18
مرداد

حكايت42

دورنمايى از تمسخر قوم نوح از زبان مولانا

مولانا در كتاب مثنوى، ماجراى ساختن كشتى توسط نوح عليه‏السلام و ماجراى مسخره قوم را چنين بازگو مى‏كند:

مشركان براى مسخره كردن حضرت نوح عليه‏السلام به گرد او اجتماع مى‏كردند، و مى‏گفتند:

شگفتا! در بيابانى كه چاه و آبى وجود ندارد، اين مرد كشتى مى‏سازد، زهى نادانى و ابلهى!

يكى مى‏گفت: اى پير! سوار كشتى شو و با شتاب حركت كن.

دومى مى‏گفت: پر و بالى هم براى آن بساز.

سومى مى‏گفت: دنباله كشتى كه مى‏سازى كج است.

چهارمى مى‏گفت: آرى پشت اين كشتى كج و ناهموار است.

پنجمى مى‏گفت: اى آقاى كشتى ساز، پس پالانش كو؟!

ششمى مى‏گفت: درست دقت كن، پايش هم كج است.

هفتمى مى‏گفت: نه بابا! كشتى نمى‏سازد، اين مشك تو خالى است.

هشتمى مى‏گفت: اين خر را چه كسى سوار مى‏شود؟!

نهمى مى‏گفت: اين خر چگونه جو مى‏خورد؟ زيرا خر بدون خوردن جو، بارى را به منزل نمى‏رساند.

دهمى مى‏گفت: اى پير! مگر بى كار هستى، يا پير و فرتوت شده‏اى و عقل از سرت پريده است.

حضرت نوح عليه‏السلام در مقابل همه آن گفتار بيهوده، بيش از يك پاسخ نداشت، به آن‏ها مى‏فرمود: كشتى سازى من در بيابان بى آب، به دستور خداوند است، و اين مسخره‏ها و نيشخندها از اهميت كار من نمى‏كاهد.

نوح اندر باديه كشتى بساخت صد مثل‏گو از پى تسخُر بتاخت
در بيابانى كه چاه و آب نيست مي‏كند كشتى چه نادان ابلهى است
آن يكى مي‏گفت اى كشتى بتاز و آن يكى مي‏گفت پرش هم بساز
آن يكى مى‏گفت: دنبالش كژ است و آن يكى مى‏گفت: پشتش كژ مَژ است
آن يكى مى‏گفت: پالانش كجاست؟ و آن يكى مى‏گفت: پايش كژ چراست؟
آن يكى مى‏گفت: كاين مشكى تهى است و آن يكى مى‏گفت: اين خر بهر كيست؟
آن يكى مى‏گفت: جو چون مى‏خورد؟ ورنه بارت كى به منزل مى‏برد؟
آن يكى مى‏گفت: بى كارى مگر يا شدى فرتوت و عقلت شد ز سر
او همي‏گفت اين به فرمان خداست اين بچربكها(99) نخواهد گشت كاست‏(100)

قصه هاي قرآني محمدي اشتهاردي


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...

 
مداحی های محرم