تلنگر35
ما مأمور به تدبر در قرآن هم هستيم. متأسفانه نه در حوزههاي علميهي ما قرآن در بورس است، نه در دانشگاههاي ما. نميدانم آيا الآن درس تفسير 2 درصد از درسهاي حوزه را هم تشكيل ميدهد يا نه؟ فكر نميكنم. اگر 400 درس رسائل و مكاسب و خارج داشته باشيم، هفت هشت درس تفسير هم به ازاي آن نداريم.
ما نميفهميم كه قرآن چيست. اين مهجوريتها به خاطر جهل ماست. «بحرٌ لايدرك قعره» دريايي است كه دسترسي به قعرش نيست؛ «لاتفني عجائبه» شگفتيهاي قرآن تمام نميشود و تاريخ مصرف ندارد. «لاتحصي عجائبه» قابل شمارش و گردآوري نيست. قرآن ميزان است. حتي روايات را گفتهاند با قرآن متر كنيد و اندازه بگيريد؛ اگر با قرآن سازگار نبود، كنارش بگذاريد.
وقتي ميخواهد مثال بزند، شتر را با آسمانها كنار هم ميگذارد: «أفَلا ينظرون إليالإبل كيف خلقت و إلياسماء كيف رفعت» شتر و آسمان هر دو كلاس خداشناسياند. كهكشان و بقال كنار هم هستند. به بقال ميگويد كمفروشي نكن كه در كهكشانها هم اين توازن هست: «و السماءَ رفعها و وضع الميزان ألاّ تطغوا في الميزان.» وقت قسمخوردن، هم به خورشيد قسم ميخورد هم به زيتون و انجير…
قرآن جامعيتي دارد كه در هيچ كتاب ديگري نيست. دنياي حقوق فقط تلاشش عدل است اما قرآن فوق حقوق است. ميگويد: «إنالله يأمر بالعدل و الإحسان»؛ خيلي هم مقابله به مثل نبايد كرد.
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب