10
مرداد

عزت‌ مداری‌ معصومین‌ علیهم السلام

عزت‌ مندی‌ و عزت‌ مداری‌ از سیره‌ قطعی‌ و عملی‌ معصومان‌ (عليه السلام) است‌

و آن‌ درگفتار، رفتار و كردار و در موضع‌گیری‌های‌ سیاسی‌، اجتماعی‌ و… آنان‌ نقش‌ می‌بست‌.

عزت‌زوال‌ناپذیر آنان‌ برگرفته‌ از عزت‌ خداوندی‌ است‌ و عزت‌ دو جهانی‌ ارزانی‌ آنان‌ شده‌ است‌.

 

 

علامه‌ مجلسی‌ در بیان‌ خویش‌ گوید: خداوند به‌ انبیا و اوصیا - علیهم‌ السلام‌ - كه‌عزت‌ دنیوی‌ خویش‌

را به‌ دادار یكتا تقدیم‌ كردند، عزت‌ دو جهانی‌ عطا فرمود، عزتی‌ كه‌ به‌هیچ‌ شخصی‌ نظیر آن‌ را نداد.

مردم‌ به‌ بارگاه‌ ملكوتی‌ آنان‌ پناه‌ می‌بردند و سلاطین‌، خاك‌آن‌ را بر سر و روی‌ خویش‌ می‌ریزند

و به‌ یاد و ذكر آنان‌ تبرك‌ می‌جویند.

هر كه‌ حیات‌ مادی‌خویش‌ را در جهاد برای‌ خدا صرف‌ كند خداوند در عوض‌ آن‌ زندگی‌ جاودانه‌ به‌ وی‌خواهدداد

و سند آن‌ آیه‌ و لا تحسبن‌ الذین‌ قتلوا فی‌ سبیل‌ الله امواتا بل‌ احیاء عند ربهم‌یرزقون‌.

امیر المؤمنین‌ (عليه السلام) فرمودند: «لا تزیدنی‌ كثره‌ الناس‌ حولی‌ عزه‌ و لا تفرقهم‌ عنی‌وحشه‌؛

كثرت‌ و ازدحام‌ مردم‌ در اطرافم‌ بر عزتم‌ نمی‌افزاید و پراكندگی‌ آنان‌ از اطراف‌ مرابه‌ وحشت‌ نمی‌اندازد.

به‌ امام‌ حسین‌ (عليه السلام) گفته‌ شد: در تو عظمت‌ می‌بینیم‌،

امام‌ فرمود: بلكه‌ در من‌ عزت ‌است‌، خداوند می‌فرماید: فقط‌ خدا عزت‌ دارد و رسولش‌ و مؤمنان‌.

امام‌ مجتبی‌ (عليه السلام) با صلح‌ خود عزت‌ مسلمانان‌ و خون‌ شیعیان‌ را حفظ‌ نمود

و زمانی‌كه‌ برخی‌ از یاران‌ امام‌ در فهم‌ و درك‌ صحیحی‌ علت‌ وفلسفه‌ صلح‌ درماندند

در تحلیل‌سیاسی‌ خویش‌ از صلح‌ به‌ خطا رفتند و امام‌ را «یا مذل‌ المؤمنین‌» خواندند.

امام‌ را حلم‌ ویژه‌ و اختصاصی‌ خویش‌ آنان‌ را در آغوش‌ كشید و تحلیل‌ صحیح‌ و واقع‌ بینانه‌ای‌ ازجریانات‌ سیاسی‌ روز ارائه‌ كرد.

آنان‌ با پوزش‌ خواستن‌ فریاد «یا معز المؤمنین‌» سردادند.

در طول‌ سال‌های‌ پس‌ از صلح‌، جناح‌ اموی‌ مناظره‌ای‌ ترتیب‌ دادند.

بر اساس‌گزارش‌های‌ تاریخی‌ مناظره‌ای‌ بین‌ امام‌ حسن‌ (عليه السلام) و معاویه‌ و اصحابش‌ رخ‌ داد كه‌ ازجهاتی‌ حایز اهمیت‌ است‌.

امام‌ حسن مجتبی‌ (عليه السلام) با تكیه‌ بر عزت‌ خداوندی‌ با قدرت‌ و صعوبت‌ در برابر گروهی‌ از مكاران‌،

سیاسی‌ كاران‌ و حیله‌ گران‌ ایستاد و مانع‌ غلبه‌ آنان‌ شد، بلكه‌ با سلطه‌ بر ایشان‌مناظره‌ را به‌ نفع‌ خود تغییر داد

و با صراحت‌، پرده‌ از چهره‌ معاویه‌ و اذنابش‌ برداشت‌ و به‌روشن‌ گری‌ پرداخت‌.

پس‌ از سلطه‌ معاویه‌ بر خلافت‌ مسلمین‌ و سیاست‌ شیعه‌ زدایی‌ وتحقیر امام‌ علی‌ (عليه السلام) در جامعه‌

و به‌ انزوا كشاندن‌ اهل‌ بیت‌ (عليه السلام) از سوی‌ امویان‌،امام‌حسن‌(عليه السلام) بر زنده‌ نگاه‌ داشتن‌

نام‌ و یاد و عزت‌ مندی‌ پدر بزرگوارش‌ امیرالمؤمنین‌علی‌ (عليه السلام) همت‌ گمارد

و به‌ مقابله‌ با این‌ سیاست‌ امویان‌ پرداخت‌.

روزی‌ گروهی‌ از امویان‌ و وابستگاه‌ سیاسی‌ به‌ ایشان‌، نزد معاویه‌ جمع‌ شدند و ازامام‌ مجتبی‌ (عليه السلام)

و كارهای‌ حضرت‌ گله‌ و شكایت‌ كردند.

از معاویه‌ خواستند تا دستور دهدامام‌ در جلسه‌ای‌ حاضر شده‌، ایشان‌ دست‌ به‌ دست‌ هم‌ داده‌،

او و پدر گرامی‌ اش‌ را به‌ بادانتقاد بگیرند، سب‌ و دشنام‌ دهند و عیب‌ جویی‌ كنند،

از قتل‌ عثمان‌ و تقصیر حضرت‌علی‌(عليه السلام) در آن‌ بگویند تا آن‌ كه‌ امام‌ مجاب‌ شده‌، ساكت‌ گردد و از پدرش‌ به‌ نیكی‌یادنكند.!

عمرو بن‌ عاص‌، ولید بن‌ عقبه‌ بن‌ ابی‌ معیط‌، عتبه‌ بن‌ ابی‌ سفیان‌ و مغیره‌ بن‌ شعبه‌ثقفی‌ اصرار بر انجام‌ این‌ مناظره‌ و مفاخره‌ داشتند،

جلسه‌ تشكیل‌ شد و معاویه‌ خطاب‌ به‌امام‌ گفت‌:

در هر حال‌، منصفانه‌ بپذیر كه‌ عثمان‌ مظلومانه‌ كشته‌ شد و پدرت‌ او را كشت‌.

مااین‌ را می‌خواهیم‌ بگوییم‌ اگر پاسخی‌ داری‌ آزادانه‌ بگوی‌.

عمرو بن‌ عاص‌ به‌ عیب‌ جویی‌از حضرت‌ علی‌ (عليه السلام) پرداخت‌ و مواضع‌ سیاسی‌ حضرت‌ را در برابر خلفا مذمت‌ كرد

واختلاف‌ دیرینه‌ بنی‌ هاشم‌ و بنی‌ امیه‌ اشاره‌ كرد و حضرت‌ را قاتل‌ عثمان‌ شمرد.

ولید ازارتباط‌ نسبی‌ بنی‌ هاشم‌ و بنی‌ امیه‌ سخن‌ گفت‌ و بنی‌ امیه‌ را خیرخواه‌تر از بنی‌ هاشم‌ نسبت‌ به‌ یكدیگر معرفی‌ كرد

و حضرت‌ ابوالحسن‌ (عليه السلام) و امام‌ مجتبی‌ (عليه السلام) را به‌ حسد ورزیدن‌ بر عثمان‌ اتهام‌ زد

و حضرت‌ را قاتل‌ عثمان‌ خواند. عتبه‌ بن‌ ابی‌ سفیان‌حضرت‌علی‌ (عليه السلام) را بدترین‌ قریش‌ بر قریش‌ می‌پنداشت‌

و خون‌ قریش‌ را بر گردن‌ اومی‌دانست‌. سرانجام‌ مغیره‌ ثقفی‌ زبان‌ به‌ دشنام‌ گشود

- در حالی‌ كه‌ در گزارش‌ موجود هیچ‌ یك‌ دشنام‌ و ناسزا نگفتند جز مغیره‌

- او سخنش‌ را چنین‌ ادامه‌ داد كه‌ پدرت‌ هیچ‌خیانتی‌ مرتكب‌ نشد و هیچ‌ حكمی‌ به‌ باطل‌ نكرد،

لكن‌ او قاتل‌ عثمان‌ بود و من‌ فقط‌ براین‌ كارش‌ او را سزای‌ این‌ حرف‌ها می‌دانم‌.

همگی‌ حرف‌ هایشان‌ را زدند و ساكت‌ شدند.

امام‌ مجتبی‌ (عليه السلام) با حمد و ثنای‌ الهی‌ و نثار درود بر پیامبر خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) چنین‌پاسخ‌داد:

ای‌ معاویه‌ این‌ ناسزاگویی‌ را به‌ حساب‌ تو می‌گذارم‌،

زشتی‌ از آن‌ تو بود و كج‌اندیشی‌ ای‌ كه‌ به‌ آن‌ می‌شناسمت‌ و خوی‌ ناپسندی‌ كه‌ از ویژگی‌های‌ توست‌،

كینه‌ ودشمنی‌.تو بر ما، عداوت‌ با محمد (صلي الله عليه و آله وسلم) و خاندانش‌ است‌.

چنان‌ گفتید كه‌ گفتید، حال‌بشنوید كه‌ كیستید و كم‌تر از آن‌ كه‌ هستید می‌گویم‌.

امام‌ شمه‌ای‌ از عزت‌ مداری‌ و فضایل‌ امیر المؤمنین‌ (عليه السلام) را به‌ رخ‌ معاویه‌ وهم‌قطارانش‌ كشید

و پستی‌ و پلیدی‌ و ذلت‌ ابوسفیان‌، معاویه‌ و حضار در آن‌ مجلس‌ را هویداساخت‌.

همه‌ حضار را گواه‌ گرفت‌ و فرمود: پیامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) در هفت‌ جا ابوسفیان‌ را لعن‌ كرد

وشما نمی‌توانید هیچ‌ یك‌ از آنها را رد و تكذیب‌ كنید:

نخستین‌ بار هنگامی‌ كه‌ حضرت‌ برای‌ دعوت‌ ثقیف‌ از مكه‌ بیرون‌ رفت‌، ابوسفیان‌ سر راهش‌ را گرفت‌ و دشنامش‌ داد،

ناسزاگفت‌، دیوانه‌ و نادانش‌ خواند و تهدیدش‌ كرد و خواست‌ بر او حمله‌ كند.

دومین‌ بار در بدر،مرتبه‌ سوم‌ در احد، مرتبه‌ چهارم‌ در احزاب‌، پنجمین‌ بار در صلح‌ حدیبیه‌،

بار ششم‌ هنگامی‌ كه‌ او بر شتر سرخ‌ موی‌ سوار بود و تو (معاویه‌) آن‌ را از پشت‌ می‌راندی‌

و برادرت‌ لگام‌ آن‌ را به‌ دست‌ گرفته‌ بود و برای‌ بار هفتم‌ روزی‌ كه‌ دوازده‌ نفر در كمین‌ حضرت‌نشسته‌ بودند

تا شترش‌ را رم‌ دهند كه‌ یكی‌ از آنان‌ ابوسفیان‌ بود.

سكوت‌ و خفت‌ و ذلت‌، مخاطبان‌ را در بر گرفت‌، حضرت‌ پاسخ‌ عمرو عاص‌، ولید،عتبه‌ و مغیره‌ را هر یك‌ در خور حالشان‌ بداد.

در پاسخ‌ مغیره‌ فرمود: اما تو ای‌ مغیره‌!

صلاحیت‌ آن‌ را نداری‌ كه‌ در این‌ مناظره‌ و نظایر آن‌ شركت‌ كنی‌.

مثل‌ تو مثل‌ پشه‌ای‌است‌ كه‌ وقتی‌ از روی‌ درخت‌ خرمایی‌ می‌خواست‌ برخیزد به‌ آن‌ درخت‌ گفت‌:

خود را نگه‌دار كه‌ می‌خواهم‌ پرواز كنم‌.

نخل‌ خرما در جوابش‌ گفت‌: مگر از نشستن‌ تو خبردار شدم‌ كه‌از پریدنت‌ چیزی‌ احساس‌ كنم‌؟

تو همانی‌ كه‌ بایستی‌ حد زنا در مورد تو اجرا می‌شد هرچند عمر تازیانه‌ را از تو دور ساخت‌،

اما حقی‌ است‌ كه‌ خداوند باز خواهد ستاند.

عزت‌ مندی‌ و عزت‌ مداری‌ از سیره‌ قطعی‌ و عملی‌ معصومان‌ (عليه السلام) است‌

و آن‌ درگفتار، رفتار و كردار و در موضع‌ گیری‌های‌ سیاسی‌، اجتماعی‌ و… آنان‌ نقش‌ می‌بست‌.

عزت‌ زوال‌ ناپذیر آنان‌ برگرفته‌ از عزت‌ خداوندی‌ است‌ و عزت‌ دو جهانی‌ ارزانی‌ آنان‌ شده‌ است‌

حسن‌ ختام‌ مناظره‌ حضرت‌ این‌ جمله‌ بود كه‌:

اما این‌ كه‌ شما بر حكومتی‌ كه‌ دردست‌ دارید بر ما فخر و مباهات‌ می‌كنید بدایند كه‌ خداوند فرموده‌ است‌:

و اذ أردنا أن‌ نهلك‌ قریه‌ أمرنا مترفیها ففسقوا فیها بحق‌ علیها القول‌ فدمرنهاتدمیرا.

این‌ گزارش‌ طولانی‌ و توصیفی‌ كه‌ به‌ اختصار آورده‌ شد پرده‌ را از چهره‌ پلیددشمنان‌ ولایت‌ علوی‌ كنار می‌زند.

دشمنان‌ اهل‌ بیت‌ (عليه السلام) در راستای‌ تحقق‌ بخشیدن‌ به‌خواست‌ها و رسیدن‌ به‌ اهداف‌ امویان‌

از هیچ‌ دشمنی‌ ای‌ فروگذار نكردند: سب‌، لعن‌، افترا،جعل‌ حدیث‌، انكار فضایل‌ و تشكیك‌ در آن‌

و اعلان‌ برائت‌ و برائت‌ خواهی‌ از شیعیان‌ درمورد امام‌ شیعه‌ و بسیاری‌ از كارهایی‌ را كه‌ فقط‌ از دشمنان‌ قسم‌ خورده‌

و زخم‌ خورده‌ برمی‌آید، در دستور كارشان‌ بود.

هر یك‌ از اینها برای‌ از بین‌ بردن‌ عزت‌ اسلام‌ و مسلمانان‌كافی‌ بود.

معصومین‌ (عليهم السلام)اقدامات‌ و مبارزاتی‌ در دستور كارشان‌ داشتند كه‌ عزت‌ رو به‌نابودی‌ و از دست‌ رفته‌ را با اسلام‌،

مسلمانان‌ و جامعه‌ اسلامی‌ بازگردانند.

- مبارزه‌ با تبعیض‌ نژادی‌ و طبقاتی‌ با گسترش‌ عدالت‌ و برادری‌ در جامعه‌اسلامی‌.

- سعی‌ در از بین‌ بردن‌ تعصبات‌ قبیلگی‌ و توجه‌ دادن‌ مردم‌ به‌ خدا و پارسایی‌.

- تأكید بر صاحبان‌ قدرت‌ و حاكمان‌ بر رعایت‌ انصاف‌ در حق‌ رعیت‌.

- درخواست‌ عزل‌ والیان‌ و كارگزاران‌ ستم‌ گر كه‌ بر مردم‌ سخت‌ می‌گرفتند و آنان‌ راخوار و ذلیل‌ می‌كردند.

- گرم‌ نگهداشتن‌ آتش‌ انقلاب‌ وقیام‌ بر ضد طاغوت‌ و ظلم‌ ستیزی‌.

- پرهیز كردن‌ و بیم‌ دادن‌ مردم‌ از بروز اختلافات‌ داخلی‌ برای‌ به‌ خطر نیفتادن‌عزت‌ اسلامی‌.

- ترغیب‌ مردم‌ به‌ ایجاد رابطه‌ معنوی‌ با خداوند و پرورش‌ روح‌ معنوی‌ در جامعه‌

- تربیت‌ شاگردان‌ و تقویت‌ بنیه‌ علمی‌ شیعیان‌ و مسلمانان‌.

و اقدامات‌ دیگری‌ كه‌ در طول‌ حدود 250 سال‌ از معصومین‌ (عليهم السلام) صادر شد،

ولی‌ گل‌سر سبد سیره‌ معصومین‌ (عليه السلام) در مبحث‌ ما قیام‌ امام‌ حسین‌ عليه السلام است‌.

نقش‌ انگشتر معصومین‌ علیهم السلام

شاهد تاریخی‌ بسیار مهم‌ در مُهر معصومین‌ (عليه السلام) است‌.

معمولاً اشخاص‌ نام‌ خود و نام‌ پدر خویش‌ را روی‌ مُهرشان‌ حك‌ می‌كردند

اما مُهر و خاتم‌ پیامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) و امامان‌ به ‌نوشته‌ و ذكری‌ آذین‌ شده‌ بود.

به‌ نظر می‌رسد در میان‌ اسما و صفات‌ خداوند و نیز در میان‌ذكرها و وردهای‌ وارد شده‌ از زبان‌ ایشان‌،

باید نام‌ و صفت‌ یا ذكر قابل‌ توجهی‌ بر نگین‌انگشتری‌ نقش‌ بندد.

نقش‌ خاتم‌های‌ امام‌ حسن‌، امام‌ باقر، امام‌ رضا. امام‌ جواد(علیهم‌ السلام‌) «العزة‌ لله»

و نقش‌ نگین‌ انگشتر امام‌ حسین‌ (عليه السلام) «ان‌ الله بالغ‌ امره‌» بود و این‌ انگشتر همان‌ انگشتر امام‌ سجاد (عليه السلام) شد.

این‌ جمله‌ همان‌ معنا را می‌دهد.

نمونه‌ دیگر: در تعویذ امام‌ كاظم‌ (عليه السلام) آمده‌ است‌:

«أصبحت‌ و أمسیت‌… فی‌ عزه‌ اللهالتی‌ لا تستذل‌ و لا تقهر؛

صبح‌ و شام‌ در حالی‌ به‌ سر می‌برم‌… كه‌ در تحت‌ عزت‌ خداوند تعالی‌ هستم‌ و عزتی‌ كه‌ خوار و ذلیل‌ نمی‌شود

و مقهور و مغلوب‌ نخواهد شد.

 

همه‌ معصومان‌ (عليه السلام) شاخص‌های‌ عزت‌ مندی‌ هستند

و تمام‌ ویژگی‌های‌ لازم‌ برای‌ عزت‌ و عزیز از عبادت‌، علم‌، حلم‌، سكینه‌، شجاعت‌ و شهادت‌ و… را دارا هستند.

پیش‌ از حادثه‌ عاشورا بسیاری‌ به‌ شهادت‌ رسیدند اما امام‌ حسین‌ (عليه السلام)، سید الشهدا است‌.

بسیاری‌ عزیز بودند امام‌ حسین‌ (عليه السلام) عزیز عزت‌ مندان‌ است‌.

همه‌ عزت‌ مندان‌ پس‌ از وی‌به‌ او تأسی‌ كردند و امام‌ را الگوی‌ عزیز شدن‌ قرار دادند

و به‌ افتخارات‌ امام‌حسین‌(عليه السلام) بالیدند و برای‌ همیشه‌ تاریخ‌، خواهند بالید.

 

 


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...