرت زده و مدهوش به کاروان امام حسین علیه السلام می نگرد و از خود می پرسد: این زنان و کودکان ودختر بچه های کوچک در این صحرای مصیبت چه می کنند؟

جای گل و غنچه و شاخه های جوان، گلخانه است تا از بادهای سوزان در امان باشند و هرگاه عطشی به سراغشان آمد، سرچشمه های زلال آب به پایشان کشیده شود.

 

 

در این بیابان که به جز رنج و بلا چیز دیگری نمی توان یافت، مردان جنگی هم از پای می افتند چه رسد به زنان و کودکانی که بسان پروانگانِ لطیفند و نازک و شکستنی!

قانون هر جنگی در هر سرزمینی این است که برای نبرد، اسلحه و زره و سر نیزه و شمشیر می آورند نه عزیزترین سرمایه های زندگی خویش را!

اما این جا «کربلا» است و حسین علیه السلام، امام عشق و مهربانی! که به میهمانی دل های بی وفا می رود و «هدایت و ایمان» را برای آن ها سوغات آورده است، اگرچه می داند که خداوند اراده کرده است، او را کشته ببیند.

 

 

شمشیر امام علیه السلام دست های بریده ی عباس علیه السلام است و تیر و کمان او چشم و ابروی دریده ی قاسم و زرهش پهلوی شکافته ی اکبر و قوت او در هنگام نبرد، از دعای نیمه شب زینب علیهاالسلام!

امام مجهز به سلاحی است که هیچ مرد جنگی آن را نخواهد داشت و همین سلاح است که کربلا را از هر صحنه ی جنگ دیگری متمایز کرده است: «عشق».

 

 

همین یک کلمه، انگیزه ی همه کسانی است که امروز با امام وارد کربلا شده اند و بهانه ی دیگرانی که تا قبل از عاشورا خود را به سیدالشهداء می رسانند. هر یک از یاران و اصحاب امام به منزله ی شمشیری هستنددر دستان حسین علیه السلام که مستانه دور سر او می چرخند و می رقصند و هوهو می کنند تا به لقاءاللّه برسند. هر کدام از اصحاب عاشورایی کربلا، سپر بلای یکی از اعضاء و جوارح حسین علیه السلام است: یکی صورت را حایلِ چهره ی نازنین حسین و سنگ می نماید تا پیشانی یار، بوسه گاه سنگ نشود، دیگری سینه ی خویش را زره سوراخ سوراخ شده ی او از تیرهای جفا قرار می دهد و کسی دیگر، دست خود را بر حنجرِ حسین علیه السلام می نهد تا شمشیر، گلوی او را نیازارد و….

پس برای دستیابی به حسین علیه السلام گذر از این سدّ عظیمِ عشق نیاز است، سدی که تا آخرین قطره ی خون راه بر دشمن نمی گشاید.

 

 

آری! جای گل و غنچه؛ باغ است نه بیابانِ بلایی که طوفان مصیبت، آن را زیر و رو خواهد نمود، اما این زمین برای کربلا شدن نیاز به گلوی دریده ی علی اصغر شش ماهه و گوشِ پاره ی سکینه و پاهای پر آبله ی سه ساله و صورت های تازیانه خورده ی زنان حرم رسول خدا دارد.

مگر می توان حتی در خیال، لحظه ای کربلا را بی حضور «زینب علیهاالسلام» تجسم کرد؟! «کربلا در کربلا می مرد اگر زینب نبود!»

 

 

این گل ها و غنچه های نازنینِ باقی مانده از باغِ آتش گرفته ی فاطمه علیهاالسلام، سندهای مظلومیت و غربت دین خدا در زمین هستند. قاصدک های زخمی را شبیهند که همراه با خاکسترِ خیمه های سوخته، در مسیر طولانی کربلا تا کوفه و شام ـ که می تواند با همه ی تاریخ برابری کند ـ به طواف سرهای بریده ی روی نیزه ها، می روند تا «فتح خون» را بر شمشیر ثابت نمایند.

هر شمعی، پروانه ای را می طلبد تا گرد سوختن او، شیدایی اش را هویدا سازد.

شمع وجود حسین علیه السلام و یارانش، پروانه هایی این چنین را می طلبد که سلاح پایداری دین خدا هستند.

منبع سلاحی از جنس گل
نزهت بادی


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...