13
مرداد

ذبح غرور

پرتوی از سلوك عرفانی حكیم سبزواری
حاجى سبزوارى از حكما و فقها و عرفاى اسلامى بود، در حق آن بزرگ مرد الهى مى توان گفت: او از اولیاء الهى و انسانى خود ساخته و مردى بود كه نظیرش در میان بزرگان اسلامى كم است.
من قسمتى از احوالات آن عارف عاشق را مستقیماً از نبیره حضرت او آقاى اسرارى كه از علماى مهم سبزوارند به وقتى كه در سبزوار براى تبلیغ رفته بودم و همانجا قسمت عمده اى از جلد اول عرفان را نوشتم در دو جلسه شنیدم كه آن را براى عزیزان نقل مى كنم و قسمت هاى دیگر را از كتاب ریحانة الادب، تاریخ حكما و عرفا متأخر صدرالمتألهین و مقدمه مجموع رسائل حكیم بازگو مى كنم.

 


حاجى سبزوارى از حكما و فقها و عرفاى اسلامى بود، در حق آن بزرگ مرد الهى مى توان گفت: او از اولیاء الهى و انسانى خود ساخته و مردى بود كه نظیرش در میان بزرگان اسلامى كم است.
حاجى در مبارزه با نفس از بزرگترین جهادگران دوره اسلامى است، آقاى اسرارى مى فرمودند: چون واجب الحج شد فرزند چهار ساله خود ملا محمد را نزد اقوام گذاشت و با همسر خود عازم حج شد.
در بازگشت از سفر حج همسر مهربانش از دنیا مى رود، حاجى به تنهائى از راه آب به بندرعباس مى آید و از آنجا وارد شهر كرمان مى شود.

 


از آنجا كه لباس و عمامه اش همانند دهاتیهاى سبزوار بود، كسى آن چراغ فروزان را باور نمى كرد از رجال شایسته علمى و از اولیاءِ خداست. با وضعى كه داشت وارد مدرسه معصومیه كرمان شد و از خادم آنجا درخواست حجره اى كرد كه چند شبى را در آنجا بماند سپس به سبزوار حركت كند .خادم عرضه داشت واقف این مدرسه، حجره ها را وقف بر طالبان علم نموده، و ماندن كاسب یا فرد معمولى در این مدرسه جایز نیست، مگر اینكه شما با من عهد كنى چند روزى كه در اینجا هستى در امور نظافت مدرسه و طلاب به من كمك دهى!!
حاجى جواب مثبت مى دهد و براى تادیب نفس به كمك خادم جهت امور طلاب و نظافت مدرسه اقدام مى كند.


پس از چند سال دو طلبه كرمانى براى تكمیل تحصیل حكمت به سبزوار آمدند، چون وارد مدرسه شدند و حكیم سبزوارى را در محل درس حكمت دیدند بهت زده شدند كه آه آن فریدى كه سه سال در مدرسه به عنوان شاگرد خادم خدمت مى كرد این مرد بود، حاجى از تغییر چهره آن دو قضیه را یافت، آنان را خواست و وضع خود را در كرمان به عنوان امانت و سر اعلام كرد و راضى نشد آن دو نفر طلبه داستان كرمان را بازگو كنند!!
حاجى در آن مدرسه قصد مى كند تا ریشه كن شدن هواى نفس به كار خادمى ادامه دهد، از این جهت عزم بر ماندن مى نماید.مدّتى كه مى گذرد خادم از او مى پرسد عیال دارى مى گوید نه، مى پرسد اگر وسیله ازدواج برایت فراهم باشد ازدواج مى كنى، حاجى پاسخ مثبت مى دهد، خادم مدرسه مى گوید دخترى دارم اگر میل داشته باشى با او ازدواج كن، حاجى بدون چون و چرا با دختر خادم ازدواج مى كند، خدمت حاجى در آن مدرسه نزدیك به سه سال طول مى كشد!


در آن زمان عالم و پیشواى روحانى كرمان آقا سید جواد امام جمعه شیرازى بود.
این امام جمعه از دانشمندان و علماى جامع علوم عقلى و نقلى عصر خود به شمار مى رفت، كه علاوه بر مقامات علمى و واجدیت مراتب معقول و منقول پیشوائى وارسته و روشن ضمیر و دانشمندى متقى و صاحب ورع بود.یك روز حاج سید جواد مشغول گفتن منظومه حكمت حاجى براى شاگردان بود، در حالى كه حاجى در كار نظافت و جاروكشى مدرسه بود سید در حال درس به نكته اى مهم از مسائل عالى حكمت رسید، آنچنان كه باید مسئله بیان نشد، پس از اتمام درس در حالى كه سید به طرف منزل مى رفت حاجى در طریق منزل با بیانى وافى نكته را شرح داد، سید ابتدا اعتنائى نكرد ولى وقتى به منزل رفت و در آن نكته غور كرد، بیان حاجى را بهترین بیان دید خادم منزل را دنبال كمك خادم مدرسه فرستاد، ولى حاجى از ترس شناخته شدن با همسر كرمانیه از خادم مدرسه كه پدرزنش بود خداحافظى كرده و رفته بود، پس از چند سال دو طلبه كرمانى براى تكمیل تحصیل حكمت به سبزوار آمدند، چون وارد مدرسه شدند و حكیم سبزوارى را در محل درس حكمت دیدند بهت زده شدند كه آه آن فریدى كه سه سال در مدرسه به عنوان شاگرد خادم خدمت مى كرد این مرد بود، حاجى از تغییر چهره آن دو قضیه را یافت، آنان را خواست و وضع خود را در كرمان به عنوان امانت و سر اعلام كرد و راضى نشد آن دو نفر طلبه داستان كرمان را بازگو كنند!!

منبع:
انصاریان، حسین، عرفان اسلامی(شرح جامع مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه )،ج9.


free b2evolution skin
13
مرداد

امام خميني (ره) از دریچه خاطره ها

عزّت مسلمین

كانون پرورش فكرى كودكان ونوجوانان از حضرت امام سؤ ال كردند كه مى خواهیم بعضى از كتاب هاى كودكان را از خارج تهیه و به زبان فارسى ترجمه كنیم ، تكلیف چیست؟ ایشان فرمودند: به شرطى اینكار را بكنید كه كافر را براى بچه مسلمان ها قهرمان نكنید

صفحات: 1· 2


free b2evolution skin
13
مرداد

آش دهان سوز

عزيزان من!در اين عمر كوتاه خود تلخ و شور زندگى را آزمودم و فراز و نشيب هايش را ديدم، و عزت و ذلّت و فقر و غنا، و سختى و راحتى آن را تجربه نمودم، سرانجام با تمام وجود، اين حقيقت قرآنى را لمس كردم كه «و ما الحيوة الدنيا الا متاع الغُرور»، آرى دنيا متاع غرور و فريب است و بيش از آنچه فكر مى كنيم توخالى و بى محتواست و به گفته شاعر:

 

 

زندگى نقطه مرموزى نيست
غير تبديل شب و روزى نيست
تلخ و شورى كه به نام عمر است
راستى آش دهن سوزى نيست!

 

 


تنها عقيده به حيات جاويدان در سراى ديگر است كه به زندگى اين جهان مفهوم مى بخشد و اگر آن نبود زندگى اين دنيا نه مفهومى داشت، نه هدفى!
من در تمام عمر خود چيز باارزشى نيافتم جز آنچه به جنبه هاى معنوى و ارزش هاى انسانى منتهى مى شود، همه ارزش هاى مادى سراب بود، انسان ها در خوابند، نقش ها نقش بر آبند، و انسان در زندگى دائماً در رنج و تب و تاب است.


كودكان ديروز، جوانان امروزند، و جوانان امروز، پيران فردا، و پيران، فردا در بستر خاك آرميده اند، چنان كه گوئى هرگز نبوده اند!
هرگاه از كنار خانه بعضى از بزرگان علما و يا رجال و شخصيّت هاى مهم ديروز كه مى گذرم به خاطرم مى آيد روزى در اين خانه چه رفت و آمدهائى بود، چه هياهوئى و غوغائى، و چه چشم هائى به آن خانه دوخته شده بود; ولى امروز گرد و غبار فراموشى روى آن پاشيده شده و خاموش و بى سر و صدا.
گاه به ياد كلام هشداردهنده مولى على علیه السلام در نهج البلاغه مى افتم كه فرمود:
«فَكَأَنَّهُمْ لَمْ يَكُونُوا لِلدُّنْيا عُمّاراً وَ كَاَنَّ الاْخِرَةَ لَمْ تَزَلْ لَهُمْ داراً; گوئى هرگز اهل اين دنيا نبودند و سراى آخرت هميشه خانه آنها بوده است!».


دوستانى را با قامت هاى خميده مى بينم كه بر عصا تكيه زده، چند قدمى را طى مى كنند، و مى ايستند تا نفسى تازه كنند و چند گام ديگر بپيمايند، ناگهان دوران جوانى آنها در نظرم مجسّم مى شود، چه قامت كشيده اى داشتند؟ چه شور و نشاطى؟ چه جنب و جوشى؟ چه خنده هاى مستانه اى و چه قهقهه هااى؟ ولى امروز گرد و غبار اندوه بر تمام چهره آنها نشسته، و چنان افسرده اند كه گوئى «از كوى شادمانى هرگز گذر نكرده اند!».
اينجاست كه مفهوم كلام بيدارگر الهى «وَ مَا هذِهِ الحَيوةُ الدُّنْيا اِلاّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ» را با تمام وجود خود احساس مى كنم و مطمئن مى شوم ديگران هم به سن من برسند اگر كمى دقّت كنند درمى يابند.
با اين حال اين همه سر و دست شكستن براى مال و مقام، جاه و جلال براى چيست؟ و اين گردآورى ها براى كيست؟ و اين همه غفلت از كجا ناشى مى شود؟

 


مخصوصاً در جهان كنونى كه دگرگونى ها شتاب بيشترى به خود گرفته و تحوّلات، شديد شده است.
خانواده هايى را مى شناسم كه ديروز، همه دور هم جمع بودند و براى خود عالمى داشتند، امروز همه پراكنده شده اند، يكى در آمريكا زندگى مى كند، ديگرى در اروپا، ديگرى در جاى ديگر و پدر و مادر سالخورده در خانه، غريب و تنها مانده اند، و گاهى ماه ها مى گذرد كه نه خبرى از فرزندان خود دارند و نه فرزندان از آن ها. به ياد كلام پر نور امام مى افتم.«إنَّ شَيْئاً هذا آخِرُهُ لَحَقيقٌ اَنْ يُزْهَدَ فى اَوَّلِه; چيزى كه پايانش اين است سزاوار است در آغاز آن حرص و ولعى نباشد!»


گاه به زيارت اموات مخصوصاً محلّى كه مقبره علما و فضلا است رفته ام و ديده ام، اى عجب! گروه زيادى از دوستان و اَحِبّاى قديم، امروز اينجا آرميده اند، عكس هاى آنها كاملاً آشناست در اعماق تاريخ گذشته فرو مى روم، نكند من هم در ميان آنها هستم و خيال مى كنم زنده ام و به ياد گفته آن شاعر باصفا مى افتم:
هر كه باشى و به هر جا برسى آخرين منزل هستى اين است! 

 


حضرت آيةالله مكارم شيرازي
منبع : سایت اطلاع رسانی دفتر آیة الله مکارم شیرازی


free b2evolution skin
13
مرداد

اندر مضرّات پرخوری و چشم چرانی

پرخورى، قساوت مى آورد باعث مى شود انسان در انجام عبادات تنبل و سست گردد.و این مطلب کاملاً محسوس است که انسان وقتى غذاى سنگینى مى خورد، نمى تواند مثلاً، نماز صبح را راحت بخواند و اگر بیدار هم بشود، مثل آدمهاى گیج و مست است .
عَنْ اَبى هُرَیرَة قالَ، قالَ رَسُولُ اللهِ(صلى الله علیه وآله و سلم): اِیاکُمْ وَ فُضُولَ الْمَطْعَمِ فَاِنَّهُ یسِمُ الْقَلْبَ بِالْقَسْوَةِ، وَ یبْطِىءُ بِالْجَوارِحِ عَنِ الطّاعَةِ، وَ یصِمُّ الهِمَمَ عَنْ سَماعِ الْمَوْعِظَةِ; وَ اِیاکُمْ وَ فُضُولَ النَّظَرِ، فَاِنَّهُ یبْدُرُ الْهَوى، وَ یولِدُ الْغَفْلَةَ وَ اِیاکُمْ وَ اسْتِشْعارَ الطَّمَعِ، فَاِنَّهُ یشُوبُ الْقَلْبَ شِدَّةَ الْحِرْصِ وَ یخْتِمُ عَلَى الْقُلُوبِ بِطابِعِ حُبِّ الدُّنْیا وَ هُوَ مِفْتاحُ کُلِّ سَیئَة، وَ رَاْسُ کُلِّ خَطیئة، وَ سَبَبُ اِحْباطِ کُلِّ حَسَنَة. (بحار، ج 77، ص 182)

 

 

ترجمه:
ابوهریره از پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) روایت کرد که آن حضرت فرمود: از پرخورى بپرهیزید، چرا که آدمى را سنگدل مى گرداند و اعضا (و جوارحش) را براى اجراى تکالیف الهى، به سستى و تنبلى مى کشاند و گوش جان را از شنیدن موعظه بازمى دارد و کر مى کند. از چشم چرانى بپرهیزید، زیرا هرزگى چشم، هوى و هوس را بیشتر مى گرداند و سرعت مى بخشد، و غفلت مى زاید.
هشدار! مبادا طمع را در عمق جانتان قرار دهید زیرا طمع باعث آلودگى قلب، به حرص شدیدمى شود وبر دلهامُهرحبّ دنیا مى زند که محبّت دنیا خود کلید هر زشتى، سرچشمه همه گناهان و موجب از بین رفتن همه حسنات ونیکی هاست.
نور هدایت
در حدیث فوق از دو چیز منع شده:
1 ـ پرخورى
2 ـ چشم چرانى.

 

 

پرخورى از دو بعد مادى و معنوى مورد توجه است:
اما بعد مادى: مسأله اعتدال در غذا، مسأله اى است که ما به اهمیت آن واقف نیستیم و نمى دانیم چه اثر مهمّى، هم از نظر جسمانى و بهداشتى دارد و هم از نظر روحانى و معنوى. ثابت شده است که اکثر بیماریهاى انسان به سبب پرخورى است. بعضى از پزشکان، استدلالى هم براى آن دارند و مى گویند: میکربها دایم از چهار طریق معروف: هوا، غذا، آب و گاهى هم پوست وارد بدن مى شود و هیچ راهى هم براى جلوگیرى از آن نیست.وقتى همین پوست ـ که سدّ بسیار محکمى در برابر نفوذ میکربهاست ـ خراش برمى دارد ممکن است از طریق همین خراشیدگى، میکرب وارد بدن گردد و سدّ دفاعى آن را بشکند. بنابراین، ما همیشه در معرض هجوم انواع میکروبها و بیماری ها هستیم و در صورتى بدن ما آمادگى دفاع پیدا مى کند که مراکز عفونى در بدن نباشد و مى گویند: جاى آماده در بدن براى میکروب ها و پرورش انواع آنها عبارت است از: انواع چربی هاى اضافى که در لابلاى بافتهاى بدن ذخیره مى شوند، درست مثل زباله اى که وقتى در جایى به مدت زیادى بماند عامل بیمارى و پخش میکرب مى شود.

 

 

شما از دور فکر مى کنید و مرجعیتى مى بینید ]البته ایشان مرجع على الاطلاق بود و کسى در ردیف ایشان نبود[ من در این موقعیتى که هستم آن چنان هستم که صاحب وقت خویش نیستم، مالک استراحت خودم نیستم.»تقریباً تمام مواهب دنیا چنین است.حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله)درپایان به استشعار طمع تأکید مى ورزد
از جمله چیزهایى که مى تواند این بیماریها را درمان کند، سوزاندن این مواد اضافى در بدن است و سوزاندنش هم از طریق روزه گرفتن صورت مى گیرداین استدلالى است همه فهم، چون هرکسى متوجه مى شود که وقتى مقدارى غذاى اضافى در بدن باشد و جذب بدن نشود، در بدن ذخیره و در نتیجه، کار قلب زیاد مى گردد. به طور خلاصه بار سنگین، به کلّیه دستگاههاى بدن ضربه مى زند لذا، قلب و سایر دستگاه ها زود بیمار و طبعاً عمر آدمى کوتاه مى شود. بنابراین اگر کسى طالب سلامتى خودش است، باید از پرخورى بپرهیزد و به کم خورى عادت کند، بخصوص کسانى که فعالیت جسمانى کمترى دارند.یکى از پزشکان مى گفت: من بیست سال است که به درمان بیماران مشغولم و تمام تجربیات من در دو جمله خلاصه مى شود: اعتدال در غذا و ورزش.

 

 

اما بعد معنوى: سه مطلب بسیار مهم که در این حدیث آمده عبارت است از اینکه: پرخورى، قساوت مى آورد باعث مى شود انسان در انجام عبادات تنبل و سست گردد.و این مطلب کاملاً محسوس است که انسان وقتى غذاى سنگینى مى خورد، نمى تواند مثلاً، نماز صبح را راحت بخواند و اگر بیدار هم بشود، مثل آدمهاى گیج و مست است اما وقتى غذاى سبک و ساده اى مى خورد، موقع اذان یا لحظاتى قبل از اذان صبح بیدار است، نشاط دارد، حال مطالعه و حال عبادت دارد.
و سوم این که، گوش شنوا در مقابل مواعظ را از انسان مى گیرد. روشن است انسان زمانى که روزه مى گیرد، رقّت قلب پیدا مى کند و معنویتش زیادتر مى شود اما وقتى شکم پر است، فکر انسان درست کار نمى کند و خودش را از خدا دور مى بیند.
شاید توجه کرده باشید که مردم در ماه مبارک رمضان قلبشان براى پذیرش موعظه خیلى آماده است، چرا که آن حال گرسنگى و روزه صفاى قلبى مى آورد.
سه مطلب بسیار مهم که در این حدیث آمده عبارت است از اینکه: پرخورى، قساوت مى آورد باعث مى شود انسان در انجام عبادات تنبل و سست گردد.و این مطلب کاملاً محسوس است که انسان وقتى غذاى سنگینى مى خورد، نمى تواند مثلاً، نماز صبح را راحت بخواند و اگر بیدار هم بشود، مثل آدمهاى گیج و مست است اما وقتى غذاى سبک و ساده اى مى خورد، موقع اذان یا لحظاتى قبل از اذان صبح بیدار است، نشاط دارد، حال مطالعه و حال عبادت دارد

 


مسأله چشم چرانى
مراد از نظر چیست؟ در ابتدا به نظر مى رسد که نگاه به نامحرم باشد که باعث تسریع هوى پرستى مى شود، ولى بعید نیست معناى وسیعترى در نظر باشد یعنى، هر نظرى که باعث تحریک هواى نفس انسانى گردد مثلاً، از کنار خانه مجلّلى مى گذرد، خیره خیره به آن مى نگرد و آرزو مى کند که اى کاش، من هم چنین چیزى داشتم، یا اتومبیل آخرین مدلى را مى بیند آرزوى آن را مى کند. این نظرِ همراه با آرزو و اشتیاق، و طلب و تقاضا باعث سرعت بخشیدن به غفلت مى گردد، زیرا انسان را به دنیا علاقه مندتر مى کند والاّ نگاه عبرت آمیز و توحیدى، یا نگاهى که براى رسیدگى به حال فقیر بیچاره اى باشد و یا به مریضى مى نگرد تا او را درمان سازد بسیار پسندیده و مورد تأکید است. نکته: بسیارى از اموال و مقامات دنیا ـ همان طورى که در روایات و نهج البلاغه خطبه 114، وارد شده است ـ چنین است که، «سَماعُهُ اَعْظَمُ مِنْ عَیانِه؛ شنیدنش بزرگتر از دیدنش است» به قول معروف: آواز دهل شنیدن از دور خوش است. از دور آوازه اى دارد، اما وقتى کسى آن را از نزدیک مى بیند، در مى یابد که پوشالى و توخالى و گوش خراش است.مرحوم حضرت آیة الله العظمى بروجردى ـ ره ـ زمانى در درس نصیحت مى فرمود: «اگر طلبه اى براى این نیت درس بخواند که به این مقام و موقعیتى که من دارم برسد، در حماقت او شک نکنید. شما از دور فکر مى کنید و مرجعیتى مى بینید ]البته ایشان مرجع على الاطلاق بود و کسى در ردیف ایشان نبود[ من در این موقعیتى که هستم آن چنان هستم که صاحب وقت خویش نیستم، مالک استراحت خودم نیستم.»تقریباً تمام مواهب دنیا چنین است.حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله)درپایان به استشعار طمع تأکید مى ورزد.
لباسى را که به تن بچسبد «شعار» مى گویند درمقابل«دثار»که لباس رویین است ، یعنى، برحذر باشید از این که طمع را در عمق جانتان قرار دهید، زیرا این کار اثرهاى بدى دارد: قلب شما را آلوده حرص مى کند و بر دلها مُهر مى زند، آن هم مهر حبّ دنیا. محبت دنیا که سرچشمه همه گناهان است تا آن را از دل بیرون نکنید، آلودگى انسان در هر لحظه اى ممکن است.فردى بود مى گفت: دعا کنید خدا صد میلیون به من بدهد. به او گفتم: هیچ مى دانى اگر صد میلیون را به اسکناس معمولى تبدیل کنند و به شما بدهند که بشمارید چند ماه طول مى کشد که آن را بردارى؟ فقط حدّ معینى از دنیا قابل جذب و مصرف است و زاید بر آن، وهم، خیال، حماقت، نادانى و نوعى مالیخولیاست که بر انسان چنگ مى اندازد و او را به گردآورنده مال دنیا تبدیل مى کند بدون این که استفاده اى از آن ببرد.


منبع : کتاب اخلاق در نهج البلاغه


free b2evolution skin
13
مرداد

همه وارد جهنم می شویم!

شاید با دیدن تیتر مطلب کمی جاخورده باشید.حق دارید اما این عین واقعیت است. واقعیتی که سرنوشت محتوم ماست و به هیچ روی گریزی از آن نیست.
آری بنا بر نص صریح قرآن همه ما روزی وارد جهنم خواهیم شد!
اگر باور ندارید همین الان قرآن را باز کنید، آیه 71 سوره مبارکه مریم را با دقت بخوانید!
چیزی دستگیرتان شد؟!
مطمئنا بهت شما بیشتر خواهد شد وقتی بدانید حتی انبیاء و اولیای الهی نیز مشمول این آیه می شوند.

 

حال چرا و چگونه؟ اصل ماجرا را از زبان علامه ذو الفنون حسن زاده آملی بشنوید:

“رسول خدا صلى اله علیه و آله با اصحاب خویش در مسجد نشسته بود، و صداى سقوط هولناكى شنیدند، پس از آن در هراس شدند.

آن حضرت فرمود: آیا مى دانید این صدا از چیست ؟
گفتند: خدا و رسولش بهتر مى دانند. فرمود: سنگى هفتاد سال از بالاى جهنم افكنده شده اكنون به قعر آن رسیده است

و از سقوط آن این صدا پدید آمد، هنوز كلمات آن حضرت به پایان نرسیده بود كه فغان و فریاد بر مردن منافقى از منافقان مدینه بر آمد و عمر وى هفتاد سال بود.

رسول خدا صلى اله علیه و آله  و سلم فرمود: الله اكبر، صحابه فهمیدند كه این سنگ همان منافق بود، و او از زمانى كه خدایش خلق كرد به جهنم فرو مى رفت ،

پس ‍ هنگام مردن در قعر جهنم قرار گرفت خداى تعالى فرمود: منافقان در درجه پایین دوزخند .
از حدیث شریف معلوم مى شود كه جهنم باطن دنیاست ، و مراد از ورود بر آتش در قول حق تعالى “وَإِن مِّنکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا کَانَ عَلَى رَبِّکَ حَتْمًا مَّقْضِیًّا” * و مراد ورود بر دنیاست ، و لذا وقتى از آن حضرت در شمول آیه نسبت به ایشان صلى اله علیه و آله مى پرسند، فرمود: جزناها و هى خامدة ما از آن در حال خاموشى عبور كردیم .
یعنى چنگال هاى دنیا در ما فرو نرفت و در دامش نیفتادیم ، و وابستگى هاى آن به دامن ما نچسبید، و افتادن آن منافقدر جهنم به این معناست كه حالات وى ملكات رذیله شده ، و رسیدن به قعر جهنم صورت تمكن آنهاست . و علم صحابه به آن واقعه هولناك شگفت آور به تصرف رسول خدا صلى اله علیه و آله و سلم در گوش هاى آن ها بوده به گونه اى كه تمثل ملكات آن منافق را به صورت آن صداى هولناك شنیدند.
و این امیدوار به رحمت پروردگارش را بارها شبیه این تمثل روى آورد، از جمله این كه مردى را به صورت كفتار دید، معلوم گردید كه وى رباخور است ، علاوه بر این كه بسیارى از سلاك الى الله را دیده كه نظیر این كشف از احوال و ملكات اشخاص به صور خوش و یا زشت بر طبق آن ملكات به ایشان روى آورد، و برخى از این سلاك ، اساتیدم و برخى از آنها از شاگردانم بودند، ذلكت فضل الله یوتیه من یشاء.”
————————–
سوره مریم، آیه 71(و همه شما (بدون استثنا) وارد جهنم مى‏شوید؛ این امرى است حتمى و قطعى بر پروردگارت!)
منبع:
حسن زاده آملی، حسن، عیون مسائل نفس و شرح آن ، ج 2، ص 500


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم