26
مرداد

بهلول 18

حکایت مرحوم بهلول و انگور

روزی یکی از دوستان بهلول گفت: ای بهلول! من اگر انگور بخورم، آیا حرام است؟ بهلول گفت: نه! پرسید: اگر بعد از خوردن انگور در زیر آفتاب دراز بکشم، آیا حرام است؟ بهلول گفت: نه! پرسید: پس چگونه است که اگر انگور را در خمره ای بگذاریم و آن را زیر نور آفتاب قرار دهیم و بعد از مدتی آن را بنوشیم حرام می شود؟ بهلول گفت: نگاه کن! من مقداری آب به صورت تو می پاشم. آیا دردت می آید؟ گفت: نه! بهلول گفت: حال مقداری خاک نرم بر گونه ات می پاشم. آیا دردت می آید؟ گفت: نه! سپس بهلول خاک و آب را با هم مخلوط کرد و گلوله ای گلی ساخت و آن را محکم بر پیشانی مرد زد! مرد فریادی کشید و گفت: سرم شکست! بهلول با تعجب گفت: چرا؟ من که کاری نکردم! این گلوله همان مخلوط آب و خاک است و تو نباید احساس درد کنی، اما من سرت را شکستم تا تو دیگر جرات نکنی احکام خدا را بشکنی!!

بهلول دانا


free b2evolution skin
26
مرداد

پاي درس استاد16

آيت الله آقا مجتبي تهراني

* شكر منعم امري فطري است

چون من سراغ احكام شرعيه آمدم، مي‎خواهم حيا را در اين فضا بحث كنم. ما در باب شكر مُنعِم بحثي داريم كه يك امر فطري است. از همان فطريات انسان است، يعني اگر كسي به آدم محبتي كرد، احساني كرد، انسانيت اقتضا مي‎كند كه از آن تشكر كنيم. اين مطلب، چيزي نيست كه قابل انكار باشد، مگر اين‎كه شخصي مسخ شده باشد. شكر انواعي دارد، شكرِ قلبي داريم، زباني داريم، عملي داريم. حتي در روايات اين تعبير آمده است كه “الانسان عبيد الاحسان “. انسان بنده احسان است.
ما الآن داريم در منطقه شريعت بحث مي‎كنيم، چون وارد احكام شرعيه شديم. كساني كه خودشان را متدين مي‎دانند، مسلمان مي‎دانند، مؤمن مي‎دانند و مي‎گويند ما معتقد به مبدأ و معاد هستيم، اينهايي كه مدعي هستند كه تمام نعمت‎هايي كه در اختيار ما است چه متصل و چه منفصل خدا به ما داده است، بحث درباره احكام شرعيه، مربوط به اينها است. عقل عملي جز غرايز و فطريات است، اين عقل اقتضا مي‎كند كه انسان از كسي كه به او نيكي كرده است، به نحوي تشكر نمايد.

عقل عملي، تشكر را لازم مي‎داند

مثلاً اگر كسي كادويي به من داد و محبتي كرد، من در صدد اين هستم كه يك وقت آن را جبران كنم، يك شرايطي پيش بيايد كه بتوانم جواب محبت او را بدهم، زمينه‎اي فراهم شود تا بتوانم جبران كنم كه از آن به “مكافات ” تعبير مي‎كنيم، اين لزوم جبران را چه كسي به من مي‎گويد؟ از درون من است، هيچ احتياجي نيست كه ديگري به من تذكر دهد. خودم فطرتاً اين‎طور هستم. اينها همه عقل عملي است، تمام اينها دروني من است، خود درون من مي‎گويد كه جواب نيكي، نيكي است.
امّا اگر كسي بخواهد بر عكس عمل كند، يعني جواب نيكي را با بدي دهد، اينجا عقل تقبيح مي‎كند، خجالت مي‎كشد، حيا مي‎كند، لازم نيست كسي به من بگويد، خودم به خودم مي‎گويم: خجالت نمي‎كشي كه فلاني اين همه به تو محبت كرده است، حال تو اين‎طوري با او رفتار مي‎كني و اين‎طوري سزا مي‎دهي؟!
دين‎داري يعني “انجام خواسته‎هاي كسي كه همه چيز به ما داده است! “
در باب عمل به احكام شرعيه، اعم از الزامي و غير الزامي، يعني واجب، مستحب، حرام و مكروه همه اينها، وجدان انسان مي‎گويد: آن مُنعِمي كه به تو اين همه نعمت داده است، اين همه محبت كرده است حالا از تو عملي را خواسته است، پس جواب احسان او را بده! بايد تشكرت اين باشد كه به امر و نهي او جواب مثبت دهي. حالا مي‎خواهد درخواستش يك درخواست مثبت يا منفي باشد، اين هيچ فرقي نمي‎كند. مثلاً مولا مي‎گويد: من اين كار را از تو مي‎خواهم، اين كار را براي من بكن! من گره از كارت باز كردم، اين گره را هم تو از كار من باز كن! حال اگر تو آن كار را نكني درونت تو را نكوهش مي‎كند. آيا منفعل نمي‎شوي؟ منزجر نمي‎شوي؟ خودت از خودت متنفر نمي‎شوي؟ درونت به تو مي‎گويد: اين چه برخوردي است؟ حيا نمي‎كني؟

 


free b2evolution skin
26
مرداد

پاي درس استاد15

آيت الله آقا مجتبي تهراني

حسن و قبح درجه دارد

حُسن و قُبح نسبت به بايدها و نبايدها است كه به آنها احكام يا اعمال مي‎گوييم. در اين شكي نيست كه زيبايي يك عمل با زيبايي عمل ديگر مساوي نيست. خود انسان درك مي‎كند كه يك عمل زيبا است، يك عمل ديگر را هم مي‎بيند كه زيبا است، امّا اين دو را با هم مقايسه مي‎كند، اين مراتب حسن و قبح است.
بعد قُبح اعمال هم همين‎طور است، يك عمل زشت است، يك عمل زشت‎تر است. سيلي زدن به صورت غير زشت است، قتل هم زشت است، امّا آيا اين دو مساوي هستند؟ نه. لذا مي‎گويند: حُسن و قُبح داراي مراتب است.

* تبعيت احكام از مراتب مصلحت‎ها و مفسده‎ها

احكام ما كه بايد و نبايدها است چون بر محور حسن و قبح است، اگر مصلحت ملزمه باشد، حكم الزامي و جدّي است كه نبايد ترك كني. اگر از آن طرف مفسده زياد باشد، نبايد انجام دهي. اين مصلحت و مفسده مراتب دارد، آنهايي كه اهلش هستند مي‎فهمند، ما احكام واجب داريم و از آن طرف احكام مستحب داريم، مستحب آنجايي است كه انجام عمل رجحان دارد، يعني انجام دادن با انجام ندادنش فرق مي‎كند؛ در انجام دادن يك چيزي نصيب انسان مي‎شود، لذا مي‎گويند: اين كار رجحان دارد؛ امّا مصلحت، ملزمه نيست يعني به اندازه‎اي نيست كه لازم باشد، حتماً آن كار را انجام دهي. در باب مكروهات هم همين‎طور است. لذا تمام بايدها و نبايدها در شريعت اسلام بر محور “مصلحت‎ها و مفسده‎ها ” و “حُسن‎ها و قُبح‎ها ” است، هميشه اين‎طور است.


free b2evolution skin
26
مرداد

پاي درس استاد14

آيت الله آقا مجتبي تهراني

براي اسلامي‌شدن جامعه بايد «حيا» را تقويت كرد
به گزارش خبرگزاري فارس، جلسات درس اخلاق و معارف اسلامي آيت‌الله مجتبي تهراني به مناسبت ايام فاطميه اول از 25 تا 29 فروردين در خيابان ايران، كوچه شهيد ملكي برگزار مي‌شود.
متن كامل چهارمين جلسه دروس اين مرجع تقليد با موضوع «حيا» كه روز دو‌شنبه 28 فروردين‌ماه و بعد از اقامه نماز مغرب و عشاء برگزار شده است در پي مي‌آيد.
متن، صوت و فيلم اين جلسات در پايگاه اطلاع‏رساني حضرت آيت‌الله مجتبي تهراني به نشاني www.mojtabatehrani.ir در دسترس علاقه‌مندان قرار مي‌گيرد.

* مروري بر مباحث گذشته

بحث ما راجع به “حيا ” بود. عرض كردم يكي از مشكلات اساسي جامعه ما، همين مسأله رواج بي‎حيايي در روابط گوناگون ديداري، گفتاري و شنيداري است. گفته شد كه حيا فريضه‎اي از فرايض انساني است كه بازدارنده انسان از اعمال زشت و قبيح مي‎باشد. در آخر جلسه گذشته رابطه بين عقل عملي و حيا را مطرح كردم و رواياتي هم در اين رابطه خواندم. روايت از علي عليه‎السلام بود كه فرمودند: «اعقل الناس احياهم»، عاقل‎ترين مردم، باحياترين آنها است. بعد رابطه حُسن و قُبح با اعمال شرعيه را كه اين هم رابطه با حيا است، مطرح كردم وگفتم كه احكام شرعيه ما بر محور مصالح و مفاسد است، مصلحت و مفسده همان حُسن و قُبح است. اگر مصلحت اهمّي باشد، حكم الزامي مي‎آيد و آن عمل واجب مي‎شود و اگر مفسده، مفسده ملزمه باشد حكم حرمت مي‎آيد. آخر جلسه گذشته عرض كردم كه مصلحت و مفسده همان حُسن و قُبح است و احكام شرعيه ما هم بر همين محور است؛ لذا رابطه مستقيم با حيا دارد كه براي‎تان توضيح مي‎دهم.


free b2evolution skin
26
مرداد

فردوس101

دعای تقاضای شهادت

شما در دعاها ببینید! این را به ما آموخته‏اند که شما تقاضای شهادت کنید! این هم مرگ است، امّا مرگ فی‏سبیل‏الله. بگذارید از ماه رمضان بگویم. در دعاهای شب‎های ماه رمضان این را می‏خوانید: «وَ لَیلَةَ الْقَدْرِ وَ حَجَ‏ بَیتِکَ‏ الْحَرَامِ‏ وَ قَتْلًا فِی سَبِیلِکَ فَوَفِّقْ لَنَا»، این دعای ماه رمضان است که در هر شب می‎خوانیم. این را به عنوان نمونه گفتم که در دسترس‏ ما است. تقاضا می‏کند: «قَتلاً فی سَبیلِکَ فَوَفِّق لَنا»، این موت عین سعادت است؛ یعنی چه؟ یعنی شهادت عین سعادت است.

دعا برای شهادت

لذا چون عین سعادت است، در ادعیه‏ی ما ترغیب شده ‏است که نسبت به شهادت دعا کنید! چون این عین سعادت است. لذا معصومین(صلوات‏الله‏علیهم‏اجمعین)، هم می‏بینیم که در ادعیه، دعا نسبت به شهادت را مطرح کرده‏اند و هم در عمل دعوت به شهادت کرده‎‎اند. از این طرف در ادعیه دعا نسبت به شهادت را بیان کرده‎‎اند و هم در نسبت به دعوت، دعوت کردنِ مردم به شهادت را گفته‎‎اند.

رفتار همیشگی حسین (علیه‎السّلام) دعوت به شهادت بود

البتّه بگویم که این کار، کارِ همیشگی حضرت در حرکتش از مکّه به‎سوی کربلا بود؛ یعنی دعوت به شهادت و از هیچ‎کس هم پنهان نمی‏کرد.

دعوت حسین (ع) از حبیب برای شهادت

می‏گویند: همین‏ که وارد کربلا شد به شخصی در کوفه نامه نوشت: «مِنَ الحُسین ابنِ عَلی مِنَ الرَّجُلِ الفَقیه حَبیب‏ ابنِ مَظاهِرِ الاَسَدی»، و امّا بعد، «فَاِنّّا قَد نَزلنا کَربَلا وَاَنتَ تَعلَم قِرابَتَنا مِن رَسوُلِ الله فَاِن اَرَدتَ نُصرَتَنا فَقدِم اِلَینا عاجِلا»، از حسین به حبیب. حبیب! ما وارد کربلا شدیم. تو هم قرابت ما با پیغمبر را می‏دانی و جایگاه ما را خوب می‎شناسی، اگر می‏خواهی ما را یاری کنی، دعوتت می‏کنم، «فَاقدِم اِلَینا عاجِلاً»، سریع خودت را برسان و الّا عقب می‏مانی. او را دعوت به شهادت می‏کند. هم با زبان دعوت می‏کرد و هم با نوشته.


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم