چهره درخشان علي عليه السلام در تاريخ اسلام چنان پرفروغ است كه كمتر كسي را مي توان يافت كه از نقش علي عليه السلام در صدر اسلام و قرب او در نزد پيامبراسلام صلي الله عليه و آله اطلاعي نداشته باشد. همه مورخين و محدثين اذعان دارند كه علي عليه السلام در اوان نوجواني در دامان پيامبر صلي الله عليه و آله پرورش يافت و علي عليه السلام عطيه اي بود از خاندان ابوطالب عليه السلام در عصر فقر و مكنت، براي پيامبر؛ تا اين كه خداوند زمينه رشد و نمو علي عليه السلام را در خانه پيامبر بدين طريق فراهم نمود و از سن ده سالگي به طور مستقيم تحت تربيت كامل ترين انسان عصر قرار گرفت.
پيامبر صلي الله عليه و آله بعد از بعثت، از آغاز رسالت خود تا زمان ارتحالش در هرجا و در هر زمان كه شرايط اقتضا مي نمود، از فرصت بهره مي جست و مقام و منزلت علي عليه السلام را به اصحاب يادآور مي شد و جانشيني او را به عام وخاص گوشزد مي نمود كه احاديث الدار، منزلت، ثقلين، علم و… نمونه هايي از موارد فوق است. و آخرين اقدام پيامبر صلي الله عليه و آله در اين مورد در غدير خم مي باشد كه بيش از سيصدنفر از بزرگان اهل سنت به طرق مختلف حديث غدير خم را از يكصد صحابه پيامبر نقل نموده اند.
پيامبر صلي الله عليه و آله در احاديث فوق _ از جمله در واقعه غديرخم _ علي عليه السلام را در ولايت خود شريك كرده بود، او پس از دعوت مسلمانان به گردهم آمدن، از آن ها پرسيده بود كه: الست اولي بكم من انفسكم»؛ آيا من از شما برشما مسلط تر نيستم؟ وقتي كه پاسخ بلي» را شنيد، سپس اعلام داشت كه: من كنت مولاه فهذا علي مولاه»؛ هركس كه من مولاي اويم، اين علي مولاي اوست.
براي مولا» حدود ده معناي مختلف وجود دارد كه يكي از آن ها به معني اولي به تصرف» است و بقيه چيزهايي هستند در حدود مُحِبّ»، ناصر» و دوست». باتوجه به سؤال پيامبر صلي الله عليه و آله در غديرخم الست اولي بكم من انفسكم»؛ استفاده ازكلمه مولا» ناظر برمعناي اولي به تصرف» است. متأسفانه در طول تاريخ، دستگاه حكومتي بني اميه، بني عباس و غيره سعي كردند كلام پيامبر صلي الله عليه و آله را ناظر بر معناي ديگر از جمله محب و دوست نمايند.
پيامبر صلي الله عليه و آله پس از واقعه غديرخم براي تثبيت جانشيني علي عليه السلام تمهيدي انديشيد، آن اين كه سپاهي به فرماندهي جواني نورس _ اسامة بن زيد_ را مأمور حركت به سوي شام نمود و اصحاب را تحريص به شركت در آن سپاه نمود و متخلفين را لعن فرمود تا شايد بتواند موانعي را كه برسر راه جانشيني علي عليه السلام پس از رحلتش وجود داشت، برطرف سازد و اما با تمام اصرار پيامبر صلي الله عليه و آله سپاه اسامه تا حضرتش حيات داشت، حركت نكرد و حتي كوشش پيامبر صلي الله عليه و آله براي مكتوب داشتن آخرين وصيت نامه اش ناكام ماند و بلافاصله بعد از رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله صفحه تاريخ به گونه اي باور نكردني ورق خورد كه خود امام عليه السلام چنان مسئله جانشيني رابراي خود محرز مي دانست و تصور نمي كرد كه كسي در آن طمع داشته باشد و همه اذعان داشتند كسي كه لايق جانشيني است، علي عليه السلام مي باشد. وقتي عباس عموي پيامبر صلي الله عليه و آله برعلي عليه السلام به _ هنگامي كه مشغول تجهيز پيامبر بود._ گفت: دست بده تا با تو بيعت كنم و اگر چنين كني، در خلافت باتو رقابت نخواهد كرد و در آن طمع نخواهد نمود. ولي علي عليه السلام به خلافت خود آن قدر مطمئن بود كه به عباس پاسخ داد: اي عمو! مگر كسي هست كه در اين امر طمع داشته باشد؟»
با تمام اين وجود، امت اسلام پس از رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله دچار فاجعه اي عظيم گرديد و عده اي با توجه به قرابت هايي كه با پيامبر صلي الله عليه و آله داشتند؛ خواستار ارائه نقشي در عهد پيامبر بودند كه حد اقل در جامعه مطرح شوند و چون آن ها خود را محروم از همه چيز ديدند، حب جاه و مقام در خانه دل آن ها به نحوي مأوي كرده بود كه دنبال فرصتي بودند كه اين فرصت بعد از رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله برايشان فراهم شد و جامعه اسلامي را تجزيه نمودند و چنان ضربه اي به وحدت اسلامي زدند كه در طي قرون متمادي مسلمانان نتيجه اين اقدام را ديدند و مي بينند.
اکنون به دو سؤال اساسي پاسخ داده مي شود
_ اول اين كه علل غصب خلافت چه بود؟
_ دوم اين كه چرا علي عليه السلام سكوت اختيار نمود و براي گرفتن حق خود دست به شمشير نبرد؟ اسرار سكوت علي عليه السلام در چيست؟ و چرا اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله دست به چنين اقدامي زدند و برخلاف دستور پيامبر صلي الله عليه و آله عمل نمودند؟
الف _ علل غصب خلافت
1 _ احياي فرهنگ قبيله اي
پي بردن و شناختن به علل غصب خلافت نياز به شناخت جامعه اسلامي همزمان با رحلت پيامبراسلام صلي الله عليه و آله دارد. همه مي دانيم درجه ايمان صحابه از انصار و مهاجرين متفاوت بود و نيز پيامبر صلي الله عليه و آله براي جايگزين كردن فرهنگ اسلامي به جاي فرهنگ قبيله اي و جاهليت نهايت كوشش خود را نمود. اما اختلافات قبيله اي ريشه كن نگرديد. حتي در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله چندين بار بين انصار و مهاجرين و حتي دو قبايل انصار اختلافاتي بروز كرد كه اگر درايت و مديريت پيامبر صلي الله عليه و آله نبود، آتش جاهليت دوباره شعله ورتر مي شد.
بسياري از سران قريش و قبايل اطراف در اواخر عمر پيامبر صلي الله عليه و آله به اسلام ايمان آوردند كه اسلام آن ها بيشتر از روي اكراه بود و آن ها روح اسلام را درك ننموده و خداوند در سوره حجرات، آيه 14 به اين امر اشاره دارد كه به اعراب بگو: ايمانتان به قلب وارد نشده، به حقيقت هنوز ايمان نياورده ايد ليكن بگوئيد ما اسلام آورديم: قالتِ الاعراب امنّا قل لم تؤمنوا ولكن قولوا أسلمنا و لمّا يدخل الايمان في قلوبكم»
زندگي قبيله اي و ويژگي هاي جامعه قبيلگي موجب شد كه مردم بعد از پيامبر صلي الله عليه و آله به طور جانانه از حق علي صلي الله عليه و آله دفاع نكنند. آن ها طبق زندگي قبيله اي وقتي رئيس قبيله بيعت كرد، تمام افراد قبيله بايد بيعت نمايند. در اواخر عمر پيامبر صلي الله عليه و آله بيشتر سران قبيله به اسلام ايمان آوردند و بعد تمام افراد قبيله پشت سر رئيس قبيله بودند.
2 _ احياي فرهنگ اشرافي
به دنبال احياء فرهنگ قبيله اي، فرهنگ اشرافي نيز رشد كرد، اشراف در فرهنگ قبيله اي جايگاه ويژه اقتصادي و سياسي دارند. در داخل مكه اشرافيت زر و زور را در اختيار داشتند تا اين كه در جنگ بدر، به سختي زخمدار شدند و بيش از هفتاد نفر از سران قبايل كشته شدند كه اشرافيت مكه بعدها در صدد انتقام و التيام اين زخم بودند كه حوادث ناگواري چون غصب خلافت، حوادث خونين جمل، صفين، نهروان و عاشورا را آفريدند و هنوز جثه پيامبر روي زمين بود كه كشمكش آغاز شد. ابوسفيان نماينده نخبهسالاری ،منقرض مكه _ طبقهای اجتماعی است که یک جامعه خاص بالاترین درجه خود را در نظر میگیرد.او كه در آغاز مي خواست خيلي زود از آب گل آلود ماهي بگيرد._ به خانه علي عليه السلام دويد تا شايد او را ابزار مقاصد خود كند، انصار بيم داشتند كه اشراف زادگان مكه خون پدران را فراموش نكرده باشند، سعدبن عباده را براي بيعت نشاندند و چون تعرض مهاجران آغاز شد، مي خواستند دست كم براي خودشان اميري داشته باشند.»
3 _ كينه قريش از بني هاشم
بني اميه از قبل با بني هاشم خوب نبود و نسبت به آن ها دشمني ديرينه داشتند و آخرالامر سعي نمودند بني هاشم را از خلافت محروم كنند كه نمونه هاي اين دشمني را در دوران جاهليت و دوران رسالت پيامبر صلي الله عليه و آله در تاريخ داريم و به تبع آن قريش با علي عليه السلام دشمني خاصي داشتند و سه دليل مواضع قاطع امام بزرگان و رؤساي قبايل، كينه اي عظيم از او بر دل داشتند.
4 _ دسته بندي هاي سياسي
در اواخر عمر پيامبر صلي الله عليه و آله گروهي مقاصد نهائي خود را با طرح نقشه اي ماهرانه برملا كرده و اجرا نمودند. چنان كه از قرائن و اقدامات ابوبكر، عمر و ابوعبيده جراح درجه ايمان صحابه از انصار و مهاجرين متفاوت بود و نيز پيامبر صلي الله عليه و آله براي جايگزين كردن فرهنگ اسلامي به جاي فرهنگ قبيله اي و جاهليت، نهايت كوشش خود را نمود. اما به علت نامساعد بودن شرايط، اختلافات قبيله اي ريشه كن نگرديد. برمي آيد، آن سه نقشه اي براي غصب خلافت داشتند و با تشكيل حزب ثلاثه در نهايت مردم را تحريص به غصب خلافت نمودند. چنانكه از عملكرد آن ها مشخص مي باشد هرسه براي انتخاب خليفه باهم متحد بوده و در روز سقيفه تعارف هايي باهم داشته و هرسه باهم به سوي سقيفه رفتند، در حالي كه بزرگان مشغول تجهيز و تكفين بدن پيامبر بودند و بعد از رفتن به سقيفه، عمر و ابوعبيده اصرار عجيبي در بيعت گرفتن مردم براي ابوبكر داشتند و ابوبكر نيز بعد از وفات خود عمر را جانشين خود كرد كه نشان دهنده نوعي هماهنگي قبلي بين آن ها بود و هرسه از رفتن با سپاه اسامه تخلف نمودند و در مدينه ماندند با اين كه پيامبر صلي الله عليه و آله متخلفين را لعن كرده بود.
5 _ دشمني قريش با علي عليه السلام
قريش به علت قتلهايي كه امام از بزرگان آن ها بويژه از بني اميه كرده بود كينه و دشمني عجيبي از او به دل داشتند و حتي بعد از 25 سال در نبردهاي مختلف (جمل، صفين، نهروان) اين كينه را دنبال كردند.
6 _ حسادت
برخي از صحابه از قرب و منزلت علي عليه السلام نزد پيامبر صلي الله عليه و آله حسد مي بردند و حتي حسد برخي از زنان پيامبر _ عايشه _ در تاريخ مشهود مي باشد. اين حسد به نحوي در ميان اصحاب جلوه گر يافته بود كه پيامبر صلي الله عليه و آله آن را احساس مي كرد و به آن ها گوشزد مي نمود تا از حسادت خود دست بكشند؛ به طوري كه علي عليه السلام در جنگ جمل وقتي سخن پيامبر صلي الله عليه و آله را به ياد زبير مي اندازد، زبير دست از جنگ مي شويد.
7 _ حبّ رياست
علماي اخلاق اصول كفر را حرص، حسد و تكبر دانستند كه اين سه صفت نقش عمده اي در دگرگوني تاريخ اسلام داشته است. برخي از صحابه با توجه به نفوذي كه در خانه پيامبر صلي الله عليه و آله داشتند و به وسيله بعضي از زنان پيامبر صلي الله عليه و آله اسرار خانه او را مي دانستند و با توجه به اين كه خواهان قدرت يابي بودند و حداقل مقام هاي دوم و سوم را خواهان بودند، وقتي به منصب دست نيافتند برآن شدند كه زمينه رياست خود را بلافاصله بعد از رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله فراهم نمايند. علي عليه السلام نيز به اين امر اشاره دارد:
قومي با حرص، ولع و بخل زيادي طالب خلافت شدند و آن را از ديگران باز داشتند و عده اي نيز جنبه سخا و كرم پيش گرفتند.»
8 _ هراس از عدالت
اعراب با علي عليه السلام آشنا بودند و سختگيري هاي او را در برابر عدالت و حق در دوران حيات پيامبر صلي الله عليه و آله به چشم ديده بودند. آن ها ديده يا شنيده بودند علي عليه السلام در خندق _ كه حساسترين نبرد پيامبر صلي الله عليه و آله با كفار بود._ شمشيرش را به خاطر غضبي كه بر او مستولي شد بر فرق دشمن فرود نياورد، گذاشت خشمش فرونشيند و سپس كار دشمن را يكسره كرد، عرب از عدالت او در هراس بودند، علي عليه السلام اهل طفره و مداهنه و سهل انگاري نبود، او اهل حق و عدل بود.
9 _ سستي و بي رمقي مردم
امام هنگام بيعت به اين مسأله اشاره مي كند و سپس به عمر گوشزد مي كند: اي عمر! نيك بدوش كه نيمي از اين شير خلافت براي تو خواهد بود. امروز اساس آن را به نفع او استوار كن تا او هم فردا آن را به تو بازگرداند.
گاهي نيز رقابت بين دو قبيله اوس و خزرج موجب مي شد عده اي از اين رقابت به وجود آمده سوء استفاده نموده و زمينه را براي حكومت خود فراهم نمايند. در جريان سقيفه اسيدبن خضير، سالار قبيله اوس به سبب حسد بر سعدبن عباده و رشك براين كه مبادا وي به حكومت برسد با ابوبكر بيعت كرد. چون او بيعت نمود همه افراد قبيله اوس بيعت كردند.
10 _ جواني علي عليه السلام
در نظام قبيله اي رسم براين بود كه رياست از آن ريش سفيد و بزرگ قبيله است. متأسفانه به علت كوته بيني برخي از اصحاب، فرهنگ و انديشه هاي جاهليت كاملاً از بين نرفته بود و بسياري از صحابه در اواخر عمر پيامبر صلي الله عليه و آله به اسلام ايمان آورده بودند و چنان كه ذكر نموديم، روح اسلام را درك ننموده بودند و علي عليه السلام گرفتار و مواجه با روح قبيله اي _ كه چند ساعت پس از رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله دوباره از تاريك خانه جاهليت سربرآورد._ شد.
ابن ابي الحديد از ابن عباس نقل كرد كه عمرگفت: من به طور مسلم علي را مظلوم مي دانم و مهاجرين از علي اعراض ننمودند مگر به جهت اين كه سنش را كم ديدند.
ابوعبيده به علي عليه السلام گفت: يابن عم! ما قرابت تو را و سبقت تو را و علم تو را و نصرت تو ،ابن ابي الحديد از ابن عباس نقل كرد كه عمرگفت: من به طور مسلم علي را مظلوم مي دانم و مهاجرين از علي اعراض ننمودند مگر به جهت اين كه سنش را كم ديدند را انكار نمي كنيم، لكن خود مي داني كه تو جواني و ابوبكر پيراست، وي سنگيني اين امر را بهتر از تو مي تواند حمل كند.
نقل است، وقتي كه ابوبكر به خلافت رسيد، به پدرش ابوقحافه _ كه در طائف بود._ نامه نوشت كه: مردم مرا به جهت كبر سن به خلافت برگزيدند و تو نيز به موافقت قوم بيا و با من بيعت كن كه من امروز خليفه رسول خدايم. او در جواب ابوبكر نوشت:
مي گويي كه مردمان مرا به خلافت برداشتند به جهت سن من و من خليفه رسول خدايم؛ پس تو خليفه مردم مي باشي نه خليفه رسول و خدا و اگر تو را به جهت سن خليفه كرده اند، من از تو سزاوارترم و بايستي مرا خليفه كنند، تو خود مي داني اين امر از غير تو است. اگر حق را به اهلش كه خانواده پيغمبرند، واگذاري، تو را بهتر باشد.
عمر نيز به ابن عباس اعتراف نموده كه: همانا علي درميان شما بود و او از من و ابوبكر به اين امر اولي بود.
11 _ شوخ طبعي علي عليه السلام
از ايرادهايي كه برامام مي گرفتند، يكي اين بود كه مي گفتند: تو چهره ات خنده روست و مزاح مي كني. مردي بايد خليفه شود كه عبوس باشد و مردم از او بترسند. و عمر شوخ طبعي را يكي از ايرادهاي امام مي دانست.
با غصب خلافت، رابطه الهي بين مردم و حكومت قطع گرديد و با غصب خلافت حق مردم نيز غصب شد. چون داشتن حاكم صالح، عادل و متصل به منبع غيب، حق مردم است ولي اين حق در سقيفه غصب گرديد و چنان ضربه اي بر پيكره اسلام پديد آمد كه تا روز قيامت نمي توان آن را جبران نمود. خود عمر پس از مدتي درباره انتخاب ابي بكر گفت: كانت بيعة ابي بكر فلتة وقي اللّه شرّها»؛ بيعت ابوبكر براي زمامداري كار عجولانه و ناگهاني بود كه خداوند شر آن را كم كند و ببرد.
مظلوميت حضرت زهرا عليها السلام و شهادت او، رفتن ابوذرها به تبعيد، برگشتن رانده شده هاي پيامبر به مدينه، تسلط بني اميه بر امور مسلمين، قتل و غارت برجان و مال مردم، رشد فرهنگ جاهليت و دوري مردم از سيره پيامبر صلي الله عليه و آله ، سوختن مكه و مدينه در آتش خصم، وقايع عاشورا و شهادت فرزندان پيامبر در دشت كربلا و تسلط بني عباس برسرنوشت مردم، همه و همه از نتايج و عواقب غصب خلافت مي باشد.
منبع
پيام آسماني غدير و مصلحت سنجي ها
سيدحسن قريشي