13
اردیبهشت

​حکومت و سياست در سيره امام کاظم (ع )

حکومت و سياست در سيره امام کاظم (ع )حضرت امام کاظم (ع ) در دوران خلافت هارون الرشيد, زيست مي کند. هارون کسي است که طرفدارانش را که براي استحکام پايه هاي حکومت او , سرازپا نمي شناختند و از هيچ گونه فداکاريي دريغ نمي کردند, همين که از آينده ي آن ها احساس خطر مي کرد , از بين مي برد چون ابومسلم خراساني و غيره . معلوم است که با علويان خصوصاً با حضرت موسي ابن جعفر (ع ) چگونه بايد رفتار نمايد؟ فشار و خفقان , خوف و وحشت بر آل علي (ع ) در عصر هارون الرشيد به مرحله ي رسيد که امام موسي بن جعفر و دوستان نزديکش در حال تقيه بسر مي بردند.

حضرت امام کاظم در چنين جو خفقان آميز, مسؤوليت عظيمي را که حداقل آن حفظ شيعيان بصورت يک جمع متشکل و هدفمند بود, به عهده داشت و محوريت آن حضرت براي شيعيان و مرتبط ساختن و شکل دادن به جمع شيعيان براي عباسيان خطر بزرگي بحساب مي آمد.

هارون الرشيد که به صفت يک امپراطور درآمده , و به خورشيد خطاب مي کرد که : بتاب , هر جا بتابي در قلمرو حاکميت من مي تابي ! و قيام هاي ضد دستگاه حکومت را هم سرکوب کرده است , در عين حال از وجود موسي ];ک ک 5 ابن جعفر (ع ) وحشت داشت و خاطرش ناآسوده بود, و آن حضرت را بزرگ ترين مانع و مزاحم حکومت خود مي دانست , ترس هارون بيشتر از دو جهت بود:

1 خود را در برابر شخصيت انساني امام (ع ) حقير مي ديد.

2 مي دانست که امام کاظم (ع ) خود را اولي و احق به امامت مي داند و شيعيان او نيز با اين عقيده با او در ارتباط و رفت و آمد هستند.

اما در مورد اول , هارون مي کوشيد که با توجيهات ديني , و انتساب خود به پيامبر, ضعف روحي خود را جبران کند و در نظر مردم وجه و آبرو کسب نمايد, و از اين طريق پايه هاي حکومت خود را استحکام بخشد. امام کاظم (ع ) نقشه ي او را نقش بر آب کرد و ماهيت اصلي او را آشکارا و بر ملا مي کرد. معروف است که هارون يک سال به جنگ مي رفت , و يک سال به حج در سال 197قمري که نوبت حج بود, از هارون استقبال کردند , هارون در اين مسافرت خود بعلاوه حج هدف سياسي ديگري نيز داشت , و آن اين که مي خواست از همه ي مردم براي فرزندان خود بعنوان وليعهدهاي بعدي بيعت بگيرد که در راه رسيدن به اين هدف از هيچ شخصيت با نفوذ جهان اسلام وحشت نداشت , فقط امام (ع ) را مانع و مزاحم خود مي ديد

.

هارون رشيد براي آن که کسب وجهه کند و به حکومت خود مشروعيت دهد, وقتي که وارد مسجد پيغمبر شد, گفت : السلام عليک يابن عم ! و قرابت خود را به رسول الله (ص ) به رخ مردم کشيد, امام موسي ابن جعفر (ع ) که آن جا حضور داشت بلادرنگ فرمود: السلام عليک يا اباه ! هارون که رنگش متغير شده بود, در عين حال گفت : واقعاً اين فخر از تو است اي ابوالحسن (ع ) و رو کرد به يحيي ابن جعفر و چنين گفت : اشهد انه ابوه کان حقا . همين بود که هارون در حضور مردم به قبر پيامبر خطاب کرد که يا رسول الله درباره ي تصميمي که دارم از شما عذر مي خواهم , و آن اين که موسي ابن جعفر (ع ) را دستگير کرده و به زندان مي افگنم , زيرا او سبب تفرقه ي امت شده است , و در همان مسجد پيامبر حضرت را که در حال نماز بود, دستگير کرد. هارون با آن همه قدرت و عظمت سياسي , تحمل وجود امام را نداشت و براي خاموش کردن شعله هاي خشم مردم , به چنين توجيهاتي دست مي زد, و تفرقه افگني ميان امت را بهانه و تمسک قرار مي داد تا مورد سرزنش مردم قرار نگيرد, و اين سيره ي هميشگي حکام جور و عناصر ضد مردمي است که سعي مي کنند با اتهام و ترور];ّّ5 شخصيت , چهره هاي مردان حق را مخدوش و لکه دار نشان دهند.

قرآن مي فرمايد: فرعون حضرت موسي را به بي ديني و فساد متهم مي کرد تا از چشم مردم بيفتد: <اني اخاف ان يبدل دينکم او ان يظهر في الارض الفساد> .

هارون اعتقاد شيعيان را به امامت امام کاظم (ع ) و رفت و آمد شبانه و پنهاني آن ها را به نزد آن حضرت مي دانست , و اين را براي بقاي حکومت خود خطر جدي تلقي مي کرد, از اين رو هارون براي آن که از رمز و راز, و اسرار تشکيلاتي امام کاظم (ع ) اطلاع يابد, پرسيد کسي را از نزديکان موسي ابن جعفر (ع ) که خيلي فقير و دست تنگ باشد معرفي کنيد. علي ابن اسمعيل پسر برادر آن حضرت را معرفي کردند . هارون با دادن مال هاي هنگفت او را از مدينه به پايتخت خود دعوت کرد و او هم براي اين کار حاضر شد, امام (ع ) براي انصراف او از اين کار , زياد تلاش کرد و پول هاي زيادي به او داد, ولي او به خانه ي هارون رفت و از امام موسي بن جعفر (ع ) سعايت مي کرد.

ادامه »


free b2evolution skin
13
اردیبهشت

شناخت مختصري‏ از زندگاني امام موسي کاظم

نام او «موسي»،لقبش «کاظم»،مادرش بانويي بافضيلت بنام «حميده»، و پدرش پيشواي ششم حضرت صادق - عليه‏السلام - است/

او در سال 128 هجري در سرزمين «ابوأ» (يکي از روستاهاي اطراف مدينه) چشم به جهان گشود و در سال 183 (يا 186)به شهادت رسيد/

خلفاي معاصر حضرت‏
از سال 148 که امام صادق - عليه‏السلام - به شهادت رسيد، دوران امامت حضرت کاظم آغاز گرديد. آن حضرت در اين دوران با خلفاي ياد شده در زير معاصر بود:

1- منصور دوانيقي (136-158)/

2- محمد معروف به مهدي (158-169)/

3- هادي (169-170)/

4- هارون (170-193)/

هنگام رحلت امام صادق - عليه‏السلام - منصور دوانيقي، خليفه مشهور و ستمگر عباسي، دراوج قدرت و تسلط بود/

منصور کسي بود که براي پايه‏هاي حکومت خود، انسانهاي فراواني را به قتل رسانيد. او در اين راه نه تنها شيعيان، بلکه فقها و شخصيتهاي بزرگ جهان تسنن را نيز که با او مخالفت مي‏ورزيدند، سخت مورد آزار قرار مي‏داد، چنانکه‏ «ابوحنيفه» را به جرم اينکه برضد او به پشتيباني از «ابراهيم» (پسر عبدالله محض، و رهبر قيام ضدّ عباسي در عراق) فتوا داده بود، شلاق زد، و به زندان افکند!(1-1)

 

امام کاظم پس از وفات پدر، در سن بيست سالگي با چنين زمامدار ستمگري روبرو گرديد که حاکم بلا منازع قلمرو اسلامي به شمار مي‏رفت/

منصور وقتي که توسط «محمد بن سليمان» (فرماندار مدينه) از درگذشت امام صادق آگاه شد، طي نامه‏اي به وي نوشت:

اگر جعفر بن محمد شخصي را جانشين خود قرار داده، او را احضار کن و گردنش را بزن!

طولي نکشيد که گزارش فرماندار مدينه به اين مضمون به بغداد رسيد:

جعفر بن محمد ضمن وصيتنامه رسمي خود، پنج نفر را به عنوان وصي خود برگزيده که عبارتنداز:

1- خليفه وقت، منصور دوانيقي!

2- محمد بن سليمان(فرماندار مدينه و خود گزارش دهنده!)

3- عبدالله بن جعفر بن محمد(برادر بزرگ امام کاظم)

4- موسي بن جعفر عليه‏السلام -/

5- حميده(همسر آن حضرت!)

فرماندار در ذيل نامه کسب تکليف کرده بود که کدام يک از اين افراد بايد به قتل برساند؟!

منصور که هرگز تصور نمي‏کرد با چنين وضعي روبرو شود، فوق‏العاده خشمگين گرديد و فرياد زد: اينها را نمي‏شود کشت!

البته اين وصيتنامه امام يک حرکت سياسي بود؛ زيرا حضرت صادق عليه‏السلام - قبلاً امام بعدي و جانشين واقعي خود يعني حضرت کاظم را به شيعيان خاص و خاندان علوي معرفي کرده بود، ولي از آنجا که از نقشه‏هاي شوم و خطرناک منصور آگاهي داشت، براي حفظ جان پيشواي هفتم چنين وصيتي نموده بود/

ادامه »


free b2evolution skin
12
اردیبهشت

نقش شهید مطهری در پیروزی انقلاب اسلامی

استاد مطهری از همان اول یا حضرت امام(ره)هماهنگ و هم صدا بودند و روابط ایشان با حضرت امام برقرار بود و کارهای سری می کردند.وقتی امام در نجف بودند با ایشان روابط داشتند. وقتی هم امام در پاریس بودند ایشان به دیدن حضرت امام می رفتند.در پانزده خرداد 42 وقتی امام را بازداشت کردند ایشان هم از کسانی بودند که بازداشت شدند.
برخی از افراد که در مورد انقلاب اسلامی ایران مخصوصاً درباره شخصیت های مهم انقلاب ایجاد شبه و تردید می نمایند به شهید مرتضی مطهری هم رحم نمی کنند و درباره او هم دست به اعمال زشت می زنند.از جمله این ها،ایجاد تشکیک در مورد نقش استاد قبل از پیروزی انقلاب اسلامی باشد.برخی افراد ناجوانمرد می گویند استاد در قبل از پیروزی انقلاب نقشی در آن نداشت و حتی با رهبر انقلاب حضرت امام خمینی در ارتباط نبود.در این نوشتار می خواهیم به رد این شبه بپردازیم از طریق خاطرات افراد تأثیرگذار در انقلاب اسلامی ایران.

در این رابطه مر حوم آیت ا…مشکینی می گویند:استاد مطهری از همان اول یا حضرت امام(ره)هماهنگ و هم صدا بودند و روابط ایشان با حضرت امام برقرار بود و کارهای سری می کردند.وقتی امام در نجف بودند با ایشان روابط داشتند. وقتی هم امام در پاریس بودند ایشان به دیدن حضرت امام می رفتند.در پانزده خرداد 42 وقتی امام را بازداشت کردند ایشان هم از کسانی بودند که بازداشت شدند.[1]

استاد شهید مطهری تأثیر گسترده ای در پیدایش انقلاب اسلامی داشتند.از آنچه از مرور خاطرات آن شهید و همرزمان او به دست می آید،می توان به عمق تأثیر وی بر وقوع انقلاب اسلامی پی برد.همچنین ما می توانیم محورهای زیر را برای نشان دادن نقش آن بزرگوار در نظر بگیریم:


الف)نقش شهید مطهری در رهبری نهضت مردم

استاد مطهری در جریان انقلاب از تفکرات و ایده ها و دستورات حضرت امام تبعیت می کردند و همواره در پی اجرای فرامین حضرت امام در مورد نهضت بودند.در این مورد آیت ا… طاهری خرم آبادی می گوید؛اگر چه دار التبلیغ کارش را بعد از تبعید اما شروع کرد اما آن رونقی که باید می گرفت پیدا نکرد و آخرش هم به جایی نرسید؛چون مهر تایید امام به مسئله دار التبلیغ زده نشد و این موسسه از این مطلب انتزاع می شد که یک حرکتی است در مقابل امام و نهضت امام مخصوصا این که مقدمات آن مصادف بود با مخالفت امام و همان زمانی که امام تبعید شدند.این ها یکسری مسائلی را تداعی می کرد که اینجا یک مرکزی است در برابر نهضت و در برابر امام.چند سال بعد که به مرحوم استاد مطهری اصرار کرده بودند که یک درس در آنجا برقرار کند.ایشان با مشورت امام اجازه او به آنجا رفت.

و الا همین طوری خودش برای تدریس به دار التبلیغ نرفت، یعنی با این که مسئله آن شدت وحدت خودش را از دست داده بود و جنبه عادی پیدا کرده بود و یک موسسه ای شده بود برای تربیت مبلغ ولی باز شهید مطهری در برابر اصرار آنها به تنهایی تصمیم نگرفته بود.

امام هم فرموده بود که رفتن شما مانعی ندارد و اجازه داده بودند[2] نکته دیگر در این رابطه علاقمندی استاد به حضرت امام است.یکی از نزدیکان بیت حضرت امام در نجف اشرف می گوید: بسیاری از افرادی که در رابطه با مسایل ایران و عراق و یا جهان اسلام می خواستند با امام ملاقات و گفتگو کنند و از دیدار ایشان در نجف اشرف واهمه و هراس داشتند- چون شایع بود که منزل امام و رفت و آمده ای افراد به آنجا تحت مراقبت و کنترل عوامل سفارت ایران و رژیم بعث عراق قرار دارد- مها

با استفاده از شلوغی و سهل الوصول بودن ملاقات با ایشان در کربلا ترجیح می دادند در کربلا با امام دیدار کنند،مثلا اولین ملاقات و گفتگوی شهید مطهری با معظم له در کربلا بود.البته مرحوم مطهری در نجف اشرف مکرر را با امام به گفتگو مینشست و حتی جلوس و دید و بازدید خود را با موافقت حضرت امام انجام می داد.مسئله ای که صرفا در مورد شهید مطهری اتفاق افتاد و نشان دهنده عمق علاقه مندی و احترامی بود که امام نسبت به مرحوم مطهری ابراز می داشتند.[3]

همچنین شهید مطهری حلقه وصل و رابط امام با انقلابیون و مردم بود.در این مورد مرحوم حجت الاسلام موحدی ساوجی می گویند:در تهران آیت الله مطهری و چند نفر با امام مع الواسطه در ارتباط بودند و آن ها بودند که پیغام ها را به کل افراد انقلابی در سطح تهران می رساندند پیام ها معمولا در قم گرفته می شد،اما یک سالی را که ترکیه بودند ارتباطی با خارج نداشتند.ولی در زمانی که در عراق بودند با پیروزی انقلاب و لو با واسطه ارتباط برقرار می کردند افراد می رفتند و پیام ها را شفاهی از امام می گرفتند و می آمدند و عمل می کردند و یا به وسیله مکاتبه و نامه ارتباط انجام می شد اما در واقع این ارتباط وجود داشت.بدون تشبیه بگویم دوران تبعید امام از ترکیه به عراق تا سال 57 و بازگشت امام به ایران تقریبا غیبت صغرای ولی عصر(روحی نه الفداء)بود که ملت ایران در میان خودشان امام را نداشتند اما کسانی که نایب امام بودند وکیل و رابط بین امام و مردم بودند هر چند که این وکالت و نیابت نبود امام مردم می دانستند و می شناختند که این ها افراد مورد اعتماد امام هستند و از این طریق رهنمودها و پیام ها را می گرفتند و عمل می کردند.[4]


ب)شهید مطهری در جریان مبارزات سیاسی

استاد شهید مطهری در مبارزات سسیاسی دوران انقلاب تأثیرات عمیق و بنیانی داشتند.ایشان به مبارزات مردم و انقلابیون نظارت مستمر داشتند.به مبارزات انسجام می بخشیدند همچنین موجب انسجام و تقویت مبارزان می شدند.

ایشان ارتباط دهی به مبارزه را بر عهده داشتند و با سخنرانی ها و مقالات و حتی با کتاب های خود افکار مردم را آماده می کردند و شبکه ای را ایجاد می کردند که به هنگم نیاز بتوانند از آن استفاده کنند.علاوه بر این استاد هدایت عرصه مبارزه را بر عهده داشتند، مخصوصا در تحصن دانشگاه تهران قبل از ورود حضرت امام(ره) به کشور ایشان نقش اساسی داشتند.در این مورد آیت ا…محمد یزدی می گوید برخی از طلاب و جوانانی که از دوستان دوران مبارزه ما هستند در حال حاضر هم ارتباط خود را با انقلاب و نظام قطع نکره اند.تعدادی از آن ها در مجمع نمایندگان طلاب مشغول فعالیت هستند.یک بار هم به خاطر دارم که جمعی را در مدرسه فیضیه راجع به مسایل مربوط به مجلس شورای اسلامی تشکیل دادیم.در این برنامه که هر هفته جمعه تربیت می یافت عده ای از همان دوستان قدیمی دوران مبارزه به طور مرتب شرکت می کردند. محور اصلی همه تشکل ها در تهران بود و زیر نظر بزرگانی چون شهید مطهری و شهید بهشتی اداره می شد که در حال حاضر بازماندگان آن ها در جامعه روحانیت مبارز را عهدهدار هستند.[5]


ج)شهید مطهری و تأثیر ایشان در اداره و ایمان مبارزان شهید

شهید مطهری بدون شک یکی از ارکان مبارزه در هنگام اوج گیری آن در تهان بود و یکی از دو- سه نفر افرادی که امام نهایت اطمینان و اعتماد را در اداره قضایای ایران و تهران- که مرکز همه مسایل بود- به ایشان داشتند.(مقام معظم رهبری)

علاوه بر این که شهید مطهری از ارکان مبارزه بود.تشویق ها و مساعدت های فکری و رفع ابهامات مبارزان از دیگر تاثیرات استاد مطهری بود.شهید مرتضی مطهری نسبت به ابعاد مبارزه نامل و ژرف نگری داشتند و تصمیمات مبارزاتی را با قاطعیت اتخاذ می کردند.در جلسات روحانیت مبارز مثلا پیرامون سخنرانی برنامه ریزی و صحبت می شد.از جمله از سال 56

به بعد زمانی که شور انقلابی پیدا شد و شهادت آقا مصطفی پیش آمد و جلسات هفتم و چهلم گرفته شد و راهپیمایی در شهرهای مختلف انجا شد،در جلسه ها بحث و مذاکره صورت می گرفت و سرانجام به یک جمع بندی می رسیدند.کسی که معمولا در تصمیمات حرف آخر را می گفت معمولا شهید مطهری یا شهید بهشتی بود.[6]


د)شهید مطهری در همه میدان های مبارزه

استاد مطهری در تمام میدان مبارزه حضور فعال و جدی فعال داشته است.از پخش اطلاعیه ها تا شرکت در قیام ها صحنه گردان میدان بود.استاد ابتدا در پخش اطلاعیه ها تا شرکت در قیام سال 42 نقش فعال داشتند.بارها از سوی عمال رژیم شاه بازداشت شده و زندانی شده بودند.اختلافات بین روحانیون را از بین می برد و مانع انفکاک در صفوف مبارزه می شد.استاد در جذب نسل جوان و روشنفکر به خصوص بعد از راه انداختن حسینه ارشاد نقش فوق العاده ای ایفا کردند.جذب نسل جوان نه تنها در دوران قبل از پیروزی انقلاب موثر واقع شد بلکه بعد از دوران پیروزی و جنگ برای کشور و انقلاب موثر واقع شد.

حضرت امام(ره)با عنایت خاصی موضوع ارتباط خود و حوزه ها را با محیط های علمی،فرهنگی،دانشگاهی و نسل جوان در دستور کار قرار دادند و با ارسال نامه و پیام برای نشست ها،کنفرانس ها و اجتماعات آنان در اروپا،آمریکا و هندوستان و تکثیر و ارسال آن به داخل کشور و توزیع در دانشگاه های داخل عملا حوزه و روحانیت را با نسل جوان و طبقه روشنفکر و شهید پیوند زدند و آنان را درگیر مسائل فرهنگی،سیاسی و اجتماعی این نسل نو و پرقدرت نمودند. دانشگاهیان نیز وقتی جذبه و کشش ندای حضرت امام را از قلب حوزه های علوم اسلامی با تمام وجود و عواطف خود، احساس کردند به این کانون نور و آسمانی متمایل شده و روی آوردند.در این میان نقش شاگردان ارزشمند و پرورش یافت گان مکتب امام همچون آیات بزرگوار:مطهری،مفتح،بهشتی، موسی صدر،سعیدی،هاشمینژاد و…در میان دانشگاه ها و محافل روشن فکری و نسل جوان بر کسی پوشیده نیست. آنان در کنار حرکت فراگیر امام پاسخگوی سوالات و نیازهای فکری،سیاسی و اعتقادی این قشر بودند.[7]

پی نوشت ها:

[1] حمید رضا سید ناصری و امیر؟؟؟،پاره ای از خورشید،ذکر تهران، 1378،ص 432

[2] محمد رضا احمدی،خاطرات آیت ا…طاهری خرم آبادی،مرکز اسناد انقلاب اسلامی،تهران 1377،ج 1،ص 305

[3] علی اکبر محتشمی،خاطرات سید علی اکبر محتشمی،سازمان تبلیغات اسلامی،تهران،1376،ص 121

[4] علی پناهی،خاطرات مرحوم حجت الاسلام موحدی ساوجی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی،تهران 1381،ص 115

[5] محمد یزدی،خاطرات آیت الله محمد یزدی،مرکز اسناد انقلاب اسلامی،تهران،1380،ص 207

[6] علی اکبر محتشمی،پیشین،ص 202

[7] علی اکبر محتشمی،پیشین،ص141

منبع : پایگاه جامع شهید مطهری , کمال جو، رضا ؛



free b2evolution skin
12
اردیبهشت

شرح مختصر زندگانی مولف شهید

استاد شهید آیت الله مطهری در ۱۳ بهمن ۱۲۹۸ هجری شمسی در فریمان واقع در ۷۵ کیلومتری شهر مقدس مشهد در یک خانواده اصیل روحانی چشم به جهان می گشاید. پس از طی دوران طفولیت به مکتبخانه رفته و به فراگیری دروس ابتدایی می پردازد.

در سن دوازده سالگی به حوزه علمیه مشهد عزیمت نموده و به تحصیل مقدمات علوم اسلامی اشتغال می ورزد. در سال ۱۳۱۶ علیرغم مبارزه شدید رضاخان با روحانیت و علیرغم مخالفت دوستان و نزدیکان، برای تکمیل تحصیلات خود عازم حوزه علمیه قم می شود در حالی که به تازگی موسس گرانقدر آن آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی دیده از جهان فروبسته و ریاست حوزه را سه تن از مدرسان بزرگ آن آیات عظام سید محمد حجت، سید صدرالدین صدر و سید محمد تقی خوانساری به عهد گرفته اند.

در دوره اقامت پانزده ساله خود در قم از محضر مرحوم آیت الله العظمی بروجردی (در فقه و اصول) و حضرت امام خمینی ( به مدت ۱۲ سال در فلسفه ملاصدرا و عرفان و اخلاق و اصول) و مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبائی (در فلسفه : الهیات شفای بوعلی و دروس دیگر) بهره می گیرد. قبل از هجرت آیت الله العظمی بروجردی به قم نیز استاد شهید گاهی به بروجرد می رفته و از محضر ایشان استفاده می کرده است. مولف شهید مدتی نیز از محضر مرحوم آیت الله حاج میرزا علی آقا شیرازی در اخلاق و عرفان بهره های معنوی فراوان برده است. از اساتید دیگر استاد مطهری می توان از مرحوم آیت الله سید محمد حجت ( در اصول) و مرحوم آیت الله سید محمد محقق داماد (در فقه) نام برد. وی در مدت اقامت خود در قم علاوه بر تحصیل علم، در امور اجتماعی و سیاسی نیز مشارکت داشته و از جمله با فدائیان اسلام در ارتباط بوده است. در سال ۱۳۳۱ در حالی که از مدرسین معروف و ازامیدهای آینده حوزه به شمار می رود به تهران مهاجرت می کند.

در تهران به تدریس در مدرسه مروی و تألیف و سخنرانیهای تحقیقی می پردازد. در سال ۱۳۳۴ اولین جلسه تفسیر انجمن اسلامی دانشجویان توسط استاد مطهری تشکیل می گردد. در همان سال تدریس خود در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران را آغاز می کند. در سالهای ۱۳۳۷ و ۱۳۳۸ که انجمن اسلامی پزشکان تشکیل می شود .استاد مطهری از سخنرانان اصلی این انجمن است و در طول سالهای ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۰ سخنران منحصر به فرد این انجمن می باشد که بحثهای مهمی از ایشان به یادگار مانده است.
کنار امام بوده است به طوری که می توان سازماندهی قیام پانزده خرداد در تهران و هماهنگی آن با رهبری امام را مرهون تلاشهای او و یارانش دانست. در ساعت ۱ بعد از نیمه شب روز چهارشنبه پانزده خرداد ۱۳۴۲ به دنبال یک سخنرانی مهیج علیه شخص شاه به وسیله پلیس دستگیر شده و به زندان موقت شهربانی منتقل می شود و به همراه تعدادی از روحانیون تهران زندانی می گردد. پس از ۴۳ روز به دنبال مهاجرت علمای شهرستانها به تهران و فشار مردم، به همراه سایر روحانیون از زندان آزاد می شود.

پس از تشکیل هیئتهای موتلفه اسلامی، استاد مطهری از سوی امام خمینی همراه چند تن دیگر از شخصیتهای روحانی عهده دار رهبری این هیئتها می گردد. پس از ترور حسنعلی منصور نخست وزیر وقت توسط شهید محمد بخارایی کادر رهبری هیئتهای موتلفه شناسایی و دستگیر می شود ولی از آنجا که قاضی یی که پرونده این گروه تحت نظر او بود مدتی در قم نزد استاد تحصیل کرده بود به ایشان پیغام می فرستد که حق استادی را به جا آوردم و بدین ترتیب استاد شهید از مهلکه جان سالم بدر می برد. سنگینتر می شود. در این زمان وی به تألیف کتاب در موضوعات مورد نیاز جامعه و ایراد سخنرانی در دانشگاهها، انجمن اسلامی کردن محتوای نهضت اسلامی پزشکان، مسجد هدایت، مسجد جامع نارمک و غیره ادامه می دهد.

به طور کلی استاد شهید که به یک نهضت اسلامی معتقد بود نه به هر نهضتی، برای اسلامی کردن محتوای نهضت تلاشهای ایدئولوژیک بسیاری نمود و با اقدام به تأسیس حسینیه ارشاد نمود و با کجرویها و انحرافات مبارزه سرسختانه کرد. در سال ۱۳۴۶ به کمک چند تن از دوستان اقدام به تأسیس حسینیه ارشاد نمود به طوری که می توان او را بنیانگذار آن موسسه دانست. ولی پس از مدتی به علت تکروی و کارهای خودسرانه و بدون مشورت یکی از اعضای هیئت مدیره و ممانعت او از اجرای طرحهای استاد و از جمله ایجاد یک شورای روحانی که کارهای علمی و تبلیغی حسینیه زیر نظر آن شورا باشد سرانجام در سال ۱۳۴۹ علیرغم زحمات زیادی که برای آن موسسه کشیده بود و علیرغم امید زیادی که به آینده آن بسته بود در حالی که در آن چند سال خون دل زیادی خورده بود از عضویت هیئت مدیره آن موسسه استعفا داد و آن را ترک گفت.

در سال ۱۳۴۸ به خاطر صدور اعلامیه ای با امضای ایشان و حضرت علامه طباطبایی و آِیت الله حاج سید ابوالفضل مجتهد زنجانی مبنی بر جمع اعانه برای کمک به آوارگان فلسطینی و اعلام آن طی یک سخنرانی در حسینیه ارشاد دستگیر شد و مدت کوتاهی در زندان تک سلولی به سربرد. از سال ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۱ برنامه های تبلیغی مسجدالجواد را زیر نظر داشت و غالباً خود سخنران اصلی بود تا اینکه آن مسجد و به دنبال آن حسینیه ارشاد تعطیل گردید و بار دیگر استاد مطهری دستگیر و مدتی در بازداشت قرار گرفت. پس از آن استاد شهید سخنرانیهای خود را در مسجد جاوید و مسجد ارک و غیره ایراد می کرد. بعد از مدتی مسجد جاوید نیز تعطیل گردید. در حدود سال ۱۳۵۳ ممنوع المنبر گردید و این ممنوعیت تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت. اما مهمترین خدمات استاد مطهری در طول حیات پر برکتش ارائه ایدئولوژی اصیل اسلامی از طریق درس و سخنرانی و تألیف کتاب است. این امر خصوصاً در سالهای ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۷ به خاطر افزایش تبلیغات گروههای چپ و پدید آمدن گروههای مسلمان چپ زده و ظهور پدیده التقاط به اوج خود می رسد. گذشته از حضرت امام، استاد مطهری اولین شخصیتی است که به خطر سران سازمان موسوم به « مجاهدین خلق ایران » پی می برد و دیگران را از همکاری با این سازمان باز می دارد و حتی تغییر ایدئولوژی آنها را پیش بینی می نماید. در این سالها استاد شهید به توصیه حضرت امام مبنی بر تدریس در حوزه علمی قم هفته ای دو روز به قم عزیمت نموده و درسهای مهمی در آن حوزه القا می نماید و همزمان در تهران نیز درسهایی در منزل و غیره تدریس می کند. در سال ۱۳۵۵ به دنبال یک درگیری با یک استاد کمونیست دانشکده الهیات! زودتر از موعد مقرر بازنشسته می شود. همچنین در این سالها استاد شهید با همکاری تنی چند از شخصیتهای روحانی، «جامعه روحانیت مبارز تهران » را بنیان می گذارد بدان امید که روحانیت شهرستانها نیز به تدریج چنین سازمانی پیدا کند.

گرچه ارتباط استاد مطهری با امام خمینی پس از تبعید ایشان از ایران به وسیله نامه و غیره استمرار داشته است ولی در سال ۱۳۵۵ موفق گردید مسافرتی به نجف اشرف نموده و ضمن دیدار با امام خمینی درباره مسائل مهم نهضت و حوزه های علمیه با ایشان مشورت نماید. پس از شهادت آیت الله سید مصطفی خمینی و آغاز دوره جدید نهضت اسلامی، استاد مطهری به طور تمام وقت درخدمت نهضت قرار می گیرد و در تمام مراحل آن نقشی اساسی ایفا می نماید. در دوران اقامت حضرت امام در پاریس، سفری به آن دیار نموده و در مورد مسائل مهم انقلاب با ایشان گفتگو می کند و در همین سفر امام خمینی ایشان را مسؤول تشکیل شورای انقلاب اسلامی می نماید. هنگام بازگشت امام خمینی به ایران مسؤولیت کمیته استقبال از امام را شخصاً به عهده می گیرد و تا پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن همواره در کنار رهبر عظیم الشأن انقلاب اسلامی و مشاوری دلسوز و مورد اعتماد برای ایشان بود تا اینکه در ساعت بیست و دو و بیست دقیقه سه شنبه یازدهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۸ در تاریکی شب در حالی که از یکی از جلسات فکری سیاسی بیرون آمده بود با گلوله گروه نادان و جنایتکار فرقان که به مغزش اصابت نمود به شهادت می رسد و امام و امت اسلام در حالی که امیدها به آن بزرگمرد بسته بودند در ماتمی عظیم فرو می روند. سلام و درود خدا بر روح پاک و مطهرش.


زندگینامه شهید مطهری
شهادت از نگاه دیگران


free b2evolution skin
5
اردیبهشت

ماه رجب , ماه انس با خدا

ماه رجب؛ ماه توحید و هم نشینی با محبوب و موسم نجوا و سخن گفتن با حضرت دوست (جل ذکره) است. ماه رجب، رشته پیوند از پا فتادگان طریق دوست با اوست.

اهل مراقبه سالی را به انتظار فرا رسیدن آن، روز شماری می کنند تا شب هایش را با خداوند خود خلوت کنند و راز دل با او بگویند و چه زیباست حال وارستگانی که دل از تمام تعلقات و وابستگی ها کنده اند و تمام همت خویش معطوف صاحب دل کرده اند و در این ماه ندا برداشته اند:

فقد انقطعت الیک همتی و انصرفت نَحوکَ رغبتی فانت لاغَیرک مرادی و لک لا لسواک سهری و سُهادی.

توجهم از همه بریده و تنها به تو پیوسته است و میل و رغبتم فقط به سوی تو منصرف شده است، پس تویی مقصودم نه غیر تو و تنها برای توست شب بیداری و کم خوابی ام.


                      گل عذاری ز گلستان جهان ما را بس             زین چمن سایه آن سرو روان ما را بس
                     یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم         دولت صحبت آن مونس جان ما را بس
                     نیست آرام جز از وصل تو در سر هوسی         این تجارت ز متاع دو جهان ما را بس

پس بیاییم و با مناجاتیان و دلدادگان حضرت دوست، در این ماه هم نوا شویم، باشد که ما را هم از لذت های شبانه آنان نصیبی دهند و از شربت وصل جرعه ای نوشانند؛ زیرا:


                    ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش            باید برون کشید از این ورطه رَخت خویش


free b2evolution skin