10
شهریور

روز نزدیک شدن به رحمت خداوند

 عيد قربان، عيد پيروزي وظيفه بر غريزه است. مخلوقات خداوند 3 دسته هستند:


1-گروهي كه فقط پيرو غريزه هستند مانند: حيوانات


2-گروهي كه فقط پيرو وظيفه هستند، مثل: ملائكه


3-گروهي كه گاهي دنبال غريزه رفته و گاهي دنبال وظيفه مي روند، مانند: انسان.

 

 

 

 

هرگاه انسان بر سر دو راهي غريزه و وظيفه قرار گرفت و غريزه را انتخاب كرد، به سوي حيوانات گرويده بلكه از حيوانات هم پست تر شده است، چون كه از عقل و فكر و رهنمودهاي انبيا استفاده ننموده است (اولئك كالانعام بل هم اضل)(1) آنان، هم چون چهارپايان بلكه گمراه ترند همانا بدترين جنبنده ها نزد خداوند، انسانهائي هستند كه گويا كر و گنگ اند و حاضر به تعقل هم نيستند.(2) اما همين كه انسان در اين دو راهي خطرناك وظيفه را انتخاب نمود و در خط ملائكه و پاكان قرار گرفت آن را عيد مي گيرد، مثلاً غريزه گرسنگي و تشنگي و شهوت انسان را به استفاده از آب و نان و به سوي همسر مي كشاند، ولي وظيفه دستور مي دهد كه ماه رمضان خودداري كن، كساني كه سي روز وظيفه را انتخاب كردند، روز عيد فطر را بايد عيد بگيرند، زيرا وظيفه را بر غريزه ترجيح داده اند.

غريزه فرزند دوستي به ابراهيم(ع) مي گويد: اسماعيل(ع) را ذبح نكن، اما وظيفه مي گويد: او را ذبح نما. حضرت ابراهيم(ع) در اين دوراهي، رضاي خداوند و وظيفه بر تمايلات شخصي خود و غريزه پيروز كرد، لذا بايد آن را عيد بگيرد، اگر در حديث مي خوانيم! هر روز كه در آن معصيت خدا نشود، عيد است،(3) به همين معنا است كه در برابر جاذبه هاي هواي نفس خط خدا قرار گرفته، بر سر خواسته همه شيطان هاي دروني و بيروني پا مي نهد، آن روز را بايد عيد بگيرد.

آري، عيد قربان، روز پيروزي عقل و وحي بر هوي و هوس است.

 

 

قربان چيست؟ 

(قربان عبارت از كارهاي نيكي است كه انسان بوسيله آن بخواهد خود را به رحمت خداوند نزديك كند) بنابراين عمل نيكي كه انسان انجام دهد تا بدان وسيله خويشتن را به رحمت حق تعالي نزديك سازد آن كار را قربان گويند مانند فرمايش رسول اكرم(ص) كه فرمود: نماز موجب تقرب و نزديكي هر پرهيزكار به رحمت پروردگار است.

بديهي است كه مراد از تقرب به خداي تعالي قرابت زماني و مكاني نيست چه بين خالق و مخلوق هيچگونه خويشاوندي وجود ندارد بلكه منظور آن است كه از راه طاعت و انجام كارهاي شايسته مي توان مشمول الطاف الهي قرار گرفت و به رحمت او نزديك گرديد. از جمله اعمالي كه حجاج در روز دهم ذي الحجه در سرزمين مني بعد از رمي جمره عقبه انجام مي دهند كشتن شتر يا گاو و يا گوسفند و انفاق آن به مستحقين است تا بوسيله اين عمل نيك به رحمت پروردگار نزديك شوند كه آنرا قربان گويند و در زبان فارسي (ياءنسبت) به آن ملحق شده و نامش را قرباني گذارده اند، بنابراين قرباني براي امتثال امر خداوند متعال و تقرب به سوي اوست.

در زبان فارسي هم كلمه قربان به معني فدا شده و كشته شده در راه دوست استعمال مي شود چنانچه به يكديگر مي گويند فدايت شوم و قربانت گردم.

عيد قربان را عيد اضحي نيز مي گويند و وجه تسميه آن چنين است: اضحي جمع است از ماده (ضحي) كه به معناي ارتفاع روز و امتداد نور آفتاب مي باشد و هنگامي كه خورشيد بالا مي آيد (قبل از ظهر) و آن موقع را ضحي گويند، چنانچه در قرآن كريم آمده است: والشمس و ضحها (قسم به خورشيد و چاشتگاه آن). و چون حجاج موقع بالا آمدن آفتاب قرباني مي كنند و قرباني را اضحيه يا ضحيه گويند بدين سبب روز دهم ذي الحجه را كه قبل از ظهر آن، عمل قرباني انجام مي شود عيد اضحي نيز گفته اند.

 

قرباني از چه زماني معمول شده است 

 

 

 

 

تاريخ قرباني بسيار قديم است و از زمان حضرت آدم ابوالبشر(ع) معمول بوده و در اديان گذشته نيز جزو مقررات ديني به شمار مي آمده كه شمه اي از آن به اختصار بيان مي شود:

1- قرباني فرزندان حضرت آدم(ع) كه نخستين قرباني در عالم بشمار مي رود و در آيات 27 و 28 و 29 و 30 سوره مائده تصريح شده كه خلاصه شرح آن چنين است: دو پسر حضرت آدم بنام هابيل و قابيل به ترتيب شباني (چوپاني) و كشاورزي مي كردند و صاحب گوسفندان و آب و خاك فراوان بودند، حضرت آدم(ع) آنان را امر به قرباني در راه خدا كرد، هابيل يكي از بهترين شتران يا گوسفندان را براي قرباني در راه خدا اختصاص داد و قابيل دسته اي از گندم هاي پست و نامرغوب را جهت قرباني انتخاب كرد كه قرباني هابيل مقبول درگاه پروردگار گرديد و قرباني قابيل بعلت عدم اخلاص مردود گشت. قابيل به سبب قبول نشدن قرباني حسادت ورزيد و آتش خشم و كينه اش زبانه كشيد، نفس اهريمني و شيطاني قابيل او را به كشتن برادر وادار كرد و هابيل را كشت و در دنيا و آخرت زيانكار گرديد.

2- حضرت نوح پيغمبر پس از طوفان، مذبحي ترتيب داد و حيوانات بسياري در آنجا براي خدا قرباني كرد.

3- قرباني حضرت ابراهيم خليل(ع) يگانه فرزندش اسماعيل(ع) كه در آيات 102 تا 107 سوره صافات بيان گرديده است فلما بلغ معه السعي الي و فديناه بذبح عظيم.

 

 

 

 

4- در زمان حضرت موسي(ع) به عقيده يهوديان دو نوع قرباني معمول بوده است.

1- قرباني دموي

2- قرباني غير دموي

قرباني دموي بر 3 قسم بشرح زير بوده:

الف- قرباني كه آنرا به آتش مي سوزانند و جز پوست آن چيزي باقي نمي گذارند.

ب- قرباني كه براي جبران گناه تقديم مي كردند و قسمتي از آنرا مي سوزاندند و قسمت ديگر را براي كاهنان باقي مي گذاشتند.

ج- قرباني كه براي تندرستي انجام مي دادند و در خوردن گوشت آن مختار بودند.

قرباني غير دموي: عبارت از رها كردن حيوان در بيابانها بود و اعراب نيز از بني اسرائيل تقليد كردند و به عنوان تقرب به بتان خود، حيوانات را در بيابان رها مي كردند و اسلام اين عادات نكوهيده را تحريم كرد و اين همان قرباني است كه در آيه 103 سوره مائده بنام بحيره و سائبه ناميده شده است.

 

 

 

 

5- در آئين مسيحيت نيز بعقيده عيسويان، قرباني منحصر به شخص مسيح بوده و گويند حضرت عيسي(ع) خون و گوشت خود را فداي مردم جهان ساخت و به همين مناسبت يكي از فروع دين نصاري آن است كه بايد ماهي يك مرتبه و يا حداقل سالي يك بار نزد كشيش بروند و به قدر تمكن، وجهي به وي تقديم دارند و به تمام گناهاني كه در مدت مزبور مرتكب شده اند اقرار كنند تا كشيش كه به عقيده آنان جنبه غفاريت دارد آن گناهان را بيامرزد.

6- در اعراب زمان جاهليت كه سران قبائل به مكه مي آمدند، ساكنان مكه مهماندار و ميزبان آنان بودند و هر دو دسته خود را به كشتن شتر و گاو و گوسفندان براي بتان خويش و اطعام به فقرا و گرسنگان موظف مي دانستند.

 

 

 

اسرار و حكمت قرباني 

1- فدا كردن مال و انفاق آن در راه خدا است.

2- كشتن حيوان اشاره به كشتن نفس اماره است و مرد خداشناس با شمشير برنده عقل و ايمان، حيوان نفس كه دائماً وي را به كارهاي زشت وا مي دارد مقتول سازد و خانه دل را از لوث نفس لئيم پاك گرداند و آنرا در راه حق و پيشگاه محبوب قرباني كند و حج اكبر نمايد كه اگر نفس اماره و خواهش هاي او كشته نشود و آرام نگيرد هرگاه تمام نعمت ها و ثروتهاي دنيوي در اختيارش باشد و زمين و آسمان را ببلعد باز هم سير نمي شود و نداي هل من مزيد دارد.

 

«مسئله قرباني در مكه را از چند نظر بايد بررسي نمود» 

- كمك رساني به اهل حجاز يك اصل است. اگر از اين سال ها كه حجاز كشوري وابسته و بازارش نمايشگاه اجناس شرق و غرب شده بگذريم، و به چند سال قبل برگرديم مي بينيم كه مردم حجاز چندان راه درآمدي نداشته اند مكه شهر صنعتي و كشاورزي نيست، زماني كه آيه منع ورود مشركان نازل شد(4) عوام مكه ناراحت شدند كه نصف زائران، مشركان هستند و با منع ورود آنان، وضع اقتصادي ما بهم مي خورد، لكن آيه نازل شد كه اگر از فقر مي ترسيد ما در آينده شما را بي نياز مي كنيم(5) اين وعده خداوند بايد محقق شود. يكي از راههاي تحقق آن مسأله خريد قرباني است، صدها هزار زائر خانه، هر كدام كه يك گوسفند مي خرند، گروه هائي به زندگي و نوامي رسند. در روايات ما مسأله كمك رساني به مردم حجاز از طريق وسائل حمل و نقل و كرايه منازل و خريد هدايا و قرباني و داد و ستدهاي زيادي كه در موسم حج مي شود، يك اصل معرفي شده و روي آن سفارش شده است(6) گرچه امروز به دليل وابستگي سران اين كشور، مسأله به نحو ديگري درآمده كه هر چه ما كمتر از بازار آنجا خريد نمائيم، روح رسول خدا(ص) از ما راضي تر مي شود، ولي بايد در فكر استقلال اقتصادي باشيم، تا تمام كشورهاي اسلامي، توليدات خود را در آنجا به نمايش بگذارند و زائران خانه خدا هم، آنها را خريده بازار آنجا رونق بگيرد.

 

 

 

و مردم حجاز از آمد و رفت حجاج خشنود شوند. وقتي كه نبي مكرم اسلام(ص) با جمعي از مسلمانان به مدينه هجرت نمودند، اقتصاد مدينه در دست يهود بود. حضرت فوراً (در كنار تأسيس مسجد) به تأسيس بازاري كه مركز خريد و فروش مسلمانان باشد، اقدام فرمود و دستور داد كه مسلمانان اجناس را مستقيماً به اين بازار وارد كرده، از اين بازار صادر نمايند. بعلاوه كالاهاي مورد نياز را حتي الامكان خودشان توليد كرده، در اين بازار به معرض فروش درآورند(7) آري مسئله كمك رساني به مردم حجاز يك اصل است.

- همانگونه كه صفا و مروه از شعائر الهي است. مسأله قرباني هم از شعائر است (والبدن جعلناها لكم من شعائرالله) شترهاي چاق و فربه را براي شما از شعائر الهي قرار داديم.

وجود قربانگاه و مسلخ و حركت دادن شترهاي پرگوشت و نحر كردن و تقسيم گوشت آنها هم، يك جلوه و شكوهي دارد.

در روايات مي خوانيم اولين قطره خون قرباني كه ريخت، خداوند گناهان صاحبش را مي بخشد(8) اوقاتي كه بخاطر تولد نوزاد يا ورود مسافر يا دفع بلا، در منزل، گوسفند ذبح مي شود (با اين كه گوسفند كوچك و در خانه ساده ايست) در روح و روان و حركت اهل خانه شور و نشاطي پديد مي آيد.

بهرحال، ذبح صدها هزار گوسفند و نحر هزاران شتر، يك نوع جلوه و زيبايي بوده، مظهر روحيه ايثار دسته جمعي است كه خود از شعائر الهي است.

 

 

3- سير كردن گرسنه ها- يكي از اسرار قرباني سير كردن گرسنه ها است (بگذريم كه در اين سال ها در حجاز گوسفند كم است، ولي نبايد نظر قانون به يك زمان و يك مكان و يا شرايط خاص باشد). قرآن در اين باره مي فرمايد: «فكلوا واطعيمواالقانع والمعتر»(9) از گوشتهائي كه قرباني مي كنيد هم خودتان ميل نمائيد، هم به قانع و معتر بدهيد. قانع، فقيري است كه به آنچه مي گيرد، قانع است. معتر، فقيري است كه علاوه بر تقاضاي كمك اعتراض هم مي كند چه زيباست كه هم استفاده خود حجاج و هم اطعام ديگران را كنار هم مطرح كرده است و اطعام شوندگان را با يك چشم (خواه افراد قانعي كه به هنگام اطعام دعا مي كنند و شاد مي شوند و خواه كساني كه زخم زبان زده و اعتراض مي نمايند) و اين نشاندهنده بينش وسيع اسلام است كه سفارش به خود را فراموش كنيد نه ديگران را و در تقسيم گوشت و اطعام، پاي بند تملق يا دعا و تواضع فقير نباشيد، او را سير كنيد، گرچه با شنيدن زخم زبان باشد.

 

تقوي 

هدف اصلي در مسأله قرباني، رسيدن به مقام عالي تقوي است، قرآن در اين زمينه مي فرمايد: اين قربانيان كه زائران خانه خدا به هنگام توقف در مني ذبح مي كنند، گوشت يا خون آنها به خدا نمي رسد، بلكه هدف از قرباني، شكوفا شدن روح ايثار و نشان دادن مقدار عشق و قرب به خدا و تقوي است.

منبع:

ناصر شیری


free b2evolution skin
9
شهریور

آزمون بندگی

آغازی بر یک پایان 
اعمال روز عرفه
عید قربان، تنهاروزی از بی شماری ایام نیست تا در تعیّن یک نامْ معنا، در قاموس واژه های یک قومْ توضیح، و در فرهنگ یک آیینْ تفسیر شود. این روزْ روایت اوج مند زیباترین حکایت عشق آسمانیِ یک انسان الهی است. این روز، فرجامِ نیک یک مناسکْ و آغاز یک راه است؛ پایان رنج های سفر، اشک های شوق، تن پوش های برابری، درس های برادری، بارقه های رحمت، لحظه های خاکْ ساری، هنگامه های برائت، و آغاز راهی است برای حفظ همه این ره یافت ها، فصلی برای همه این شکفتن ها و ترنّمی برای آفریده شدن دوباره. عید قربان، عید بشارت های الهی و روزی برای باز یافتن خودِ گم شده انسان است.

 


عید در فرهنگ دینی
واژه «عید» تنها یک بار در قرآن آمده و به معنای روزی است که نعمت های آسمانی بر مؤمنان فرود می آید. در فرهنگ اسلام نیز از روزی که انسان در آن گناه و معصیتی مرتکب نشود، به عید تعبیر کرده اند. اعیاد اسلامی هم چون فطر، مبعث، غدیر و قربان، افزون بر این که خاطره رخ داد مهمی را در یادها زنده می کنند و بزرگ داشت، درس آموزی و تبلیغ آن روی داد را یادآور می شوند، روزهای ویژه رحمت و لطف خداوندی نیز به شمار می آیند. در این عیدها، عطایا و نعمت های الهی، در سریرهایی از نور بر بندگان فرود می آیند و دریچه های بخشش و آمرزش پروردگار، به مِهر بر مردمان گشوده می گردد. از این رو، آنان که لحظه های ناب را قدر می شناسند، در این روزها با عطر نیاز و راز، غبار غفلت را از دل های آلوده شان می زدایند و دل را از زنگار گناه، پاک می سازند.

 


عید قربان، عرصه جهاد اکبر
واژه «عید» به معنای رجوع و برگشتن است و «قربان» به معنای قربانی یا هر آن چه با آن بر پروردگار، تقرب جویند. از این رو، می توان عید قربان را به معنای بازگشت انسان به مقام تقرّب الهی دانست. این مقام در سایه مبارزه با هواهای نفسانی و در پرتو تهذیب، خودسازی و بهره وری از فرصت های ناب به دست می آید. زایران خانه خدا که پس از تحمّل مرارت های بسیار و پرهیز از آلایش های دنیوی، اینک به منزل گاه آخر رسیده اند، و نیز مردمانی که این روز را از روزهای ویژه الهی می دانند، عید قربان را جشن می گیرند. در این روز، مردمان مسلمان، با بزرگ داشت خاطره ابراهیم و اسماعیل و با درس آموزی از ایثار تأثیرگذار آن دو بزرگ مرد یکتاپرستِ تاریخ، بار دیگر با نهیب بر اندیشه های خویش، باورهای خود را به ستیز با خودخواهی ها و منیّت ها می فرستند، تا در پیکار اصلی با هواهای نفسانی ـ که به جهاد اکبر تعبیر شده ـ پیروز میدان باشند.

 


پایان ماندگار
هر عمل، خُرد یا کلان، خوب یا ناروا، در فرجامِ خود به بار می نشیند و نیکی و زشتی آن به درستی رخ می نمایاند. پایان عبادت ها نیز، رازها و رمزهایی برازندهْ در خود نهان دارند، و از این روست که رمضان در منزل فطر، نماز با سلام، هفته با جمعه و حج با عید قربان به شکوفه می نشیند. قربان، عید شادمانه ای است که چون حُسن ختامی زیبا، در پایان غزل معرفت حج آمده و به آن شکوهی بی کران بخشیده است. در عید قربان، همه مرادها، مرارت ها، مداومت ها و مناسک ها، در فرجامی ماندگار معنا می شود و در بارگاه بلند خداوندی به ثمره ثواب و قرب الهی پاداش می یابد.

 


عید حسرت و شادی
عید سعید قربان، شادی و شور و شعف را با حُزن و حرمان و حسرت به هم آمیخته است. آنان که با دست رفاقتِ توفیق، راهی حرم بوده اند و میهمان مکّه و مدینه و مروه و منا، اینک به هنگام عید قربان ـ که اندک اندک، آهنگ بازگشت نواخته می شود ـ از سویی با مِهر و لبخند از حلاوت عبادتی می گویند که به انجامش موفق بوده اند و از سویی دیگر، از اندوه انبوهی که آوار دلشان شده، و قصه سنگین فراقتی که غصه قلب هایشان. در آن سوی دیگر، مردمانی که سالیان پیش، شیرینی سفر به سرزمین عشق را در ذایقه های معنوی شان به خاطر سپرده اند، شهد شیرین آن خاطره ها را بار دیگر در دفتر ایّام مرور می کنند. مردمی نیز که هنوز فرصت زیارت حج را نیافته اند، دستان خود را نردبان نیایش می کنند و حسرت دیدار را با گل برگ های دعا، بهانه توفیق می سازند. عید قربان، یادمان همه این حسرت ها و شادی هاست.

 

 


عید تقرّب
حج، تبلور تمام عیار تمامت اسلام و اسلام، آیین عبودیت و بندگی و بندگی، شیوه تقرّب با مبدأ هستی است؛ یعنی حج، هنگامه حضور حق است و حالِ قرب عبد از این رو، باید که هر عمل عبادی، با نیّت نزدیک شدن به پروردگار باشد و الا همه عبادت ها، صورت هایی بی معنا می شود که جز رنج ریا، حاصلی به همراه ندارد. در تمامی مناسک و مراتب حج نیز از آغاز تا فرجام، اگرچه در قالب های گونه گون و در اشکال مختلفْ صورت می پذیرد، ولی روحی منسجم و کلیتی هم تافته دارد و زندگی و زایندگی آن، در پرتو همین روح منسجم ـ که همانا رسیدن به مقام تقرّب الهی است ـ رخ می نماید. این امر در عید قربان و با سنّت قربانی که به شکل نمادین ذبح حیوان نمایش داده می شود، بیش تر تجلّی می یابد؛ چرا که این سنّت، یادگار و یادآور عمل انسانی است که برای یافتن قرب الهی، در اوج تسلیم و رضا، عزیزترین کس خویش را به قربان گاه ذبح فرستاد.

 

 


آزمایش آشکار
پروردگار متعال در قرآن مجید، زیباترین تصویر عشق الهی انسان را در داستان رضای ابراهیم و تسلیم اسماعیل، این گونه ترسیم کرده است: «و وقتی با او به جایگاه «سعی» رسید، گفت: ای پسرک من! من در خواب [چنین] می بینم که تو را سر می بُرم، پس ببین چه به نظرت می آید؟ گفت: ای پدر! آن چه را مأموری انجام ده! ان شاءالله مرا از شکیبایان خواهی یافت. پس وقتی هر دو تن در دادند [و هم دیگر را بدرود گفتند] و [پسر [را به پیشانی برخاک افکند، او را ندا دادیم که ای ابراهیم! رؤیای [خود] را حقیقت بخشیدی، ما نیکوکاران را چنین پاداش می دهیم. راستی که این همان آزمایش آشکار بود».

 

 


اندکی تأمل
امروز که در شادی عید قربان قدم می زنیم، لختی با خود بیندیشیم که اگر آن روز، ابراهیم خلیل، اسماعیل را ـ که همه هستی و نمادی از تعلق دنیایی اش بود ـ به قربان گاه برد، امروز، اسماعیل ما کیست؟ کدام تعلق، بر بال پرواز ما زنجیر شده است؟ مال؟ مقام؟ موقعیت؟ جوانی؟ زیبایی؟ یا… باید که هر چه بهانه ماندن است، هر که ما را به دنیا گره زده، هر چه بر چشمان دلمان بسته اند تا خدا را نبینیم، و هر غبار غفلتی که بر قلبمان نشسته و فطرت پاکمان را سیاه اندود کرده است، همه و همه را چون گوسفندی قربانی، به مذبح ببریم و شاه رگ دل بستگی هایمان را با تیغ پیکار با نفس قطع کنیم:
بگذر از فرزند و جان و مال خویش تا خلیل اللّه ِ دورانت کنند
سَر بِنه بر کف، برو در کوی دوست تا چو اسماعیل، قربانت کنند 

 

 

 

 


دوستیِ خدا گوارایت باد
صحرایی تفته، ریگ زاری خشک و بی آب و علف، لحظه هایی که به کندی می تپید و پدری که با پروردگارش میثاق و پیمانی داشت. برای پدر سخت است اگر خاری به پای فرزند خَلد، ناگوار است اگر جان او را فسرده بیابد؛ پس بار خدایا! این چه پیمانی است که تو باپیامبرت بسته ای؟!
و ابراهیم با دستان پسر در دست، استوارگام می پیمود. او مأمور بود که فرزند را با دستان خویش قربانی کند. پدر هرگز به چنین امری رضا نمی دهد، ولی ابراهیم که هم چون دیگر پدران نیست. نام مقدّسِ خداوند را بر زبان می راند، خنجر بر حنجر اسماعیل می نَهد و می فشارد. خدایا! پس چرا این کاردْ کارگر نمی افتد؟!… به ناگاه از دل آسمان، از پی برقی و رعدی، قوچی سپید، پای بر زمین می نهد. بیا ابراهیم، این گوسفند را قربانی کن. تو از این آزمون سربلند بیرون آمدی؛ پس دوستی خدا گوارایت باد.

 

 

 

 


قربانی کربلا
عید قربان، حکایت آزمایش ابراهیم و اسماعیل و هاجر، و تاریخ عبودیت است. این حکایت و این آزمون، در طول تاریخ، همواره تکرار شده، اگرچه هیچ گاه بر آن شیوه و به آن گونه نبوده است. تکرار حیات بخش آن واقعه، در کربلا و در آزمایشی متفاوت تجلی یافت. در آن سرزمین، حضرت سیدالشهداء علیه السلام ابراهیم، زینبْ هاجر و فرزندان و یاران حسین علیه السلام اسماعیل این واقعه بودند. اینان حماسه این آزمون را پر شکوه تر از ابراهیم و اسماعیل و هاجر، بر پهنه ابدیت رقم زدند؛ چرا که ابراهیمِ کربلا، نه تنها یک اسماعیل، که اسماعیل هایش را به مذبح برد و در پایان خود نیز به قربان گاه شهادت رفت. هاجر اگر بر جدایی اسماعیلی که به دامانش بازگشت صبر پیشه ساخت، زینب علیهاالسلام بر مصیبتِ فراقِ ابدی 72 عزیز، صبورانه سوخت. اگر آنان خانه کعبه را بنا نهادند تا مردمان به آن جا رو آورند و با خدای کعبه تجدید عهد کنند، امام حسین و امام زین العابدین علیه السلام و زینب علیهاالسلام نیز با ایثار خون و رشادت های بی شمار، غبار غفلت و حجاب و نفاق را از چهره اسلام زدودند.

 

 

 


عید تسلیم
عید قربان با تجدید خاطره ابراهیم و اسماعیل، سمبلی از تسلیم در برابر اوامر الهی را فرا روی مؤمنان حقیقت جو به نمایش می گذارد و می آموزد که مسلمان راستین، نه تنها بایدکه با زبان و گفتار، وحدانیت خدا و نبوت پیامبرش را تصدیق کند، بلکه باید با تمام وجود خویش، تسلیم حق و حقیقت باشد. در مناسک حج نیز، زایر نمی پرسد که چرا باید از کوه صفا به سوی کوه مَروه هفت بار بدود، چرا باید این چنین گرد خانه خدا بچرخد، چرا باید شب را در مَشعر به روز آورد، چرا باید قربانی کند. او با فریادِ: «لَبِّیْکَ اللهمَّ لَبِّیْکَ»؛ لبیک بارالها لبیک. تو بی شریکی، لبیک. سپاس و نعمت و فرمان روایی از آنِ توست، تو بی شریکی، تسلیم بودن خود را اعلام می دارد و با ابراهیمِ پیامبر که سرسلسله اسلام آوردگان و تسلیم شدگان به حق است، هم زبان می شودو رو به کعبه ای که ابراهیم علیه السلام بنا کرده می گوید: «همانا نماز من و عبادات من و زندگی و مرگ من، برای خداوندی است که پروردگار جهانیان است. او شریکی ندارد و به من چنین امر شده است».

 

 

 

 


عید بیزاری از دنیا
عید قربان، جشن تقرّب به درگاه خداوند است و این معنا، جز در سایه بُریدن از همه تعلقاتِ دامن گیر و رَستن از همه وابستگی های ناروای دنیایی به انجام نمی رسد. حضرت علی علیه السلام ـ که بزرگْ راهنمای راه طریقت است ـ در یکی از روزهای عید قربان، با اشاره بدین معنا، در بیزاری از دنیا فرموده اند: «آگاه باشید! گویا دنیا پایان یافته و وداع خویش را اعلام داشته است. خوبی هایش ناشناخته مانده، به سرعت پشت کرده، می گذرد. ساکنانش را به سوی نابودی می کشاند و همسایگانش را به سوی مرگ می راند… . ای بندگان خدا! از سرایی کوچ کنید که سرانجام آن نابودی است. مبادا آرزوها بر شما چیره گردد [و [مپندارید که عمر طولانی خواهید داشت».

 

 

 

 


قربانی؛ مقدّمه قُرب
راز زندگی مردان راستین الهی، در آن است که آنان برای رسیدن به کوی دوست و کسب رضایت محبوب، هرچه جز خدا در دل دارند، بر جای می گذارند تا پاک و مطهر به بارگاه ربوبی حضرت حق وارد شوند. در این عرصه، قربانی، وسیله قرب است و عید قربان، روز تقرّب و نزدیکی به درگاه پروردگار. خداوند متعال به مابسیار نزدیک است، حتی نزدیک تر ازرگ گردن، ما نیز باید که به او نزدیک شویم و قربانی کردنِ هر آن چه غیر اوست و در دل و جان ما مسکن گزیده، مقدمه قُرب است. این همان رمز قربانی و یکی از ارکان مهم حج ابراهیمی است، و چه خوب گفته اند:
ز اسماعیل جانْ تا نگذری مانند ابراهیم به کعبه رفتنت تنها نماید شاد شیطان را
کسی کو روز قربان، غیر خود را می کند قربان نفهمیده است هرگز معنی و مفهوم قربان را

 

 

 

 


قطع تعلق از همه چیز
در مسیر بندگی، گاه ممکن است که علم و عمل صالح انسان نیز، حجاب حق و دام راه مؤمنان گردد. در آزمایش الهی قربانی، اسماعیل، نه تنها فرزند دل بند و حاصل عمری درد و امید و دل بستگی و هجران، بلکه «عمل صالح» ابراهیم است که خداوند خود بشارت تولدش را در سنین پیری به او داده بود. در این آزمون الهی، حضرت ابراهیم در حالی که دیگر از خود و خودبینی هیچ نداشت، از حاصل عمر و عمل صالح خود نیز قطع امید کرد تا تنها به یکی تعلق داشته باشد. او با شکست شیطان، همه مراتب عالی توحید را سپری کرد و از امتحان مهم پروردگار سربلند گام بیرون نهاد. 

 

 


قربانی؛ آزمون انفاق
در ورای احکام حیات بخش اسلام، اسرار شگرف و غنایی بی کران از معنای نابْ نهفته که کاوش پژوهش گران و ادراکِ اندک آدمیان، به هزار توی ژرف بسیاری ازآنان دست نیافته است. درباره فلسفه قربانی نیز، سخن بسیار گفته شده، ولی می توان یکی از مهم ترین اسرار این آیین را، امتحان مردمان در بذل مال و جان خویش در راه خدا دانست. در سنّت قربانی، آدمی در آزمونی الهی، با بریدن گلوی طمع و با جدا ساختن اندکی از مال خود، از سر رضا و تسلیم و بدون بخل و تنگ نظری، هدیه ای در خور را نثار دوست می کند. بدون تردید، همان گونه که در آیه 37 سوره حج آمده، خداوند متعال از گوشت و پوست و خون قربانی بهره ای نخواهد برد، بلکه تقوا، پرهیزکاری و فرمان بُرداری انسان است که خدا را خشنود کرده و نردبان رشد و تعالی آدمی می شود.

 

 

 

 

 


فدا کردن بهترین داشته ها
هر ساله در روز عید قربان، میلیون ها زایر مشتاق، گردهم می آیند تافریضه قربانی را به انجام رسانند. در تعالیم اسلام برای پذیرفته شدن قربانی، افزون بر رعایت احکام فقهی ویژه آن، می بایست به بسیاری از ملاک های معنوی نیز توجه داشت؛ اموری هم چون قصد تقرب، اخلاص و این که انسان، برترین داشته های خود را پیشکش بارگاه الهی کند. قرآن مجید نیز در سوره مائده، در اشاره به ماجرای فرزندان حضرت آدم علیه السلام ، بر این مهم تأکید دارد. در این داستان آمده که: «هابیل» یکی از بهترین شتران خود را برای قربانی حاضر کرد، ولی «قابیل» ـ که بهره کاملی از ایمان نداشت ـ دسته ای از گندم های نامرغوبش را به این امر اختصاص داد. پروردگار، قربانی هابیل را ـ که از روی صدق و اخلاص بود ـ پذیرفت، و هدیه قابیل را ـ که در آن نشانی از اخلاص نبود ـ نپذیرفت.

 

 

 

 

 

 


اسوه های دین داری
سرگذشت و آزمایش ابراهیم و هاجر و اسماعیل، حکایت همه بندگان وارسته و صالح و صدیق خدا و اسوه تمام دین داران است. در قصه ابراهیم، آن حضرت برای رسیدن به مقام قُرب، تمام امیدهای خود را به قربان گاه برد و قهرمانِ مقام رضای به امر حق شد. هاجر نیز بارها بی پناهی و بیم و امید را آزمود و با توکل بر خدا، به مقام صبر رسید. قربانی بزرگ یعنی اسماعیل نیز، به رضای دوست راضی بوده، حتی صبر خود را نیز تسلیم کرده بود. رضای ابراهیم، صبرهاجر و تسلیم اسماعیل، هر کدام درسی جاودانه اند و اینان، خود معلمان ماندگار. ابراهیم و هاجر و اسماعیل، سه اسوه اند که هر کدام در بندگی، مرتبه ای دارند و هر کس که سیری به سوی خانه حقیقت خویش دارد، با آنان احساس خویشی و خویشاوندی می کند.

 

 

 

 


قدمت قربانی
در روز عید قربان، زایران بیت اللّه الحرام در سرزمین مِنا، و بسیاری از کسانی که سال های پیش به حج رفته اند، سنّت قربانی را به جا می آورند. این آیین، اگرچه در فرهنگ اسلامْ فلسفه، اسرار و اهمیت ویژه ای یافته، ولی در امت ها و ادیان پیشین نیز به گونه های متفاوت رایج بوده است. از این رو، نمی توان آن را آیینی ویژه اسلام دانست. قرآن مجید در سوره مائده، با اشاره به داستان آزمایش فرزندان حضرت آدم و پذیرفته شدن قربانی هابیل و قبول نشدن قربانی قابیل از سوی خداوند، قدمت این امر را به درازای عمر آدمی دانسته است. مرحوم علامه طبرسی، صاحب تفسیر مجمع البیان نیز در تبیین آیه 34 سوره حج، این آیه را، دلیلی بر عدم اختصاص سنّت قربانی بر مردمان مسلمان می داند.

 

 

 

 


اعمال زائران در عید قربان
زایران بیت اللّه الحرام، در روز عید قربان، چند عمل را به انجام می رسانند. ابتدا با پرتاب هفت سنگ ریزه برای هفت بار به ستون هایی چهارگوش از سنگ های برهم چیده شده ـ که نماد ابلیس رجیم است ـ تنفّر خود را از همه شیطان های درون و برون ابراز می کنند. این عمل را «رَمْیِ جَمَره» گویند. سپس با کوله باری از عقیده و جهاد، رو به سنّت قربانی می آورند و آن را به پیش گاه پروردگار هدیه می کنند. سومین و آخرین عملی که حاجیان باید در روز دهم ذی الحجه به انجام رسانند، عمل «حَلق» یا تراشیدن موهای سر برای مردان و کوتاه کردن قدری از مو و ناخن برای زنان است. زایران خانه خدا، در روز عید قربان، شکوه مندترین و آرمانی ترین گام ها را برای رام کردن نفْس خویش برمی دارند و کمال تسلیم و رضا را در تصویری زیبا از عبودیت و بندگی به نمایش می گذارند.

 

 

 

 


زدودن خرافات
دین مقدس اسلام، آیین قربانی را از پلیدیِ خرافات و انحرافت زدود و آن را به صورت برنامه ای پویا، سازنده و رشدآفرین، در عرصه جامعه عرضه داشت. پیش از این، چهره این سنّت الهی، با اعمالی زشت، آلوده شده بود. در برخی از اقوام پیشین هم چون فینیقی ها، کنعانیان و مصریان، عادت نکوهیده قربانی کردن فرزندان یا افراد بشری رایج بود. بعضی، قربانیان خود را به بت های چوبی و سنگی پیشکش می کردند و دسته ای دیگر نیز قربانیان را باسوزاندن، تقدیم معبودهای خود می ساختند. دین مقدس اسلام، ذبح انسان، قربانی برای بتان و سوزاندن آن را رد کرد و کشتن قربانی را، به عنوان عبادتی مقدس در راه منفعت رساندن به مردمان و انفاق به تهی دستان به کار گرفت.

 

 


اطعام غیرمسلمان
بسیاری از فقها با استدلال به آیه 36 سوره حج، بر این باورند که گوشت قربانی را حتی به غیر مسلمان نیز می توان بخشید. از این رو، شایسته است فقیران را از هر مذهب و مرام، از منافع قربانی بهره مند ساخت. در کتاب مناسک حج حضرت امام خمینی رحمه الله آمده است: «احتیاط آن است که ذبیحه را سه قسمت کنند، یک قسمت را هدیه بدهند و یک قسمت را صدقه بدهند و قدری هم از ذبیحه بخورند و صدقه را به مؤمنین بدهند،… و اگر صدقه را به فقرای کفار بدهد یا آن که تمام ذبیحه را به آن ها بدهد، اشکال ندارد».
در دنیایی که هر گروه و دسته، برای استثمار دیگران نقشه می کشند و تنها به منافع خویش می اندیشند، بدون تردید، تنها مکتبی چون اسلام ـ که دارای چنین تفکری بشر دوستانه و خیرخواهانه است و در عمل آن را به اثبات رسانده ـ قابل اعتماد و اطمینان است. اسلام، دین زدودن فقر است؛ حالْ هر کس و هر کجا که باشد. این گونه جامع نگری هاست که توجه مردمان گیتی را به این مکتب انسان ساز متوجه کرده است.

منبع

پایگاه تخصصی مسجد

 


free b2evolution skin
8
شهریور

اعمال شب عرفه

شب نهم از لَیالى متبرّکه و شب مناجات با قاضى الحاجاتست و توبه در آن شب مقبول و دُعا در آن مُستَجابَست و کسى که آن شب را به عبادت بسر آورد اجر صد و هفتاد سال عبادت داشته باشد و از براى آن شب چند عمل است:

اوّل:  بخواند این دعا را که روایت شده هر که بخواند آن را در شب عرفه یا در شبهاى جمعه خداوند بیامرزد او را:

 

 

 

اَللّهُمَّ یا شاهِدَ کُلِّ نَجْوى وَمَوْضِعَ کُلِّ شَکْوى وَعالِمَ کُلِّ خَفِیَّةٍ وَمُنْتَهى کُلِّ حاجَةٍ یا مُبْتَدِئاً بِالنِّعَمِ عَلَى الْعِبادِ یا کَریمَ الْعَفْوِ یا حَسَنَ التَّجاوُزِ یا جَوادُ یا مَنْ لا یُوارى مِنْهُ لَیْلٌ داجٍ وَلا بَحْرٌ عَجّاجٌ وَلا سَمآءٌ ذاتُ اَبْراجٍ وَلا ظُلَمٌ ذاتُ ارْتِتاجٍ یا مَنِ الظُّلْمَةُ عِنْدَهُ ضِیآءٌ اَسْئَلُکَ بِنوُرِ وَجْهِکَ الْکَریمِ الَّذى تَجَلَّیْتَ بِهِ لِلْجَبَلِ فَجَعَلْتَهُ دَکّاً وَخَرَّ موُسى صَعِقاً وَبِاسْمِکَ الَّذى رَفَعْتَ بِهِ السَّمواتِ بِلا عَمَدٍ وَسَطَحْتَ بِهِ الاْرْضَ عَلى وَجْهِ ماءٍ جَمَدٍ وَبِاسْمِکَ الْمَخْزوُنِ الْمَکْنوُنِ الْمَکْتوُبِ الطّاهِرِ الَّذى اِذا دُعیتَ بِهِ اَجَبْتَ وَاِذا سُئِلْتَ بِهِ اَعْطَیْتَ وَبِاسْمِکَ السُّبوُحِ الْقُدُّوسِ الْبُرْهانِ الَّذى هُوَ نوُرٌ عَلى کُلِّ نُورٍ وَنوُرٌ مِنْ نوُرٍ یُضیَّىُ مِنْهُ کُلُّ نوُرٍ اِذا بَلَغَ الاْرْضَ انْشَقَّتْ وَاِذا بَلَغَ السَّمواتِ فُتِحَتْ وَاِذا بَلَغَ الْعَرْشَ اهْتَزَّ وَبِاسْمِکَ الَّذى تَرْتَعِدُ مِنْهُ فَراَّئِصُ مَلاَّئِکَتِکَ وَاَسْئَلُکَ بِحَقِّ جَبْرَئیلَ وَمیکائیلَ وَاِسْرافیلَ وَبِحَقِّ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفىصَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ وَعَلى جَمیعِ الاْنْبِیآءِ وَجَمیعِ الْمَلاَّئِکَةِ وَبِالاِْسْمِ الَّذى مَشى بِهِ الْخِضْرُ عَلى قُلَلِ الْمآءِ کَما مَشى بِهِ عَلى جَدَدِ الاْرْضِ وَبِاسْمِکَ الَّذى فَلَقْتَ بِهِ الْبَحْرَ لِموُسى وَاَغْرَقْتَ فِرْعَوْنَ وَقَوْمَهُ وَاَنْجَیْتَ بِهِ موُسَى بْنَ عِمْرانَ وَمَنْ مَعَهُ وَبِاسْمِکَ الَّذى دَعاکَ بِهِ موُسَى بْنُ عِمْرانَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ الاْیْمَنِ فَاسْتَجَبْتَ لَهُ وَاَلْقَیْتَ عَلَیْهِ مَحَبَّةً مِنْکَ وَبِاسْمِکَ الَّذى بِهِ اَحْیى عیسَى بْنُ مَرْیَمَ الْمَوْتى وَتَکَلَّمَ فِى الْمَهْدِ صَبِیّاً وَاَبْرَءَ الاْکْمَهَ وَالاْبْرَصَ بِاِذْنِکَ وَبِاسْمِکَ الَّذى دَعاکَ بِهِ حَمَلَةُ عَرْشِکَ وَجَبْرَئیلُ وَمیکآئیلُ وَاِسْرافیلُ وَحَبیبُکَ مُحَمَّدٌ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ وَمَلاَّئِکَتُکَ الْمُقَرَّبوُنَ وَاَنْبِیآؤُکَ الْمُرْسَلوُنَ

 

 

وَعِبادُکَ الصّالِحوُنَ مِنْ اَهْلِ السَّمواتِ وَالاْرَضینَ وَبِاسْمِکَ الَّذى دَعاکَ بِهِ ذوُ النُّونِ اِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ اَنْ لَنْ تَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادى فِى الظُّلُماتِ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَک اِنّى کُنْتُ مِنَ الظّالِمینَ فَاسْتَجَبْتَ لَهُ وَنَجَّیْتَهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذلِکَ تُنْجِى الْمُؤْمِنینَ وَبِاسْمِکَ الْعَظیمِ الَّذى دَعاکَ بِهِداوُدُ وَخَرَّ لَکَ ساجِداً فَغَفَرْتَ لَهُ ذَنْبَهُ وَبِاسْمِکَ الَّذى دَعَتْکَ بِهِ اسِیَةُ امْرَاءَةُ فِرْعَوْنَ اِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لى عِنْدَکَ بَیْتاً فِى الْجَنَّةِ وَنَجِّنى مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنى مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمینَ فَاسْتَجَبْتَ لَها دُعآئَها وَبِاسْمِکَ الَّذى دَعاکَ بِهِ اَیُّوبُ اِذْ حَلَّ بِهِ الْبَلاَّءُ فَع افَیْتَهُ وَ اتَیْتَهُ اَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِکَ وَذِکْرى لِلْعابِدینَ وَبِاسْمِکَ الَّذى دَعاکَ بِهِ یَعْقوُبُ فَرَدَدْتَ عَلَیْهِ بَصَرَهُ وَقُرَّةَ عَیْنِهِ یوُسُفَ وَجَمَعْتَ شَمْلَهُ وَبِاسْمِکَ الَّذى دَعاکَ بِهِ سُلَیْمانُ فَوَهَبْتَ لَهُ مُلْکاً لا یَنْبَغى لاَِحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ اِنَّکَ اَنْتَ الْوَهّابُ وَبِاسْمِکَ الَّذى سَخَّرْتَ بِهِ الْبُراقَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ وَسَلَّمَ

 

اِذْ قالَ تَعالى سُبْحانَ الَّذى اَسْرى بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحرامِ اِلَى الْمَسْجِدِ الاْقْصى وَقَوْلُهُ سُبْحانَ الَّذى سَخَّرَ لَنا هذا وَما کُنّا لَهُ مُقْرِنینَ وَاِنّا اِلى رَبِّنا لَمُنْقَلِبوُنَ وَبِاسْمِکَ الَّذى تَنَزَّلَ بِهِ جَبْرَئیلُ عَلى مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ  عَلَیْهِ وَ الِهِ وَبِاسْمِکَ الَّذى دَعاکَ بِهِ آدَمُ فَغَفَرْتَ لَهُ ذَنْبَهُ وَاَسْکَنْتَهُ جَنَّتَکَ وَاَسْئَلُکَ بِحَقِّ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ وَبِحَقِّ مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِیّینَ وَبِحَقِّ اِبْرهیمَ وَبِحَقِّ فَصْلِکَ یَوْمَ الْقَضآءِ وَبِحَقِّ الْمَوازینِ اِذا نُصِبَتْ وَالصُّحُفِ اِذا نُشِرَتْ وَبِحَقِّ الْقَلَمِ وَما جَرى وَاللَّوْحِ وَما اَحْصى وَبِحَقِّ الاِْسْمِ الَّذى کَتَبْتَهُ عَلى سُرادِقِ الْعَرْشِ قَبْلَ خَلْقِکَ الْخَلْقَ وَالدُّنْیا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ بِاَلْفَىْ عامٍ وَاَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلا اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَاَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسوُلُهُ وَاَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ الْمَخْزُونِ فى خَزآئِنِکَ الَّذىِ اسْتَاْثَرْتَ بِهِ فى عِلْمِ الْغَیْبِ عِنْدَکَ لَمْ یَظْهَرْ عَلَیْهِ اَحَدٌ مِنْ خَلْقِکَ لا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَلا نَبِىُّ مُرْسَلٌ وَلا عَبْدٌ مُصْطَفىً وَاَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى شَقَقْتَ بِهِ الْبِحارَ وَقامَتْ بِهِ الْجِبالُ وَاخْتَلَفَ بِهِ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَبِحَقِّ السَّبْعِ الْمَثانى وَالْقُرْآنِ الْعَظیمِ وَبِحَقِّ الْکِرامِ الْکاتِبینَ وَبِحَقِّ طه وَیسَّ وَکه ی عَّصَّ وَح مَّعَّسَّقَّ وَبِحَقِّ تَوْریةِ موُسى وَاِنْجیلِ عیسى وَزَبوُرِ داوُدَ وَفُرْقانِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ وَعَلى جَمیعِ الرُّسُلِ وَبِاهِیّاً شَراهِیّاً

 

 

 

اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِحَقِّ تِلْکَ الْمُناجاتِ الَّتى کانَتْ بَیْنَکَ وَبَیْنَ موُسَى بْنِ عِمْرانَ فَوْقَ جَبَلِ طوُرِ سَیْنآءَ وَاَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى عَلَّمْتَهُ مَلَکَ الْمَوْتِ لِقَبْضِ الاْرْواحِ وَاَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى کُتِبَ عَلى وَرَقِ الزَّیْتوُنِ فَخَضَعَتِ النّیرانُ لِتِلْکَ الْوَرَقَةِ فَقُلْتَ یا نارُ کوُنى بَرْداً وَسَلاماً وَاَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى کَتَبْتَهُ عَلى سُرادِقِ الْمَجْدِ وَالْکَرامَةِ یا مَنْ لا یُحْفیهِ سآئِلٌ وَلا یَنْقُصُهُ نآئِلٌ یا مَنْ بِهِ یُسْتَغاثُ وَاِلَیْهِ یُلْجَاءُ اَسْئَلُکَ بِمَعاقِدِ الْعِزِّ مِنْ عَرْشِکَ وَمُنْتَهَى الرَّحْمَةِ مِنْ کِتابِکَ وَبِاسْمِکَ الاْعْظَمِ وَجَدِّکَ الاْعْلى وَکَلِماتِکَ التّآمّاتِ الْعُلى اَللّهُمَّ رَبَّ الرِّیاحِ وَما ذَرَتْ وَالسَّمآءِ وَما اَظَلَّتْ وَالاْرْضِ وَما اَقَلَّتْ وَالشَّیاطینِ وَما اَضَلَّتْ وَالْبِحارِ وَما جَرَتْ وَبِحَقِّ کُلِّ حَقٍّ هُوَ عَلَیْکَ حَقُّ وَبِحَقِّ الْمَلاَّئِکَةِ الْمُقَرَّبینَ وَالرَّوح انِیّینَ وَالْکَروُبِیّینَ وَالْمُسَبِّحینَ لَکَ بِاللَّیْلِ وَالنَّهارِ لا یَفْتُروُنَ وَبِحَقِّ اِبْراهیمَ خَلیلِکَ وَبِحَقِّ کُلِّ وَلِی یُنادیکَ بَیْنَ الصَّفا وَالْمَرْوَةِ وَتَسْتَجیبُ لَهُ دُعآئَهُ یا مُجیبُ اَسْئَلُکَ بِحَقِّ هذِهِ الاْسْماءِ وَبِهذِهِ الدَّعَواتِ اَنْ تَغْفِرَ لَنا ما قَدَّمْنا وَما اَخَّرْنا وَما اَسْرَرْنا وَما اَعْلَنّا وَما اَبْدَیْنا وَما اَخْفَیْنا وَما اَنْتَ اَعْلَمُ بِهِ مِنّا اِنَّکَ عَلى کُلِّشَىْءٍ قَدیرٌ بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ یا حافِظَ کُلِّ غَریبٍ یا موُنِسَ کُلِّ وَحیدٍ یا قُوَّةَ کُلِّ ضَعیفٍ یا ناصِرَ کُلِّ مَظْلوُمٍ یا رازِقَ کُلِّ مَحْروُمٍ یا موُنِسَ کُلِّ مُسْتَوْحِشٍ یا صاحِبَ کُلِّ مُسافِرٍ یا عِمادَ کُلِّ حاضِرٍ یا غافِرَ کُلِّ ذَنْبٍ وَخَطَّیئَةٍ یا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ یا صَریخَ الْمُسْتَصْرِخینَ یا کاشِفَ کَرْبِ الْمَکْرُوبینَ یا فارِجَ هَمِّ الْمَهْمُوُمینَ یا بَدیعَ السَّمواتِ وَالاْرَضینَ یا مُنْتَهى غایَةِ الطّالِبینَ یا مُجیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرّینَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ یا رَبَّ الْعالَمینَ

 

 

یا دَیّنَ یَوْمِ الدّینِ یا اَجْوَدَ الاْجْوَدینَ یا اَکْرَمَ الاْکْرَمینَ یا اَسْمَعَ السّامِعینَ یا َبْصَرَ النّاظِرینَ یا اَقْدَرَ الْقادِرینَ اغْفِرْ لِىَ الذُّنوُبَ الَّتى تُغَیِّرُ النِّعَمَ وَاغْفِرْ لِىَ الذُّنوُبَ الَّتى توُرِثُ النَّدَمَ وَاغْفِرْ لِىَ الذُّنوُبَ الَّتى توُرِثُ السَّقَمَ وَاغْفِرْ لِىَ الذُّنوُبَ الَّتى تَهْتِکُ الْعِصَمَوَاغْفِرْ لِىَ الذُّنوُبَ الَّتى تَرُدُّ الدُّعآءَ وَاغْفِرْ لِىَ الذُّنوُبَ الَّتى تَحْبِسُ قَطْرَ السَّمآءِ وَاغْفِرْ لِىَ الذُّنوُبَ الَّتى تُعَجِّلُ الْفَنآءَ وَاغْفِرْ لِىَ الذُّنوُبَ الَّتى تَجْلِبُ الشَّقآءَ وَاغْفِرْ لِىَ الذُّنوُبَ الَّتى تُظْلِمُ الْهَوآءَ وَاغْفِرْ لِىَ الذُّنوُبَ الَّتى تَکْشِفُ الْغِطآءَ وَاغْفِرْ لِىَ الذُّنوُبَ الَّتى لا یَغْفِرُها غَیْرُکَ یا اَللّهُ وَاحْمِلْ عَنّى کُلَّ تَبِعَةٍ لاِحَدٍ مِنْ خَلْقِکَ وَاجْعَلْ لى مِنْ اَمْرى فَرَجاً وَمَخْرَجاً وَیُسْراً وَاَنْزِلْ یَقینَکَ فى صَدْرى وَرَجآءَکَ فى قَلْبى حَتّى لا اَرْجُوَ غَیْرَکَ اَللّهُمَّ احْفَظْنى وَعافِنى فى مَقامى وَاصْحَبْنى فى لَیْلى وَنَهارى وَمِنْ بَیْنِ یَدَىَّ وَمِنْ خَلْفى وَعَنْ یَمینى وَعَنْ شِمالى وَمِنْ فَوْقى وَمِنْ تَحْتى وَیَسِّرْ لِىَ السَّبیلَ وَاَحْسِنْ لِىَ التَّیْسیرَ وَلا تَخْذُلْنى فِى الْعَسیرِ وَاهْدِنى یا خَیْرَ دَلیلٍ وَلا تَکِلْنى اِلى نَفْسى فِى الاُْموُرِ وَلَقِّنى کُلَّ سُروُرٍ وَاقْلِبْنىاِلى اَهْلى بِالْفَلاحِ وَالنَّجاحِ مَحْبوُراً فِى الْعاجِلِ وَالا جِلِ اِنَّکَ عَلى کُلِّشَىْءٍ قَدیرٌ وَارْزُقْنى مِنْ فَضْلِکَ وَاَوْسِعْ عَلَىَّ مِنْ طَیِّباتِ رِزْقِکَ وَاسْتَعْمِلْنى فى طاعَتِکَ وَاَجِرْنى مِنْ عَذابِکَ وَنارِکَ وَاقْلِبْنى اِذا تَوَفَّیْتَنى اِلى جَنَّتِکَ بِرَحْمَتِکَ اَللّهُمَّ اِنّى اَعوُذُ بِکَ مِنْ زَوالِ نِعْمَتِکَ وَمِنْ تَحْویلِ عافِیَتِکَ وَمِنْ حُلوُلِ نَقِمَتِکَ وَمِنْ نُزوُلِ عَذابِکَ وَاَعوُذُ بِکَ مِنْ جَهْدِ الْبَلاَّءِ وَدَرَکِ الشَّق آءِ وَمِنْ سُوَّءِ الْقَض آءِ وَشَماتَةِ الاْعْدآءِ وَمِنْ شَرِّ ما یَنْزِلُ مِنَ السَّمآءِ وَمِنْ شَرِّ ما فِى الْکِتابِ الْمُنْزَلِ

 

 

اَللّهُمَّ لا تَجْعَلْنى مِنَ الاْشْرارِ وَلا مِنْ اَصْحابِ النّارِ وَلا تَحْرِمْنى صُحْبَةَ الاْخْیارِ وَاَحْیِنى حَیوةً طَیِّبَةً وَتَوَفَّنى وَفاةً طَیِّبَةً تُلْحِقُنى بِالاْبْرارِ وَارْزُقْنى مُرافَقَةَ الاْنْبِیآءِفى مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِرٍ اَللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ عَلى حُسْنِ بَلاَّئِکَ وَصُنْعِکَ وَلَکَ الْحَمْدُ عَلَى الاِْسْلامِ وَاتِّباعِ السُّنَةِ یا رَبِّ کَما هَدَیْتَهُمْ لِدینِکَ وَعَلَّمْتَهُمْ کِتابَکَ فَاهْدِنا وَعَلِّمْنا وَلَکَالْحَمْدُ عَلى حُسْنِ بَلاَّئِکَ وَصُنْعِکَ عِنْدى خ آصَّةً کَم ا خَلَقْتَنى فَاَحْسَنْتَ خَلْقى وَعَلَّمْتَنى فَاَحْسَنْتَ تَعْلیمى وَهَدَیْتَنى فَاَحْسَنْتَ هِدایَتى فَلَکَ الْحَمْدُ عَلى اِنْعامِکَ عَلَىَّ قَدیماً وَحَدیثاً فَکَمْ مِنْ کَرْبٍ یا سَیِّدى قَدْ فَرَّجْتَهُ وَکَمْ مِنْ غَمٍّ یا سَیِّدى قَدْ نَفَّسْتَهُ وَکَمْ مِنْ هَمٍّ یا سَیِّدى قَدْ کَشَفْتَهُ وَکَمْ مِنْ بَلاَّءٍ ی ا سَیِّدى قَدْ صَرَفْتَهُ وَکَمْ مِنْ عَیْبٍ ی ا سَیِّدى قَدْ سَتَرْتَهُ فَلَکَ الْحَمْدُ عَلى کُلِّ حالٍ فى کُلِّ مَثْوىً وَزَمانٍ وَمُنْقَلَبٍ وَمَُقامٍ وَعَلى هذِهِ الْحالِ وَکُلِّ حالٍ اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ اَفْضَلِ عِبادِکَ نَصیباً فى هذَا الْیَوْمِ مِنْ خَیْرٍ تَقْسِمُهُ اَوْ ضُرٍّ تَکْشِفُهُ اَوْسُوَّءٍ تَصْرِفُهُ اَوْ بَلاَّءٍ تَدْفَعُهُ اَوْ خَیْرٍ تَسُوقُهُ اَوْ رَحْمَةٍ تَنْشُرُه ا اَوْ ع افِیَةٍ تُلْبِسُه فَاِنَّکَ عَلى کُلِّشَىْءٍ قَدیرٌ وَبِیَدِکَ خَزآئِنُ السَّمواتِ وَالاْرْضِ وَاَنْتَ الْواحِدُ الْکَریمُ الْمُعْطِى الَّذى لا یُرَدُّ سآئِلُهُ وَلا یُخَیَّبُ امِلُهُ وَلا یَنْقُصُ نآئِلُهُ وَلا یَنْفَدُ ما عِنْدَهُ بَلْ یَزْدادُ کَثْرَةً وَطیباً وَعَطآءً وَجوُداً وَارْزُقْنى مِنْ خَزآئِنِکَ الَّتى لا تَفْنى وَمِنْ رَحْمَتِکَ الْواسِعَةِ اِنَّ عَطآئَکَ لَمْ یَکُنْ مَحْظوُراً وَاَنْتَ عَلى کُلِّشَىْءٍ قَدیرٌ بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ 

 

 

(خدایا اى آگاه هر راز و مرجع هر شکایت و داناى هر پنهان و منتهاى هر حاجت اى آغازنده نعمت ها بر بندگان اى بزرگوار گذشت اى نیکو درگذر اى بخشنده اى که نه شب تار چیزى را از تو پنهان کند و نه دریاى مواج و نه آسمان برج دار و نه تاریکیهاى پیچیده درهم اى کسى که تاریکى در پیش او روشن است از تو خواهم به حق نور ذات بزرگوارت همان که بدان وسیله بر کوه تجلى فرمودى و آنرا متلاشى کردى و موسى مدهوش بر زمین افتاد و به همان نامت که آسمانها را بدون ستون برافراشتى و زمین را بر روى آبى منجمد شده پهن کردى و بدان نامت که پیش تو در گنجینه و در پرده و نوشته و پاکیزه است همانکه هرگاه بدان نام به خوانندت اجابت کنى و هرگاه بدان از تو خواهند عطافرمائى و به حق نام منزه و مقدس و برهان تو که آن نور است

 

 

بر هر نورى و نور است از نورى که روشنى گیرد از آن هر نور چون به زمین رسد شکافته شود و چون به آسمانها رسد گشوده شوند و چون به عرش رسد بلرزد و به حق آن نامت که بلرزد از آن اندام فرشتگانت و از تو خواهم به حق جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و به حق محمد مصطفى که درود خدا بر او و آلش و بر جمیع پیمبران و همه فرشتگان و به حق آن نامى که حضرت خضر بوسیله آن بر روى امواج آب دریا راه مى رفت چنانچه بر روى زمین هموار راه مى رفت و به حق آن نامت که شکافتى بدان دریا را براى موسى و غرق کردى فرعون و قوم او را و نجات دادى بدان موسى بن عمران و همراهانش را و به حق آن نامت که موسى بن عمران بوسیله آن تو را خواند از جانب راست کوه طور و اجابتش کردى و محبت خود را بر دلش انداختى و به حق آن نامت که عیسى بن مریم بوسیله اش مردگان را زنده کرد و در گهواره در زمان کودکى سخن گفت و کور مادرزاد و مبتلاى به مرض برص را به اذن تو شفا داد و بدان نامت که خواند بوسیله آن تو را حاملین عرشت و جبرئیل و میکائیل و اسرافیل از آن اندام فرشتگانت و از تو خواهم به حق جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و به حق محمد مصطفى که درود خدا بر او و آلش و بر جمیع پیمبران و همه فرشتگان و به حق آن نامى که حضرت خضر بوسیله آن بر روى امواج آب دریا راه مى رفت چنانچه بر روى زمین هموار راه مى رفت و به حق آن نامت که شکافتى بدان دریا را براى موسى و غرق کردى فرعون و قوم او را و نجات دادى بدان موسى بن عمران و همراهانش را و به حق آن نامت که موسى بن عمران بوسیله آن تو را خواند از جانب راست کوه طور و اجابتش کردى و محبت خود را بر دلش انداختى و به حق آن نامت که عیسى بن مریم بوسیله اش مردگان را زنده کرد و در گهواره در زمان کودکى سخن گفت و کور مادرزاد و مبتلاى به مرض برص را به اذن تو شفا داد و بدان نامت که خواند بوسیله آن تو را حاملین عرشت و جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و حبیبت محمد صلى الله علیه و آله و فرشتگان مقرب و پیمبران مرسلت و بندگان شایسته ات از اهل آسمانها و زمینها و بدان نامت که یونس تو را بدان نام خواند در آن هنگام که خشمناک برفت و گمان داشت که بر او سخت نگیرى پس ندا کرد در میان تاریکیها که معبودى جز تو نیست منزهى تو و براستى من از ستمکاران هستم پس تو اجابتش کردى و از اندوه نجاتش دادى و این چنین نجات دهى مؤ منان را و بدان نام عظیمت که داود بدان نام تو را خواند و برایت به سجده افتاد پس گناهش آمرزیدى و بدان نامت که آسیه همسر فرعون بدان نام تو را خواند و گفت : پروردگارا براى من نزد خود در بهشت خانه اى بنا کن و نجاتم ده از فرعون و کردارش و نجاتم ده از دست مردم ستمکار پس دعایش را اجابت کردى و بدان نامت که ایوب تو را بدان خواند

 

 

در آن هنگام که بلا بر او نازل شد پس او را تندرست کرده و کسانش را به او دادى نظائرشان را نیز از رحمت خویش و پندى براى پرستش کنندگان و بدان نامت که یعقوب تو را بدان نام خواند پس بینائیش را و نور دیده اش یوسف را به او بازگرداندى و پریشانیش را برطرف کردى و بدان نامت که سلیمان بدان تو را خواند پس بدو سلطنتى دادى که شایسته نبود براى هیچکس پس از او و براستى تو پربخششى و بدان نامت که براق را براى محمد صلى الله علیه و آله مسخر کردى آنجا که فرمودى : ((منزه است خدائى که راه برد بنده اش را شبانه از مسجدالحرام تا مسجد اقصى )) و گفتار دیگرت ((منزه است خدائى که مسخر کرد براى ما این را وگرنه ما نیروى تسخیرش را نداشتیم و ما بسوى پروردگارمان باز مى گردیم )) و بدان نامت که نازل مى شد بوسیله آن جبرئیل بر محمد صلى الله علیه و آله و بدان نامت که خواند بدان نام تو را آدم پس گناهش آمرزیدى و در بهشتت جایش دادى و از تو خواهم به حق قرآن عظیم و به حق محمد خاتم پیمبران و به حق ابراهیم و به حق جدا کردنت حق و باطل را در روز داورى و به حق میزانها هنگامى که نصب گردد و نامه ها آنگاه که گشوده شود و به حق قلم و آنچه بنویسد و لوح و آنچه بشمارد و به حق آن نامت که نوشتى آنرا بر سراپرده هاى عرش پیش از آنکه خلق را بیافرینى و دنیا و خورشید و ماه را خلق فرمائى و گواهى دهم که معبودى جز خداى یگانه نیست که شریکى ندارد و اینکه محمد بنده و رسول او است و از تو خواهم بدان نام محفوظ در خزینه هایت که مخصوص خود ساختى آنرا در علم غیب در نزد خویشتن و آگاه نشد بر آن هیچکس از خلق تو نه فرشته مقربى و نه پیامبر مرسلى و نه بنده برگزیده اى و از تو خواهم بدان نامت که شکافتى بدان دریاها را و برپا شد بدان کوهها و در رفت و آمد شد بدان شب و روز و به حق سوره مبارکه حمد و قرآن عظیم و به حق نویسندگان ارجمندت و به حق طه و یس و کهیعص و حمعسق و به حق تورات موسى و انجیل عیسى و زبور داود و قرآن محمد که درود تو بر او و آلش و بر جمیع رسولان باد و به حق آهى و شراهى (که دو نام اعظم یا نام دو تن از بزرگان دین است )

 

 

خدایا از تو خواهم به حق آن مناجاتى که میان تو و موسى بن عمران در بالاى کوه طور سیناء گذشت و از تو خواهم به آن نامت که آن را براى گرفتن جانها به ملک الموت یاد دادى و از تو خواهم بدان نامت که نوشته شد به برگ زیتون و آتشها در مقابل آن نام فروتن گشت و فرمودى ((اى آتش سرد و سلامت باش )) و از تو خواهم بدان نامت که نوشتى آنرا بر سراپرده هاى مجد و کرامت اى که درمانده اش نکند سائلى و نکاهدش دادن جایزه اى ، اى که به او استغاثه شود و به او پناه برند از تو خواهم به حق آنچه موجب عزت عرشت گشته و به آخرین حد نهائى رحمت از کتاب تو و به اسم اعظمت و مقام والاترت و کلمات کامله و والایت خدایا اى پروردگار بادها و آنچه پراکنده کنند و پروردگار آسمان و آنچه را سایه کنند و پروردگار زمین و آنچه برخود دارد و پروردگار شیاطین و آنچه را گمراه کنند و دریاها و آنچه را همراه برند و به حق هر حقى که بر تو است و به حق فرشتگان مقربت و روحانیان و کروبیان و آنانکه تسبیحت کنند به شب و روز بى آنکه سستى کنند و به حق ابراهیم خلیل تو و به حق هر ولى و دوستى که تو را در میان صفا و مروه صدا زند و دعایش را به اجابت رسانى اى اجابت کننده از تو خواهم به حق این نامها و به این دعاها که بیامرزى آنچه از گناهان که از پیش داشته و از این پس داریم و آنچه پنهان کرده و آنچه را آشکار کردیم و آنچه را ظاهر کرده و آنچه را مخفى کردیم و و آنچه را تو بدان آگاهترى از ما که براستى تو بر هر چیز توانائى به رحمتت اى مهربانترین مهربانان اى نگهدار هر غریب اى همدم هر تنها اى نیروى هرناتوان اى یاور هر ستمدیده اى روزى ده هر محروم اى مونس هر وحشت زده اى همراه هر مسافر اى تکیه گاه هر حاضر در وطن اى آمرزنده هر گناه و خطا اى فریادرس فریادخواهان اى دادرس دادخواهان اى برطرف کننده محنت محنت زدگان اى غمزداى غمزدگان اى پدید آرنده آسمانها و زمینها اى منتهاى مقصود جویندگان اى اجابت کننده دعاى درماندگان اى مهربانترین مهربانان اى پروردگار جهانیان اى جزا دهنده روز جزا اى بخشنده ترین بخشندگان.

 

 

اى با کرمترین کریمان اى شنواترین شنوایان اى بیناترین بینایان اى قادرترین قدرتمندان بیامرز از من آن گناهانى را که نعمتها را تغییر دهد و بیامرز از من گناهانى را که پشیمانى به بار آورد و بیامرز از من گناهانى را که موجب بیماریها گردد و بیامرز از من گناهانى را که پرده ها بدرد و بیامرز از من گناهانى را که دعا را باز گرداند و بیامرز از من گناهانى را که باران را از آسمان جلوگیرى کند و بیامرز از من گناهانى را که شتاب در نابودى کند و بیامرز از من گناهانى را که بدبختى آرد و بیامرز از من گناهانى که هوا را تاریک کند و بیامرز از من گناهانى را که پرده را بالا زند و بیامرز از من گناهانى را که جز تو کسى آنها را نیامرزد اى خدا و بردار از دوش من هر حقى که از یکى از خلق تو بر گردن من است و قرار ده براى من در کارم گشایش و آسانى و وسیله بیرون آمدنى و فرود آر یقینت را در سینه ام و امیدت را در دلم تا امیدى به کسى جز تو نداشته باشم خدایا مرا حفظ کن و عافیتم ده در جایگاهم و همراه من باش در شب و روزم و از پیش رو و پشت سرم و از راست و چپم و از بالاى سر و زیر پایم و راه را بر من هموار کن و آسانى خوشى برایم پیش آور و در دشواریها خوارم مکن و راهنمائیم کن اى بهترین راهنما و در کارها مرا به خودم وامگذار و هر سرور و خوشحالى را به دلم انداز و بازگردان مرا بسوى خانواده ام به رستگارى و کامیابى و آراسته به شادکامى در دنیا و آخرت که براستى تو بر هر چیز توانائى و از فضل خویش روزیم کن و فراخ گردان بر من از روزیهاى پاکیزه ات و وادارم کن به انجام طاعتت و پناهم ده از عذاب و آتش دوزخت و بگردانم به رحمت خود هنگامى که مرا از این جهان بیرون برى بسوى بهشتت خدایا به تو پناه برم از زوال نعمتت و از تغییر یافتن عافیتت و از آمدن عقوبتت و از نازل شدن عذابت و به تو پناه برم از سختى بلاء و گرفتارى و رسیدن بدبختى و از تقدیر بد و شماتت دشمنان و از شرّ آنچه از آسمان فرود آید و از شرّ آنچه در کتاب منزل خود (قرآن ) بیان فرموده اى خدایا مرا از اشرار و از اهل دوزخ قرارم مده و از مصاحبت نیکان محرومم مفرما و به زندگى پاکیزه زنده ام بدار و به مرگ پاکیزه اى بمیرانم که به نیکان ملحقم دارى و رفاقت پیمبران را روزیم گردانى در جایگاه پسندیده نزد پادشاهى نیرومند خدایا از آن تو است ستایش بر خوش آزمایشى و خوش رفتاریت و تو را است ستایش بر نعمت دین اسلام و پیروى طریقه (پیمبران )

 

 

پروردگارا چنانچه آن پیمبران را به دین خود راهنمائى کردى و کتاب خود را به آنان یاد دادى ما را نیز هدایت کرده و یادمان ده و تو را است ستایش بر خصوص آزمایش و رفتار نیکت درباره شخص من که مرا آفریدى و خلقتم را نیکو کردى و یادم دادى و نیکو یاد دادى و هدایتم کردى و نیکو هدایت کردى پس تو را است ستایش بر نعمت بخشیت نسبت به من از زمان قدیم و جدید پس چه بسیار محنتى که اى آقاى من تو آن را گشودى و چه بسیار اندوهى که اى آقاى من تو آن را زدودى و چه بسیار غم و غصه اى که اى آقاى من تو آنرا برطرف کردى و چه بسیار بلا و گرفتارى اى آقاى من که تو آن را باز گرداندى و چه بسیار عیبى اى آقاى من که تو آنرا پوشاندى پس تو را است ستایش بر هر حال و در هر جا و هر زمان و هر منزل و هر مقام و بر این حال و هر حال خدایا قرار ده مرا از بهترین بندگانت در بهره مندى این روز از هر خیرى که قسمت کنى یا گرفتارى که برطرف کنى یا بدى که بازش گردانى یا بلائى که دفعش کنى یا خیرى که بفرستى یا رحمتى که بگسترانى یا جامه تندرستى که بپوشانى که براستى تو بر هر چیز توانائى و خزینه هاى آسمانها و زمین بدست تو است و توئى خداى یگانه بزرگوار عطابخشى که خواهنده اش دست خالى بازنگردد و آرزومندش ناامید نشود و عطاهایش نقصان نپذیرد و خزینه اش پایان ندارد بلکه همواره به زیادى و پاکیزگى و عطا و جودش بیفزاید و روزیم کن از خزینه هایت که فنا نپذیرد و از رحمت وسیعت که براستى عطاى تو از کسى منع نشده و تو بر هر چیز توانائى به رحمتت اى مهربانترین مهربانان)

 

 

 

دوّم: بخواند آن هزار مرتبه [به نقل کفعمى ] تسبیحات عشر را که سیّد ذکر فرموده و بیاید در اعمال روز عرفه .

سوم: بخواند دعاء اللّهُمَّ مَنْ تَعَبَّاَ وَ تَهَیَّاَ را که در روز عرفه و شب و روز جمعه نیز وارداست و گذشت ذکر آن در اعمال شب جمعه چهارم زیارت کند امام حسین علیه السلام و زمین کربلا را و بماند در آنجا تا روز عید تا آنکه از شرّ آن سال نگاه داشته شود 

منبع

مفاتیح الجنان


free b2evolution skin
8
شهریور

یوم الترویه

 هشتم ذی الحجه روز ترویه است و این روزی است که حجاج نیت حج تمتع می نمایند و محرم شده از مکه سمت منا حرکت می نمایند و شب را در آنجا بیتوته می کنند و صبح عرفه به جانب عرفات رهسپار می گردند.

 

 

علت نامگذاری: 
ترویه در لغت به معانی زیر آمده است : 
سیراب کردن ، سیراب گردانیدن ، کسی را بر روایت شعر داشتن ، در کاری اندیشه کردن اندیشیدن ، در کار و نگریستن پایان آن را و تعجیل نکردن در جواب (لغت نامه دهخدا)
در علل الشرایع در سر نامیدن این روز به ترویه حدیثی از امام صادق علیه السلام که راوی می گوید: از حضرت پرسیدم چرا روز ترویه را روز ترویه نامیده اند؟ 
حضرت فرمود: زیرا در عرفات آب نبود و حاجی ها روز هشتم ذی الحجه از مکه آب برمی داشتند و به عرفات می بردند و برخی از ایشان به بعضی دیگر می گفتند: تروّیتم، تروّیتم (سیراب شدید، سیراب شدید) لذا به خاطر هیمن، روز هشتم را روز ترویه نامیدند. 

 

 


باز نقلی دیگر آمده است که زمانی که ابراهیم علیه السلام مأمور شد خانه کعبه را بسازد مکان آنرا نمی دانست در نتیجه خداوند جبرئیل سلام الله علیه را نازل کرد تا مکان خانه را برای ابراهیم علیه السلام مشخص کند و خداوند تعالی پایه های کعبه را از بهشت نازل فرمود و حجرالاسود نیز نازل شد. سپس ابراهیم علیه السلام برای کعبه دو در قرار داد، دری در سمت مشرق و دری در سمت مغرب که مستجار نامیده می شود. وقتی ساخت کعبه به اتمام رسید ابراهیم و اسماعیل حج بجا آوردند و جبرئیل در روز هشتم ذی الحجه (روز ترویه) بر آن دو نازل شد و گفت برخیزید و آب جمع آوری کنید، چون در زمین عرفات آبی وجود ندارد. بهمین دلیل این روز، روز ترویه (یعنی ذخیره کردن آب) نامیده شد. سپس ابراهیم علیه السلام عرض کرد پروردگارا این شهر را محلی امن قرار بده و اهل آن را از میوه ها بهره مند کن…(سوره ابراهیم/35) 
امام صادق (علیه السلام) فرمود: منظور از بهره مندی از ثمرات، ثمره قلوب یعنی محبت مردم و تمایل آنها نسبت به مکه است تا بسوی آن بروند.
همانطور که آشکار گردید وجه تسمیه یوم الترویه یا روز ترویه در کلام امامان معصوم برداشتن و ذخیره نمودن آب در روز هشتم ذی الحجه می باشد.
از ابن عباس نقل شده که حضرت ابراهیم علیه السلام در خواب دید که فرزندش را سر می برند. فأصبح بروی یومه أجمع «پس صبح بیدار شده و همه آن روز را می اندیشید» که آیا خواب او امری است از جانب خدا یا نه؟ از این رو آن روز ترویه نامیده شد، پس از آن در شب دوم در خواب دید فلّما أصبح عرف أنّه من الله «چون صبح شد دانست که آن از جانب خداست» از این رو آن روز عرفه نامیده شد.

 

 

 


منزلت روز ترویه :
روز ترویه یکی از ارزشمندترین روزهای زمان برشمرده شده است که خود آداب و اعمال مخصوصی دارد. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: خدای تبارک و تعالی از هر چند چهار شماره برگزید، از فرشتگان: جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل و از پیغمبران چهار نفر برای مبارزه بوسیله شمشیر: ابراهیم و داوود و موسی و من و از خاندانها چهار خاندان که فرمود: خاندان آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزید و از شهرها چهار شهر برگزید و فرمود: سوگند به تین و زیتون و طورسینین و این بلد امین پس مقصود از تین مدینه است و از زیتون بیت الممقدس و از طورسینین کوفه و از بلدامین مکه و از زنها چهار زن برگزید: مریم و آسیه و خدیجه و فاطمه سلام الله علیها و از اعمال حج چهار عمل را برگزید: قربانی کردن و صدا به لبیک بلند کردن و احرام و طواف و ازماهها چهار ماه که ماههای حرامند برگزید: رجب و شوال و ذی القعده و ذی الحجه و از روزها چهار روز برگزید: روز جمعه و روز ترویه (هشتم ذی الحجه) و روز عرفه و روز عید قربان.
شیخ صدوق در امالی آورده است که از جمله اعمال مستحبی حج اینکه روز ترویه از هنگام زوال شمس تا شب را درک کند تمام حج تمتع را درک کرده است.
طبق این روایات منزلت روز ترویه تا جائی است که درک آن مساوی با درک تمام حج انگاشته شده است، چرا که روز ترویه در اصل آماده شدن برای ورود به عرفات و عید قربان است.

 


اعمال این روز :
محمدبن ابی عمیر از یکی از یارانش از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که فرمود: روزه روز ترویه کفاره گناهان یک سال و روزه روز عرفه کفاره گناهان دو سال است.
محدث قمی در مفاتیح الجنان روزه این روز را برابر با کفاره شصت سال برشمرده است و آورده است که شیخ شهید غسل این روز را مستحب دانسته است.

 


وقایع این روز:
در این روز؛ فرستادن نامه امام حسین علیه السلام به کوفه پس از شهادت مسلم بن عقیل:
بسم الله الرحمن الرحیم: از طرف حسین بن علی بسوی برادران مؤمن و مسلمان 
سلام علیکم.
…. من روز سه شنبه هشتم ماه ذی الحجه که روز ترویه است از مکه معظمه بسوی شما حرکت نموده ام. موقعی که فرستاده من بر شما وارد شد در کار خود شتاب کنید و کوشا باشید زیرا من در همین روزها نزد شما خواهم آمد و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته.
مورخین خروج امام حسین علیه السلام از مکه به سمت کوفه را هشتم ذی الحجه یعنی روز ترویه نگاشته اند.

 

 

دیدگاه فقها:
از دیدگاه فقهی این سخن مشهور که امام حسین علیه السلام حج خود را نیمه تمام گذاشت سخن نادرست است زیرا امام علیه السلام در روز هشتم ذی الحجه (یوم ترویه) از مکه خارج شد، در حالی که اعمال حج که با احرام در مکه و وقوف در عرفات شروع می شود از شب نهم ذی الحجه آغاز می شود، بنابراین امام علیه السلام اصولاً وارد اعمال حج نشده بود تا آن را نیمه تمام گذارد. ایشان در هنگام ورود به مکه عمره مفرده انجام داد. البته مشهور است در برخی از کتابها مانند ارشاد شیخ مفید آمده که حضرت حج خود را تبدیل به عمره کرد و طواف و سعی انجام داد و از احرام بیرون آمد بدلیل اینکه قادر نبود حج خود را تمام نماید که این نظر بعید است. 
روایتی نیز از امام صادق علیه السلام ذکر شده است که فرمود: قد اعتمر الحسین بن علی علیه السلام فی ذی الحجه ثم راح یوم الترویه الی العراق و الناس یروحون الی منی و لا بأس باعمره فی ذی الحجه لمن لا یرید الحج: امام حسین علیه السلام در ماه ذی الحجه عمره انجام داد و سپس در روز ترویه (هشتم) به سوی عراق حرکت کرد و کسی که نمی خواهد حج انجام دهد می تواند عمره انجام دهد. که می توان دلایل این خروج را بطور خلاصه چنین ذکر نمود: 1- خطر جانی 2- شکسته نشدن حرمت بیت الله الحرام.
ایشان به عبدالله بن زبیر فرمود: به خداوند سوگند، اگر یک وجب خارج از مکه کشته شوم برای من دوست داشتنی تر است تا آن که به اندازه یک وجب در داخل مکه کشته شوم به خداوند سوگند: اگر من به لانه ای از لانه جانواران پناه برم مرا از آن بیرون خواهند کشید تا آنچه را از من می خواهند به دست آورند.
منبع

راسخون


free b2evolution skin
12
تیر

تخریب قبوز ائمه بقیع (8شوال)

بقیع تنها یک گورستان نیست، بلکه گنجینه تاریخ اسلام است.
قبور چهار امام معصوم شیعیان(  امام حسن بن علی علیهما السلام‌ - امام زین العابدین علی بن الحسین علیهما السلام‌ - امام محمد بن علی بن الحسین علیهم السلام‌ - امام جعفر بن محمد الصادق علیهما السلام‌ )

 

 

 

 

و نیز قبور همسران، دختران، برخی فرزندان، اصحاب، تابعین و عمه‌های پیامبرخدا صلی الله علیه و آله و نزدیک به ده هزار نفر از شخصیت‌های نامدار تاریخ اسلام در آنجا واقع است.
بقیع با این همه عظمت، در عین حال غریب و مظلوم است. هر زائری که به مدینه می‌رود، با اولین نگاهش به این گورستان، از شدت حزن و اندوه، اشک از دیدگانش سرازیر و بی‌اختیار سر به دیوار گذارده و بر مظلومیت اهل‌بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می‌گرید. اشکی که در درون قطرات مرواریدگونه آن، بغض و خشم هدف‌داری نهفته است که اگر حاجی بتواند همان‌جا فریاد برمی‌آورد که چرا با اهل‌بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و افتخارات اسلام این‌گونه برخورد می‌شود؟
مردم در همه‌جای دنیا از افتخارات ملی خود تجلیل و تمجید می‌کنند و حتی برای سربازان گمنامشان، سنگ نشان و یادبود درست می‌کنند، اما در بقیع حتی از گذاردن سنگی معمولی بر روی قبور آنان دریغ می‌نمایند.

 

 

 

 


هر حاجی با خروج از مدینه، کوله‌باری از غم و اندوه را بر دوش کشیده و با بازگشت به میهن خود، مظلومیت اهل‌بیت علیهم السلام را فریاد می‌کند و نسل‌به‌نسل این مظلومیت به دیگران منتقل می‌گردد و به انتظار روزی به‌سر می‌برند که این شام سیه به پایان رسیده و بقیع به پایگاهی برای شناخت و گسترش فرهنگ اهل‌بیت علیهم السلام و اصحاب و یاران رسول‌خدا صلی الله علیه و آله تبدیل گردد.

 

 

 


پیشینه قبرستان بقیع به دوران قبل از اسلام می‌رسد، لیکن در اسناد به روشنی مشخص نیست که قدمت آن به چه تاریخی مربوط است و از چه زمان مردمان مدینه جنازه درگذشتگان خود را در این گورستان به خاک می‌سپرده‌اند؟
منابع تاریخی گواهی می‌دهد که پیش از هجرت، مردم مدینه اجساد مردگان خود را در دو گورستانِ «بنی‌حرام» و «بنی‌سالم» و گاهی نیز در منازل خود دفن می‌کردند. گزارش منابع تاریخی گواه آن است که با هجرت مسلمانان به مدینه، بقیع تنها قبرستان مسلمانان گردیده و به مرور زمان و با دفن اجساد تعدادِ زیادی از صحابه و تابعین و نیز همسران و دختران و فرزندان و اهل‌بیت رسول‌اللَّه صلی الله علیه و آله، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار شد.  و رفته رفته گورستان‌های پیشین، به حالت متروکه در آمد و از میان رفت.  در روایت آمده است که: رسول‌اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم به دستور خداوند، کنار این قبرستان حضور می‌یافت و به مدفونین آن سلام می‌کرد و برای آنان از خداوند آمرزش می‌طلبید. قیع را از آن رو «بقیع الغرقد» نامیده‌اند که نوعی درخت خاردار در آنجا می‌روییده و نامش «غرقد» بوده است.  سپس آن درخت از میان رفت امّا نامش ماندگار شد.
برخی نیز گفته‌اند: بقیع غرقد نام زمینی است که نوعی درخت بلندِ توت آن را پوشانده باشد .

 

 

 


بقیع تا یکصدسال پیش، دیوار و حصاری نداشت، اما اکنون با دیواری بلند محصور گشته و از گذشته تاکنون مسلمانان از هر فرقه و مذهبی، پس از زیارت پیامبرخدا صلی الله علیه و آله و سلم به اینجا آمده، اهل‌بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و دیگر آرمیدگان در این گورستان را زیارت می‌کرده‌اند.
قبور امامان معصوم علیهم السلام و تعداد دیگری از دفن‌شدگان در بقیع نیز دارای قبّه و سایبان بوده، که در حمله وهابیان تخریب گردید و هم‌اکنون این قبرستان، بدون سقف و خاکی است و تنها برخی از قبور آن با دیوارهای سنگ‌چین‌شده مشخص و نسبت به دیگر قبرها ممتاز است.

منبع:

تخریب و بازسازی بقیع به روایت اسناد/ علی قاضی‌عسکر

 


free b2evolution skin