تلنگر16
عذرمان را میبرد و ما را تسلیم دلیل خود میكند، به گونهای كه هیچ پاسخی در جواب به دلایلش نمییابیم.
حال اگر از یاران اویی تو نیز با ما چون او سخن بگو."
مفضل میگوید: در حالی كه از این سخنان، اندوهگین و در این اندیشه بودم كه چگونه اسلام و مسلمانان،دچار كفر و انكار این گروه شدهاند از مسجد بیرون آمدم.
به نزد مولایم، حضرت صادق صلوات الله علیه رفتم.
وقتی آن حضرت مرا شكسته دل و نگران دید. احوالم را جویا شد و فرمود: چه شده است؟
من نیز تمام سخنانی را كه از آن گروه دهری شنیده بودم همراه هم سخنان خود بازگو كردم.
امام فرمود: بامدادان به نزد من آی تا حكمت خدای جل و علا در آفرینش جهان، درندگان، چهار پایان،
پرندگان، حشرات و جانوران دیگر؛ چون: حیوانات، گیاهان، درختان میوه دار و بی میوه و سبزیهای خوردنی و ناخوردنی
را چنان برایت بیان كنم كه شایستگان از آن عبرت گیرند،
مؤمنان با شناخت آن، آرام گردند و ملحدان و انكار كنندگان در آن سرگشته شوند.
مفضل میگوید: خرسند و شادمان از نزد آن حضرت (عليه السلام) خارج شدم.
آن شب به خاطر وعده امام (عليه السلام) و انتظار آن، بر من دیر گذشت.
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب