علل سكوت علي عليه السلام
پس از بررسي علل غصب خلافت، بايد به علل سكوت علي عليه السلام نيز اشاره كرد. چرا امام با اين كه خود را كاملاً برحق مي دانست، براي به دست آوردن حق خود دست به شمشير نبرد و حقش را نگرفت؟
مهم ترين علل سكوت علي عليه السلام در برابر غصب حق خود عبارتند از:
1 _ سفارش پيامبر صلي الله عليه و آله
پيامبر صلي الله عليه و آله به علي عليه السلام توصيه فرموده بود: در صورتي كه حقت را غصب كردند، اگر تعداد يارانت از تعداد انگشتان دست و پايت فزون شد، براي گرفتن حقت دست به شمشير ببر و گرنه صبر پيشه نما.
وقتي عده اي بعد از سقيفه به نزد علي عليه السلام مي آيند و اعلام آمادگي مي كنند كه: حاضريم حقت را بگيريم. امام براي اين كه ايمان و پايداري آن ها را بيازمايد، فرمود: فردا همه با سرهاي تراشيده به اينجا حضور يابيد. كه جز چهار يا پنج نفر حاضر نشدند.
2 _ حفظ وحدت جامعه اسلامي
علي عليه السلام را بايد بنيانگذار وحدت دانست چرا كه بيش از هركسي در اين راه فداكاري و سختي كشيده است. بعد از رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله فرهنگ قبيله اي دوباره جان گرفت و علي عليه السلام براي حفظ وحدت مجبور به سكوت بود كه تحمل آن از دست بردن به شمشير بسيار سخت تر و جانفرساتر بود.
جامعه اسلامي در آن عصر با هجوم دشمن خارجي بويژه روم مواجه بود و وجود پيامبران دروغين مزيد برعلت بود و علي عليه السلام در سخني مي فرمايد: من از همه حريص تر به وحدت مردم در جامعه مي باشم.
3 _ پيدايش پيامبران دروغين
ارتدادي كه در سال دهم هجري و آخرين سال حيات پيامبر بويژه در بين قبايل بزرگ عرب بني حنيفه، اسد، كنده، غطفان و لخم روي نمود _ كه اوج آن پس از رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله نمودار گشت._ در موضع گيري امام در برابر شرايط به وجود آمده تأثير به سزايي داشت و علاوه برمرتدين، پيامبران دروغين در نقاط مختلف عربستان ادعاي نبوت مي كردند و وحدت اسلامي را مورد تهديد قرار مي دادند كه امام در نامه اي به مالك اشتر يكي از علل سكوت خود را پيدايش مرتدين» مي داند.
4 _ ميدان يافتن منافقان
منافقين كه در صدد از هم پاشيده شدن جزيرة العرب و وحدت مسلمين بودند و قيام امام به اهداف آن ها كمك مي نمود، لذا امام تير منافقين را به سنگ زد و اهداف شوم آن ها را خنثي نمود.
5 _ كمي ياران و حاميان
امام عليه السلام در خطبه شقشقيه، يكي از علل سكوت خود را كمي ياران و حاميان خويش مي داند كه يا بايد با دست تهي حق خود را بگيرد و يا با وضع تاريك روزگار بسازد. سپس مي فرمايد: در حالي كه در چشمم خار بود و گلويم را عقده گرفته و ميراثم به تاراج رفته بود، صبر را پيشه ساختم.
6 _ حفظ كيان اسلام
امام درخطبه پنجم نهج البلاغه كمي يار و حفظ كيان اسلام و جلوگيري از اختلافات را متذكر مي شود و علت سكوت خود را ترس از مرگ نمي داند بلكه قيام خود را بي حاصل و زيانبار براي جامعه اسلامي مي داند.
7 _ احياي فرهنگ قبيله اي
پيامبرصلي الله عليه و آله در مدت 23 سال فرهنگ جاهليت را از جامعه زدود ولي بسياري از سران مكه بعد از 23 سال جنگ به اسلام ايمان آوردند كه پيامبر صلي الله عليه و آله لقب طلقاء» را به آن ها داد. آن ها به علت عدم درك روح اسلام، فرهنگ جاهليت را در بين خود بعد از رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله احياء كردند و چون رئيس قبيله از علي عليه السلام پيروي ننمود، مردم نيز به تبع آن ها از امام حمايت ننمودند. آن ها توجيه كردند كه بايد جانشين از قريش باشد كه پيامبر صلي الله عليه و آله قريشي است. علي عليه السلام به آن ها فرمود: چه كسي از من به پيامبر نزديك تر است؟
8 _ حركت خشونت آميز
برخي از صحابه از جمله عمر چنان دست به خشونت زدند كه كمتر كسي ياراي مخالفت با آن را داشت. مثلاً عمر تازيانه به دست مي گرفت و مي گفت: هركه بگويد پيامبر از دنيا رفته، او را شلاق مي زنم.
يا عده اي از رجاله ها در كوچه ها راه مي افتادند و مردم را به بيعت با ابوبكر فرا مي خواندند. مردم هم تابع احساسات جمع بودند، از روي ترس و بي اطلاعي با خليفه بيعت كردند. امام در مورد خشونت عمر مي گويد: آنگاه خلافت در حوزه خشن قرار گرفت، با مردي شد كه شخص درشت بود و حضورش محنت زا، بسيار اشتباه مي كرد و عذر آن را مي خواست.
9 _ سرعت بيعت
سرعت بيعت و شدت عمل اصحاب سقيفه به حدي بود كه هرگونه عكس العمل را از امام گرفت. امام كه در حال تغسيل و تكفين بدن پيامبر صلي الله عليه و آله بود، واگذاشتن جنازه پيامبر صلي الله عليه و آله را بدون غسل و كفن بي احترامي و خيانت بزرگي به پيامبر صلي الله عليه و آله مي دانست. اصحاب سقيفه از اين دل مشغولي علي عليه السلام بهره جسته و به حدي درگرفتن بيعت سرعت عمل به خرج دادند كه آب غسل پيامبر صلي الله عليه و آله خشك نشده بود. علي عليه السلام به خلافت خود آن قدر مطمئن بود كه وقتي عباس عموي پيامبر صلي الله عليه و آله _هنگامي كه علي عليه السلام مشغول تجهيز پيامبر صلي الله عليه و آله بود._ براو وارد شد و گفت: دست بده تا با تو بيعت كنم، اگر چنين كني، احدي در خلافت با تو رقابت نخواهد كرد. علي عليه السلام به عباس پاسخ داد: اي عمو! مگر كسي هست در اين امر طمع داشته باشد؟
10 _ نگه داشتن حرمت دين
علي عليه السلام خلافت را حق خود مي دانست، اما حرمت دين را برتر از آن مي ديد. و اگر دين ضربه مي ديد، آن را نمي شد جبران كرد. علي عليه السلام گرچه حق خود را حق دين مي دانست ولي وحدت ديني را لازمتر از حق خود مي شمرد.
وقتي محمدبن ابي بكر در مورد عصيان و غصب خلافت به معاويه نامه نوشت، معاويه در جوابش نوشت: ما همان وقت كه پدرت زنده بود فضلِ پسر ابي طالب را مي شناختيم و حق او را لازم مي دانستيم كه نيكو رعايت كنيم، ولي هنگامي كه پيغمبراكرم(ص) درگذشت، پدر تو و فاروقش، نخستين كسي بودند كه حق علي را گرفتند و در امر او مخالفت كردند و در اين كار باهم اتفاق و اتحاد داشتند و اگر نبود آنچه پدرت پيش از اين انجام داد، ما با علي بن ابي طالب مخالفت نمي كرديم و امر را به او تسليم مي نموديم، لكن ديديم پدرت اين كار را نسبت به او انجام داد، ماهم به روش او رفتيم
منبع پيام آسماني غدير و مصلحت سنجي ها
سيدحسن قريشي
منبع
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب