14
مهر

نارضايتی خواهر

نارضايتی خواهر
يكی از فرزندان شيخ نقل میكند: مهندسی بود بساز و بفروش، يكصد دستگاه ساختمان ساخته بود، ولی به دليل بدهكاری زياد، شرايط اقتصادی بدی داشت، حكم جلبش را گرفته بودند. به منزل پدرم آمد و گفت نمی‌توانم به خانه‌ام بروم، خود را پنهان می‌كنم تا كسی مرا نبيند.
شيخ با يك توجه فرمود:

« برو خواهرت را راضی كن »!
مهندس گفت: خواهرم راضی است،
شيخ فرمود: « نه! »
مهندسی تأملی كرد و گفت: بله وقتی پدرم از دنيا رفت ارثيه‌ای به ما رسيد، هزار و پانصد تومان سهم او می‌شد، يادم آمد كه نداده‌ام. رفت و برگشت و گفت: پنج هزار تومان دادم به خواهرم و رضايتش را گرفتم.
پدرم سكوت كرد و پس از توجهی فرمود:

« می‌گويد: هنوز راضی نشده … خواهرت خانه دارد؟ »
مهندس گفت: نه، اجاره نشين است.
فرمود:

« برو يكی از بهترين خانه‌هايی را كه ساخته‌ای را به نامش كن و به او بده بعد بيا ببينم چكار می‌شود كرد. »
مهندس گفت: جناب شيخ ما دو شريك هستيم چگونه می‌توانم؟
شيخ فرمود:

« بيش از اين عقلم نمی رسد، چون اين بنده خدا هنوز راضی نشده است. »

بالاخره آن شخص رفت و يكی از آن خانه‌ها را به نام خواهرش كرد و اثاثيه او را در آن خانه گذاشت و برگشت.

شيخ فرمود: « حالا درست شد. »
فردای همان روز سه تا از آن خانه‌ها را فروخت و از گرفتاری نجات پيدا كرد.

 

 

زندگينامه مرحوم شيخ رجب علي خياط

کتاب کيميای محبت
چاپ دوازدهم 1382
انتشارات دارالحديث


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...

 
مداحی های محرم