13
مرداد

امام خميني (ره) از دریچه خاطره ها


شرط براى تفریح
حضرت امام خمینى قدّس سرّه در كنار درس و بحث به تفریح هم علاقه داشت. در جوانى روزهاى جمعه با طلاب براى تفریح از شهر خارج مى شدند، امّا قبل از حركت مى فرمود: به چند شرط با شما بیرون مى آیم :
1- نماز را اوّل وقت بخوانیم .
2- در تفریح غیبت نشود.
والله نترسیدم
پانزده خرداد 42 بود كه دو سرهنگ امام را از قم به تهران مى بردند، امام مى گوید: سرهنگ ها دوطرف من نشسته بودند، اواسط راه احساس كردم مى خواهند مرا سر به نیست كنند. به خودم مراجعه كردم، واللّه نترسیدم .
آرى، این شجاعت را از پدر و مادرش به ارث برده بود. امام یك ماهه بود كه پدرش به دست دژخیمان حكومت به شهادت رسید و مادر امام، بچه یك ماهه را به تهران آورد و آنقدر در تهران ماند تا حكم اعدام قاتل را گرفته و به شهرستان خمین برگشت و او را اعدام كرد.
عده اى از سران كشور خدمت حضرت امام بودند كه یكمرتبه امام ساعتشان را نگاه كرده فرمودند: دیر شد، پرسیدند: آقا چى شده؟! فرمود: وقت ورزش است.
گردنبند قیمتى
خانمى از ایتالیا گردنبندى قیمتى براى حضرت امام به رسم هدیه فرستاده بود، گردنبند روى میز حضرت امام بود تا اینكه دختر شهیدى به ملاقات امام آمد، امام گردنبند را به او هدیه كرد.
سوخت گیرى با قرآن
از تلاوت قرآن حضرت امام خمینى قدّس سرّه بسیار شنیده ایم. یكى از فقهاى شوراى نگهبان مى گفت: امام روزى چندبار قرآن مى خواند، وسط كارهاى اجتماعى اش مى نشست و قرآن مى خواند.
آرى، انسان تا بنزین گیرى نكند، قدرت حركت ندارد. اگر پیوسته براند بنزین تمام مى شود و به روغن سوزى مى افتد.
باز این سیّد نمازش را نخوانده
یكى از علماى قم مى گفت: در مدرسه دارالشفا نزد امام خمینى قدّس سرّه درس ‍ مى خواندم، اواسط درس متوجّه شدم كه نمازم را نخوانده ام، نزدیك غروب آفتاب بود. پیش خود گفتم اگر وسط درس بلند شوم زشت است، به نظرم رسید دستمالى جلوى بینى ام بگیرم و به بهانه خون دماغ جلسه را ترك، كنم، یكباره امام فرمود:
باز این سیّد نمازش را نخوانده است !!
عده اى از سران كشور خدمت حضرت امام بودند كه یكمرتبه امام ساعتشان را نگاه كرده فرمودند: دیر شد، پرسیدند: آقا چى شده؟! فرمود: وقت ورزش است .
استفاده از فرصت
وقتى كه امام خمینى قدّس سرّه را به تركیه تبعید كردند، با هواپیماى مسافربرى نبردند چون مى ترسیدند امام مسافران را به شورش وادارد، لذا با هواپیماى بارى بردند. ایشان از فرصت استفاده كرده وباب سخن را با خلبان باز مى كند.
وقتى به تركیه رسیدند، امام را در اتاقى محبوس كردند حتّى اجازه نمى دادند ایشان پرده اتاق را كنار بزند و بیرون را ببیند و نگهبانى را براى ایشان گماشتند. امام عزیز از این فرصت هم استفاده كرد و باب گفتگو را با نگهبان ترك زبان باز كرده و مرتّب از كلمات تركى مى پرسید. و آنگاه كه در محلّ تبعید مستقر شد به تالیف كتاب گرانقدر تحریرالوسیله پرداخت .
استفاده از عمر
یكى از پزشكان امام خمینى قدّس سرّه به ایشان گفته بود: شما باید به پشت دراز بكشید و پاهایتان را به صورت دوچرخه حركت دهید.
یكى از همراهان امام مى گفت : وارد اتاق شدم و دیدم امام مشغول انجام دستورات پزشك است ، نوه اش را روى سینه اش نشانده ، تلویزیون را هم روشن كرده ولى صدایش را بسته و به صداى رادیو گوش مى دهد و ذكر هم مى گوید. با خود گفتم : این را مى گویند استفاده مفید از عمر.
زمانى كه حضرت امام در نجف بودند، در جلسه اى كه علما همه بودند، نماینده صدام وارد شد، (در آن زمان كسى نمى دانست كه صدام چه جرثومه اى است) عدّه اى جلو پاى نماینده صدام بلند شدند، امّا امام بلند نشد!!
قهر با ظالم
در طول 14 سالى كه حضرت امام در نجف بودند، هر شب به حرم حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام مى رفتند. یك شب امام به حرم نرفتند، بعداً معلوم شد كه در آن شب سفیر ایران یعنى نماینده شاه به حرم آمده و فیلمبردارى مى شده است .
احترام به اموال عمومى
شهید حاج آقا مصطفى خمینى مى فرمودند: در خدمت حضرت امام در شهر همدان قدم مى زدیم ، به پاركى رسیدیم كه چمن بود. حضرت امام مسافت بسیار طولانى را طى كرد تا پایش را روى چمن نگذارد و فرمود: ما رژیم طاغوت را قبول نداریم، ولى این چمن ها با پول مردم درست شده و من پا روى آن نمى گذارم .
تواضع عالم
شور و شوق انقلابى، همه شهرها را فراگرفته بود. جوانان انقلابى جهرم نیز انتظار داشتند حضرت آیة اللّه حق شناس - یكى از علماى وارسته دیار فارس واز عاشقان امام خمینى- با حرارت بیشتر وارد صحنه شود، ایشان هم مى فرمود: باید از طرف امام دستور برسد تا ما با شدّت حركت كنیم .
جوانان انقلابى گفتند: باید حال این پیرمرد را بگیریم، به در خانه او رفتند و گفتند: شما آخوند انقلابى نیستى، شما آخوند عصر ناصرالدین شاه هستى، شما بدرد صد سال پیش مى خورى. ایشان در جواب آنان با خوشرویى فرمود: به جدّم قسم بدرد صد سال پیش هم نمى خورم، حالا بیائید تو با هم یك چایى بخوریم .
جوانها به هم نگاهى كرده و خود را خلع سلاح دیدند.
پیوند دلها
ایامى كه امام خمینى قدّس سرّه در نوفل لوشاتو فرانسه بودند، با تولّد حضرت مسیح علیه السلام مقارن شد، امام فرمودند: هدایا و آجیل و شیرینى هایى كه دوستان براى ما آورده اند همه را بسته بندى كنید و به همسایه ها هدیه دهید. امام با این ابتكارش آنچنان دلهاى همسایه هاى مسیحى را جذب كرد كه شبى كه نوفل لوشاتو را ترك مى كرد، با بدرقه پرشكوه و بسیار عاطفى آنان روبرو گشت
تلخ یا شیرین
در دوران جنگ وبمباران هوایى، بمبى افتاد روى یكى از كلاس هاى نهضت سوادآموزى و همه نوسوادان شهید شدند و خانم آموزشیار نیز دو پایش قطع شد، واقعه دلخراشى بود. خدمت حضرت امام رسیدم تا گزارشى از این واقعه عرض كنم ، امّا قبل از من نماینده امام، مرحوم شهید محلاتى گزارش عملیات كربلاى پنج را داد و گفت : در این عملیات دویست طلبه شهید شدند. امام فرمود: به سعادت رسیدند.
وقتى این صحنه را دیدم دیگر هیچ نگفتم واحساس كردم شهادت نزد اولیاى خدا شیرین و لذّت بخش است، نه تلخ .
نظامى نمونه
اوّلین نظامى كه نماینده امام شد، تیمسار شهید نامجو بود، او اعتقاد داشت كه حزب اللهى خسته نمى شود، وتا یك هفته قبل از شهادتش در منزل اجاره اى زندگى مى كرد. هنگام اخذ درجه بالاتر گفته بود: من با همین درجه اى كه دارم مى توانم كار كنم و درجه را قبول نكرد.
منبع:
قرائتی، محسن، خاطرات

 

صفحات: · 2


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...

 
مداحی های محرم