مبارزه امام حسين علیه السلام
آنگاه امام علیه السلام در حالى كه شمشیرش را برهنه كرده بود در برابر سپاه دشمن ایستاد و این اشعار را قرائت فرمود:
انا ابن على الطُّهر من آل هاشمٍ كفانى بهذا مفخراً حین افخر و جدّى رسول اللّه اكرم من مشى و نحن سراج الله فى الخلق نزهر و فاطم امُّى من سلالة احمد و عمّى یُدعى ذا الجناحین جعفر و فینا كتاب اللّه أُنزل صادقاً و فینا الهدى و الوحى بالخیر یُذكر و نحن امان اللّه للنّاس كلّه منطول بهذا فى الانام و نجهر و نحن ولاْ الحوض نسقى وُ لا تنابكأس رسول اللّه ما لیس یُنْكر و شیعتنا فى النّاس اكرم شیعة و مبغصنا یوم القیامة یخسر.(286) و (287)
سپس آنان را به مبارزه طلبید و هر كس به میدان قدم مى نهاد او را به قتل مى رسانید تا گروه زیادى از دشمن را كشت، پس بر میمنه سپاه حمله كرد و مى گفت:
الموت اولى من ركوب العار و العار اولى من دخول لنارح.(288)
آنگاه بر مسیره حملهور م ىشد و مى فرمود:
انا الحسین بن على آلیت ان لا انثنى احمى عیالات ابى امضى على دین النبى.(289) و (290)
نوشته اند: امام علیه السلام هزار و نهصد و پنجاه نفر از سپاه دشمن را به استثناى مجروحان به قتل رسانید تا این كه عمر بن سعد فریاد برآورد: واى بر شما! مى دانید با چه كسى مبارزه مى كنید؟! این فرزند على بن ابى طالب كشنده عرب است!(291) پس، از همه سوى بر او بتازید؛ پس از صدور این فرمان صد و هشتاد نفر با نیزه و چهار هزار نفر با تیر به آن حضرت حملهور شدند.(292)
امام علیه السلام بر اعور سلمى و عمرو بن حجاج زبیدى كه با چهار هزار نفر بر شریعه نگهبان بودند حمله كرد و اسب خود را در شریعه فرات راند، و چون اسب سر در آب برد كه بنوشد امام فرمود: تو تشنه اى و من تشنه، واللّه كه آب ننوشم تا تو آب نخورى، و چون اسب سخن امام را شنید سر برداشت، و آب ننوشید! گویا سخن امام را فهمید.
امام حسین علیه السلام فرمود: بنوش كه من نیز بنوشم! پس امام علیه السلام دستش را دراز كرد و مشتى از آب را برداشت.
شمر به امام گفت: به خدا سوگند كه به آن دسترسى پیدا نخواهى كرد.
پس مردى به امام علیه السلام گفت: فرات را مى بینى كه همانند شكم ماهیان جلوه مى كند؟! به خدا سوگند كه از آن ننوشى تا لب تشنه جان دهى!
امام حسین علیه السلام فرمود: خدایا او را تشنه بمیران.
نوشته اند كه: آن مرد پس از آن ماجرا فریاد مى زد: مرا آب دهید! آب برایش مى آوردند و آنقدر مى نوشید كه از دهانش مى ریخت، باز فریاد مىزد: مرا سیراب كنید! تشنگى مرا كشت! و چنین بود تا جان داد.(293)
برخى هم گفته اند كه: در آن هنگام سوارى گفت: اى ابا عبدالله! تو از خوردن آب لذت مى برى در حالى كه حریم تو را غارت مى كنند؟!
پس امام از شریعه بیرون آمد و بر آن قوم حمله كرد تا خود را به خیمه آل الله رسانید و دید كه سراپردهاش هنوز از دستبرد دشمن در امان مانده است.(294)
منبع:
286- «من فرزند على پاك از خاندان هاشمم، و فخر مىكنم و این فخر مرا كافى است؛ جدم رسول خدا بهترین كسى كه روى زمین حركت كرد، و ما مشعلهاى نورانى الهى در میان خلقیم، مادرم فاطمه از سلاله احمد است، و عمویم جعفر است كه صاحب دو بال مىباشد؛ در میان ما كتاب خدا به صدق نازل گردیده، و در ما هدایت و وحى به خوبى ذكر مىشود؛ ما امان خدائیم براى تمام مردم، كه آشكارا و پنهان آن را بیان مىكنیم، ما صاحبان حوضیم دوستان را سیراب مىكنیم با ظرف رسول خدا، و این قابل انكار نیست؛ پیروان ما در میان مردم گرامىترین پیروانند، و دشمن ما روز رستاخیز زیانكار است.»
287- الاحتجاجف 2/103.
288- «مردن به از آلوده شدن به عار و ننگ، و عار به از داخل شدن در آتش».
289- «من حسین فرزند على هستم، سوگند یاد كردم كه تسلیم نشوم، عیالات پدرم را حمایت مىكنم، و پیرو دین نبى اكرم باشم.»
290- مقتل الحسین مقرم 274.
291- «هذا ابن الانزع البطین، هذا ابن قتال العرب».
292- مناقب ابن شهر آشوب 4/110.
293- مقاتل الطالبیین، 86.
294- مناقب ابن شهر آشوب 4/58. مرحوم شعرانى مىگوید: اینگونه غفلت و فریب شایسته مقام امامت نیست هر چند جلودى ناقل این جریان از مشاهیر اخباریین است و امیرالمؤمنین فرمود: «لا استغفل عن مكیدة»و اگر از امامت هم قطع نظر كنیم زیركى و تیزهوشى آنان قابل انكار نیست.(ترجمه نفس المهموم 249).
منبع:قصّه كربلا- به ضمیمه قصّه انتقام،