حكايت37
دعوتهاى منطقى و مهرانگيز حضرت نوح عليهالسلام
حضرت نوح عليهالسلام با بيانى روشن و روان و گفتارى منطقى و دلنشين، و سخنانى مهرانگيز و شيوا، قوم خود را به سوى خداى يكتا دعوت مىكرد و به دريافت پاداش الهى فرا مىخواند و از عذاب الهى بر حذر مىداشت. ولى آنها از روى نادانى و تكبر و غرور، هرگز حاضر نبودند تا سخن نوح عليهالسلام را بشنوند و از بتپرستى دست بردارند.
حضرت نوح عليهالسلام با تحمل و استقامت پى گير، شب و روز با آنها صحبت كرد و با رفتارها و گفتارهاى گوناگون آنان را به سوى خداوند بى همتا دعوت نمود، و همه اصول و شيوههاى صحيح را در دعوت آنها به كار برد و همچون طبيبى دلسوز به بالين آنها رفت، و پستى و آثار زشت بتپرستى را براى آنها شرح داد و خطر سخت اين بيمارى را به آنها گوشزد كرد، ولى گفتار منطقى و سخنان دلپذير حضرت نوح عليهالسلام هيچگونه در آنها اثر نمىگذاشت.(90)
نوح عليهالسلام در هدايت و تبليغ قوم خود، بسيار ايثارگرى مىكرد و به آنها چون فرزند دلبند خود مىنگريست. همواره در انديشه نجات آنها بود و از آلودگى آنها غصه مىخورد (همانند پدرى كه در مورد فرزند رنج مىبرد). از اين رو شب و روز آنها را دعوت مىكرد، تا شايد آنها را نجات دهد.
نوح عليهالسلام براى اين كه دعوتش در آن سنگدل نفوذ كند، سه برنامه مختلف را دنبال كرد. آنها را به طور مخفيانه و محرمانه دعوت مىكرد، و گاه دعوت علنى و آشكار داشت، و مواقعى نيز از روش آميختن دعوت آشكار و نهان استفاده مىكرد، ولى قوم سنگدل آن حضرت، همه روشهاى مهرانگيز و منطقى نوح عليهالسلام را ناديده گرفتند.(91)
حتى يكبار آن قوم بى رحم براى جلوگيرى از دعوت نوح عليهالسلام، به او حمله كردند و او را آن چنان زدند كه بيهوش شد، ولى وقتى كه آن پيامبر دلسوز و مهربان به هوش آمد، گفت:
اَلّلهُمَّ اغفِرلِى و لِقَومِى فَانَّهم لا يَعلَمونَ؛
خدايا! مرا و قوم مرا بيامرز، چرا كه آنها ناآگاه هستند.(92)
قصه هاي قرآني محمدي اشتهاردي
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب