4
مهر

پيشگوئى حضرت امير عليه السلام در مورد حكومت بنى عباس

پيشگوئى حضرت امير عليه السلام در مورد حكومت بنى عباس

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

عبدالله بن عباس صاحب فرزندى شد و نتوانست نماز ظهر را به جماعت با حضرت على عليه السلام بخواند، حضرت بعد از نماز فرمود: چرا ابن عباس به نماز حاضر نشده است ؟


عرض كردند: پسرى براى او متولد شده است (و گرفتار است )
حضرت فرمود: بيائيد برويم به ديدن او، وقتى نزد ابن عباس آمدند حضرت فرمود: مبارك است ، نامش را چه گذاردى ؟ عرض كرد: يا اميرالمؤمنين آيا بر من رواست كه در نامگذارى بر شما پيشقدم شوم ؟
حضرت فرمود: او را به من بده ، حضرت او را گرفت و كام برداشت (و در روايتى با خرمائى كه در دهان خود تبرك كرده بود كام برداشت ) و دعا نمود، آنگاه او را به ابن عباس داده فرمود: ((خذاليك ابا الاملاك ، بگير پدر پادشاهان را!)) من نام او را على و كنيه اش  را ابوالحسن نهادم .
راوى گويد: وقتى معاويه مسلط شد به ابن عباس گفت : هم اسم و هم كنيه را براى تو باقى نمى گذارم ، كنيه او را با محمد نهادم و به همين كنيه معروف شد.
و اين نوزاد همچنانكه حضرت فرموده بود پدر بزرگ سفاح اولين خليفه عباسى است . كه حكومت آنها تا قرنها ادامه يافت و سرانجام در عراق با قتل معتصم توسط هلاكوخان مغول نابود شد.
و ما قبلا حديثى از ابن عباس نقل كرديم كه گفت : كتابى را اميرالمؤمنين عليه السلام به من نشان داد و فرمود: اى ابن عباس اين كتابى است كه پيامبر صلى الله عليه وآله بر من املا فرموده و دست خط خودم است و در آن بود همه آنچه از زمان رحلت پيامبر صلى الله عليه وآله تا زمان شهادت امام حسين عليه السلام اتفاق افتاده بود ذكر شده بود تا اينكه گويد:
وقتى حضرت آن كتاب را بست عرض كردم : يا اميرالمؤمنين اى كاش بقيه كتاب را برايم مى خواندى فرمود: نه ، ولى برايت (مقدارى ) نقل مى كنم ، مانع من اين است كه آنچه ما از خاندان و فرزندانت خواهيم ديد در آن آمده است ، مساءله دردناكى است كه ما را مى كشند و با ما عداوت مى ورزند و حكومتى بد و قدرتى شوم دارند، دوست ندارم آنها را بشنوى و غمگين گردى و تو را ناراحت كند ولى برايت نقل مى كنم . سپس ‍ حضرت بعد از جملاتى فرمود: اى پسر عباس وقتى حكومت بنى اميه از بين برود اول گروهى از بنى هاشم كه به حكومت مى رسند فرزندان تو هستند و كارهايى مى كنند.
ابن عباس گويد: بودن نسخه اى از آن كتاب نزد من ، برايم از آنچه آفتاب بر آن مى تابد محبوبتر است .
حكومت بنى العباس در سال 132 هجرى با كشته شدن آخرين خليفه اموى برقرار شد و تا سال 656 هجرى يعنى بيش از پانصد و بيست سال ادامه داشت . و با كشته شدن مستعصم به دست هلاكوخان منقرض ‍ گرديد.
اولين آنها ابوالعباس سفاح عبدالله بن محمد بن على بن عبدالله عباس ‍ بود، كه در روز جمعه سيزدهم ربيع الاول يا نيمه جمادى الاخرة سال 132 هجرى لباس خلافت پوشيد و مردم با وى بيعت كردند.
در بيعت او، آنقدر از بنى اميه و لشكريان ايشان كشته شد كه به شمار نيامد، حتى قبرهاى بنى اميه را شكافتند و مردگان ايشان را از گور درآوردند و سوزانيدند، هر كه را يافتند كشتند، كسى جان سالم نبرد جز شير خواره گان و يا كسانى كه به اندلس (اسپانيا) گريختند، اجساد كشتگان بنى اميه را در جاده ها ريختند تا طعمه سگها گشته و زير قدمها پايمان شدند.
اميرالمؤمنين عليه السلام در نامه اى كه به معاويه نوشت از اين مطلب خبر داد، آنجا كه فرمود:
خداوند خلافت را به وسيله پرچمهاى سياهى كه از مشرق مى آيد از آنان (بنى اميه ) خارج كرده و آنان را به وسيله اينها خوار مى نمايد و زير هر سنگى كه باشند به قتل مى رسند…


نام كتاب : پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

مؤ لف : سيد محمد نجفى يزدى


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...

 
مداحی های محرم