خانه قبر
هنگامی که خوب به اطراف خود نگریسته، و در محیط پیرامون خویش دقّت و تأمّل می نماییم، کانون زندگی را از افرادی خالی می بینیم که روزگاری در میان ما بوده، و لحظات عمر گرانبهای خویش را در کنار ما سپری کرده اند.همان کسانی که ما به وجود آنها عادت کرده بودیم، و با صدا و نگاهشان مأنوس بودیم.آنها در این دنیا از فرصت حیاتی که خالق هستی در اختیارشان گذاشته بود، در راه حق یا باطل استفاده کردند، از نعمت های بی نظیر الهی بهره مند شدند، و از لذّت های چشمگیر دنیا چشیدند. امّا طولی نینجامید که آنها نیز همچون دیگر گذشتگان حقیقت مرگ به سراغشان آمد، و با سایه انداختن بر اندامشان، گریبان آنها را گرفته و در کام خود فرو برد.اکنون نه صدایی از آنها شنیده می شود، و نه پیامی از آنها به ما می رسد چنان در خواب عمیق مرگ فرو رفته و ساکت و بی تحرک شده اند، که گویی هرگز قصد بیداری از آنرا ندارند.اندیشه نمودن پیرامون صحنه ی هولناک و دلخراشی که آنها در عالم قبر با آن روبرو هستند، می تواند انسان های دور گشته از راه حق را، در مسیر بندگی حضرت حق قرار داده و آنها را در این مسیر یاری رساند.
امیر متّقیان علی(علیه السلام) در فرازی از خطبه ی نورانی 83 نهج البلاغه از این صحنه ی هولناک سخن به میان آورده و در این باره به زیبایی می فرماید : «میّت را در سرزمین مردگان می گذارند، و در تنگنای قبر تنها خواهد ماند. حشرات درون زمین پوستش را می شکافند، و خشت و خاک گور ، بدن او را می پوشاند، تندبادهای سخت آثار او را نابود می کند، و گذشت شب و روز، نشانه های او را از میان بر می دارد. بدن ها، پس از آن همه طراوت متلاشی می گردند، و استخوان ها بعد از آن همه سختی و مقاومت پوشیده می شوند …»اندیشه نمودن پیرامون صحنه ی هولناک و دلخراشی که آنها در عالم قبر با آن روبرو هستند، می تواند انسان های دور گشته از راه حق را، در مسیر بندگی حضرت حق قرار داده و آنها را در این مسیر یاری رساند. این بیان از امیر متّقیان علی(علیه السلام)، درس بزرگی است به تمام انسان های کوته فکر و تنگ نظری که شرافت و بزرگی را تنها در این زندگی چند روزه دیده، و به طراوت و زیبایی ظاهری خویش می بالند و می نازند، و از این طریق به دیگران فخر و مباهات می فروشند.
آنها باید بدانند که روزگار همیشه بر وفق مرادشان نبوده، و در نهایت روزی می رسد که طوفان مرگ به سراغشان آمده، و بزم عیش و نوششان را بر هم خواهد زد.بنابراین تا زمانی که خون حیات در رگان آنها جاری است و ریسمان مرگ بر گلویشان تنگ نشده، هرچه سریعتر باید راه ندامت و پشیمانی را پیش گرفته ، و از گذشته ی تاریک خویش به درگاه آفریدگار هستی توبه نمایند.
با کدامین بدن محشور می شویم؟!
حال که از عالم قبر و سرنوشت دلخراش بدن ناز پرورده ی انسان سخن به میان آمد، شایسته است که بدانیم مطابق آیات نورانی قرآن مجید و نیز گفتار حیات بخش معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) به هنگام برپایی قیامت، انسان ها در حالی که همراه با بدن فرسوده ی خویش در عالم قبر به سر می برند، ناگهان به امر خدا زنده شده و از درون قبرها بر می خیزند و در پیشگاه آفریدگار عالم حاضر می شوند. به عنوان نمونه خداوند بی همتا در آیه ی 51 سوره مبارکه یس در این باره می فرماید : «وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذَا هُم مِّنَ الْأَجْدَاثِ إِلَى رَبِّهِمْ یَنسِلُونَ » . و در صور دمیده شود و به ناگاه از قبرها شتابان به سوی پروردگار خویش روان شوند.
قیامت
با دقّت در کلام حضرت حق می یابیم که در قیامت ، روح انسان با بدن ترکیب شده، و هر دو با هم در پیشگاه خداوند عالم حاضر می شوند حال ممکن است که با این پرسش مواجه شویم که چگونه چنین امری امکان پذیر است که در قیامت، بدن دنیوی مجدداً زنده و احیاء شود؟!آیا می توان باور کرد بدنی که طراوت و تازگی خود را از دست داده، و در اثر گذشت زمان چنان فرسوده و پوشیده شده که تنها از آن خاکستری به جای مانده است، دوباره لباس حیات بر تن کرده و زنده شود؟! آیا اینگونه نیست که خداوند بی همتا، جسم دیگری در خدمت روح قرار داده، تا همراه با آن در صحرای محشر حاضر شود؟! در پاسخ به این پرسش مهم باید گفت : اگر چه جمعی از فلاسفه پیشین که از اسم و رسمی هم برخوردارند، تنها به «معاد روحانی» معتقد بودند و بدن دنیوی را مرکبی می دانستند که صرفاً در این دنیا همراه انسان است، امّا حقیقت آن است که زنده شدن بدن دنیوی که از آن به «معاد جسمانی» تعبیر می شود، امری است انکار ناپذیر که هرگز نمی توان در موردش ذرّه ای شک و تردید به دل راه داد، زیرا علماء بزرگ اسلام که باعث افتخار ما در عرصه دین و مذهب هستند، براین باورند که در قیامت ، همان بدنی که متلاشی گشته و تبدیل به خاک شده، به فرمان الهی جمع آوری می شود. با دقّت در کلام این اندیشمندان بزرگ الهی خواهیم یافت که باور آنها در این زمینه ، عقیده ای است مستحکم که از متن آیات قرآن برخاسته است.در قرآن مجید شواهد معاد جسمانی به قدری زیاد است که به طور یقین می توان گفت : کسانی که معاد جسمانی را منکرند، کمترین آگاهی از منطق و فرهنگ قرآن ندارند، وگرنه جسمانی بودن معاد به قدری روشن است که جای هیچگونه تردیدی در آن نیست.از باب نمونه می توان به آیات 78 و 79 سوره یس اشاره نمود، در این آیات خالق هستی در پاسخ به این پرسش که چه کسی این استخوان های پوسیده را زنده می کند می فرماید : (قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ ) . بگو همان کسی که نخستین بار آن را آفرید، زنده اش می کند، و او بر هرگونه آفرینشی آگاه است. ما در ادامه به ذکر داستانی آموزنده در این باره می پردازیم، به امید آنکه در اثر آن، غبار شک و تردید از آینه ی دل کنار رفته، و با جوشیدن چشمه ی علم و یقین ، زنگار شبهات از صفحه ی ذهن برای همیشه پاک شود.در قرآن مجید شواهد معاد جسمانی به قدری زیاد است که به طور یقین می توان گفت : کسانی که معاد جسمانی را منکرند، کمترین آگاهی از منطق و فرهنگ قرآن ندارند، و گرنه جسمانی بودن معاد به قدری روشن است که جای هیچگونه تردیدی در آن نیست.
مردی که پس از صد سال دوباره زنده شد!
در سوره بقره، آیه 259، پروردگار عالم داستان شخصی به نام عزیر را ذکر می کند. او در اثنای سفر خود در حالی که بر مرکبی سوار بود و مقداری آشامیدنی و خوراکی همراه داشت، از کنار یک آبادی گذشت. آن منطقه به شکل وحشتناکی در هم ریخته و ویران شده بود، و اجساد و استخوان های پوسیده ساکنان آن به چشم می خورد.هنگامی که این صحنه وحشت زا را دید،گفت: چگونه خداوند این مردگان را زنده می کند؟!البته این سخن از روی انکار و تردید نبود، بلکه از روی تعجب بود زیرا قرائن موجود در آیه نشان می دهد که او یکی از پیامبران الهی بوده که خداوند در ذیل آیه با وی سخن گفته است و روایات نیز این حقیقت را تائید می کند.وقتی او این سوأل را مطرح کرد، ناگهان خداوند جان او را گرفت و یکصد سال بعد او را زنده کرد و از او سوأل نمود چقدر در این بیابان بوده ای؟!او که خیال می کرد تنها زمان اندکی در آنجا توقف کرده فوراً در جواب عرض کرد: یک روز یا کمتر! به او خطاب شد که یکصد سال در اینجا بوده ای. اکنون به غذا و آشامیدنی خودنظری بیفکن و ببین چگونه در طول این مدت به فرمان خداوند هیچ گونه تغییری در آن پیدا نشده است، ولی برای اینکه بدانی یکصد سال از مرگ تو گذشته است، نگاهی به مرکب سواری خودکن و ببین از هم متلاشی و پراکنده شده، و سپس خطاب آمد نگاه کن به مرکبت و ببین خدا چه می کند.او ناگهان دید که اجزا و ذرّات بدن الاغ به حرکت آمده و به هم چسبیدند و الاغ زنده شد.عزیر هنگامی که این صحنه را دید گفت «می دانم که خداوند بر هر چیزی توانا است» یعنی هم اکنون آرامش خاطر یافتم و مسأله معاد را به طور محسوس دیدم.
منبع تبیان