30
شهریور

گفتند از تو بنویسم

گفتند از تو بنویسم

گفتند از تو بنویسم، برای تو بنویسم، و شاید برای آیندگان تو. نمی دانستم از کجا باید شروع کرد! از چه باید گفت که از تو گفتن هم دشوار است و هم نهایت ندارد!
چه می توان گفت از کسی که حی است و نیست؟!
چه می توان گفت از کسی که رفته است و هست؟!

چه می توان گفت از توئی که بخاطر ما از خود گذشتی ولی ما هنوز حتی حرمت خونتان را نیز درک نکرده ایم!
چه بگویم؟! برای که بگویم؟ این روزها گوش ها همه کر است و چشم ها همه کور! نه چشم دلی مانده و نه چشم عقلی!
قانون مان قانون سود و زیان است! برای منفعت خود حاضریم حتی خون شما را پایمال کنیم، و حتی برای منافع خود از نام شما سوء استفاده می کنیم! برای حفظ منافع خود حرف هایتان را گزینش کرده و به جان ها تزریق می کنیم!
حتی دیگر نزدیکان تان نیز شما را باور ندارند! نه حرفتان را، نه راهتان را مگر نه اینکه راهتان راه ولایت بود و حرفتان دفاع از ولایت؟! پس چه شد آن همه ادعا؟! ادعای پیروی و سیران در راهتان را داریم اما …
چه بگویم؟! از که بگویم؟! از چه بگویم؟! برای که بگویم؟!
دیگر حتی از بردن نام مقدستان هم شرم داریم! آنقدر در باطل پیش رفته ایم که راه شما را گم کرده ایم! حتی واژه هایمان نیز رنگ و بوی ریا دارد و باطل تنها یک چیز می گویم، نه از خودم که کلام من دون تر از مقام شماست، از کلام مردی می گویم که مرد بود، چون شما، پوینده ی راه بود، و چه خوش به شما پیوست که:ای شهید
ای آنکه بر کرانه ازلی و ابدی وجود بر نشسته ای ، دستی بر آر و ما قبرستان نشینان این عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش …


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...

 
مداحی های محرم