29
دی

دعای امام زمان‌علیه السلام برای رفع گرفتاری و دفع شر دشمنان

مرحوم شیخ صالح متّقی و زاهد، نقل می‌کند که گرفتار مشکلات و دشمنی‌های فراوانی شدم. تا جایی که کشته شدن را در یک قدمی خودم دیدم. در این اوضاع بود که دعایی را در جیب خودم پیدا کردم. آنچه باعث تعجب من شد، این بود که کسی آن را به من نداده بود. از این رو متحیّر شده بودم. تا اینکه در خواب شنیدم که شخصی در قیافه صالحان و زاهدان به من گفت: آن دعا را ما به تو عنایت کردیم. بخوان تا از این گرفتاری نجات پیدا کنی!

گوینده را نشناختم و تعجبم بیشتر شد. یک بار دیگر هم حضرت حجّت‌علیه السلام را در خواب دیدم. ایشان فرمودند: با دعایی‌که داده‌ایم، دعا کن.

شیخ صالح نقل می‌کند که من بارها آن دعا را امتحان کردم و خیلی زود از گرفتاری‌ها رهایی یافتم. تا اینکه بعد از مدتی‌دعا را گم کردم. از این مسأله خیلی متاسف شدم و از گناهانی که ممکن بود، باعث سلب توفیق شده باشند، استغفار کردم. شخصی به خوابم آمد و گفت:این دعایی که به دنبال آن هستی، در فلان جا افتاده است. آنچه که به خاطر دارم، آن است که به همان آدرس رفتم و دعا را برداشتم و سجده شکر به جای آوردم.

اما متن دعا:

رَبِّ أَسْأَلُکَ مَدَداً رُوحَانِیّاً تُقَوِّی بِهِ قُوَی الْکُلِّیَّةِ وَالْجُزْئِیَّةِ حَتَّی خدایا، از تو امدادهای روحانی را درخواست می‌کنم. تا تمام قوای کلی و جزئی را تقویت نماید. أَقْهِرَ عِبَادِی نَفْسِی کُلُّ نَفْسٍ قَاهِرَةٌ فَتَنْقَبِضَ لِی إِشَارَةُ رَقَائِقِهَا تا جایی که روح من بر تمام ارواح قوی، غالب شود و یک اشاره کوچک من او را به شدّت انْقِبَاضاً تَسْقُطُ بِهِ قُوَاهَا حَتَّی یَبْقَی فِی الْکَوْنِ ذُو رُوحٍ إِلَّا وَنَارُ فشار دهد، به گونه‌ای که تمام قوایش از بین برود. تا آنجا که آتش غضب من، تمام موجودات قَهْرِی قَدْ أَحْرَقَتْ ظُهُورَهُ یَا شَدِیدُ یَا شَدِیدُ یَا ذَا الْبَطْشِ الشَّدِیدِ صاحب روح عالم را بسوزاند. ای شدید، ای شدید، ای حمله کننده بسیار نیرومند و تند، یَا قَهَّارُ أَسْأَلُکَ بِمَا أَوْدَعْتَهُ عِزْرَائِیلَ مِنْ أَسْمَائِکَ الْقَهْرِیَّةِ فَانْفَعَلَتْ ای غلبه کننده، از تو می‌خواهم به حرمت آن نامی که به عزرائیل آموختی تا تمام لَهُ النُّفُوسُ بِالْقَهْرِ أَنْ تُودِعَنِی هَذَا السِّرَّ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ حَتَّی نفوس عالم در برابر او تسلیم شوند، آن سرّ را در همین لحظه به من بسپاری تا هر سختی أُلَیِّنَ بِهِ کُلَّ صَعْبٍ وَأُذَلِّلَ بِهِ کُلَّ مَنِیعٍ بِقُوَّتِکَ یَا ذَا الْقُوَّةِ الْمَتِینَ در برابرم، نرم و هر غیر ممکنی برایم آسان گردد. با نیرویت، ای صاحب قدرت مستحکم. این دعا را در صورت امکان سه بار به هنگام سحر، سه بار در صبح و سه بار در شب بخوان.

در صورتی که مشکل خواننده دعا خیلی شدّت بیابد، بعد از اینکه آن را خواند، سی بار این دعا را بخواند:

یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ أَسْأَلُکَ اللُّطْفَ ای رحمان و ای رحیم، ای مهربان‌ترین مهربانان. از تو می‌خواهم که به هر چیزی که اندازه‌گیری‌ها بِمَا جَرَتْ بِهِ الْمَقَادِیرُ.

در آن جاری می‌شود، اشراف پیدا کنی.

منبع: دعاهای صادره از امام مهدی عجل الله تعالی و فرجه الشریف در عصر غیبت صغری


free b2evolution skin
29
دی

آیا متعه همان زنا است ؟!

امّا ادّعای این که متعه، زنا و یا شبیه زناست، گزافه گویی بزرگی است حتّی اگر بگوییم که این حکم، نسخ شده است. مفهوم این سخن این است که: شارع مقدّس، ابتدا زنا را مباح دانسته وسپس آن را تحریم کرده است! آیا هیچ مسلمانی آن را می پذیرد؟!

 ازدواج موقّت، مثل ازدواج دائم، دارای شرایط وقیودی است، مانند: عقد، مهر، وقت معین، عقل، بلوغ، نبودن مانع شرعی (از قبیل وابستگی نسبی، یا سببی، یا شیر خوارگی وغیر ذلک…).

ولی در زنا، نه عقدی وجود دارد، نه فرزند به پدرش می رسد ونه از او ارث می برد ونه رابطۀ زناشویی هست ونه عدّه ای بر آن مقرّر شده است!؟ بنابراین، «متعه» را مشابه «زنا» جلوه دادن، ادّعایی باطل وگویندۀ آن، شخصی بی منطق و اهل جدل است.

آری، شاید بتوان گفت که «ازدواج موقّت»، حکمی شرعی است که مورد سوء استفادۀ افرادی پست وبیمار دل قرار می گیرد.

در جواب می توان گفت: دنیا پر از مسائل مثبتی است که مورد سوء استفادۀ افراد بدطینت قرار می گیردکه راه حلّ این موارد، تحریم آن مسائل نیست بلکه برای حلّ آن باید راهکارهایی پیدا کرد تا بین این مسائل وبین سوء استفاده از آن فاصله ایجاد شود؛ بنابر این، حاکم اسلامی، می تواند برای نجات این حکم شرعی از چنگال سوء استفاده کنندگان، شرایطی در تأیید حکم ازدواج موقّت تصویب کند.

منبع:ازدواج موقت ، عبدالکریم بهبهانی


free b2evolution skin
29
دی

دعاهای صادره از امام مهدی‌علیه السلام در عصر غیبت صغری (دعای عبرات یا اشک های روان)

علّامه حلّی رحمه الله در آخر کتاب منهاج الصلاح در دعای عبرات معروف، گفته است که این روایت از امام صادق‌علیه السلام نقل شده است. اما از جهت سیّد بزرگوار رضی الدین محمّد بن محمّد آوی رحمه الله حکایت معروفی است که برخی از فضلا آن را در حاشیه همان دعا ذکر کرده‌اند.

جناب فخر الدّین محمّد بن شیخ جمال الدّین از پدرش و او از جدش، فقیه بزرگوار یوسف، از سیّد رضی که حکایت آن می‌آید نقل کرده است که:

او در زندان یکی از امرای سلطان جرماغون مدت زیادی در حبس بوده و گرفتاری‌ها و فشارهای زیادی را متحمّل شده است. تا این که روزی حضرت قائم‌علیه السلام را در خواب دید و با دیدن ایشان گریه کرد و گفت: مولای من مرا از این ظلمت نجات بده.

امام‌علیه السلام فرمود: دعای عبرات را بخوان.گفت: دعای عبرات چیست؟فرمود: در مصباح عرض کردم: سرورم این دعا در مصباح من نیست.فرمود: نگاه کن پیدا می‌کنی!از خواب بیدار شدم، بعد از خواندن نماز صبح، کتاب مصباح را باز کردم و با صفحه‌ای مواجه شدم که دعای عبرات در آن آمده بود. من آن را چهل بار خواندم.

این سلطان دو زن داشت. یکی از آنها زنی عاقل و خوش‌فکر بود. از این رو مورد اعتماد امیر بود. وقتی که امیر در نوبت این زن، پیشش آمد، به او گفت: آیا تو کسی از فرزندان حضرت امیرعلیه السلام را گرفته‌ای؟گفت: برای چه این سؤال را می‌پرسی؟گفت: برای این که مردی را دیدم که نور خورشید از صورتش می‌تابید. نزدیک آمد و حلقم را گرفت و گفت: شوهرت جرأت کرده و یکی از فرزندان مرا گرفته و او را در خورد و خوراک، تحت فشار قرار داده است! عرض کردم، سرورم، شما کیستید؟ فرمود: من علی بن ابیطالب هستم. به او بگو: اگر او را آزاد نکند، خانه‌اش را به سرش خراب می‌کنم.این خبر به سلطان رسید او گفت:من در این‌باره چیزی نمی‌دانم. از معاونانش پرسید که آیا شما چنین کسی را گرفته اید؟گفتند: بله شیخی علوی است که خود شما دستور زندانی کردنش را صادر کردید.گفت: او را آزاد کنید و اسب و مشکی به او بدهید تا راه بیفتد.در نهایت سیّد به خانه خود رفت.همین طور سیّد جلیل القدر علی بن طاووس‌رحمه الله در آخر کتاب مهج الدعوات نقل می‌کند که از جمله دعاها، دعایی است که دوست و برادر من محمّد بن محمّد قاضی آوی، درباره این دعا سخن و اثر عجیبی ذکر کرده است. به این صورت که برای ایشان حادثه‌ای رخ داده و این دعا را در میان اوراقی که آنها را در میان کتابهایش قرار نداده بود، پیدا می‌کند. از روی آنها نسخه برداری می‌کند. وقتی که نسخه برداری تمام می‌شود، دعای اصلی مفقود می‌گردد. شیخ آن را نقل می‌کند. حتی بعد از آن، نسخه دیگری را نقل می‌کند که مقداری از تعبیرات آن تفاوت می‌کند.ما در اینجا نسخه اوّلی را به جهت تبرک به خط سیّد بن طاووس‌رحمه الله می‌آوریم. حتّی میان نقل ایشان و علامه حلّی‌رحمه الله تفاوت زیادی وجود دارد.

اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ یَا رَاحِمَ الْعَبَرَاتِ وَیَا کَاشِفَ الْکُرُبَاتِ خدایا به جِدّ از تو درخواست می‌کنم، ای رحم کننده بر اشک‌ها و ای برطرف أَنْتَ الَّذِی تَقْشَعُ سَحَائِبَ الِْمحَنِ وَقَدْ أَمْسَتْ ثِقَالاً وَتَجْلُو سازنده گرفتاری‌ها. تویی که ابرهای سنگین را پراکنده می‌کنی. تویی که مه‌های ضَبَابَ الْإِحَنِ وَقَدْ سَحَبَتْ أَذْیَالاً وَتَجْعَلُ زَرْعَهَا هَشِیماً غلیظ را از بین می‌بری و روشن می‌کنی. تویی که زراعت را خشک و استخوان‌ها وَعِظَامَهَا رَمِیماً وَتَرُدُّ الْمَغْلُوبَ غَالِباً وَالْمَطْلُوبَ طَالِباً را خاک و شکست خورده را پیروز و فراری را فراری دهنده می‌کنی. إِلَهِی فَکَمْ مِنْ عَبْدٍ نَادَاکَ أَنِّی مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ فَفَتَحْتَ خدایا چه بسیارند بندگانی که تو را صدا زدند که من مغلوب شده‌ام، لَهُ مِنْ نَصْرِکَ أَبْوَابَ السَّمَاءِ بِمَاءٍ مُنْهَمِرٍ وَفَجَّرْتَ یاری‌ام کن و تو نیز از سر نصرت به او، درهای آسمان را بر آب گشودی لَهُ مِنْ عَوْنِکَ عُیُوناً فَالْتَقَی مَاءُ فَرَجِهِ عَلَی أَمْرٍ قَدْ و چشمه‌هایی را از زمین جوشاندی. آبی که موجب گشایش کارش قُدِرَ وَحَمَلْتَهُ مِنْ کِفَایَتِکَ عَلَی ذَاتِ أَلْوَاحٍ وَدُسُرٍ بود، به اندازه معینی رسید و او را بر روی تخته‌ها سوار کردی. یَا رَبِّ إِنِّی مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ یَا رَبِّ إِنِّی مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ پروردگارا، من مغلوب شده‌ام، یاری‌ام کن. پروردگارا، من مغلوب شده‌ام، یاری‌ام کن. یَا رَبِّ إِنِّی مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ پروردگارا، من مغلوب شده‌ام، یاری‌ام کن. بر محمّد و خاندانش درود فرست وَافْتَحْ لِی مِنْ نَصْرِکَ أَبْوابَ السَّماءِ بِماءٍ مُنْهَمِرٍ وَفَجِّرْ لِی و درهای آسمان را برای نصرت من باز کن و آب فراوان بریز و چشمه‌های آن را از مِنْ عَوْنِکَ عُیُوناً لِیَلْتَقِیَ مَاءُ فَرَجِی عَلی أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ زمین بجوشان تا جایی که آب گشایش من، به اندازه معینی برسد و مرا با کفایت وَاحْمِلْنِی. یَا رَبِّ مِنْ کِفَایَتِکَ عَلی ذاتِ أَلْواحٍ وَدُسُرٍ یَا مَنْ خودت، بر کشتی سوار کن. ای کسی که وقتی بنده‌اش در تاریکی شب فرو می‌رود إِذَا وَلَجَ الْعَبْدُ فِی لَیْلٍ مِنْ حَیْرَتِهِ یَهِیمُ فَلَمْ یَجِدْ لَهُ صَرِیخاً و از تحیر دچار توهّمات و ترس می‌شود و سرپرست و دوست صمیمی، برای خود یُصْرِخُهُ مِنْ وَلِیٍّ وَلَا حَمِیمٍ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَجُدْ نمی‌بیند تا به فریادش برسد، بر محمّد و خاندانش درود فرست و از فضل خود، یَا رَبِّ مِنْ مَعُونَتِکَ صَرِیخاً مُعِیناً وَوَلِیّاً یَطْلُبُهُ حَثِیثاً یُنَجِّیهِ فریادرس و یاورم باش و مانند سرپرستی که دنبال عبد خود است تا او را از مِنْ ضَیْقِ أَمْرِهِ وَحَرَجِهِ وَیُظْهِرُ لَهُ الْمُهِمَّ مِنْ أَعْلَامِ فَرَجِهِ گرفتاری نجات بدهد و در مشکلاتش گشایش ایجاد کند، تو نیزبا من چنین کن.

اللَّهُمَّ فَیَا مَنْ قُدْرَتُهُ قَاهِرَةٌ وَآیَاتُهُ بَاهِرَةٌ وَنَقِمَاتُهُ قَاصِمَةٌ لِکُلِّ خدایا، ای کسی که قدرتش غالب و نشانه‌هایش روشن و غذابش شکننده هر پادشاه جُبَارٍ دَامِغَةٌ لِکُلِّ کَفُورٍ خَتَّارٍ صَلِّ یَا رَبِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و در هم کوبنده هر کافر حیله‌گر است، بر محمّد و خاندانش درود فرست و از وَانْظُرْ إِلَیَّ یَا رَبِّ نَظْرَةً مِنْ نَظَرَاتِکَ رَحِیمَةً تَجْلُو بِهَا عَنِّی آن نگاه‌های دلسوزانه‌ات به من نگاه کن تا ظلمت پایدار ما، روشن شود. ظلمتی ظُلْمَةً وَاقِفَةً مُقِیمَةً مِنْ عَاهَةٍ جَفَّتْ مِنْهَا الضُّرُوعُ وَقَلَفَتْ مِنْهَا از جنس آفتی که سینه های حیواناتمان را خشک و زراعت‌هایمان را از بین برده الزُّرُوعُ وَاشْتَمَلَ بِهَا عَلَی الْقُلُوبِ الْیَأْسُ وَجَرَتْ بِسَبَبِهَا الْأَنْفَاسُ. است و بر قلب‌هایمان سایه یأس انداخته و نفس‌هایمان را کند کرده است. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَحِفْظاً لِغَرَائِسَ غَرَسَتْهَا خدایا، بر محمّد و خاندانش درود فرست و درختانی را که با دست رحمانیت کاشته و با آب یَدُ الرَّحْمَنِ وَشَرَّبَهَا مِنْ مَاءِ الْحَیَوَانِ أَنْ تَکُونَ بِیَدِ الشَّیْطَانِ تُجَزُّ حیاتت سیراب کرده‌ای، حفظ کن تا شیطان با دستش در نیاورد و با تیشه‌اش، قطع نکند.وَبِفَأْسِهِ تُقْطَعُ وَتُحَزُّ. إِلَهِی مَنْ أَوْلَی مِنْکَ أَنْ یَکُونَ عَنْ خدایا، همه اینها متعلق به توست، کیست که برای حفظ ملکت از خود تو شایسته‌تر حَمَاکَ حَارِساً وَمَانِعاً إِلَهِی إِنَّ الْأَمْرَ قَدْ هَالَ فَهَوِّنْهُ وَخَشُنَ باشد. خدایا، گرفتاری سنگین شده است، آن را آسان کن. خشن شده است، نرم کن. قلب‌ها فَأَلِنْهُ وَإِنَّ الْقُلُوبَ کَاعَتْ فَطَنِّهَا وَالنُّفُوسُ ارْتَاعَتْ فَسَکِّنْهَا. ترسیده‌اند، آنها را به حرکت در آور. جان‌ها به اضطراب افتاده‌اند، آنها را آرام کن. إِلَهِی تَدَارَکْ أَقْدَاماً قَدْ زَلَّتْ وَأَفْهَاماً فِی مَهَامِهِ الْحَیْرَةِ ضَلَّتْ خدایا، قدم‌هایی را که لغزیده و عقل‌هایی را که در گرداب حیرت به اشتباه افتاده بودند، أَجْحَفَ الضُّرُّ بِالْمَضْرُورِ فِی دَاعِیَةِ الْوَیْلِ وَالثُّبُورِ فَهَلْ یَحْسُنُ جبران کن. ضرر، صدای مردم را به واویلا درآورده است. آیا شایسته فضل توست که آنها را مِنْ فَضْلِکَ أَنْ تَجْعَلَهُ فَرِیسَةً لِلْبَلَاءِ وَهُوَ لَکَ رَاجٍ أَمْ هَلْ یُحْمَلُ در معرض بلا قرار دهی، با اینکه امیدشان به توست ؟ آیا در عدل تو می‌گنجد که او در مِنْ عَدْلِکَ أَنْ یَخُوضَ لُجَّةَ الْغَمَّاءِ وَهُوَ إِلَیْکَ لَاجٍ مَوْلَایَ لَئِنْ بدبختی و غم فرو رود، در حالی که تو را صدا می‌زند؟ سرورم، اگر در تقوای تو، خودم را کُنْتُ لَاأَشُقُّ عَلَی نَفْسِی فِی التُّقَی وَلَا أَبْلُغُ فِی حَمْلِ أَعْبَاءِ به مشقت نمی‌اندازم، اگر تا درجه رضای تو، عهده دار اطاعت نیستم.

اگر در زمره بندگانی الطَّاعَةِ مَبْلَغَ الرِّضَا وَلَا أَنْتَظِمُ فِی سِلْکِ قَوْمٍ رَفَضُوا الدُّنْیَا فَهُمْ در نمی‌آیم که از دنیا روی برگردانده‌اند. شکم‌هایشان نازک و چشمانشان از شدّت گریه خُمُصُ الْبُطُونِ عُمْشُ الْعُیُونِ مِنَ الْبُکَاءِ بَلْ أَتَیْتُکَ یَا رَبِّ بِضَعْفٍ باد کرده است. خدایا، من با عملی ضعیف و پشتی سنگین از گناهان و لغزش‌ها با روحی مِنَ الْعَمَلِ وَظَهْرٍ ثَقِیلٍ بِالْخَطَاءِ وَالزَّلَلِ وَنَفَسٍ لِلرَّاحَةِ مُعْتَادَةٍ که به راحتی عادت کرده و به امروز و فردا کردن نفسم مطیع شده است. [به سویت آمده‌ام ]وَلِدَوَاعِی التَّسْوِیفِ مُنْقَادَةٍ أَ مَا یَکْفِیکَ یَا رَبِّ وَسِیلَةً إِلَیْکَ وَذَرِیعَةً آیا برای تو کفایت نمی‌کند که اولیایت را دوست دارم و در محبّت به تو حدّ و حصری لَدَیْکَ أَنِّی لِأَوْلِیَائِکَ مُوَالٍ وَفِی مَحَبَّتِکَ مُغَالٍ أَ مَا یَکْفِینِی أَنْ نمی‌شناسم؟ آیا کفایت نمی‌کند که به خاطر آنها با مظلومیت، شب می‌کنم و با فرو بردن أَرُوحَ فِیهِمْ مَظْلُوماً وَأَغْدُوَمَکْظُوماً وَأَقْضِیَ بَعْدَ هُمُومٍ هُمُوماً غیظ، صبح می‌نمایم. گرفتاری‌های فراوان را متحمّل می‌شوم و در تیررس آنها قرار وَبَعْدَ رُجُومٍ رُجُوماً أَمَا عِنْدَکَ یَا رَبِّ بِهَذِهِ حُرْمَةٌ لَاتُضَیَّعُ وَذِمَّةٌ می‌گیرم؟ آیا اینها نزد تو حرمتی ندارد و کمترین تعهدی را برای تو ایجاد نمی‌کند؟ اگر بِأَدْنَاهَا یُقْتَنَعُ فَلِمَ لَا یَمْنَعُنِی یَا رَبِّ وَهَا أَنَا ذَا غَرِیقٌ وَتَدَعُنِی اینها ارزش و حرمت دارند، چرا جلوی غرق شدن مرا نمی‌گیری و اجازه می‌دهی که در آتش بِنَارِ عَدُوِّکَ حَرِیقٌ أَتَجْعَلُ أَوْلِیَاءَکَ لِأَعْدَائِکَ مَصَائِدَ وَتُقَلِّدُهُمْ دشمنانت بسوزم؟! آیا دوستانت را صید دشمنانت قرار می‌دهی و به زنجیر ذلتشان می‌کشی؟ مِنْ خَسْفِهِمْ قَلَائِدَ وَأَنْتَ مَالِکُ نُفُوسِهِمْ لَوْ قَبَضْتَهَا جَمَدُوا وَفِی آن هم در حالی که تو مالک جان‌هایشان هستی! اگر تو جان‌هایشان را بگیری، خشک می‌شوند.

قَبْضَتِکَ مَوَادُّ أَنْفَاسِهِمْ لَوْ قَطَعْتَهَا خَمَدُوا وَمَا یَمْنَعُکَ یَا رَبِّ أَنْ تَکُفَّ آری ارواحشان در قبضه توست که اگر بگیری، بی‌جان می‌افتند. خدایا چه چیزی باعث بَأْسَهُمْ وَتَنْزِعَ عَنْهُمْ مِنْ حِفْظِکَ لِبَاسَهُمْ وَتُعْرِیَهُمْ مِنْ سَلَامَةٍ بِهَا شده است که آزار و اذیتشان را از ما برنگردانی و لباس مصونیتت را از تنشان درآوری و آنها را فِی أَرْضِکَ یَسْرَحُونَ وَفِی مَیَدَانِ الْبَغْیِ عَلَی عِبَادِکَ یَمْرَحُونَ. از سلامت عریان کنی. سلامتی که با آن می‌چرند و در میدان ظلم بر بندگانت تکبّر می‌ورزند. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأَدْرِکْنِی وَلَمَّا یُدْرِکْنِی خدایا، بر محمّد و خاندانش درود فرست و قبل از اینکه غرق شوم الْغَرَقُ وَتَدَارَکْنِی وَلَمَّا غُیِّبَ شَمْسِی لِلشَّفَقِ إِلَهِی کَمْ مِنْ خَائِفٍ و خورشید هدایتم در شفق ناپدید شود، مرا دریاب. خدایا، چه بسیارند الْتَجَأَ إِلَی سُلْطَانٍ فَآبَ عَنْهُ مَحْفُوفاً بِأَمْنٍ وَأَمَانٍ أَفَأَقْصِدُ یَا رَبِّ کسانی که به سلاطین پناه برده‌اند و در پناه او در امان مانده‌اند. آیا به سلطنتی بِأَعْظَمَ مِنْ سُلْطَانِکَ سُلْطَاناً أَمْ أَوْسَعَ مِنْ إِحْسَانِکَ إِحْسَاناً غیر از سطلنت تو پناه ببرم؟ یا به سفره‌ای وسیع‌تر از احسان أَمْ أَکْثَرَ مِنِ اقْتِدَارِکَ اقْتِدَاراً أَمْ أَکْرَمَ مِنِ انْتِصَارِکَ انْتِصَاراً. تو یا مقتدرتر از اقتدار تو یا فراتر از یاری تو یاوری بجویم؟ اَللَّهُمَّ أَیْنَ کِفَایَتُکَ الَّتِی هِیَ نُصْرَةُ الْمُسْتَغِیثِینَ مِنَ الْأَنَامِ وَأَیْنَ خدایا، کجاست کفایتی که یاری گر بندگان مستضعفت می‌باشد. کجاست توجهی که سپر تیر کسانی عِنَایَتُکَ الَّتِی هِیَ جُنَّةُ الْمُسْتَهْدَفِینَ لِجَوْرِ الْأَیَّامِ إِلَیَّ إِلَیَّ بِهَا یَا رَبِّ باشد که مرا آماج هدف ظلم خود قرار داده اند؟ خدایا آن کفایت عنایت را بر من سرازیر کن نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ إِنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ. و مرا از شر ظالمان نجات بخش.

که ضررها مرا فرا گرفته‌اند در حالی که تو مهربان‌ترین مهربانانی مَوْلَایَ تَرَی تَحَیُّرِی فِی أَمْرِی وَتَقَلُّبِی فِی ضُرِّی وَانْطِوَایَ عَلَی حُرْقَةِ خدایا، آیا تحیّرم را از یکسو و سرگردانی در بدبختی‌هایم را از سوی دیگر و به خود قَلْبِی وَحَرَارَةِ صَدْرِی فَصَلِّ یَا رَبِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَجُدْ لِی پیچیدن‌هایم را که از سوز دل و سینه‌ام است، می‌بینی؟ بر محمّد و خاندانش درود فرست یَا رَبِّ بِمَا أَنْتَ أَهْلُهُ فَرَجاً وَمَخْرَجاً وَیَسِّرْ لِی یَا رَبِّ نَحْوَ الْیُسْرَی و به خاطر هر آنچه که شایسته آنی، برای من گشایشی فراهم کن و راهی آسان به مَنْهَجاً وَاجْعَلْ لِی یَا رَبِّ مَنْ نَصَبَ حِبَالاً لِی لِیَصْرَعَنِی بِهَا صَرِیعَ سوی مشکلاتم باز کن. خدایا، اگر کسی طنابی گذاشته تا مرا به زمین بزند، با همان او مَا مَکَرَهُ وَمَنْ حَفَرَ لِیَ الْبِئْرَ لِیُوقِعَنِی فِیهَا وَاقِعاً فِیَما حَفَرَهُ وَاصْرِفِ را به زمین بزن. اگر چاهی کنده تا مرا در آن بیندازد، خودش را در آن سرنگون ساز. اَللَّهُمَّ عَنِّی شَرَّهُ وَمَکْرَهُ وَفَسَادَهُ وَضَرَّهُ مَا تَصْرِفُهُ عَمَّنْ قَادَ نَفْسَهُ لِدِینِ خدایا، شرّ و نیرنگ و فساد و ضرر او را از من برگردان. همان طور که از کسی که خود را مطیع دین الدَّیَّانِ وَمُنَادٍ یُنَادِی لِلْإِیمَانِ إِلَهِی عَبْدُکَ عَبْدُکَ أَجِبْ دَعْوَتَهُ وَضَعِیفُکَ و منادی ایمان قرار داده است، برمی‌گردانی. خدایا، بنده، بنده توست. دعای بنده‌ات را اجابت کن. ضَعِیفُکَ فَرِّجْ غُمَّتَهُ فَقَدِ انْقَطَعَ کُلُّ حَبْلٍ إِلَّا حَبْلُکَ وَتَقَلَّصَ کُلُّ ظِلٍّ إِلَّا ظِلُّکَ و ضعیف، ضعیف توست، گرفتاریش را آسان گردان. تمام دستاویزها غیر از دستاویز تو بریده است مَوْلَایَ دَعْوَتِی هَذِهِ إِنْ رَدَدْتَهَا أَیْنَ تُصَادِفُ مَوْضِعَ الْإِجَابَةِ وَیَجْعَلُنِی و تمام سایه‌ها جمع شده غیر از سایه تو. مولای من، اگر تو دعای مرا برگردانی، چگونه مستجاب مَخِیلَتِی إِنْ کَذَّبْتَهَا أَیْنَ تُلَاقِی مَوْضِعَ الْإِجَابَةِ فَلَا تَرُدَّ عَنْ بَابِکَ مَنْ خواهد شد. اگر آرزوهای مرا قبول نکنی، کجا قبول خواهد شد. کسی را که غیر از در لَا یَعْرِفُ غَیْرَهُ بَاباً وَلَا یَمْتَنِعُ دُونَ جِنَابِکَ مَنْ لَا یَعْرِفُ سِوَاهُ جِنَاباً تو، دری نمی‌شناسد، نران و کسی را که غیر از جوار رحمت تو، پناهی ندارد، محروم نکن. سجده کرده و می‌گوید:

ادامه »


free b2evolution skin
28
دی

ناشایست بودن لباس و پوشش تنگ

غرض اصلی از لباس، پوشش بدن است و چون اندام بانوان به طور طبیعی قسمت های برجسته ای دارد، پوشش آنان باید به گونه ای باشد که قسمت های برجسته بدن را بپوشاند تا باعث تحریک جنسی نگردد.

بنابراین، طبیعی است که استفاده بانوان از لباس تنگ و چسبان در بیرون منزل نه تنها قسمت های برجسته بدن آنان را نمی پوشاند، که آن ها را برجسته تر نیز نشان می دهد. روشن است یکی از آثار منفی این گونه لباس ها، تحریک هواهای شهوانی غریزه جنسی است. بر همین اساس، در برخی روایات استفاده از چنین لباس هایی نهی شده است.

💖‌‌💖‌‌💖‌‌

از اسامة بن زید نقل شده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم لباس قبطی را که دحیه کلبی به حضرت هدیه کرده بود، به من پوشاند که من نیز آن را به همسرم پوشاندم. رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم از من سؤال کرد: چرا لباس قبطی را نمی پوشی؟ من در پاسخ گفتم: آن را به همسرم پوشاندم. حضرت فرمود: به او امر کن در زیر آن زیر پوش استفاده کند. پس به راستی که من می ترسم لباس قبطی حجم بدن او را نمایش دهد.

💖‌‌💖‌‌💖‌‌

افزون بر ضرر تحریک جنسی، امروزه زیان آور بودن استفاده از لباس های تنگ از نظر جسمانی در علم پزشکی ثابت شده است. برای مثال یکی از ضررهای جسمانی لباس های تنگ، این است که این گونه لباس ها عمل تنفس بدن را با مشکل مواجه می کند و نمی گذارد هوای آزاد به سطح پوست بدن برسد.

💖‌‌💖‌‌💖‌‌

البته روشن است که در مورد عوارض منفی، تفاوتی بین زن و مرد وجود ندارد. بنابراین، باید به منظور در امان ماندن از آسیب های بالا، زنان و مردان از لباس های تنگ استفاده نکنند.

💖‌‌💖‌‌💖‌‌

منبع:تاثیر پوشش اسلامی در مهار غریزه جنسی/حسین مهدی زاده 


free b2evolution skin
28
دی

نصوص وروایات در ازدواج موقت

اخبار وروایات در این زمینه فراوان است که به بعضی از آنها اشاره می شود:

1 - از جابر نقل شده است که گفت:

«ما در زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم)، ابو بکر، «متعه» می کردیم… سپس عمر آن را ممنوع کرد…». 

2 - از ابن عبّاس نقل شده است که گفت:

«آیۀ متعه محکم است و نسخ نشده است» .

3 - از جابر نقل شده است که گفت:

«در زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم)، ابو بکر وتا نیمی از خلافت عمر، متعه می کردیم، سپس عمر مردم را از آن منع کرد»

4 - از حکیم و ابن جریح و افرادی غیر از آن دو نقل شده است که گفتند: «علی(علیه السلام) فرمود: اگر عمر متعه را ممنوع نمی کرد، جز (افراد) بدبخت (کسی) زنا نمی کرد). 

5 - از ابن عمر در مورد متعۀ زنان سؤال شد، او گفت:آن حلال است. سؤال کننده از اهل شام بود، به او گفت: پدرت آن را ممنوع کرد. ابن عمر گفت: (اگر پدرم آن را ممنوع کرده باشد و رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) آن را انجام داده باشد، آیا ما سنّت (پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) را رها کنیم واز قول پدرم تبعیت کنیم؟!). 

6 - از عمران بن حصین نقل شده است که گفت:«آیۀ متعه در کتاب خدا نازل شد، بعد از آن، آیه ای نازل نشد که آن را نسخ نماید. رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) ما را بدان فرمان داد، ما در زمان آن حضرت، متعه کردیم [ایشان] رحلت فرمود و ما را از آن نهی نفرمود. سپس مردی طبق نظر خودش هر چه خواست، گفت). 

7 - و بالآخره ابن جریح - علاوه بر آنچه افرادی غیر از او روایت نموده اند - هجده حدیث در مورد حلال بودن (متعه) روایت کرده است

منبع:ازدواج موقت، عبدالکریم بهبهانی

 


free b2evolution skin