3
مهر

لشكرى ده هزار نفره بدون كم و زياد خواهد آمد

لشكرى ده هزار نفره بدون كم و زياد خواهد آمد

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

عبدالله بن عباس گويد: اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله هزار دريچه از علم به من ياد داد كه از هر درى هزار مساءله برايم گشوده شد.ابن عباس افزود: در زمانيكه ما با آن حضرت در منطقه ذى قار (در راه جنگ با اهل بصره ) بوديم ، و على عليه السلام پسرش ‍ حضرت حسن عليه السلام را به كوفه براى گردآورى سپاه فرستاده بود، به من فرمود: اى پسر عباس ، عرض كردم : بله اى اميرالمؤمنين عليه السلام ، فرمود: سپاهى متشكل از ده هزار نفر سواره و پياده بدون كم و زياد همين امروز با فرزندم حسن عليه السلام خواهد آمد!
ابن عباس گويد: وقتى حضرت حسن عليه السلام با لشكريان وارد شد، من تمام تلاشم در اين بود كه از تعداد لشكريان تحقيق كنم ، از نويسنده تعداد لشكريان پرسيدم : تعداد نفرات لشكر چند نفر است ؟ جواب داد: سواره و پياده مجموعا ده هزار نفر نه يكى كم و نه يكى زياد! با شنيدن اين خبر فهميدم كه اين علم ، يكى از آن درهايى است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله به حضرتش تعليم داده بود.

نام كتاب : پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

مؤ لف : سيد محمد نجفى يزدى


free b2evolution skin
3
مهر

اميرالمؤمنين به ناچار مالك را احضار كرد

اميرالمؤمنين به ناچار مالك را احضار كرد

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

مالك اشتر سردار رشيد لشكر اميرالمؤمنين عليه السلام به سختى مشغول نبرده بود، جنگ به لحظات حساسى رسيده بود و علائم فتح و پيروزى در سپاه حضرت على عليه السلام نمايان گشته بود، با اصرار اين فريب خوردگان ، اميرالمؤ منين شخصى به نام يزيد بن هانى را به طرف مالك فرستاد و فرمود: به مالك بگو: نزد من بيا.

ادامه »


free b2evolution skin
3
مهر

اعتراض فريب خوردگان به اميرالمؤمنين عليه السلام

اعتراض فريب خوردگان به اميرالمؤمنين عليه السلام

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

همينكه اين سخن از حضرت على عليه السلام صادر شد، بيست هزار نفر از جنگجويان سپاه حضرت ، در حاليكه غرق در اسلحه بوده با شمشيرهاى كشيده و صورتهاى سياه شده در اثر سجده كه در مقدم ايشان مسعر بن فدكى و زيد بن حصين و گروهى از قاريان قرآن كه بعدا از خوارج شدند، پيش حضرت آمدند و حضرت را با اسم نه به عنوان اميرالمؤ منين صدا زده گفتند: يا على دعوت اين قوم را قبول كن ، وگرنه ما با تو همان كار را مى كنيم كه با عثمان كرديم ، به خدا قسم اگر قبول نكنى حتما اين كار را خواهيم كرد.
حضرت فرمود: واى بر شما من اول كسى هستم كه (مردم را) به كتاب خدا دعوت كردم ، و اول كسى هستم كه آنرا پذيرفتم ، بر من حلال نيست و در دين من سزاوار نيست كه به كتاب خدا دعوت شوم و قبول نكنم .
جنگ من با ايشان بخاطر گردن نهادن به حكم قرآن است ، ايشان نافرمانى خدا را كرده و عهد او را شكستند و كتابش را پشت پا انداختند.
من شما را آگاه كردم كه فريبتان داده اند و منظور اينها عمل به قرآن نيست ، هر چه حضرت امير عليه السلام به آنها تذكر داد سودى نبخشيد، آنها گفتند: بفرست تا مالك اشتر (جنگ را قطع كند و) بيايد.

نام كتاب : پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

مؤ لف : سيد محمد نجفى يزدى


free b2evolution skin
3
مهر

سرآغاز تفرقه و پشيمانى خوارج همچنانكه حضرت خبر داده بود

سرآغاز تفرقه و پشيمانى خوارج همچنانكه حضرت خبر داده بود

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

قرار شد حكمين در ماه رمضان در مكانى ميان كوفه و شام (دومة الجندل ) اجتماع كنند.
در اين فرصت عروة بن اذية اعتراض كرده و به اشعث گفت :
آيا در دين خدا داور قرار مى دهيد، ((لا حكم الا لله )) و او اولين نفرى بود كه اين شعار را سرداد و با شمشير بر اشعث حمله كرد و شمشير در اثر حركت اسب اشعث به او نخورد و به پشت اسب اصابت كرد و اين آغاز حركت خوارج بود.
كم كم ميان سپاهيان حضرت اختلاف و دشمنى افتاد و از يكديگر بيزارى مى جستند، برادر از برادر و پسر از پدر بيزارى مى جست ، مردم به جان هم افتاده دعوا مى كردند و همديگر را در اين عمل سرزنش ميكردند.
حضرت على عليه السلام به كوفه برگشت و معاويه نيز به دمشق بازگشت .
وقتى حضرت به كوفه آمد، دوازده هزار نفر از او جدا شدند و در روستائى از روستاهاى كوفه بنام حروراء جمع شدند به رهبرى شبيب بن ربعى و امام جماعت آنها عبدالله بن كوّا بود، حضرت با آنها مناظره هاى متعددى داشت .

نام كتاب : پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

مؤ لف : سيد محمد نجفى يزدى


free b2evolution skin
3
مهر

صلح تحميلى و نماينده تحميلى !!

صلح تحميلى و نماينده تحميلى !!

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

به هر حال وقتى حضرت سستى و عافيت طلبى ياران خود را ديد به اجبار تن به حكمين داد، اهل شام براى داورى عمرو بن عاص را انتخاب كردند، ولى عافيت طلبان و سست عنصران لشكر حضرت على عليه السلام اجازه ندادند در اين مرحله نيز امام آنها تصميم بگيرد، اشعث و همراهان او گفتند: ما ابوموسى اشعرى را قبول داريم !
حضرت فرمود: شما در اول كار (ادامه جنگ ) نافرمانى مرا كرديد، الان نافرمانى مرا نكنيد، من با فرستادن ابوموسى اشعرى به عنوان داور موافق نيستم .
اشعث و طرفداران او گفتند: ما جز به ابوموسى اشعرى راضى نمى شويم .
حضرت فرمود: واى بر شما او مورد اعتماد نيست ، او از من جدا شد و مردم را از اطراف من پراكنده كرد و مقدارى از كارهاى ابوموسى را ذكر نمود، سپس فرمود: او ماهها فرارى بود تا اينكه به او امان دادم ،
ليكن من عبدالله بن عباس را نماينده خود مى كنم ، اشعث و طرفداران او گفتند: بخدا كه دو نفر از طايفه مضر براى ما داورى نمى كنند.
حضرت فرمود: پس (مالك ) اشتر باشد، گفتند: آيا اين جنگ جز به تحريك اشتر بود؟
حضرت فرمود: الان (كه حرف مرا نمى پذيرد) هر چه خواستيد انجام دهيد.
آنها براى ابوموسى نامه نوشتند و جريان را گفتند و به او گفته شد: مردم صلح كردند، گفت : الحمدلله ، گفتند: ترا داور كرده اند گفت : ((انالله و انا اليه راجعون )
در نوشتارى كه ميان حضرت على عليه السلام و معاويه قبل از حكميت مقرر شد آمده بود:
دو داور بايد قرآن را احياء كنند و از هوى متابعت نكنند و در هيچ موردى از اجراء حكم الله سستى نكنند، و گرنه داورى آنها ارزش ندارد و مسلمانان از داورى آنها بيزارند.

نام كتاب : پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام

مؤ لف : سيد محمد نجفى يزدى


free b2evolution skin