26
شهریور

مبادا از امام حسین (عليه السلام) به پدرش شکایت کنی!!

مبادا از امام حسین (عليه السلام) به پدرش شکایت کنی!!

مرحوم شیخ مرتضی انصاری شاگردان زیادی را تربیت کرد. یکی از طلابی که در درس ایشان شرکت می کرد از لحاظ مالی در مضیقه بود.آن طلبه تصمیم می گیرد هر شب جمعه از نجف به کربلا برود و آقا امام حسین (ع) را زیارت کند.

آن شب جمعه در کربلا از امام حسین علیه السلام در خواست می کند که دو چیز از شما می خواهم؛ یکی خانه و دیگری زن.

ادامه »


free b2evolution skin
26
شهریور

حکایتی عجیب از آیت الله میرزای شیرازی

 

حکایتی عجیب از آیت الله میرزای شیرازی

مرحوم آیت الله اراکی از مرحوم آیت الله العظمی میرزا محمد حسن شیرازی (صاحب فتوای تنباکو) نقل کرد که او فرمود: من برای زیارت مرقد منور امام حسین علیه السلام از سامرا به سوی کربلا روانه شدم. در مسیر راه به یکی از طوایفی که در آنجا سکونت داشتند رسیدم و به آنها وارد شدم. رییس طایفه از من احترام شایانی کرد . در این میان زنی نزد من آمد و گفت: سلام بر تو ای خادم عباس.

ادامه »


free b2evolution skin
26
شهریور

امام زمان (عجل الله تعالي عليه) روضه ی وداع می خواند!

امام زمان (عجل الله تعالي عليه) روضه ی وداع می خواند!

مرحوم مقدس اردبیلی می فرمود: با طلاب پیاده به کربلا می رفتیم. در بین راه یک آقای طلبه ای بود که گاهی برایمان روضه می خواند و امام حسین علیه السلام یک نمکی در حنجره اش گذاشته بود. آمدم کربلا. زیارت اربعین بود. از بس زایر آمده بود و شلوغ بود گفتم: داخل حرم نروم و مزاحم زوار نشوم.طلبه ها را دور خود جمع کردم و گوشه ی صحن آماده ی خواندن زیارت شدیم,یک وقت گفتم: آن طلبه ای که در راه برای ما روضه می خواند کجاست؟ گفتند: نمی دانیم بین این جمعیت کجا رفت؟ ناگهان دیدم یک مرد عربی مردم را کنار می زند و به طرف من می آید. صدا زد: ملا محمد مقدس اردبیلی! می خواهی چه بکنی؟ گفتم: می خواهم زیارت اربعین بخوانم. فرمود: بلندتر بخوان تا من هم گوش کنم. زیارت را بلندتر خواندم. یکی دوجا توجه ام را به نکاتی ادبی داد. وقتی زیارت تمام شد به طلبه ها گفتم: آن طلبه پیدا نشد؟ گفتند: نمی دانیم کجا رفته است؟ یک وقت آن مرد عرب به من فرمود: مقدس اردبیلی! چه می خواهی؟ جریان طلبه روضه خوان را برایشان نقل کردم و گفتم خواستم بیاید برایمان روضه بخواند.

مرد عرب فرمود: مقدس اردبیلی! می خواهی من برایت روضه بخوانم؟ گفتم: آری. آیا به روضه خواندن واردی؟ فرمود: آری. ناگهان آن شخص رویش را به طرف ضریح امام حسین علیه السلام کرد و از همان طرز نگاه کردن ما را منقلب کرد. یک وقت صدا زد: یا اباعبدالله! نه من و نه این مقدس اردبیلی و نه این طلبه ها هیچ کدام یادمان نمی رود آن ساعتی را که می خواستی از خواهرت زینب (سلام الله علیها) جدا شوی! ناگاه دیدم کسی نیست و فهمیدم آن مرد عرب, مهدی زهرا(سلام الله علیها) بوده است.

منبع: کرامات الزینبیه ص 23 و 24

مولف: سید محمدحسین محمودی

 


free b2evolution skin
26
شهریور

کرامت امام زمان عجل الله تعالي عليه( امام زمان به خادمش بنزین می رساند)

کرامت امام زمان عجل الله تعالي عليه( امام زمان به خادمش بنزین می رساند)

مرحوم حاج فتح الله رنجبر از افراد بسیار نیکوکار و ارادتمندان صاحب الزمان عج بود . مسجد جمکرانش ترک نمی شد و در راه جبهه و جنگ نیز شهید گردید.

جمعی از دوستان تهرانی روزی از جاده ی قدیم , رهسپار مسجد مقدس جمکران شدند. و چون تابلو نداشت, اول جاده راه را اشتباه می روند. وقتی متوجه می شوند راه را اشتباه رفته اند , برمی گردند و خود را به مسجد می رسانند . در این هنگام با حاج فتح الله رنجبر روبه رو می شوند و به او می گویند: ما حاضریم یک ورق آهن از تهران تهیه کنیم , جهت تابلوی مسجد که هرکس می آید مثل ما سرگشته نشود.آقا فتح الله جواب می دهد: ما خودمان این کار را انجام می دهیم.

ادامه »


free b2evolution skin
26
شهریور

کرامتی از امام زمان عجل الله عليه

کرامتی از امام زمان عجل الله تعالي عليه

زخم زبان به جانباز

چند سال قبل در جبهه ی حاج عمران در یکی از حملات عراقی ها مجروح شدم. تقریبا از تمام بدن فلج شده بودم و توانایی حرکت نداشتم.شبی مادرم به منزل ما آمد و زخم زبانی به من زد که دلم شکست و به آقا امام زمان عج متوسل شدم و گفتم: یا امام زمان! یا مرگ مرا برسان یا شفایم را از خدا بخواه.

آن شب در خواب امام زمان عج را دیدم که فرمود: « من مسجدی به دست خود بنا کرده ام . بیا آنجا متوسل شو.» و در همان حال مسجد جمکران در نظرم مجسم شد.

ادامه »


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم