18
مرداد

داستانك24

گريه پدر و شادى قلب
امام جعفر صادق به نقل از پدران بزرگوارش عليهم السلام حكايت فرمايد:

روزى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله ، در محلّى نشسته بود و من به همراه عدّه اى ، اطراف آن حضرت حضور داشتيم ، كه ناگهان شخصى از طرف يكى از دختران حضرت رسول آمد و گفت : دخترتان گويد: فرزندم سخت بيمار و در حال مرگ قرار گفته است ؛ چنانچه ممكن باشد تشريف آوريد و مرا كمك نمائيد.

حضرت رسول صلوات اللّه عليه فرمود: برو، به دخترم بگو: آنچه را خداوند داده و آنچه را بگيرد همه از براى اوست و هر انسانى كه در اين دنيا آمده ، بايد روزى از اين دنيا برود.

آن شخص پيام حضرت را براى دخترش برد و پس از لحظاتى باز گشت و گفت : يا رسول اللّه ! پيام شما را رساندم ؛ ليكن دخترتان اظهارداشت : اين فرزند از جان خودم عزيزتر است ، اگر امكان دارد تشريف بياوريد.

پس از آن ، رسول گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله حركت نمود و ما نيز به همراه ايشان رفتيم تا به منزل دختر حضرت رسيده و سپس وارد منزل شديم .

همين كه رسول خدا صلوات اللّه عليه چشمش به طفل افتاد كه درحال جان دادن بود غمگين و گريان شد.

گفتم : يا رسول اللّه ! ما را از گريه در مرگ افراد نهى مى نمائيد وآن گاه خودتان گريه مى كنيد؟!

حضرت فرمود: من شما را از گريه در مرگ عزيزانتان نهى نكرده ام ، بلكه از شيون و داد و فرياد نهى شده ايد.

و سپس افزود: بدان كه اين نوع گريه ، عقده دل را مى گشايد و موجب سلامتى و شادابى قلب و روان مى گردد.(47)

چهل داستان چهل حديث عبدالله صالحي


free b2evolution skin
18
مرداد

آداب22

شرايط اجابت دعا از ديدگاه روايات‏
روايت آمده كه: امام صادق (عليه السلام) كف دستان مباركش را به سوى آسمان گشود و فرمود رَغْبت اين است، و پشت كف دستان خويش را به سوى آسمان قرار داد و فرمود: رَهْبت اين است، و انگشتان شريف خويش را به سمت راست و چپ حركت داد و فرمود: تَضَرُّ اين است، و تنها يك انگشت خود را بالا و پايين برد و فرمود: تَبَتُّل اين است، و دستش را در برابر صورت مباركش به سمت قبله دراز كرد و فرمود: اِبْتِهال اين است. سپس فرمود: تا قطره‏ى اشك بر صورتت جارى نگشته، ابتهال مكن.
در حديث ديگرى از امام صادق - صلوات اللّه عليه - آمده كه: اِسْتِكانت در دعا اين است كه دعا كننده هنگام دعا، دستانش را بر دو شانه‏اش قرار دهد.
يكى از احتمالاتى كه ممكن است مقصود از اين اشارات باشد آن است كه: گشودن دست در حالت رَغْبَت، به حال كسى كه به خداوند - جلّ جلاله - اميد دارد، و حسن ظنّش به تفضّل او بر خوف از جلالِ عظمتش فزونى دارد، نزديكتر است، لذا شخص راغب همواره خواهان ايمنى است، و كف دستش را مى‏گشايد تا احسان خداوند به آن فرو ريزد.
و شايد مقصود از حالت رَهْبَت و پشت كف دستها را به سوى آسمان نمودن، اين باشد كه بنده با زبانِ حالِ خاكسارى، به مالك دار فنا و بقاء مى‏گويد كه: من جرأت آن را ندارم كه كف دستهايم را به سوى تو بگشايم، لذا از روى ذلّت و شرمندگى در پيشگاهت، كف دستهايم را رو به زمين قرار داده‏ام.
و شايد مراد از حركت دادن انگشتان به راست و چپ در حالت تَضَرُّ اين باشد كه شخص تضرّع كننده به شيوه‏ى زنِ فرزند مرده در هنگام مصيبتِ بيمناك، دستانش را برگردانده و با پشت و رو نمودن و راست و چپ كردن آنها، گريسته و نوحه سرايى مى‏كند.
و شايد منظور از تَبَتُّل و بالا و پايين بردن يك انگشت بر اساس معناى تَبَتُّل در لغت كه انقطاع و بريدن و گسستن است، اين باشد كه گويا شخصى كه تبتّل مى‏كند مى‏خواهد بگويد: من تنها و تنها به سوى تو منقطع گشته‏ام، بخاطر اينكه تنها تو شايسته‏ى پرستش هستى، و با يك انگشت و نه با همه‏ى انگشتان، بر يگانگى و وحدانيّت خداوند سبحان اشاره مى‏نمايد. و اين مقام ارجمند و بزرگى است، لذا بنده نبايد آن را ادّعا كند، جز هنگامى كه اشك از چشمانش جارى گرديده، و بسان برده‏ى ذليل در پيشگاه حضرت حقّ ايستاده، و به جاى درخواست آمال و آرزوها و ذكر خواسته‏ى خويش، توجّه تامّ به خداوند صاحب جلال و عظمت داشته باشد.
و گويا مقصود از اِبْتِهال و دراز كردن دست در برابر صورت رو به سمت قبله، نوعى از اقسام بندگى و خاكسارى باشد.
و شايد منظور از اِسْتِكانت و گذاشتن دستها بر شانه‏ها، اين باشد كه گويا دعا كننده با اين حالت مى‏خواهد بگويد: من همانند برده‏ى جنايتكار - كه با حالت اسارت، و در حالى كه در بند است و او را به غلّ و زنجير بسته و به سوى مولايش مى‏برند و در پيشگاهش قرار مى‏دهند - دستهايم را به گردنم بسته‏ام.
2 - بجا آوردن مدح و ثناى خداوند - جلّ جلاله - پيش از درخواست حوايج.
در روايتى آمده كه امام صادق (عليه السلام) فرمود: هرگاه خواستيد حاجتى از خداوند طلب نماييد، ابتدا مدح و ثناى پروردگار را بجا آوريد، زيرا هركس حاجتى از پادشاهى بخواهد، ابتدا نيكوترين گفتارى را توان بر آن را دارد، آماده نموده و بيان مى‏كند، پس هرگاه خواستيد حاجتى از خدا بخواهيد، ابتدا خداوند را ستوده و مدح نموده و به تمام خير و خوبى ثناى او را بگوييد…
و نيز در روايت ديگر محمّد بن مسلم مى‏گويد: امام صادق (عليه السلام) فرمود: در كتاب و دستْ نوشتِ علىّ (عليه السلام) آمده است كه مدح و ستايش پيش از مسئلت و خواستن حاجت است، پس هرگاه خواستيد به درگاه خدا دعا كنيد، ابتدا ثناى او را بگوييد.
وى مى‏گويد به حضرت عرض كردم: چگونه ثناى خدا را بگويم؟ فرمود: مى‏گويى:
يا مَنْ هُوَ أَقْرَبُ إِلَىَّ مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ، يا مَنْ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ، يا مَنْ هُوَ بِالمَنْظَرِ الأَعْلى [وَ بِالأُفُقِ المُبينِ‏]، يا مَنْ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْ‏ءٌ
- اى خدايى كه از رشته‏ى رگ گردن به من نزديكترى، اى كسى كه ميان انسان و قلبش حايل مى‏گردى و از او به او نزديكترى، اى كسى كه در تماشاگاه و منظر بلند [و در افق و كرانه آشكار] قرار دارى.
و نيز در روايت ديگر معاوية بن عمّار مى‏گويد: از امام صادق (عليه السلام) شنيدم كه مى‏فرمود: [راه دعا كردن اين است:] ابتدا بجا آوردن مدح و ثناى الهى، سپس اقرار به گناهان، آنگاه مسئلت كردن. به خدا سوگند هيچ بنده‏اى با وجود اصرار بر گناه، از گناه خارج نمى‏گردد، و هيچ بنده‏اى از گناه در نمى‏آيد مگر اينكه به گناه خويش اقرار و اعتراف كند.
و نيز در روايت ديگر، حلبى مى‏گويد: به امام صادق (عليه السلام) عرض كردم: كنيزى دارم كه از آن خوشم مى‏آيد، ولى هر فرزندى از آن متولّد مى‏شود مى‏ميرد، و اينك پسرى از آن متولّد شده كه شبها مى‏ترسد، و مى‏ترسم كه او نيز زنده نماند و بميرد.
امام صادق (عليه السلام) فرمود: چرا دعا نمى‏كنى؟ در پاسى از آخر شب برخيز و وضو بگير و حقّ تمام اعضا را در وضو كاملاً بجاآور، و نماز بگزار و نيكو انجام بده، و پس از نماز ستايش خدا را بكن، مبادا كه مدح و ستايش نكرده درخواست نمايى (و حضرت چند بار اين جمله را تكرار فرمود و دستور داد كه ابتدا مدح و ثناى خدا را بگويد) و پس از مدح و ستايش پروردگارت، بر پيامبر اكرم (صلى الله على و آله و سلم) صلوات بفرست، سپس حاجتت را بخواه، كه برآورده خواهد شد.
آيا نشنيده‏اى كه رسول خدا(صلى الله على و آله و سلم) ديدند كه مردى نماز مى‏خواند، وقتى آن مرد نمازش را تمام كرد بلافاصله رو به درگاه خدا كرد و حاجتش را درخواست نمود، پيامبر اكرم(صلى الله على و آله و سلم) فرمود: اين بنده در انجام امر پروردگارش عجله و شتاب نمود.
و نيز بار ديگر ديدند كسى نماز مى‏خواند، هنگامى كه وى نمازش را تمام كرد، ابتدا پروردگارش را ستود، و پس از مدح و ثناى پروردگار بر پيامبرش(صلى الله على و آله و سلم) صلوات فرستاد. آنگاه پيامبر اكرم (صلى الله على و آله و سلم) دوبار فرمود: درخواست كن كه حاجتت برآورده مى‏شود.
البتّه اين در صورتى است كه دعا كننده در حال دعا، امر خويش را به خداوندى كه مالكِ امور اوست، واگذار ننموده و از او درخواست نكرده باشد كه هركدام از دو حالت (پنهانى و يا آشكارا دعا كردن) را كه مى‏خواهد در دل او قرار داده و به او افاضه كند، وگرنه اگر به صورت كامل صفت تفويض را داشته باشد، خداوند - جلّ جلاله - هر كردار و گفتارى را كه براى او مى‏پسندد، به او الهام مى‏فرمايد. و اين امرى است كه ما بالوجدان آن را دريافته، و عياناً بدان يقين و باور داريم.
در روايتى آمده كه حضرت ابى الحسن امام كاظم (عليه السلام) فرمود: يك بار پنهانى دعا نمودن، با هفتاد بار آشكار و در حضور مردم دعا نمودن برابر است.
و نيز در روايت ديگر آمده كه امام صادق (عليه السلام) فرمود: بزرگى ثوابِ دعا و تسبيح گفتن بنده بين خود و خدا را، جز خداوند - تبارك و تعالى - نمى‏داند.
و بالاخره در روايت ديگر، صفوان جمّال مى‏گويد امام صادق (عليه السلام) فرمود: خداوند - تبارك و تعالى - اين امر [يعنى ولايت ائمّة (عليهم‏السلام) ]را بر اهل اين گروه [يعنى شيعيان‏] به صورت نهانى واجب نموده، و هرگز آن را به صورت آشكارا نخواهد پذيرفت.
صفوان مى‏گويد امام صادق (عليه السلام) فرمود: هنگامى كه روز قيامت فرا مى‏رسد، رضوان يعنى گنجينه‏دار بهشت، مى‏بيند كه گروهى در بهشت هستند ولى از منظر او عبور نكرده‏اند و وى هنگام ورود به بهشت آنها را نديده است‏]، خطاب آنها مى‏گويد: شما چه كسانى هستيد و از كجا وارد بهشت شديد؟ حضرت فرمود: مى‏گويند: كارى با ما نداشته باش، ما گروهى هستيم كه در به صورت نهانى خدا را پرستيديم، و خداوند نيز ما را به صورت پنهانى داخل بهشت فرمود.
4 - پاكيزه بودن از مظالم بندگان در حال دعا.
چنانكه در روايت آمده كه اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود: خداوند - تبارك و تعالى - به عيسى بن مريم ((عليهماالسلام)) وحى فرمود كه به جماعت [و يا اشراف‏] بنى اسرائيل بگو: كه جز با قلبهايى پاكيزه و چشمان خاشع و دستهاى پاكيزه به خانه‏ى من وارد نشوند، و به آنان بگو: دعاى هر كدام از شما را كه حتّى از يك نفر از مردم چيزى را به ظلم و ستم گرفته باشد، اجابت نمى‏كنم.
5 - معذور ندانستن ظالم در ظلم خود.
زيرا در روايت آمده كه امام صادق (عليه السلام) فرمود: هركس، ظالمى را به واسطه‏ى ظلم و ستم او معذور بداند، خداوند شخصى را بر او مسلّط مى‏گرداند كه به او ظلم و ستم نمايد، و اگر دعا كند دعاى او مستجاب نمى‏گردد، و خداوند به واسطه‏ى ستم كشيدنش به او پاداش نمى‏دهد.
6 - جبّار و سركش نبودن.
زيرا در روايت آمده كه امام صادق (عليه السلام) فرمود: خداوند - تبارك و تعالى - به حضرت داود (عليه السلام) وحى نمود: به جبّاران و سركشان بگو، مرا ياد نكنند، زيرا هر بنده‏اى به ياد من باشد، من نيز از او ياد مى‏كنم، و اگر سركشان مرا ياد كنند، آنان را ياد كرده و لعنتشان نموده و از رحمتم دور مى‏گردانم.
7 - دعا با قلب پاك و نيّت صادق.
زيرا در روايتى كه عمر بن يزيد [يا: مزيد] مى‏گويد از امام صادق (عليه السلام) شنيدم كه مى‏فرمود: مردى در بنى اسرائيل بود، كه به مدّت سه سال به درگاه خداوند دعا مى‏كرد كه پسرى به او بدهد. وقتى ديد كه خدا دعايش را مستجاب نمى‏فرمايد، گفت: اى پروردگار من، آيا از تو دورم و به من گوش فرا نمى‏دهى، يا به من نزديكى، پس چرا جوابم نمى‏دهى؟
حضرت فرمود: كسى به خواب او آمد و به او گفت: مدّت سه سال است كه با زبان بد و دشنام دهنده، و قلب متكبّر و ناپاك، و بدون اينكه نيّتت صادق باشد، خدا را مى‏خوانى، پس از اينها دست بكش تقواى الهى را در دل پيشه كن، و نيّتت را نيكوگردان.
حضرت فرمود: آن مرد چنين كرد و سپس به درگاه خداوند دعا نمود، و پسرى براى او متولّد شد.
8 - دعا نكردن، درباره‏ى دفع ستمى كه مثل آن را به ديگرى روا داشته باشد.
زيرا در روايتى علىّ بن سالم مى‏گويد از امام صادق (عليه السلام) شنيدم كه مى‏فرمود: خداوند - تبارك و تعالى - فرمود: به عزّت و عظمتم سوگند، دعاى هيچ ستمديده‏اى را درباره‏ى ستمى كه به او شده، در حالى كه به احدى مشابه آن ستم را نموده باشد، مستجاب نمى‏گردانم.
9 - پرهيز از گناه بعد از دعا، تا مبادا گناهانش او را از نيل به آرزويش باز دارد.
چنانكه در روايت آمده كه امام باقر (عليه السلام) فرمود: همانا بنده، حاجتى از حوايج دنيوى را از خداوند - تبارك و تعالى - درخواست مى‏كند، و خداوند مى‏خواهد كه تا مدّت زمان مشخّص (نزديك يا دور) آن حاجت را برآورد، سپس بنده در همان زمان گناهى را مرتكب مى‏شود، پس خداوند به فرشته‏اى كه براى برآوردن حاجت او گماشته شده مى‏فرمايد: حاجت او را برآورده مكن و او را از آن محروم گردان، زيرا او متعرّض خشم و غضب من شد، و از مستحقّ محروميّت گرديد.
10 - توبه از گناهان و صلاح و صدق در حال دعا.
زيرا در روايتى عثمان بن عيسى به نقل از برخى از اصحاب امام صادق (عليه السلام) آورده كه به حضرت عرض كردم: دو آيه در كتاب خدا هست كه من تأويل آنها را نمى‏دانم. حضرت فرمود: آن دو كدامند؟ عرض كردم: فرمايش خداوند متعال كه مى‏فرمايد: أُدْعُونى، أَسْتَجِبْ لَكُمْ.71
مرا بخوانيد، تا [دعايتان را] براى شما اجابت كنم.)

ادب حضور از فلاح السائل


free b2evolution skin
18
مرداد

وصال14

14- عِدّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمّدٍ عَنْ عَلِيّ بْنِ حَدِيدٍ عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ: قَالَ كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللّهِ ع وَ عِنْدَهُ جَمَاعَةٌ مِنْ مَوَالِيهِ فَجَرَى

ذِكْرُ الْعَقْلِ وَ الْجَهْلِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللّهِ ع اعْرِفُوا الْعَقْلَ وَ جُنْدَهُ وَ الْجَهْلَ وَ جُنْدَهُ تَهْتَدُوا قَالَ سَمَاعَةُ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ لَا نَعْرِفُ إِلّا مَا عَرّفْتَنَا فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللّهِ ع إِنّ

صفحات: 1· 2· 3· 4· 5


free b2evolution skin
17
مرداد

وصال13

13- عَلِيّ بْنُ مُحَمّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع الْعَقْلُ غِطَاءٌ سَتِيرٌ وَ الْفَضْلُ جَمَالٌ ظَاهِرٌ فَاسْتُرْ خَلَلَ خُلُقِكَ بِفَضْلِكَ وَ قَاتِلْ هَوَاكَ بِعَقْلِكَ تَسْلَمْ لَكَ الْمَوَدّةُ وَ تَظْهَرْ لَكَ الْمَحَبّةُ
اصول كافى جلد 1 صفحه: 23 رواية: 13

ترجمه :
13- اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: عقل پرده‏ايست پوشاننده محبت. و فضل جمالى است هويدا پس نادرستيهاى اخلاقت را به فضلت به پوشان و با عقلت هوست را بكش تا دوستى مردم برايت سالم ماند و محبت تو بر آنها آشكار گردد.


free b2evolution skin
17
مرداد

اسرار3

طمأنينه
و از آداب مهمه قلبيه عبادات، خصوصاً عبادات ذكريه، طمأنينه است. و آن عبارت است از آن كه شخص سالك، عبادت را از روى سكونت قلب و اطمينان خاطر به جا آورد؛ زيرا كه اگر عبادت را با حال اضطراب قلب و تزلزل به جا آورد، قلب از آن عبادت منفعل نشود و آثارى از عبادت در ملكوت قلب حاصل نشود و حقيقت عبادت صورت باطنيه قلب نگردد.
و يكى از نكات تكرار عبادات و تكثار اذكار و اوراد آناست كه قلب را از آنها تأثيرى حاصل آيد و انفعالى رخ ده تا كم كم حقيقت ذكر و عبادت، تشكيل باطن ذات سالك را دهد و قلبش با روح عبادت متحد گردد. و تا قلب را اطمينان و سكونت و طمأنينه و وقار نبود، اذكار و نسك را ر آن تأثيرى نيست و از حد ظاهر و ملك بدن، به ملكوت باطن نفس سرايت ننمايد و حظوظ قلبى از حقيقت عبادت ادا نشود؛ و اين خود از مطالب واضحه است كه محتاج به بيان نيست و با اندك تأمل معلوم شود.
واگر عبادتى چنين باشد كه قلب را از آن به هيچ وجه خبرى نبودو از آن آثارى در باطن پيدا نشود، در عوالم ديگر محفوظ نماند و از نشئه ملك به نشئه ملكوت بالا نرود؛ و ممكن است در وقت شدائد مرض موت و سكرات هولناك موت و اهوال و مصيبات پس از موت، خداى نخواسته صورت آن بكلى از صفحه قلب محو و نابود شود و انسان با دست خالى در پيشگاه مقدس حق برود.
مثلاً اگر كسى ذكر شريف ل اله الا الله، محمد رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) را با سكونت قلبو اطمينان دل بگوى و قلب را به اين ذكر شريف تعليم دهد، كم كم زبان قلب گويا شود و زبان ظاهر، تابع قلب شود و اول قلب ذاكر گردد و پس از آن لسان. واشاره بهاين معنى فرموده، جناب صادق (عليه السلام) به حسب روايت مصباح الشريعه، قال:
فاجعل قلبك قبله للسانك، لا تحركه الا باشاره القلب و موافقه العقل ورضى الاميان(5).
در اول امر كه زبان قلب گويا نشده، سالك راه آخرت بايد آن را تعليم ده و با طمأنينه و سكونت، ذكر را به آن القا كند؛ همين كه زبان قلب باز شد، قلب قبله لسان و ساير اعضاء شود، و با ذكر آن همه مملك وجود انسانى ذاكر گردد.
و اما اگر اين ذكر شريف را بى سكونت قلب و طمأنينه آن و با عجله و اضطراب و اختلال حواس گفت، از آن در قلب اثرى حاصل نشود و از حد زبان گو حيوان ظاهرى به باطن و سمع انسانى نرسد و حقيقت آن در باطن قلب محقق نشود و صورت كماليه قلب نگردد كه ممكن الزوال نباشد.
پس تاگراهوال و شدائدى دست دهد، خصوصاً مثل اهوال و سكرات موت و شدائد نزع روح انسانى، بكلى آنذكر را فراموش كند واز صفحه دل آن ذكر شريف محو شود، بلكه اسم حق تعالى و رسول ختمى (صلى الله عليه و آله و سلم) و دين شريف اسلام و كتاب مقدس الهى و ائمه هدى (عليهم السلام) و ساير معارف را كه به قلب نرسانده فراموش كند و در وقت سؤال قبر جوابى نتواند دهد؛ تلقين را نيز به حال او فايده‏اى نباشد؛ زيرا كه در خود از حقيقت ربوبيت و رسالت و ديگر معارف اثرى نمى‏بيند؛ و آنچه به لقلقه لسان گفته بود و در قلب صورت نگرفته بود از خاطرش محو شود و او را نصيبى از شهادت به ربوبيت و رسالت و دگر معارف نخواهد بود.
در حديث است كه كسى كه قرآن را در جوانى بخواند، قرآن با گوشت و خونش مختلط شود(6). و نكته آن، آن است كه در جوانى اشتغال قلب و كدورت آن كمتر است، از اين جهت قلب از آن بيتشر و زودتر متأثر شود و اثر آن نيز بيشتر باقى ماند.
و در حديث شريف است كه هيچ چيز پيش خداى تعالى محبوب‏تر نيست از عملى كه مداومت بر آن شود، گرچه آن عمل كم باشد(7). و شايد نكته بزرگ آن، آن باشد كه عمل، صورتى باطنيه قلب شود؛ چنانچه ذكر شد.

اسرار الصلوه امام خميني (ره)

5) قلب خود را قبله زبانت قرار ده؛ جز با اشاره قلب و موافقت قل و رضاى ايمان زبان مجنبان. مصباح الشريعه، باب 5 (فى الذكر). مستدرك الوسائل، كتاب الصلوه تابواب الذكر، باب النوادر، حديث 2.
6) اصول كافى، ج 4، ص 405، كتاب فضل القرآن، باب فضل حامل القرآن، حديث 4.
7) اصول كافى، ج 3، ص 137، كتاب الايمان و الكفر، باب الاقتصاد فى العباده، حديث 2.


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم