سلمان2
زهير بن قين (كه در راه كربلا به كاروان امام حسين (ع ) ملحق شد) مى گويد: ما، همزمان با بيرون آمدن امام حسين (ع ) از مكه به طرف كوفه مى آمديم و نمى خواستيم كه با كاروان امام ، در يك منزلگاه توقف كنيم . هر وقت امام حركت مى كرد ما مى ايستاديم و هر جا كه او منزل مى كرد، ما به راه ادامه مى داديم . در يكى از منزلگاهها بين حجاز و عراق مشغول صرف غذا بوديم كه ناگهان فرستاده امام حسين ، وارد شد و سلام كرد و رو به زهير گفت : امام تو را طلبيده است .
زهير، اندكى تاءمل كرد. زنش به وى گفت : سبحان الله ، اى زهير، در مقابل دعوت فرزند پيامبر، درنگ مى كنى ؟
زهير برخاست و رفت و پس از مدتى شاد و خندان برگشت و گفت : در صف ياران حسين (ع ) قرار گرفتم !…
- در توضيح اين موضع گيرى جديد، گفت :
به جنگ با روميان كه رفته بوديم ، غنائم بسيارى بدستمان رسيد. سلمان كه با من بود پرسيد: آيا از اين غنيمت ها خشنودى ؟
گفتم چطور؟ گفت : پس چقدر خوشحال خواهى شد آنگاه كه سيد جوانان آل محمد - امام حسين - (ع ) را درك كنى و در ركابش جهاد كنى ؟ نبرد در ركاب او، سعادت دنيا و آخرت است !
آنگاه ، زهير از اطرافيان و خانواده اش جدا شد و بسوى امام حسين (ع ) براى جنگ در ركابش شتافت . (22)
سلمان ، با بصيرت و آگاهى خود، آينده را مى ديد كه اين پيشگوئى را كرد كه سعادت جهاد در راه خدا و دفاع از اسلام ، آنهم در ركاب سالار شهيدان ، حسين بن على (ع ) نصيب زهير خواهد شد و زهير، در صف شهداى والامقام كربلا قرار خواهد گرفت .
نمونه اى هم از دعاى مستجاب سلمان :
روزى سلمان بر جماعتى از يهود مى گذشت كه او را گرفتند و با شلاق بجانش افتادند و بسيار او را زدند. در مقابل اصرار آنان كه مى گفتند: از خدايت بخواه تا تو را از دست ما نجات دهد، فقط از خداوند اين را مى خواست كه : خدايا، بر بلا صابرم گردان .
گفتند: پس دعا كن كه خدا بر ما عذاب نازل كند. سلمان دعا نكرد و گفت : شايد در ميان شما كسى باشد كه بعدا مسلمان شود. گفتند پس دعا كن عذاب بر كسانى نازل شود كه قابل هدايت نيستند.
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب