23
آذر

مفهوم غریزه جنسی و رویکردهای مهم به آن

 غریزه جنسی، یکی از نیرومندترین غرایز آدمی است که در دوران کودکی نهان است، ولی اندک اندک در دوران نوجوانی و بلوغ آشکار می گردد. شکوفایی این غریزه، کم کم با هزاران تصور و احساس دیگر همراه می شود و پس از مدتی، تقریبا بر وجود آدمی سیطره می یابد. البته این نیرومندی به معنای غیر قابل کنترل بودن آن نیست، بلکه این غریزه را با تقویت اراده و ایمان می توان کنترل کرد.

غریزه جنسی بزرگ ترین نیرویی است که بر جسم و جان جوانان حکومت می کند و نیرومندترین انگیزه ای است که اندیشه و افکار آنان را برمی انگیزاند. جوانان بیش از هر چیزی به ارضای شهوات و لذت جویی فکر می کنند. آتش غریزه جنسی به ویژه در نزد پسران، شعله ورتر می شود و تحریک شهوانی هم چون تصادم امواج با ساحل شروع به مبارزه می کند. عمل این غریزه آن قدر نیرومند است که در واقع مرکز تحریک مستقیم برای تمام آرزوهای اعضای مختلف بدن می گردد. اما بدون تردید غریزه جنسی در انسان واقعیتی است که بدون فایده و حکمت آفریده نشده است. از جمله فایده های غریزه جنسی، آرامش روحی، فراهم کردن زندگی اجتماعی زناشویی و برخورداری انسان از لذت های جنسی مشروع است. غده های جنسی که تأمین کننده نیازهای غریزه جنسی هستند، نه تنها برای حفظ نسل و نژاد وظیفه بزرگی دارند که در تشدید فعالیت های فیزیولوژیکی، روانی و معنوی انسان نیز مؤثرند. از میان مردانی که غده های جنسی آنها برداشته شده است، هیچ گاه انسان ها و دانشمندان بزرگ پیدا نمی شود.

برداشتن غده های جنسی، باعث تغییراتی در حالت های روانی می گردد و شخصیت چنین افرادی رفته رفته فرسوده می شود. زنان نیز پس از بیرون آوردن غدد جنسی افسرده می شوند و قسمتی از فعالیت های فکری و حس اخلاقی خود را از دست می دهند.

در طول تاریخ حیات انسان، در مواجهه با غریزه جنسی، رویکردهای افراطی و تفریطی، ظاهر گشته است. نمونه برجسته رویکرد تفریطی را می توان در برخی محافل مذهبی مسیحی دید. به گونه ای که آمیزش جنسی در بین روحانیان و مقدسان مسیحی عملی پلید به شمار می آید. در مسیحیت، شرط وصول به مقامات روحانی و کلیسایی، آلوده نشدن به زن در تمام مدت عمر می دانند و پاپ از میان چنین افرادی انتخاب می گردد.در مقابل چنین رویکرد تفریطی، رویکرد افراطی گروهی از دانشمندان و فیلسوفان غربی در برخورد با غریزه جنسی است. آن ها منشأ بسیاری از بدبختی های انسان را، محدودیت ارضای غریزه جنسی و سعادت او را، ارضای هر چه بیش تر این غریزه می دانند. دیدگاه های فروید و راسل درباره غریزه جنسی، دو نمونه برجسته از رویکرد افراطی در مواجهه با این غریزه است. در بینش اسلامی، برخورد افراطی و تفریطی با واقعیت های جهان  هستی، امری مردود است.

از امیر مؤمنان حضرت علی علیه السلام نقل شده است:

«لاتری الجاهل الاّ مفرطا او مفرّطا؛ جاهل را نمی بینی مگر این که یا دچار افراط و یا دچار تفریط است».

برخوردهای افراطی و تفریطی در رویارویی با واقعیتی به نام غریزه جنسی نیز حاکی  از نشناختن غریزه جنسی است. برخلاف دو رویکرد افراط و تفریط گونه با غریزه جنسی در غرب، در فرهنگ اسلامی، رویکردی اعتدالی، همراه با پذیرش واقعیت و شناخت دقیق حقیقت غریزه جنسی دیده می شود؛ به گونه ای که هم شهوت گرایی و برخورد افراطی با غریزه جنسی و هم برخورد تفریطی، یعنی عزلت گزینی، رهبانیت و عدم استفاده مطلق از لذت های جنسی مشروع، در اسلام مردود است. به گفته یکی از دانشمندان اسلامی، بزرگ ترین پرتگاهی که در راه زندگی جوانان وجود دارد و اغلب سبب سقوط آنان می شود، تند روی در اعمال بعضی از غرایز، به ویژه غرایز جنسی است و هدف برنامه های دینی، تعدیل کردن این خواهش هاست، نه سرکوب آن ها. تعدیل غریزه جنسی نخستین و اساسی ترین پایه تربیت نسل جوان است.

یکی از طبیعی ترین و اساسی ترین برنامه های دینی اسلام برای تعدیل غریزه جنسی، ازدواج و ارضای این غریزه از راه مشروع  و معقول است. 

منبع:تاثیر پوشش اسلامی در مهار غریزه جنسی/حسین مهدی زاده


free b2evolution skin
22
آذر

گسستن بندهای اسارت نفس

با بررسی آثار تمدن های مختلف در می یابیم که حجاب از آداب و رسوم دیرینه تمدن های بشری بوده است. نقوشی که از نیاکان به جا مانده، از ارزشگذاری به حجاب در بیشتر اقوام و ملّت ها حکایت می کند. «در نقش هایی که از ایران باستان بر جای مانده، هیچ صورت زنی دیده نمی شود و ناامنی از ایشان نیز به نظر نمی رسد».

اسلام نیز با عبارت قرآنی «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ ِلأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ» (احزاب: 59)، به زنان مؤمن می آموزد که با پیروی از حکم پیامبر صلی الله علیه و آله پوشش های بلند (مانند چادر) بر خویش فرو افکنند تا شناخته نشوند و مورد آزار قرار نگیرند. از مجموع آیات و روایات اسلامی بر می آید که زن باید خود را از نامحرم پوشیده دارد و از هرگونه رفتار و سخن و لباس و عملی که نظر نامحرم را جلب کند، بپرهیزد تا کسانی که در قلبشان طمع وجود دارد، به آنان تمایل نکنند. امام باقر علیه السلام در هشداری می فرماید: «سخن گفتن با زن نامحرم، از دام های شیطان است».

 حجاب سدّی در برابر امیال هوسبازان است و باعث روآوری جوانان به ازدواج می شود. چنانچه بی حجابی و بی عفتی می تواند سبب گریز جوانان از ازدواج گردد. حجاب موجب خشنودی خداوند است؛ زیرا زن با حجاب خویش جلال خود را حفظ می کند و به راستی جمال و جلال زن در حجاب اوست. حجاب وسیله ای برای گسستن بندهای اسارت نفس و رهایی از آن است؛ حجاب نشانگر حیا و پاکی روح و روان زنان است و استقلال فرهنگی و دینی یک جامعه را به نمایش می گذارد و ایمان و اعتقاد زن را به خداوند سبحان نشان می دهد.زن با حجاب در تیررس هواهای نفسانی ناپاکان نیست. بنابراین، محبوب است و محبوب می ماند. زنان با حجاب چون مرواریدی در صدف عفافند که با ارزشند و گران بها. کوتاه سخن اینکه زنان با حجاب تنها بنده خدایند و سبب عزّت و سرافرازی خود و خانواده شان می باشند. ولی اینک در عصری قرار گرفته ایم که در فرهنگ غرب؛ عصر برهنگی و آزادی جنسی نام گرفته است. غربیان و غرب باوران، بی حجابی را جزیی از حقوق آزادی زنان به حساب می آورند. در این حال، سخن از حجاب برای آنان ناخوشایند و گاه به مثابه افسانه ای متعلق به زمان های گذشته است. به راستی کدامین راه برای زنان عزّت آفرین و شخصیت آور است. آیا اگر زنان مانند عروسکی بزک شده به جامعه بیایند و مردان هرزه به آنان چشم بدوزند و حرمت آنان را پایین آورند و زنان درگیر مسابقه خودنمایی شوند شخصیت آنان حفظ می شود یا وقتی که حرمت و احترام خود را در محیط خانواده حفظ کنند و عزّت و شخصیت خویش را پاس دارند؟

اساسا پوشش زنان سبب می شود تمتعات جنسی تنها در خانواده بوده و به حفظ و حراست از کیان اجتماعی و استفاده بهینه از نیروهای فعال آن کمک کند. در مقابل، حضور زنان بی حجاب و بدحجاب دل مردان را سست کرده و ایمانشان را می رباید و چه بسا باعث رکود در فعالیت های اجتماعی شود. حیا و حجاب زن تدبیری است که خود زن با الهامی فطری برای ارج نهادن به خود و جایگاهش به کار می بندد. زن با هوش و فراست می داند که خداوند مرد را مظهر عاشقی و زن را مظهر معشوقیت ساخته است، از این رو، زن با عفت و با حجاب بهتر می تواند مرد را مجذوب خویش ساخته و بر ارج و احترامش بیافزاید. لباس نشانگر حالات روحی، ایمانی و شخصیت افراد است. زنان پوشیده در گوهر عفاف، از درونی پاک و اعتقادی قوی خبر می دهند. زنان دین دار، خود را برای شوهر می آرایند و از هرگونه حرکات و پوشش های جلف و سبک دوری می گزینند. زن به لحاظ فطری، به زینت و آرایش تمایل دارد. اگر این غریزه مهار نشود، می تواند به خاستگاهی برای انحراف تبدیل شود. وقتی اصالت و ارزش انسان ها به لباس باشد، آدمی برای تهیه آن به هرگونه تحقیری تن می دهد و گوهر گران بهای خویش را از یاد می برد. زن بی حجاب و بدحجاب به جای خداپرستی، مدپرستی می کند و ارزش های وجودی خویش را در برابر چشم ها می نهد و خود را بی ارزش می سازد.

منبع:تاثیر پوشش اسلامی در مهار غریزه جنسی/حسین مهدی زاده


free b2evolution skin
21
آذر

ده کلید برای تقویت روحیه

1- خود را بشناسید.


امروزه پیشنهاد سقراط که در قر ن پنجم قبل از میلاد که در آن متنی بر خودشناسی ارایه شد به قوت خود پا برجاست.

اهداف احساسات و محدودیت های خویش را بشناسید و با آرامش با آنها برخورد نمایید. خواه از طریق مطالعه، خواه از طریق اندیشیدن و تفکر، سعی کنید بعضی راه های که باعث شناخت شما از خودتان و اینکه چه چیزهایی شما را خوشحال می کند پیدا کنید. چنانچه به این توصیه عمل کنید، بهتر قادر به کنترل زندگی و مشکلات پیش روی خود خواهید بود.

2- به خودتان ارزش بدهید و به خود اعتماد داشته باشید.

 

ممکن است سخت به نظر برسد اما سعی کنید رفتارتان گویای این باشد که از خودتان مواظبت می کنید. حتی اگر همیشه احساس عدم اطمینان می کنید، برخورد و رفتار مثبت را به دنیای اطراف هدیه دهید. برخورد مردم با شما متاثر از رفتار و پوشش شماست.بنابراین خود ارزشی و خود اعتمادی را به نمایش بگذارید تا احترام را برای شما به ارمغان آورد.

3- بیش از حد توانتان کار نکنید.

 

همه ما با سخت کوشی، خواهان تامین امنیت و رفاه خانواده مان هستیم. اما مهم این است که تعادل را در زندگی حفظ کنیم. معمولا آن چه از نظر مالی دنبال می کنیم با آن چه که تحقق می یابد یکسان نیست. اگر برای شما تامین معاش مهمتر از صرف وقت با عزیزان یا لذت بردن از زندگی است، بهتر است در تعیین اولویت ها بازنگری است، سعی کنید برقراری تعادل را از کسی که بین زندگی شغلی و خانوادگی اش این توازن را ایجاد کرده بیاموزید یا اینکه با خانواده یا دوستانتان راجع به تاثیرات شغلی تان بر روی آن ها صحبت کنید.

4- از افراد منفی دوری کنید.

 

از ارتباط مسموم که در شما احساس ناراحتی، عصبانیت یا نا امنی می کند اجتناب کنید. ممکن است سخت به نظر آید، اما ارتباط خویش را با کسانی که برای شما افسردگی به ارمغان می آورند به حداقل برسانید، کسانی که اکثرا محبتهای دریافتی را بدون پاسخ می گذارند و یا کسانی که دائما از شما انتقاد می کنند.صداقت سخنان چنین افرادی را مورد ارزیابی قرار دهید تا ببینید که میزان حقایق موجود در سخنانشان تا چه حد بر اساس ارتباطی مثبت و خوش بینانه است. اگر کسانی شما را تحت فشار روانی قرار می دهند صریحا از آنها بخواهید شما را رها نمایند.

5- مثبت فکر کنید.

 

سعی کنید از حداکثر توانایی هایتان استفاده کنید و به قدرت خویش اتکا کنید. علایق شخصی تان را با مطالعه و گذراندن کلاسها توسعه دهید. علایق جدید را امتحان کنید و شکست هایتان را به کار گیرید. همه ما بخشی از اوقاتمان را از دست داده ایم اما افراد موفق از شکست هایشان درس آموخته اند و مغلوب شکست شان نشده اند. اگر شما توانایی هایتان را به خوبی توسعه دهید و نقش مثبتی داشته باشید واقعا قادر به تغییر موقعیت های منفی به موقعیت های مثبت خواهید بود.

6- ورزش ورزش ورزش

 

یک رژیم غذایی مناسب و قدری فعالیت بدنی روزانه، اعم از اینکه پیاده روی آرام باشد یا کار بیرون، فشار و اضطراب را تخفیف می دهد و روحیه را شاداب نگه می دارد. ورزش و تمرینات بدنی، افراد را از احساس برتری طلبی رهایی و توانایی های سرکوب شده ذهن را ترقی می دهد. همین امر منجر به جلوگیری از افسردگی می شود. برای اشخاص متفاوت ورزشهای مناسب آنها وجود دارد. تمرینات کششی و یوگا برای تخفیف فشار بسیار مناسبند. بعضی تمرینات نی تواند به رفع عصبانیت کمک کنند. البته ورزش بیرون از بیرون از منزل فواید مضاعفی دارد، نور آفتاب در بهبود روحیه و تخفیف افسردگی کمک موثری محسوب می شود.

7 -بخشی از اوقاتتان را تنها بگذرانید.

 

لذت از جمع دوستان و تنهایی دو بخش از زندگی اند که برای تقویت روحیه بسیار مهم اند. برای معنا بخشیدن و ایجاد شور در زندگی به دیگران کاملا مشروط به وجود دیگران باشد. علاوه بر گذراندن چند دقیقه‌ای در حمام، گوش دادن به موسیقی یا خروج از منزل به قصد لذت بردن از طبیعت، زمانی برای لذت بردن از تنهایی خویش صرف کنید. چنانچه این امر را سخت یافتید ممکن است با توسل به اجتماع از مشارکت در موضوعات مهم دوری کنید.

8- به دیگران کمک کنید و اجازه دهید دیگران به شما کمک کنند.

 

وقتی مشکلاتتان طاقت فرسا به نظر می رسد نشان دهید که کمک دیگران می تواند اضطراب و دلواپسی شما را بر طرف کند، بنابر این مشکلاتتان را کاملا در منظر دیگران قرار دهید. کمک بلا عوض در مسائل اجتماعی یا کمک به دوستان نیز می تواند به سود شما تمام شود. اگر در مقابل کمکی که دریافت کرده اید به همان میزان به دیگران مساعدت نمایید دامنه مناسبی از دوستان و اقوامی را بسط داده اید که شریک اوقات خوش شمایند و مدد کاران زمان تنگی و سختی تان.

9- ارتباط و مراودات


 با روشی روشن و در عین حال همراه با آرامش و متانت، احساساتتان را به خانواده، دوستان و مدرسه تان بیان کنید و با دقت کامل به جواب آن ها گوش فرا دهید. هرگز خود را تحت فشاری که ناشی از عدم بیان احساساتتان است قرار ندهید. چرا که این فشار، انفجار ناگهانی در پی خواهد داشت و دیگران بدون کوشش و تلاشی شما را خواهند شناخت. عصبانیتی را که باعث پریشانی و دانستن نقاط ضعف شما می شود کنترل کنید. هرگز اجازه ندهید دیگران ذهن شما را بخوانند.

10- در موقع احتیاج، کمک بطلبید.

 افرادی را پیدا کنید که هنگام مشکلات بتوانند با آنها مشورت کنید. چنانچه پس از مشورت با دوستانتان و خانواده، مشکلاتتان همچنان طاقت فرسا جلوه می نماید و احساس عدم آرامش می کنید، با مشاورینی صحبت کنید که خواهان کمک و یاری به شمایند. اگر احساس عدم امنیت، نگرانی یا ناراحتی و پریشانی می کنید فورا از یک مشاور متخصص کمک بطلبید.

منبع دانستنیهای زندگی حسین غزالی اصفهانی


free b2evolution skin
21
آذر

درباره بخشش

وَ قَالَ ( علیه السلام ) : لَا تَسْتَحِ مِنْ إِعْطَاءِ الْقَلِیلِ فَإِنَّ الْحِرْمَانَ أَقَلُّ مِنْهُ.

امام علیه السلام فرموده است: از بخشیدن اندک شرم مکن، زیرا نومید کردن کمتر از آن (و به شرمندگی سزاوارتر) است.  

منبع نهج البلاغه حکمت شماره ۶۴


free b2evolution skin
21
آذر

دلايل توجيه كنندگان روابط آزاد( احساس نياز به محبّت و ابراز شخصيّت)

يكى از دلايل پسران و دخترانى كه خواهان روابط دوستانه هستند، هم سخن شدن با يك ديگر و احساس نياز به رفيقى مهربان است. در نامه اى آمده است: دخترى هستم بسيار غمگين؛ اگر ناراحتى خود را به مادرم بگويم، ناراحت مى شود؛ بنابراين مى خواهم پسرى پيدا كنم و با او درد دل كنم.

يكى از عواملى كه نقش بسيارى در روى آوردن جوانان، به ويژه دختران، به ارتباط با جنس مخالف دارد، كشش درونى و نياز شديد به محبّت و مهربانى است. كم نيستند دختران جوانى كه با اولين نامه ى «فدايت شوم» جذب شده، دست پاچه مى گردند و به نامه ها و نگاه هاى پسران پاسخ داده، خويشتن دارى خود را از دست مى دهند؛ اينان از كمبود محبّت رنج مى برند.

دختر و پسرى كه در درون خانواده احساسات و عواطف آن ها ارضا نشود و به نيازشان به محبّت و مهربانى توجه نشود و در جمع خانوادگى احساس غربت و تنهايى كنند، طعمه هاى آماده اى براى افراد فرصت طلب و سودجو مى باشند و به راحتى به اين وادى كشيده مى شوند. اگر فضاى خانواده اى از مهر و محبت و انس خالى بوده، خشكى و سردى و خشونت بر آن حاكم باشد و ضوابط اخلاقى و حدود اجتماعى، با بيانى روشن و منطقى براى افراد تبيين نشود، بديهى است جوانِ آن خانواده، به دنبال راه فرار مى گردد و ديگر به جوانب منفى آن توجّه نمى كند؛ به ويژه جوانى كه نياز به ازدواج را در خود احساس كرده، اما همراهى و همدلى را در خانواده نمى بيند، با تنفّرى كه از جوّ حاكم احساس مى كند، خواه ناخواه به سوى روابط پنهان كشيده مى شود. اما روى سخن با جوانانى است كه در اين فضا گرفتارند؛ راستى چه بايد كرد؟

 

آيا روى آوردن به دوستى هاى خيابانى و تلفنى راه حلّ درستى براى مشكل آنان است؟ چه بسيارند دختران و پسرانى كه در ابتدا بر اساس نياز به محبّت و براى جبران كمبودهاى گذشته، در اين وادى پانهادند و اندك اندك از درس و تحصيلات عالى باز ماندند و به مرور با پاسخ به تمايلات غريزى و لذايذ جنسى، اسباب بدنامى و تباهى خويش را فراهم آوردند كه مشكلات و رنج هاى بعدى، صد بار از تنهايى اوّليه سخت تر و شكننده تر است. اين گونه افراد دچار آسيب هاى روانى و تربيتى و اجتماعى مى شوند.

دخترى پانزده ساله در ضمن نامه اى مى نويسد: «من دخترى هستم كه به علّت كمبود محبّت در خانواده، سال گذشته ناچار دست به خود كشى زدم (اما با كمك مادر و پزشكان) از مرگ نجات پيدا كردم … مادرم در همه جا غرورم را مى شكند، ولى براى خواهرم احترام زيادى قائل است؛ البتّه من در گذشته مرتكب اشتباه شده، با پسرى دوست شدم كه در همسايگى ما زندگى مى كرد. به خدا نمى خواستم چنين كارى را انجام دهم، ولى بر اثر كمبود محبّت و تحريك دوستان، مجبور به اين كار شدم. مادرم از زمانى كه به مسأله پى برده است، در هر كارى سرزنشم مى كند. اين نامه نمونه اى است از آسيبى كه دختر به دليل دوست شدن با پسر همسايه، در محيط خانه با آن رو به رو است. اين آسيب نه تنها جايگاه او را در خانواده مورد تهديد قرار مى دهد، بلكه احترام به خود و شرافت و كرامت نفسانى دختر را نيز با آسيب مواجه مى سازد (هر چند اين نوع برخورد خانواده ها نيز صحيح نيست؛) و جداى از آن با اطلاع ديگران از اين قضيه، در محله و نزد بستگان و دوستان نيز دچار مشكلات جدّى مى شود.

دختر خانم هفده ساله اى مى نويسد: من در زندگى شكست خورده ام و ديگر چاره اى جز خودكشى ندارم؛ چون ديگر حاضر نيستم بعد از اين كار، مِهر هيچ پسرى را در دل جاى دهم و هميشه در خود فرو رفته ام و از همه كس متنفّرم؛ به هيچ يك از آن ها اطمينان ندارم؛ همه ى آن ها بى معنا هستند. در حالى كه پسر عمّه ام مرا بسيار دوست مى داشت و من هم اوايل - قبل از آن كه با آن آقا آشنا شوم - به پسر عمه ام علاقه ى زيادى داشتم، ولى او اصلاً خبر نداشت؛ چون غرورم به من اجازه نمى داد تا بفهمانم كه به او علاقه مندم. ولى تحت تاثير بعضى از دوستان ناباب با آن آقا آشنا شدم و عاقبت هم، چنان غرورم را شكست خورده يافتم كه امروز چاره اى جز خودكشى براى خود نمى يابم. در آغاز نامه درباره ى چگونگى آشنايى خود با اين پسر آورده است: من با تلفن با آن آقا آشنا شدم … و ايشان پيوسته به من وعده ى ازدواج مى داد. وقتى از او خواستم كه براى خواستگارى بيايد، او گفت كه خانواده ام با اين كار موافقت نمى كنند؛ يعنى خانواده ى من اجازه ى وصلت با غريبه ها را نمى دهند. اين نمونه ى ديگرى است از افرادى كه در ابتدا با غرور و خوشحالى و مستى و بدون در نظر گرفتن عواقب و جوانب آن، وارد اين وادى خطرناك شده، امّا بعد از مدتى حيثيّت و شرافتشان آسيب مى بيند و با نگاه و سخن مردم، مورد سرزنش و ملامت قرار مى گيرند و سرانجام خود را در بن بست روحى ديده، قصد خودكشى مى نمايند؛ و اين حدّ نهايت عجز و بدبختى است. خودكشى، تنها فرار از واقعيّت و تسليم در برابر مشكلات است. بهترين راه مبارزه با مشكلات، ايجاد تحوّل در اعمال و رفتار است كه به مرور، سبب تغيير ديدگاه ديگران مى شود و هميشه به ياد داشته باشيم كه گذشته ها را - هر چند با سختى - مى توان جبران نمود.

عامل ديگرى كه سبب اقدام جوانان به برقرارى روابط مى شود، ابراز شخصيت و اثبات باعُرضه بودن نزد دوستان ناباب است. در اين ميان، مسئله ى رقابت نوجوانان و به رخ كشيدن براى هم سالان، نقش عمده اى ايفا مى كند. برخى از نوجوانان براى اين كه در جمع دوستان مورد تحسين قرار گيرند و يا از ترس اين كه بى عرضه و بى جرئت معرفى شوند، به دنبال دوست پسر يا دختر مى گردند و حتّى كسانى كه به خوبى از عواقب سوء اين كارها آگاهند، در بعضى موارد با صحنه سازى ها و نامه نگارى هاى قلاّبى، اين طور نشان مى دهند كه آن ها نيز دوستانى دارند و آن چه بيش تر به اين قضيه دامن مى زند، احساس رسالت در مورد پيدا كردن دوست براى يك ديگر است كه عامل تسهيل كننده در جهت برقرارى روابط نادرست بين دختران و پسران است. از يكى پيغام مى گيرند و به ديگرى مى رسانند و واسطه ى ردّ و بدل كردن نامه ها مى شوند و حتى به دروغ مطالبى از قول كسى به ديگرى مى گويند. اين ها عواملى است كه سبب ورود دختر و پسر در وادى ارتباط شده و آن ها را از عواقب آن غافل مى نمايد. در نامه اى آمده است: مادرم هشت صبح از خانه بيرون مى رفت و تا هشت غروب به خانه نمى آمد؛ من تنها در خانه مى ماندم و به كارها مى رسيدم؛ ولى در عوض، ناسزا و كتك، جبران زحمات من بود. بعد از آن ديدم خيلى تنها هستم، به همين دليل دل به دريا زدم و با دختر همسايه آشنا شدم. او از من بزرگ تر بود و نامزد داشت؛ او يك برادر شوهر داشت كه وقتى به خانه ى آن ها مى رفتم، گاهى او را مى ديدم. دختر همسايه مرا فريب داد و حرف هايى به دروغ از طرف برادر شوهرش به من گفت و من با خود گفتم: شايد برادر شوهرش با من ازدواج كند و من از غم ها رها شوم. به اين ترتيب با او آشنا شدم. حدود يك سال و نيم از آشنايى من با او مى گذشت كه يكى از اقواممان با خبر شد و به خانواده ام خبر داد (كه سبب كتك خوردن و تنبيه و بدبختى من شد). الان چهار سال و نيم (از آن روز) مى گذرد و من در خانه مثل پرنده اى در قفس هستم و به انتظار نشسته ام كه يكى بيايد و مرا از اين زندان غم و تنهايى نجات دهد. در اين غم نامه نكات مهمّى جلب توجه مى كند كه مى تواند براى همه ى پسران و دختران جوان مفيد باشد:

1. دختر براى فرار از تنهايى و كمبود محبّت، اقدام به ارتباط نمود، ولى سرانجام، همانند بسيارى ديگر، گرفتار غم و تنهايى و غربتى چند برابر اوّل شد. 2. دختر همسايه نقش واسطه را بازى نمود و به دروغ او را به اين وادى كشاند. 3. او به خيال ازدواج و در آرزوى اين كه با آن پسر ازدواج مى كند، راضى به ارتباط شد. 4. آسيب روانى و اجتماعى كه او را گرفتار كرد، شور و نشاط و شادابى او را از بين برد و آينده اش را به تباهى كشاند، و در جمع نيز بدنام گرديد. چه بسا دخترانى كه در زير اين فشار و اين كه ديگر كسى به خواستگارى آن ها نمى آيد، دست به خودكشى مى زنند و خود را گرفتار قهر ابدى الهى مى نمايند .

جوانان و نوجوانان عزيز بايد توجه داشته باشند: گام نهادن در اين ميدان رنگارنگ و فريبنده، آينده ى تاريكى دارد و همچون سرگذشت هايى كه ذكر شد، جز بدنامى و ناكامى، سرانجام ديگرى ندارد. چه خوب است جوانان با آن همه شور و احساس و نيروى جوانى، به دنبال كسب اهداف بلند در زندگى رفته، آينده اى درخشان را براى خود رقم زنند و سبب سربلندى خانواده و جامعه گردند و با رعايت اصول اخلاقى و حدود اجتماعى، راهى درست را براى نيازهاى خود انتخاب كنند.

منبع جوانان و روابط ابوالقاسم مقیمی حاجی


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم