پاسخ به شبهات درباره امر به معروف و نهي از منكر
در مورد امر به معروف و نهی از منکر شبهات و اشکالهایی مطرح شده که به یکایک آنها پرداخته و پاسخ میدهیم:
شبهه اوّل
برخی میگویند: «بر ما واجب است که مردم را به حال خود رها نماییم و در شؤون خصوصی آنها با امر به معروفی که رغبت به انجام آن نداشته و نهی از منکری که میل به انجام آن دارند، دخالت نکنیم؛ زیرا این کار با آزادی شخصی مردم که در اسلام ثابت شده سازگاری ندارد.
آنان بر صحت مدعای خود به این آیه تمسک کردهاند که خداوند متعال میفرماید: «لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ…»؛ «در (کار) دین هیچ اجباری نیست و راه (هدایت) از بیراهه (ضلالت) روشن گردید…».
پاسخ
اوّلاً: دعوت مردم به طور صحیح و معقول به انجام معروف و ترک منکر نه تنها با آزادی افراد ناسازگار نیست، بلکه عقل انسانی آن را تأیید کرده و عقلایی به نظر میرسد؛ زیرا اگر انسان مشاهده کند فردی نزدیک است که در چاه افتاده و هلاک شود، اگر او را به طور صحیح و حتی با شدت معقول هدایت و راهنمایی نکند نزد عقلا مذمت و سرزنش خواهد شد و عقل سلیم در چنین موردی حکم میکند که انسان عالم افراد جاهل را به سوی هدایت راهنمایی کرده و با امر به معروف و نهی از منکر مردم را از جهنم نجات دهد.
ثانیاً: همانگونه که در جای خود به اثبات رسیده، غایت و هدف انسان قرب به خداست نه فرو رفتن در منکرها و بدون شک، آزادی انسان نیز باید در این راستا قرار گیرد تا تأمین کننده هدف او باشد. و لذا میتوان گفت که از دیدگاه اسلام، آزادی وسیلهای است برای دستیابی انسان به کمال، بر خلاف مکاتب بشری که آزادی را یک هدف به شمار میآورند.ش
آری، بدون شک، مسئله سعادت و کمال فرد به اختیار و انتخاب او وابسته است، ولی انسان نمیتواند به نام آزادی انتخاب، مزاحم آزادی سایر افراد جامعه و کمال اجتماع گردد و احیاناً به کمال جامعه آسیبی برساند. این مسئلهای است که نه تنها اسلام، بلکه مکاتب بشری نیز بر آن تأکید میورزند و میدانیم افرادی که در جامعه به صورت علنی منکرها را انجام میدهند، با ایجاد ناهنجاریها و حرمتشکنیها، جامعه را به فساد و تباهی میکشانند.
بدین ترتیب، کمال فرد و آزادی آن در رسیدن به کمالش تا آنجا محترم شمرده میشود که به کمال جامعه آسیب نرساند؛ از این رو یکی از وظایف دولت و حاکمیت، آن است که هم از آزادی فردی دفاع کند و هم از حریم آزادی اجتماعی و کمال جامعه محافظت نماید. در اسلام آزادی ارزش ذاتی ندارد، بلکه ارزش آن به هدف و مقصد آن است، اگر آزادی در مسیر سعادت انسان قرار گرفته و باعث تعالی فرهنگی و آموزشی و پرورشی جامعه باشد کاملاً ارزشمند میباشد و در غیر این صورت بیارزش و یا احیاناً ضد ارزش خواهد بود.
حقّ این است که آزادی تکوینی و آزادی اجتماعی هر کدام فلسفه و حکمت خاص خود را دارند. انسان تکویناً آزاد خلق شده تا به کمال مطلوب خود برسد؛ امّا از آنجا که او مختار است که از این آزادی در راه کمال و یا زوال خود بهره گیرد، بنابراین حقّ ندارد از این آزادی برای سقوط جامعه استفاده کند؛ چون اهداف هر جامعهای حدّ آزادی انسان در آن را تعریف میکند.
ثالثاً: آیه مورد نظر، اکراه و اجبار در عقیده را نفی میکند؛ زیرا اعتقاد و ایمان از امور قلبی است که اکراه و اجبارپذیر نیست و جمله «لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ» جملهای است خبری که خداوند بعد از آن، جمله «قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ» را آورده است، جملهای که در مقام تعلیل بر جمله اوّل است، به این معنا که بعد از روشن شدن راه و انکشاف حقّ، حاجتی به اکراه در عقیده نیست. و لذا در آیههای دیگر به وجوب امر به معروف و نهی از منکر تصریح شده است و نیز در مبحث حدود و تعزیرها به طور گسترده سخن از اجرای حدود شرعی به جهت جلوگیری از تکرار منکرات در جامعه شده است که این دستورها همگی مصداق بارز امر به معروف و نهی از منکر است.
شبهه دوم
برخی میگویند: «از آیات قرآن استفاده میشود ما وظیفه داریم تنها به فکر خود بوده و درصدد تهذیب نفس خودمان باشیم و نسبت به گمراهی دیگران وظیفهای نداریم؛ زیرا خداوند متعال میفرماید: «یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنفُسَکُمْ لَا یَضُرُّکُم مَن ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ…»؛ «ای اهل ایمان! (ایمان) خود را محکم نگه دارید؛ اگر شما به راه هدایت باشید، آنکه گمراه شده است زیانی (از کفر او) به شما نخواهد رسید…».
پاسخ:
اوّلاً: ظاهری را که مخالفان از این آیه فهمیدهاند با نصوص وجوب امر به معروف و نهی از منکر مخالفت دارد و لذا باید آیه را از ظهور آن منصرف ساخت تا با آیههای دیگر منافات نداشته باشد.
ثانیاً: خداوند متعال در این آیه نرسیدن ضرر به سبب گمراهی دیگران را مشروط به هدایت انسان کرده است و میدانیم که انسان به هدایت کامل نمیرسد مگر در صورتی که به تمام وظایف و تکالیفش که از آن جمله امر به معروف و نهی از منکر است عمل کرده باشد.
ثالثاً: جمله «عَلَیْکُمْ أَنفُسَکُمْ» که در آیه آمده، دلالت بر اهتمام به امر به معروف و نهی از منکر دارد؛ زیرا از موارد اهتمام به خود، اهمیت دادن به وظایف شرعی است که یکی از آنها امر به معروف و نهی از منکر است.
علامه طباطباییرحمه الله در تفسیر این آیه میفرماید: «انّ الآیة لاتنافی آیات الدعوة وآیات الأمر بالمعروف والنهی عن المنکر؛ فانّ الآیة انّما تنهی المؤمنین عن الاشتغال بضلال الناس عن اهتداء انفسهم واهلاک انفسهم فی سبیل انقاذ غیرهم وانجائه. علی انّ الدعوة الی اللَّه والأمر بالمعروف والنهی عن المنکر من شؤون اشتغال المؤمن بنفسه وسلوکه سبیل ربّه…»؛ «این آیه با آیههای دعوت و آیههای امر به معروف و نهی از منکر منافات ندارد؛ زیرا این آیه مؤمنان را از اشتغال به هدایت مردم از ضلالت و فراموش کردن هدایت خود و نیز هلاک کردن خود در راه نجات دیگران، نهی میکند. علاوه اینکه دعوت به سوی خدا و امر به معروف و نهی از منکر از شؤون اشتغال مؤمن به خود و پیمودن راه پروردگارش میباشد».
قاضی بیضاوی میگوید: «شأن نزول آیه آنجایی است که مؤمنان بر کفر کافران بعد از دعوت به اسلام حسرت میخورده و آرزوی ایمان آنان را داشتند».
از سعید بن مسیب در تفسیر آیه فوق نقل شده که میگفت: «إذا امرت بالمعروف ونهیت عن المنکر، لایضرّک من ضلّ اذا اهتدیت»؛ «هرگاه که امر به معروف و نهی از منکر نمودی و از این طریق هدایت یافتی، گمراهی شخص گمراه به تو ضرری نمیرساند».
شبهه سوم
برخی میگویند: «چون ما خودمان معروف را به تمامه انجام نداده و از منکر اجتناب نمیکنیم لذا بر ما واجب است که به تربیت خود همت کرده و کاری به مردم با امر به معروف و نهی از منکر نداشته باشیم، خصوصاً آنکه خداوند متعال افرادی را که با فراموش کردن خود، دیگران را نصیحت میکنند مذمت کرده است؛ آنجا که میفرماید: «یاأَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لَا تَفْعَلُونَ * کَبُرَ مَقْتاً عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا ما لَا تَفْعَلُونَ»؛ «ای کسانی که (به زبان) ایمان آوردهاید! چرا چیزی به زبان میگویید که (در مقام عمل) انجام نمیدهید؟! (بترسید از) اینکه سخنی بگویید و به آن عمل نکنید! بسیار موجب خشم و غضب خدا است».
و نیز میفرماید: «أَتَأْمُرُونَ النّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَکُمْ وَأَنتُمْ تَتْلُونَ الْکِتابَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ»؛ «چگونه شما مردم را به نیکوکاری دستور میدهید و خود را فراموش میکنید و حال آنکه کتاب خدا را میخوانید، چرا (در آن) تعقّل نمیکنید (تا گفتار نیک را به مقام کردار آرید؟».
پاسخ:
اوّلاً: این آیهها درصدد مذمت کسی نیست که امر به معروف و نهی از منکر را انجام میدهد، بلکه کسی را مذمت میکند که معروف را ترک کرده و منکر را انجام میدهد. و به عبارت دیگر، آیه کسی را مذمت میکند که خودش را فراموش کرده و مطابق گفتارش عمل نمیکند.
ثانیاً: هر مکلفی دو تکلیف دارد؛ یکی عمل به معروف و ترک منکر و دیگری امر به معروف و نهی از منکر و ترک یکی از دو واجب توجیه کننده ترک واجب دیگر نیست.
ثالثاً: شکی نیست که دعوت کامل با عمل به معروف و ترک منکر در نفوس مردم تأثیر بیشتر دارد، ولی دعوت غیر کامل هم بیتأثیر نخواهد بود.
آری نباید به گونهای باشد که خودش اصلاً عامل به معروف نباشد و فقط امر و نهی کند.
شبهه چهارم
برخی میگویند: «امر به معروف و نهی از منکر انجام نمیدهیم؛ زیرا از ایجاد فتنه و درگیری میترسیم».
پاسخ:
اوّلاً: موارد امر به معروف و نهی از منکر فرق میکند، در برخی از موارد باید مردم را بیدار نمود گرچه خوف فتنه و ایجاد تشنج و درگیری باشد و این در مواردی است که مصلحت اهم در میان باشد.
ثانیاً: از بس که امر به معروف و نهی از منکر انجام نگرفته لذا این سنّت برداشته شده و برخی میترسند تا به آن عمل نمایند در حالی که اگر این تکلیف عمومی شود کسی جرأت تعرض به عموم مردم پیدا نمیکند.
ثالثاً: اگر با احترام و دقت و … باشد هیچ احتمال خطری هم نیست.
شبهه پنجم
برخی میگویند: «ما تلاش و کوشش و وقت خود را صرف امر به معروف و نهی از منکر نمیکنیم؛ زیرا مردم گوش به حرف ما نمیدهند و برای این حرفها ارزشی قائل نمیشوند».
پاسخ:
اوّلاً: گرچه یکی از شرایط وجوب امر به معروف و نهی از منکر احتمال تأثیر است ولی تنها اثر این تکلیف عمل دیگران به معروف و ترک منکر نیست؛ بلکه گاهی به جهت اتمام حجت باید حقایق برای مردم روشن شود.
و لذا در آیات قرآن وظیفه پیامبران را ابلاغ ذکر کرده است؛ آنجا که میفرماید: «…فَهَلْ عَلَی الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِینُ»؛«ولی آیا جز تبلیغ رسالت بر رسولان وظیفهای است؟».
و نیز میفرماید: «فَذَکِّرْ إِنَّما أَنتَ مُذَکِّرٌ * لَسْتَ عَلَیْهِم بِمُصَیْطِرٍ»؛ «پس (ای رسول!) تو خلق را متذکّر ساز که وظیفه پیغمبری تو غیر از این نیست! و تو تسلّط بر آنان نداری».
و لذا مشاهده میکنیم که صالحان از اصحاب سبت مرتب درصدد نصیحت قوم خود برآمده و به سبب عدم اجابت دستورهای آنان، دست از امر به معروف و نهی از منکر برنمیداشتند تا نزد خدا معذور بوده و شاید قوم خود را اصلاح کنند؛ لذا خداوند متعال درباره آنان میفرماید: «وَإِذْ قالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللَّهُ مُهْلِکُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَاباً شَدِیداً قالُوا مَعْذِرَةً إِلَی رَبِّکُمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ»؛ «و چون جمعی از آن گروه گفتند: چرا قومی را که از جانب خدا به هلاکت میرسند، یا آنها را به عذابی سخت گرفتار خواهد کرد، موعظه میکنید؟ (ناصحان) گفتند: تا (پند ما) معذرتی نزد پروردگارتان باشد و شاید که (پند ما اثر کند و آنها) تقوا پیشه کنند».
ثانیاً: اینکه حرفها و نصیحتهای ما بیتأثیر شده و مردم توجهی به آنها ندارند، عوامل و جهاتی دارد که یکی از آنها عمل نکردن خود ما نسبت به دستورهای شرع است و دیگر اینکه از بس به مردم نگفتیم، مردم نیز به این حرفها توجهی ندارند و لذا اگر به مقدار کفایت امر به معروف و نهی از منکر کنیم قطعاً تأثیر داشته و مردم به نصیحتها گوش فرا میدهند.
ثالثاً: ما و شما که علم غیب نداریم، از کجا میدانیم که تأثیر نمیکند و مردم گوش فرا نمیدهند؟ شاید اگر با شرایط آن و با اخلاق خوش به مردم بگوییم تأثیر داشته باشد؛ مگر نمیدانیم که مقلّب القلوب خداست و گفتن ما وسیله است، شاید خداوند با گفتن ما در دل آنان تأثیر بگذارد.
شهید مطهریرحمه الله میفرماید: «در اینجا یک اشتباه بزرگ برای بعضی پیدا شده است و آن اینکه ممکن است کسی بگوید: من که قدرت ندارم فلان کار را انجام بدهم، اسلام هم که گفته اگر قدرت نداری نکن، پس دیگر خیالم راحت است. دیگری میگوید: اسلام گفته است امر به معروف و نهی از منکر در وقتی است که در آن احتمال نتیجه دادن باشد؛ من احتمال نمیدهم، پس خیالم راحت است؛ این اشتباه است.
این احتمال غیر از احتمالی است که شما در باب طهارت و نجاست میدهید؛ من نمیدانم فلان چیز پاک است یا نجس، میگوید آیا احتمال میدهی که پاک است؟ بله، احتمال میدهم. بگو پاک است… امّا اینجا که میگوید احتمال، نه معنایش این است که برو در خانهات بنشین، بعد بگو من احتمال اثر میدهم، احتمال اثر نمیدهم. اینکه پاکی و نجسی نیست، در این مورد باید بروی کوشش کنی، حداکثر تحقیق را بکنی تا ببینی و بفهمی که آیا به نتیجه میرسی یا نمیرسی. کسی که بیاطلاع است و دنبال تحقیق هم نمیرود تا بفهمد از این امر به معروف و نهی از منکرش به نتیجه میرسد یا نمیرسد، چنین عذری را ندارد. یا آن دیگری میگوید: آقا! من که قدرت ندارم. اسلام هم میگوید بسیار خوب، ولی برو قدرت را به دست بیاور. این، شرط وجود است نه شرط وجوب؛ یعنی گفتهاند تا ناتوانی دست به کاری نزن که به نتیجه نمیرسی، ولی برو توانایی را به دست آور تا بتوانی به نتیجه برسی».
مدینه فاضله در پرتو امر به معروف و نهی از منکر/ علیاصغر رضوانی.
با سلام و احترام
عضو محترم تیم فعالان کوثر بلاگ، ضمن تشکر از شما به دلیل شرکت در فراخوان «فضیلت های فراموش شده» ، مطلب حاضر در ویژه نامه فراخوان درج گردید.
موفق باشید.
http://vijename.kowsarblog.ir/fazilat
به ما سر بزنید
اقتدا به بی بی زینب سلام الله علیها
سلام
بسیار مفید بود
موفق باشید
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب