27
مرداد

پاي درس استاد25

اسلامي شدن جامعه به با حيا شدن آن است

اگر يك جامعه‎اي بخواهد اسلامي باشد بايد حيا را تقويت كرد نه بي‌حيايي را. بايد حيا را تقويت كني، همه چيز از درون اين حيا در مي‎آيد. من اين را خواستم بگويم كه از بزرگ‎ترين مشكلات جامعه ما ترويج بي‎حيايي است.

آقا مجتبي تهراني


free b2evolution skin
27
مرداد

پاي درس استاد24

* سرآمد همه خصال نيك «حيا» است

حضرت تك تك خصال نيك را بيان مي‎كند چه آنهايي را كه جنبه‎هاي الزامي دارد و چه آنهايي را كه جنبه الزامي ندارد، همه را به داود بن سرحان مي‎فرمايد و مثال مي‎زند، بعد مي‎فرمايد: “وَ رَأسُهُنَّ الحَيا ” سرآمدش حيا است، چون پشتوانه همه اينها حيا است.
روايت ديگري از پيغمبر اكرم است كه فرمودند: “قال رسول الله صلي‎الله ‎عليه ‎وآله‎ وسلم: وَ أَمَّا الْحَيَا فَيَتَشَعَّبُ مِنْهُ اللِّينُ وَ الرَّأْفَةُ وَ الْمُرَاقَبَةُ لِلَّهِ فِي السِّرِّ وَ الْعَلَانِيَةِ وَ السَّلَامَةُ وَ اجْتِنَابُ الشَّرِّ وَ الْبَشَاشَةُ وَ السَّمَاحَة ” يعني همه خوبي‎ها از حيا سرچشمه مي‎گيرد. درست مقابل هم. وقاحت، بي شرمي پشتوانه تمام خلاف‎كاري‎ها و معاصي در جامعه است. از آن طرف در باب عمل به احكام شرعيه پشتوانه‎اش حيا است.

آقا مجتبي تهراني


free b2evolution skin
27
مرداد

پاي درس استاد23

حيا منشأ «بخشيدن» و «جبران كردن» است

“وَ إِعْطَا السَّائِلِ “كسي به تو مراجعه كرده است تمكن داري، مي‎تواني كمكش كني، امّا كمك نكني و ردش كني، خود وجدان تو مي‎گويد اين عمل تو قبيح است. باز همان حيا پشتوانه مي‎شود كه به او كمك كني. “وَ الْمُكَافَاةُ بِالصَّنَائِعِ ” كه من در بحثم اين را مثال زدم. محبت كرده است، جواب محبت محبت است، جواب احسان احسان است.
حيا منشا “امانت داري “، “صله رحم ” و …
“وَ أَدَا الْأَمَانَةِ ” خيانت در امانت زشت است، قبيح است. باز همين‎جا است كه عقل عملي انسان مي‎گويد قبيح است، حيا كن. حضرت همين‎جوري مي‎آيد يكي پس از ديگري بيان مي‎كند. “وَ صِلَةُ الرَّحِمِ ” از خويشاوند نبُر. بريدن از خويشاوند زشت است. “وَ التَّوَدُّدُ إِلَى الْجَارِ وَ الصَّاحِبِ ” نيكي كردن به همسايه. واقعاً وجدان مي‎گويد اذيت كردن همسايه كار خوبي نيست. “وَ قِرَى الضَّيْفِ ” وجدان آدم از بي اعتنايي كردن به مهمان و از او پذيرايي نكردن، ناراحت مي‎شود.

آقا مجتبي تهراني


free b2evolution skin
27
مرداد

پاي درس استاد22

حيا» منشأ راستي در گفتار است

عقل عملي مي‎گويد دروغ زشت است، قبيح است حيا كن. نتيجه‎اش چه مي‎شود؟ آدم از هر چيزي كه بدش مي‎آيد به ضدش رو مي‎كند. معمولي‎اش اين است كه به ضدش رو مي‎كند. قُبح دروغ من را به راست‎گويي مي‎كشاند، وقتي درك كردم كه دروغ زشت است، حيا مي‎كنم و دروغ نمي‎گويم. “صِدقُ الحَديثَ وَ صِدْقُ الْيأْسِ “
چون هر كدام از اينها بحث دارد، من مجبورم اشاره‎اي رد شوم و بروم. يعني آدم در زندگي‎اش كه مدعي است، متشرع است مي‎گويد: همه امور دست خدا است، مسبب الاسباب او است، از اين حرف‎ها مي‎زند بعد ته دلش را كه مي‎بيني پول و رياست را مسبب الاسباب مي‎داند. تمام اميدش به پول‎ها و رياست است، از اينها دل نبريده است. اينها لفظي است. “يأس ” يعني انقطاع الي الله. بايد تو تمام اميدت خدا باشد.
در روايت بلافاصله بعد دروغ، يأس را مي‎گويد. صدق حديث از مكارم اخلاق است، يأس هم از مكارم است يعني انقطاع الي الله. اول اميد به پول و رياست نبند و بعد مدعي به ديانت شو! كسي كه مدعي به ديانت است اميد به پول و رياست نمي‎بندد.

آقا مجتبي تهراني


free b2evolution skin
27
مرداد

پاي درس استاد21

* «حيا» منشأ ملكات حسنه است

در روايتي است كه اين را داود بن سرحان نقل مي‎كند از امام صادق عليه‎السلام مي‎گويد: “قال اباعبدالله عليه‎السلام: يَا دَاوُدُ إِنَّ خِصَالَ الْمَكَارِمِ بَعْضُهَا مُقَيَّدٌ بِبَعْضٍ ” اين خصال زيبايي كه در انسان پيدا مي‎شود با هم رابطه دارند، حضرت اول رابطه را مي‎فرمايد، اين را خداوند تقسيم كرده است؛ ” يَكُونُ فِي الرَّجُلِ وَ لَا يَكُونُ فِي ابْنِهِ وَ يَكُونُ فِي الْعَبْدِ وَ لَا يَكُونُ فِي سَيِّدِهِ ” بله ممكن است يكي داشته باشد و يكي نداشته باشد. داشتن و نداشتنش را خدا تعيين كرده است. خصال يعني ملكه كه حالا من توضيح مي‎دهم. “صِدْقُ الْحَدِيثِ ” اوّل، راستگويي، خود راست گويي از حيا نشأت مي‎گيرد، چون آخر روايت دارد “و رَأْسُهُنَّ الْحَيَا ” چون من مي‎خواهم بخوانم تا به آخر برسم.

آقا مجتبي تهراني


free b2evolution skin