18
مرداد

تقرير6

- رسول خدا در ضمن اينكه اصحابش نزد او فضائل شعبان را مذاكره ميكردند فرمود:
شعبان ماه شريفى است و ماه منست و حاملان عرش آن را بزرگ شمارند و حق آن را بشناسند و آن ماهى است كه ارزاق مؤمنان براى ماه رمضان در آن بيفزايد و بهشت در آن زيور شود و آن را شعبان نامند براى آنكه ارزاق مؤمنان در آن منشعب گردد آن ماهيست كه حسنه در آن هفتاد برابر باشد و سيئه ملغى گردد و گناه آمرزيده است و حسنه پذيرفته و حضرت جبار جل جلاله در آن ببندگانش نياز و به روزه داران و شب زنده دارانش نگاه كند و بحاملان عرش بدانها ببالد على بن ابى طالب (ع) برخاست و گفت پدرم قربانت و مادرم يا رسول اللّه برخى از فضائل آن را براى ما وصف كن تا شوق روزه و عبادت آن در ما فزون گردد و براى رب جليل كوشش كنيم در آن پيغمبر فرمود هر كه اول روز از شعبان را روزه دارد خدا هفتاد حسنه برايش بنويسد كه برابر عبادت يك سالست و هر كه دو روزش را روزه دارد سيئه هلاك كننده از او بريزد و هر كه سه روز از ماه شعبان را روزه دارد هفتاد درجه از در و ياقوت در بهشت برايش بالا رود و هر كه چهار روز روزه دارد وسعت رزق يابد و هر كه پنج روز روز دارد محبوب عباد گردد و هر كه شش ‍ روز روزه دارد هفتاد رنگ بلاء از او بگردد و هر كه هفت روزه گيرد از ابليس ‍ و قشونش تا عمر دارد مصون گردد و هر كه هشت روزه بگيرد در شعبان از دنيا نرود تا از حوضهاى قدس بنوشد و هر كه نه روزش را روزه دارد مورد لطف منكر و نكير هنگام سؤ ال قبر كردد و هر كه ده روزه در آن گيرد خدا هفتاد ذراع گورش را وسعت دهد و هر كه يازده روزش را روزه دارد در گورش يازده چراغ نور برافرازند و هر كه دوازده روز روزه دارد در آن هر روز نود هزار فرشته در گورش بديدن او آيند تا صور بدمد و هر كه سيزده روز از شعبان روزه دارد فرشتگان هفت آسمان برايش آمرزش خواهند و هر كه چهارده روزش را روزه دارد بجانوران و درندگان الهام شود برايش آمرزش ‍ جويند تا برسد بماهيان دريا و هر كه پانزده روزش را روزه دارد رب العزة او را ندا كند بعزت و جلالم سوگند تو را ب آتش نسوزانم و هر كه شانزده روزش را روزه دارد هفتاد درياى آتش بر او خاموش گردد و هر كه هفده روزش را روزه دارد درهاى دوزخ بر او بسته گردد و هر كه هيجده روزش را روزه دارد همه درهاى بهشت برويش باز شود و هر كه نوزده روزش را روزه دارد هفتاد هزار كاخ بهشت از در و ياقوت باو عطا شود و هر كه بيست روزش روزه دارد هفتاد هزار حوريه بهشت باو تزويج شود و هر كه بيست و يك روزش را روزه دارد فرشتگان باو مرحبا گويند و بالهاى خود را باو بمالند و هر كه بيست و دو روزش را روزه دارد هفتاد حله سندس و استبرق باو بپوشانند و هر كه بيست و سه روزش را روزه دارد يك وسيله حركت نورى بوى دهند تا از قبرش ببهشت پرواز كند و هر كه بيست و چهار روزش را روزه دارد در هفتاد هزار تن از يگانه پرستان شفاعتش پذيرفته گردد و هر كه بيست و پنج روزش را روزه دارد برى از نفاق باشد و هر كه بيست و شش ‍ روزش را روزه دارد خداى عز و جل گذرنامه از صراط برايش بنويسد و هر كه بيست و هفت روزش را روزه دارد خدا براءت از دوزخ برايش بنويسد و هر كه بيست و هشت روزش را روزه دارد روز قيامت چهره اش بدرخشد و هر كه بيست و نه روزش را روزه دارد برضوان اكبر خدا نايل شود و هر كه سى روز شعبان را روزه دارد جبرئيل از پيشگاه عرش ندا كند اى فلانى عمل خود را از سر گير كه آنچه از گناهانت گذشته است آمرزيده شد خداى عز و جل فرمايد اگر گناهانت بشماره ستاره هاى آسمان و قطره هاى باران و برگ درختان و ريگ بيابان و شماره هاى ذره هاى خاك و ايام دنيا باشد آنها را آمرزيدم و اين براى خدا سخت نيست پس از اينكه ماه رمضان - شعبان را روزه دارى .
ابن عباس گفت اينست ماه شعبان .
2- امير المؤمنين يك روز در بالاى منبر كوفه فرمود:
منم سيد اوصياء، وصى سيد انبياء منم امام مسلمانان و پيشواى متقيان و ولى مؤمنان و شوهر سيده زنان جهانيان منم كه انگشتر بدست راست كنم و پيشانى بخاك نهم منم كه دو هجرت كردم و دو بيعت نمودم منم صاحب بدر و حنين و زننده با دو تيغ و جنگنده بر دو اسب منم وارث علم اولين و حجت خدا بر جهانيان پس از پيغمبران و محمد بن عبد اللّه خاتم انبياء، دوستدارانم مرحومند و دشمنانم ملعون بسيار بود كه دوستم رسول خدا (ص) ميفرمود اى على دوستى تو تقواست و ايمان دشمنى با تو كفر است و نفاق منم بيت حكمت و توئى كليدش دروغگو است آنكه گمان برد مرا دوست دارد و دشمن تو است و صلى اللّه على محمد و آله الطاهرين همين روز پس از خاتمه مجلس اين حديث را افزوده :
3- عبد الرحمن بن سمرة گويد:
عرض كردم يا رسول اللّه مرا بنجات رهبرى كن فرمود اى پسر سمره گاهى كك هواها مختلف و رأ يها متفرق شد ملازم على بن ابى طالب باش كه او امام است و خليفه بر شما است بس از من او است فاروق كه تشخيص دهد ميان حق و باطل هر كه از او پرسد پاسخ گويد و هر كه ره جويد رهش نمايد هر كه حق نزد او طلبد بيابد و هر كه هدايت پيش او جويد بر خورد هر كه بدو پناهد آسوده اش سازد و هر كه باو متمسك شود نجاتش دهد هر كه باو اقتداء كند رهبريش كند اى پسر سمره سالم ماند هر كه تسليم او گردد و دوستش دارد نابود است هر بر او رد كند و دشمنش دارد اى پسر سمره براستى على از منست و روحش از روح منست و گلش از گل من ، او برادر من و من برادر اويم او شوهر دختر من فاطمه بهترين زنان جهانيانست از اولين تا آخرين دو پسرش امام امت منند و دو سيد جوانان اهل بهشت كه حسن و حسين باشند با نه امام از فرزندان حسين كه نهم آنها قائم آنها است در امتم و پر كند زمين را از عدل و داد چنانچه پرشده از ظلم و بيداد و صلى اللّه على محمد و آله اجمعين .

امالي شيخ صدوق


free b2evolution skin
18
مرداد

تقرير5

- رسول خدا ص فرمود:
شعبان ماه منست و ماه رمضان ماه خداى عز وجل هر كه يك روز از ماه مرا روزه دارد من روز قيامت شفيع او باشم و هر كه دو روز از ماه مرا روزه دارد گناهانش آمرزيده گردد و هر كه سه روز از ماه مرا روزه دارد باو گويند كار خود از سر گير و هر كه ماه رمضان را روزه دارد و فرج و زبان خود نگهدارد و آزار بمردم ندهد خدا گذشته و آينده گناهانش را بيامرزد و از دوزخ آزادش ‍ كند و بدار القرارش در آورد و شفاعتش در باره شماره ريگ تپه عالج از گنهكاران يگانه پرست بپذيرد.
2- امام هفتم موسى بن جعفر وارد شد بهارون الرشيد در حالى كه خشم او را از جا كنده بود نسبت بمردى باو فرمود:
همانا تو بخاطر خداى عز و جل خشم كردى و نبايد بيش از خودش بر او خشم ورزى .
3- رسول خدا (ص) بمردانى گذر كرد كه سنگى را بنوبت بلند ميكردند و ب آنها فرمود:
اين كار چيست ؟ گفتند نيروى خود را آزمايش كنيم فرمود من شما را به نيرومندترين شما آگاه نسازم ؟
عرضكردند چرا يا رسول اللّه فرمود سخت تر و نيرومندتر شما آن كس ‍ است كه چون خشنود گردد خشنوديش او را بگناه و باطل نكشاند و چون خشم كند خشمش او را از گفتار حق بدر نبرد و چون توانا شد بناحق دست نيازد.
4- امام صادق فرمود:
شهرت بعبادت مايه بدگمانيست پدرم از پدرش از جدش بمن باز گفت كه رسول خدا (ص) فرمود عابدترين مردم كسى است كه همان واجبات را بجا آورد و سخى ترين مردم كسى است كه زكاة مالش را بدهد و زاهدترين مردم كسى است كه از حرام بركنار شود و با تقواترين مردم كسى است كه در سود و زيان خود حق گويد و عاقلترين مردم آنكه بپسندد براى مردم آنچه براى خود پسندد و بد دارد براى مردم آنچه براى خود بد دارد و زيركتر مردم آنكه بيشتر ياد مرگ باشد و رشك آورتر مردم آنكه زير خاك است و از كيفر آسوده و اميد ثواب دارد، غافلتر مردم آنكه از ديگرگونى جهان پند بپذيرد و معتبرترين مردم آنكه بدنيا اعتبارى ننهد، داناترين مردم آنكه دانش مردم را با دانش خود جمع كند و شجاع ترين مردم آنكه بر هواى خود غالب آيد پربهاترين مردم دانشمندتر آنها و كم بهاتر مردم كم دانش تر آنها كم لذت تر مردم حسود است و كم راحت تر مردم بخيل و بخيلتر مردم آنكه بخل ورزد بدان چه خدا بر او واجب كرده سزاوارتر مردم بحق داناتر مردم است بدان كم حرمت ترين مردم فاسق است و كم وفا ترين مردم ملوكند و كم دوستترين مردم ملك است و درويش ترين كس طمعكار، توانگرتر مردم كسى كه اسير آز نيست برترين مردم در ايمان خوش خلق ترين آنها است گراميترين كس با تقواتر مردم است و با قدرترين آنان كسى كه پيرامون كار بى معنى نگردد پارساترين مردم كسى كه مباحثه را وانهد گرچه حق با او باشد نامردتر مردم دروغگو است و بدبخت تر مردم ملوكند و دشمن تر مردم متكبر است و مجاهدتر كس آنكه گناهان را ترك كند و فرزانه تر مردم آنكه از جهال بگريزد و سعادتمندتر كس آنكه با مردم گرامى بياميزد خردمندتر مردم كسى كه بيشتر مدارا كند و سزاوارتر مردم بتهمت آنكه همنشين متهم باشد و سركش تر مردم آنكه جز قاتل خود را بكشد و جز ضارب خود را بزند (يعنى انتقام از جز شخص جانى بگيرد) سزاوارتر مردم بگذشت آنكه تواناتر است بر كيفر، سزاوارتر مردم بگناه نابخرد بدگو است خوارتر مردم آنكه بمردم اهانت كند و با حزم تر مردم آنكه خشم خود بيشتر فرو خورد صالحتر مردم خيرانديشتر آنهاست نسبت بمردم بهتر مردم آنكه بمردم سود رساند.
5- پيغمبر فرمود:
به راستى خداوند تبارك و تعالى مرا برگزيد و اختيار كرد و رسول گردانيد و سيد كتابها بمن نازل كرد و عرض كردم سيدا معبودا تو موسى را بفرعون فرستادى و از تو خواست كه برادرش هرون را با او همراه كنى و زيرش باشد و بازويش قوى دارد و گفتار او را تصديق كند من هم سيدا معبودا از تو خواهش دارم از خاندانم وزيرى برايم مقرر دارى كه بازويم را باو قوى دارى خدا على (ع) را وزير و برادرش ساخت و او را دلدار كرد و هيبت او را بدل دشمنش انداخت و او اول كس است كه بمن ايمان آورد و مرا تصديق كرد و اول كس است كه همراهم يگانه پرستى كرد من او را از خدا خواستم و او را بمن عطا كرد او سيد اوصيا است و رسيدن باو سعادت و مرگ در طاعتش ‍ شهادتست نامش در تورات مقرون نام من است و زنش صديقه كبرى دختر منست و دو پسرش دو آقاى اهل بهشتند و دو پسر منند و او و آنها و امامان پس از آنها حجتهاى خداوند بر خلقش پس از پيغمبران و آنان درياى علمند در امتم هر كه پيروى آنها كند نجات يافته از دوزخ و هر كه به آنها اقتدا كند رهبرده بصراط مستقيم ، نبخشيده است خداى عز و جل دوستى آنها را ببنده اى جز آنكه او را در بهشت درآورده است .

امالي شيخ صدوق


free b2evolution skin
18
مرداد

حكايت44

بلاى عظيم طوفان بر اثر نفرين نوح عليه‏السلام‏

سالها حضرت نوح عليه‏السلام قوم گنهكار خود را از عذاب الهى هشدار داد، ولى آن‏ها همه چيز را به مسخره گرفتند و به هشدارهاى حضرت نوح عليه‏السلام اعتنا نكردند.

نوح عليه‏السلام صدها سال براى هدايت قوم خود تلاش كرد، ولى جز گروه اندكى به او ايمان نياوردند. نوح عليه‏السلام به طور كلى از هدايت شدن قوم مايوس شد، زيرا مى‏ديد روز به روز بر لجاجت و آزار آن‏ها افزوده مى‏شود و آن‏ها آن چنان از نظر فكرى و روحى مسخ شده‏اند كه هيچ روزنه اميدى براى جذب آن‏ها باقى نمانده است و حتى از فرزندان آينده آن‏ها نيز اميدى نيست.

از طرفى خداوند به نوح عليه‏السلام وحى كرد كه:

لَن يُؤمِنَ مِن قَومِكَ الا مَن قَد آمَنَ؛

جز آنان كه تاكنون ايمان آورده‏اند، ديگر هيچكس از قوم تو ايمان نخواهند آورد.(103)

اينجا بود كه نوح عليه‏السلام آن‏ها را سزاوار نفرين ديد و در مورد آن‏ها چنين نفرين كرد:

رَبّ لا تَذَر على الْأَرْضِ مِن الكافرينَ دَيّاراً اءِنَّكَ اءنْ تَذَرهُم يُضلُّوا عبادَكَ و لا يَلِدُوا فاجِراً كَفَّاراً؛

احدى از كافران را روى زمين زنده مگذار چرا كه اگر آن‏ها را زنده بگذارى بندگانت را گمراه مى‏كنند و جز نسلى گنهكار و كافر به وجود نمى‏آورند. (104)

در اين هنگام بود كه طوفان عالمگير و عظيم فرا رسيد. از آسمان و زمين، و از هر سو آب و سيل موج مى‏زد.

آبى كه از آسمان مى‏آمد باران نبود، بلكه چون سيلى بود كه بر زمين مى‏ريخت و همه جاى زمين تبديل به آبشارهاى عظيم و بى‏نظير شده بود، و باد تند از همه جا مى‏وزيد و رعد و برق و ابرهاى متراكم همه جا تيره و تار ساخته بود. طولى نگذشت كه كشتى بر روى آب قرار گرفت و همه انسان‏ها و موجوداتى كه در بيرون كشتى بودند، غرق شده و به هلاكت رسيدند. همه كوه‏ها و دشت‏ها زير آب قرار گرفت، گويى همه جا اقيانوس بود و ديگر زمينى يا قله كوهى ديده نمى‏شد.

به تعبير قرآن:

وَ هِىَ تَجرِى بِهم فِى مَوجٍ كالجِبالِ؛

كشتى نوح عليه‏السلام با سرنشينانش، سينه امواج كوه گونه را مى‏شكافت و همچنان به پيش مى‏رفت.(105)

قصه هاي قرآني محمدي اشتهاردي


free b2evolution skin
18
مرداد

حكايت43

سرنشينان كشتى نوح عليه‏السلام‏

از آن جا كه طوفان نوح عليه‏السلام جهانى بود و سراسر كره زمين را فرا مى‏گرفت، بر نوح عليه‏السلام لازم بود كه براى حفظ نسل حيوانات و حفظ گيانان، از هر نوع حيوان، يك جفت سوار كشتى كند و از بذر يا نهال گياهان گوناگون بردارد.

روايت شده؛ امام صادق عليه‏السلام فرمود: پس از پايان يافتن ساختمان كشتى، خداوند بر نوح عليه‏السلام وحى كرد كه به زبان سِريانى اعلام كن تا همه حيوانات جهان نزد تو آيند. نوح اعلام جهانى كرد و همه حيوانات حاضر شدند. نوح عليه‏السلام از هر نوع از حيوانات يك جفت (نر و ماده) گرفت و در كشتى جاى داد.(101)

در قرآن، اين مطلب را چنين مى‏خوانيم كه خداوند مى‏فرمايد:

هنگامى كه فرمان ما (به فرا رسيدن عذاب) صادر شد، و آب از تنور به جوشش آمد، به نوح گفتيم: از هر جفتى از حيوانات (نر و ماده) يك زوج در آن كشتى حمل كن، همچنين خاندانت را بر آن سوار كن، مگر آن‏ها كه قبلاً وعده هلاكت به آن‏ها داده شده (مانند يكى از همسران و يكى از پسرانش) و همچنين مؤمنان را سوار كن. (102)

به اين ترتيب مسافران كشتى عبارت بودند از: نوح عليه‏السلام و حدود هشتاد نفر از ايمان‏آورندگان به او، يك جفت از هر نوع از انواع حيوانات (از حشرات و پرندگان و چهارپايان و…) و مقدارى بذر گياهان و نهال.

مسافران هر كدام در جايگاه مخصوصى قرار گرفتند و همه آماده يك بلاى عظيم بودند كه نشانه‏هاى مقدماتى آن آشكار شده بود. از جمله در ميان تنورى كه در خانه نوح عليه‏السلام بود آب جوشيد و ابرهاى تيره و تار همچون پاره‏هاى ظلمانى شب سراسر آسمان را فرا گرفت. صداى غرش رعد و برق از هر سو شنيده و ديده مى‏شد و همه چيز از يك حادثه بزرگ و فراگير خبر مى‏داد.

قصه هاي قرآني محمدي اشتهاردي


free b2evolution skin
18
مرداد

حكايت42

دورنمايى از تمسخر قوم نوح از زبان مولانا

مولانا در كتاب مثنوى، ماجراى ساختن كشتى توسط نوح عليه‏السلام و ماجراى مسخره قوم را چنين بازگو مى‏كند:

مشركان براى مسخره كردن حضرت نوح عليه‏السلام به گرد او اجتماع مى‏كردند، و مى‏گفتند:

شگفتا! در بيابانى كه چاه و آبى وجود ندارد، اين مرد كشتى مى‏سازد، زهى نادانى و ابلهى!

يكى مى‏گفت: اى پير! سوار كشتى شو و با شتاب حركت كن.

دومى مى‏گفت: پر و بالى هم براى آن بساز.

سومى مى‏گفت: دنباله كشتى كه مى‏سازى كج است.

چهارمى مى‏گفت: آرى پشت اين كشتى كج و ناهموار است.

پنجمى مى‏گفت: اى آقاى كشتى ساز، پس پالانش كو؟!

ششمى مى‏گفت: درست دقت كن، پايش هم كج است.

هفتمى مى‏گفت: نه بابا! كشتى نمى‏سازد، اين مشك تو خالى است.

هشتمى مى‏گفت: اين خر را چه كسى سوار مى‏شود؟!

نهمى مى‏گفت: اين خر چگونه جو مى‏خورد؟ زيرا خر بدون خوردن جو، بارى را به منزل نمى‏رساند.

دهمى مى‏گفت: اى پير! مگر بى كار هستى، يا پير و فرتوت شده‏اى و عقل از سرت پريده است.

حضرت نوح عليه‏السلام در مقابل همه آن گفتار بيهوده، بيش از يك پاسخ نداشت، به آن‏ها مى‏فرمود: كشتى سازى من در بيابان بى آب، به دستور خداوند است، و اين مسخره‏ها و نيشخندها از اهميت كار من نمى‏كاهد.

نوح اندر باديه كشتى بساخت صد مثل‏گو از پى تسخُر بتاخت
در بيابانى كه چاه و آب نيست مي‏كند كشتى چه نادان ابلهى است
آن يكى مي‏گفت اى كشتى بتاز و آن يكى مي‏گفت پرش هم بساز
آن يكى مى‏گفت: دنبالش كژ است و آن يكى مى‏گفت: پشتش كژ مَژ است
آن يكى مى‏گفت: پالانش كجاست؟ و آن يكى مى‏گفت: پايش كژ چراست؟
آن يكى مى‏گفت: كاين مشكى تهى است و آن يكى مى‏گفت: اين خر بهر كيست؟
آن يكى مى‏گفت: جو چون مى‏خورد؟ ورنه بارت كى به منزل مى‏برد؟
آن يكى مى‏گفت: بى كارى مگر يا شدى فرتوت و عقلت شد ز سر
او همي‏گفت اين به فرمان خداست اين بچربكها(99) نخواهد گشت كاست‏(100)

قصه هاي قرآني محمدي اشتهاردي


free b2evolution skin