18
مرداد

تهذيب16

انتظار بيجا

گرگى پاره استخوانى بلعيد و در گلويش خزيد. مرغى سر در حلق وى برد تا استخوان را بيرون آورد.سپس از گرگ مطالبه حق الزحمه نمود.
گرگ گفت : چقدر بى حيا هستى ، سرت را در دهان من فرو بردى ، و سالم بيرون آوردى ، اجرت هم مى خواهى !؟

كشكول شيخ بهايي


free b2evolution skin
18
مرداد

خورشيد2

اسماء و القاب و كنيه‏هاى (5) آن حضرت عليه السلام‏

1. احمد

شيخ صدوق در كمال الدين روايت كرده از اميرالمؤمنين (عليه السلام) كه فرمود: بيرون مى‏آيد مردى از فرزندان من در آخر الزمان… تا آن كه فرمود: براى او دو اسم است؛ اسمى مخفى و اسمى ظاهر؛ اما اسمى كه مفى است، احمد است….

2. ابولقاسم‏

در اخبار متعدده، به سندهاى معتبره، از خاصه و عامه روايت است از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) كه فرموده: مهدى از فرزندان من است، اسم او اسم من و كنيه او كنيه من است.

3. ابو عبد الله‏

گنجى شافعى در كتاب بيان، در احوال صاحب الزمان (عليه السلام) روايت كرده از حذيفه، از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) كه فرمود: اگر نماند از دنيا مگر يك روز، هر آينه مى‏انگيزاند خداوند، مردى كه اسم او اسم من است و خلق او خلق من، كنيه او ابو عبد الله است.

روايت شده كه از براى آن جناب است كنيه يازده امام از پدران و عموى او حضرت امام حسن مجتبى (عليه السلام).

يكى از كتاب‏هاى مناقب قديمه (كه اول آن چنين است: خبر داد ما را احمد بن محمد بن سمط، در اواسط سال 335 گفت: قرائت كردم اين كتاب را بر ابى الحسن على بن ابراهيم انبارى در اواسط ماه ربيع الاخر.

گفت: خبر داد گفت: خبر داد مرا ابو العلا احمد بن يوسف بن مويد انبارى در سال 326 الخ، و مشتمل است بر اجمالى از احوال همه ائمه ((عليهم السلام)) و، كنون مؤلف آن معلوم نشده) نيز اين روايت را نقل كرده.

4و5. ابوالحسن و ابو تراب‏

بنابر خبر (مذكور) از كنيه‏هاى امام زمان (عليه السلام) اين دو كينه خواهد بود كه هر دو كنيه حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) است؛ اگر چه در دومى، جاى اشكال است مگر آن كه مراد از ابو تراب، صاحب خاك و مربى زمين باشد؛ چنانكه يكى از وجود قرار دادن اين كينه براى آن حضرت است، بياييد در تفسير آيه شريفه و اشرفت الارض بنور ربها… (6) كه فرمودند: رب زمين، امام زمين است و اين كه به نور حضرت مهدى (عليه السلام) مردم مستغنى شوند از نور آفتاب و ماه.

6. ابوصالح‏

در ذخيره الالباب (7) ذكر كرده كه از كنيه‏هاى آن جناب، ابوصالح است و اين كنيه معروفه آن حضرت است در ميان عرب‏هاى شهرى و بيابان نشين، و پيوسته در توسلات و استغاثات خود، آن جناب را به اين اسم مى‏خوانند و شعرا و ادبا در قصايد و مدايح خود ذكر مى‏كنند، و از بعضى قصص معلوم مى‏شود كه در سابق، شايع بوده و در آينده، ماخذى براى اين كه ذكر خواهد شد، ان شاء الله.

7. بقيه الله‏

در ذخيره گفته كه اين نام آن جناب است.

در كتاب غيبت فضل بن شاذان روايت شده از امام صادق (عليه السلام) كه در ضمن احوال قائم (عليه السلام) فرمود: پس چون خروج كرد، پشت مى‏دهد به كعبه و جمع مى‏شوند 313 مرد و اول چيزى كه تكلم مى‏فرمايد، اين آيه است: بقيه الله خير لكم ان كنتم مومنين… (8).

آن گاه مى‏فرمايد: منم بقيه الله و حجت او و خليفه او بر شما، پس سلام نمى‏كند بر او سلام كننده‏اى مگر آن كه مى‏گويد: اسلام عليك يا بقيه الله فى ارضه.

8. بقية الانبيا

و اين با چند لقب ديگر در خبرى مذكور است كه حافظ برسى در مشارق الانوار روايت كرده از حكيمه خاتون، به نحوى كه عالم جليل، سيد حسين مجتهد كركى، - سبط محقق ثانى - در كتاب دفع المناوات (9) از او نقل كرده است.

9. حجة و حجة الله‏

در عيون و كمال الدين شيخ صدوق و غيبت شيخ طوسى و كفايه الاثر على بن محمد خزاز، روايت شده از ابى هاشم جعفرى كه گفت: شنيدم امام على النقى (عليه السلام) مى‏فرمايد: جانشين بعد از من، پسر من، حسن است.

پس چگونه خواهد بود حال شما با جانشين بعد از جانشين من؟

خورشيد غايب ميرزا حسن نوري


free b2evolution skin
18
مرداد

تقرير2

- انس گويد از پيغمبر (ص) شنيدم ميفرمود:
هر كه يك روز ماه رجب را با عقيده و قصد قربت روزه دارد خدا ميان او و دوزخ هفتاد خندق بسازد كه پهناى هر خندقى بفاصله زمين و تا آسمان باشد.
2- امام هشتم فرمود:
هر كه روز اول رجب روزه دارد باشتياق ثواب خداى عز و جل بهشت برايش واجب گردد و هر كه روز وسط رجب روزه دارد شفاعتش در مانند دو قبيله ربيعه و مضر پذيرفته گردد و هر كه روز آخرش را روزه دارد خداى عز و جل او را از پادشاهان بهشت گرداند و و شفاعتش را در باره پدر و مادر و دختر و برادر و خواهر و عمو و عمه و دائى و خاله و آشنايان و همسايگانش بپذيرد گرچه در ميان آنها مستحقان دوزخ باشند.
3- رسول خدا (ص) فرمود:
دوستى من و دوستى خاندانم در هفت موطن سودمند است كه هراسى عظيم دارند هنگام مرگ و در گور، وقت بر آمدن از قبر و دريافت نامه اعمال و نزد حساب و پاى ميزان و بر صراط.
4- امام پنجم محمد بن على باقر فرمود:
از رسول خدا (ص) پرسيدند از بهترين بندگان خدا، فرمود آنهايند كه چون خوش رفتارى كنند خرم گردند و چون بد كردارى كنند آمرزش جويند و چون عطا در يابند شكر گزارند و چون گرفتار شوند شكيبا باشند و چون خشم گيرند درگذرند.
5- امام ششم از قول پدرش فرمود:
هر مسافرى كه روى اشتياق نماز جمعه بخواند خدا باو اجر صد نماز جمعه مقيم بدهد.
6- ابن عباس گويد رسول خدا (ص) فرمود:
مخالف على بن ابى طالب پس از من كافر است و مشرك بوى (چهار پارى ) مشرك است دوست او مؤمن است و دشمنش منافق و پيروش بحق رسد و محارب او از دين بيرون است و ردكننده باو نابود است .
على نور خداست در بلاد او و حجت او است بر بندگانش على شمشير خداست بر دشمنانش و وارث علم پيغمبران او است على كلمه برتر خداست و كلمه دشمنانش فروتر است على سيد وصيان و وصى سيد پيغمبرانست على امير مؤمنان و جلودار دست و روسفيدان و امام مسلمانانست پذيرفته نيست ايمان جز بولايت و طاعت او.
7- يك روز رسول خدا (ص) بيكى از اصحابش فرمود:
اى بنده خدا دوست در در راه خدا و دشمنى كن در راه خدا مهر ورز در راه خدا و خصومت كن در راه خدا كه بولايت خدا نرسى جز بدان و نيابد مردى مزه ايمان را هر چه هم نماز و روزه اش بسيار باشد تا چنين باشد و بتحقيق گرديده است بيشتر برادرى مردم در اين روزگار شما در راه دنيا است ، بر سر آن با هم دوستى كنند و بر سرا آن باهم دشمنى ورزند و اين نزد خدا براى آنها هيچ فايده ندارد ب آن حضرت گفت چطور بدانم كه در راه خداى عز و جل دوستى و دشمنى كردم دوست خدا كيست تا پا او دوستى كنم و دشمنش كيست تا دشمن او باشم رسول خدا (ص) اشاره بعلى (ع) كرد و فرمود اين مرد را مى بينى ؟ عرضكرد آرى فرمود دوست او دوست خداست او را دوست دار دشمن او دشمن خداست او را دشمن دار، دوستش را دوست دار گرچه كشنده پدرت باشد و دشمنش را دشمن دار گرچه پدر يا فرزندت باشد.
8- امام ششم فرمود:
من ترحم كنم سه كس را و سزاوار ترحمند عزيزى كه پس از عزت خوار شده توانگرى كه محتاج شده عالمى كه خاندان او و نادانها وى را خوار شمارند.
9- رسول خدا (ص) فرمود:
شما فرانگيريد مردم را ببخشش مال خود پس فراگيريد آنها را بخوش ‍ اخلاقى خود .
10- امير المؤمنين على بن ابى طالب فرمود:
كه شنيدم رسول خدا (ص) ميفرمود اى على سوگند بدان كه دانه شكافت و جاندار آفريد براستى تو بهترين خليفه اى بعد از من اى على تو وصى من و امام امت منى هر كه تو را فرمانبرد مرا فرمانبرد و هر كه تو را نافرمانى كرد مرا نافرمانى كرده .

امالي شيخ صدوق


free b2evolution skin
18
مرداد

حكايت36

شب اول قبر
يكی ديگر از دوستان ايشان می‌گويد: در عالم رؤيا، شب اول قبر مرحوم شيخ خدمتش رسيدم، ديدم جايگاه عظيمی از طرف مولا امير المؤمنين (ع) به او عنايت شده، به جايگاه ايشان نزديك شدم تا مرا ديد، نگاهی بسيار ظريف و حساس به من كرد، مانند پدری كه به فرزندش تذكر می‌دهد و او توجه ندارد، از نگاه او به ياد آوردم كه هميشه می‌فرمود:
« غير خدا را نخواهيد. »

ولی ما باز هم گرفتار هوای نفسيم.
به او نزديكتر شدم، دو جمله فرمود:

جمله اول:
« خط زندگی، انس با خدا و اوليای خداست. »

جمله دوم:
« آن كس زندگی كرد، كه عيالش پيراهنش را شب زفاف در راه خدا ايثار نمود.»

منظورمولا امير المؤمنين (عليه السلام) بود که همسرشان حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها پيراهنشان را شب زفاف در راه خدا ايثار نمودند.

كيمياي محبت زندگينامه شيخ رجبعلي خياط

 


free b2evolution skin
18
مرداد

حكايت37

دعوت‏هاى منطقى و مهرانگيز حضرت نوح عليه‏السلام‏

حضرت نوح عليه‏السلام با بيانى روشن و روان و گفتارى منطقى و دلنشين، و سخنانى مهرانگيز و شيوا، قوم خود را به سوى خداى يكتا دعوت مى‏كرد و به دريافت پاداش الهى فرا مى‏خواند و از عذاب الهى بر حذر مى‏داشت. ولى آن‏ها از روى نادانى و تكبر و غرور، هرگز حاضر نبودند تا سخن نوح عليه‏السلام را بشنوند و از بت‏پرستى دست بردارند.

حضرت نوح عليه‏السلام با تحمل و استقامت پى گير، شب و روز با آن‏ها صحبت كرد و با رفتارها و گفتارهاى گوناگون آنان را به سوى خداوند بى همتا دعوت نمود، و همه اصول و شيوه‏هاى صحيح را در دعوت آن‏ها به كار برد و همچون طبيبى دلسوز به بالين آن‏ها رفت، و پستى و آثار زشت بت‏پرستى را براى آن‏ها شرح داد و خطر سخت اين بيمارى را به آن‏ها گوشزد كرد، ولى گفتار منطقى و سخنان دلپذير حضرت نوح عليه‏السلام هيچگونه در آن‏ها اثر نمى‏گذاشت.(90)

نوح عليه‏السلام در هدايت و تبليغ قوم خود، بسيار ايثارگرى مى‏كرد و به آن‏ها چون فرزند دلبند خود مى‏نگريست. همواره در انديشه نجات آن‏ها بود و از آلودگى آن‏ها غصه مى‏خورد (همانند پدرى كه در مورد فرزند رنج مى‏برد). از اين رو شب و روز آن‏ها را دعوت مى‏كرد، تا شايد آن‏ها را نجات دهد.

نوح عليه‏السلام براى اين كه دعوتش در آن سنگدل نفوذ كند، سه برنامه مختلف را دنبال كرد. آن‏ها را به طور مخفيانه و محرمانه دعوت مى‏كرد، و گاه دعوت علنى و آشكار داشت، و مواقعى نيز از روش آميختن دعوت آشكار و نهان استفاده مى‏كرد، ولى قوم سنگدل آن حضرت، همه روش‏هاى مهرانگيز و منطقى نوح عليه‏السلام را ناديده گرفتند.(91)

حتى يكبار آن قوم بى رحم براى جلوگيرى از دعوت نوح عليه‏السلام، به او حمله كردند و او را آن چنان زدند كه بيهوش شد، ولى وقتى كه آن پيامبر دلسوز و مهربان به هوش آمد، گفت:

اَلّلهُمَّ اغفِرلِى و لِقَومِى فَانَّهم لا يَعلَمونَ؛

خدايا! مرا و قوم مرا بيامرز، چرا كه آن‏ها ناآگاه هستند.(92)

قصه هاي قرآني محمدي اشتهاردي


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم