نقل شيخ جمال الدين در قصد به كشتن
نقل شيخ جمال الدين در قصد به كشتن
در كتاب تحفة المجالس نوشته شده كه ، شيخ جمال الدين موصلى مى گويد: كه پدرم دشمن خاندان رسول صلى الله عليه و آله بود و حام بصره و بسيار صاحب بغض و عناد بود و زن ناصبيه ، كه من از او متولد شدم ، در حباله خود داشت و هيچ پسرى نداشت ، پس پدرم به مقتضاى عقيده فاسد خود نذر كرد كه اگر خداوند عالم پسرى به من كرامت فرمايد، به شكرانه آن موهبت آن پسر را بدان وادارد كه مادام العمر زائران سيدالشهداء عليه السلام راكه عبورشان به موصل افتد، بكشد و تلف سازد. چونكه مشيت الهى به هدايت يافتن او تعلق گرفته بود، بعد از اندك مدتى جمال الدين متولد شد، چون به حد رجال و مرتبه كمال رسيد، پدرش وفات كرده بود، پس مادرش از كيفيت نذر پدر او را با خبر كرد، آن پسر به موجب نذر پدر از عقب جماعتى كه زوار كربلا بودند، رفت چون به مسيرى كه در نزديكى كربلا است رسيد، غبار آن سرزمين به مشام او در آمد، ديد كه زوار عبور كرده و رفته اند، در آن جا توقف نمود، تا وقتيكه زوار مراجت نمايند، ايشان را بكشد از بركت آن سرزمين ، و يمن وصول غباران تربت طاهره به مشامش ، خواب بر او غالب شد. در خواب ديد كه قيامت برپا شده و خلق را ديد كه وانفسا مى گويند: و او را نيز گرفته به دوزخ مى برند، چون او را به جهنم انداختند، آتش در سوختنش توقف كرد، مالك دوزخ به آتش خطاب كرد كه چرا در سوختن او توقف مى كنى ؟ آتش گفت : چگونه بسوزام ، و حال آن كه غبار زوار و تربت حسينى بر او نشسته و در بدن او جاى گرفته است ، تا او را نشويند تصرف سوختن من او را غيرممكن است !
چون خواستند كه او را بشويند، جمال الدين از خوف عتاب مالك دوزخ بيدار شد، و توفيق يارى كرده و او را از عقيده فاسده خود و عداوت اهل يبت برگشت و رفت و مجاور آستانه سيدالشهداء عليه السلام گرديد، و چون طبع موزون ، داشت لهذا به مداحى و مرثيه خوانى جناب سيدالشهداء عليه السلام وساير ائمه عليه السلام تا حيات داشت ، مشغول گشته و به شيخ جمال الدين اشتهار يافت
داستانهايى از انوار آسمانى-يوسفى
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب