26
شهریور

حکایتی عجیب از آیت الله میرزای شیرازی

 

حکایتی عجیب از آیت الله میرزای شیرازی

مرحوم آیت الله اراکی از مرحوم آیت الله العظمی میرزا محمد حسن شیرازی (صاحب فتوای تنباکو) نقل کرد که او فرمود: من برای زیارت مرقد منور امام حسین علیه السلام از سامرا به سوی کربلا روانه شدم. در مسیر راه به یکی از طوایفی که در آنجا سکونت داشتند رسیدم و به آنها وارد شدم. رییس طایفه از من احترام شایانی کرد . در این میان زنی نزد من آمد و گفت: سلام بر تو ای خادم عباس.

من از این گونه سلام کردن زن تعجب کردم از رییس طایفه پرسیدم این زن کیست؟ گفت: خواهرم می باشد. گفتم: چرا او این گونه بر من سلام کرد آیا علتی دارد؟ گفت: آری. گفتم : علت چیست؟ گفت:

من سخت بیمار بودم به طوری که همه ی بستگان از درمان و ادامه ی زندگی من ناامید شدند. مرگ هر لحظه به من نزدیکتر می شد . در حال احتضار بودم ناگهان منظره ای در برابر چشمم آشکار شد. دیدم خواهرم بر بالای تپه ای که در جلوی محل طایفه ی ما قرار دارد رفت, رو به سوی بارگاه حضرت عباس علیه السلام کرد . با گیسوی پریشان و دیده ی گریان گفت: یا ابالفضل ! از خدا بخواه به برادرم شفا دهد.

ناگهان دیدم دو نفر بزرگوار به بالینم آمدند . یکی از آنها به دیگری عرض کرد: «برادرم حسین, ببین این زن مرا وسیله ی شفای برادرش نموده از خدا بخواه او را شفا دهد.»

امام حسین علیه السلام فرمود:« برادرم (عباس) , این شخص نزدیک است از دنیا برود . کار از کار گذشته.»

باز خواهرم برای دومین بار و سومین بار از مولانا العباس علیه السلام تقاضای عنایت و لطف کرد . دیدم عباس علیه السلام با دیده ی اشکبار به امام حسین علیه السلام عرض کرد:« ای برادرم! از خدا بخواه این بیمار شفا یابد . وگرنه لقب[باب الحوایجی] را از من سلب کن و بگیر.»

امام حسین علیه السلام با توجهی کامل فرمود:«ای برادر, خدایت سلام می رساند و می فرماید این لقب و موقعیت گرانبها برای تو برقرار بوده و تا قیامت پابرجاست و ما به احترام تو این بیمار را شفا دادیم.»

من سلامتی خود را بازیافتم . از آن پس خواهر من به هرکسی که ارادت خاصی داشته باشد او را «خادم العباس» می خواند. این است راز سلام دادن خواهرم با این طرز مخصوص به شما.

منبع: پرچمدار نینوا ص 221 تا 223

مولف: محمد محمدی اشتهاردی

تاريخ : چهارشنبه ٥ مهر ۱۳٩۱

 


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...